نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: اختلاف در دوران عقد

2312
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13807
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    اختلاف در دوران عقد

    سلام
    دختری 25 ساله هستم که حدود یک سال و یک ماهه عقد کردم شوهرم دانشجوی کارشناسی ارشده برق و ترم آخره .خانواده من مذهبی هستن و خانواده شوهرم خیلی نه ولی شوهرم به شدت مذهبی هستش و تفاوت زیادی با خانوادش داره .در جلسات خواستگاری من همه چیزو در مورد خودم بهشون گفتم اینکه قصد دارم ادامه تحصیل بدم و شاغل باشم اینکه حجابمو تا چه حد رعایت کنم . در مورد خیلی از جزئیات باهاشون صحبت کردم و از خودم گفتم حتی اینو گفتم که دوست ندارم بعدا چیزی رو به من تحمیل کنن و بخوان منو عوض کنن (خیلی وقتا از اظرافیان شنیدم که میگن عیب نداره درستش میکنم پسره رو یا دختره رو )و ایشون همه رو پذیرفتن البته در مورد کار میگفتن که محیطش باید سالم باشه هر جایی نمیشه
    من همه شرایطمو براشون گفتم و ازشون خواستم که توقعشون نسبت به همسرشونو بگن .که گفتن من کم توقعم چیزی نمیخوام جز اینکه رضایت امام زمان تو زندگیمون باشه و طبق کتاب و حدیث پیش بریم
    و من هم قبول کردم و البته استقبال کردم .
    بعد از عقد متوجه چیزایی شدم که به نظرم افراطه .خیلی ناراحتم دیگه وقتی با همیم احساس خوبی ندارم . چند روز بعد از عقد فهمیدم که میخواسته طلبه بشه .
    ماه رمضون ماه صفر ماه محرم ایام فاطمیه و ... ایشون اصلا خونه نیستن همش هیئت پشت هیئت .شده تو یه روز 3 یا 4 تا مراسم و پشت سرهم میرن . تو این ماه ها حالش دست خودش نیست همش مشکی میپوشه سرتاپا گریه میکنه تو این مراسم خودشو میزنه طوری که صورتش کبود میشه به ظاهر و قیافش نمیرسه .تو مهمونیا ساکته و به خانما نگاه نمیکنه و سرش پایین حتی وقتی دارن باهاش صحبت میکنن . همین چیزا باعث شده این ترم آخر بعد یه سال هنوز به سرانجام نرسه پایان نامه ذره ای پیشرفت نکنه .
    بعدها با کارکردنم مخالفت کرد و گفت راضی نیست زنش تو نگاه نامحرما باشه و باید تو یه محیط کاملا زنونه کار کنه .با تحصیلم هم با همین دلیل مخالفت کرد .حجاب کاملو پوشیه زدن میدونن که با مخالفت من دیگه چیزی نگفتن ولی کلا میخوان که همه جا چادر بپوشم که واسه من سخته چوم پدرم در مورد حجاب سخت گیری زیادی می کردن من همیشه تو مهمونیا لباسای خیلی پوشیده میپوشیدم بلند و گشاد ولی چادر و فقط بیرون از منزل (دانشگاه و محیط کار) میپوشیدم .
    از طرفی همسرم کتاب زیاد می خونه و کتابای زیادی داره و عاشق کتاب خوندنه و دوست داره تمام کتابارو مو به مو بخونه البته بخونیم و محقق بشیم البته تو زمینه دین
    خیلی می ترسم و ناراحتم نمیدونم چه کار کنم اجساس میکنم روز به روز دارم ازش دورتر میشم میترسم وقتی زیر یه سقف بریم وضعیت بدتر بشه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اختلاف در دوران عقد

    نقل قول نوشته اصلی توسط zshakiba نمایش پست ها
    سلام
    دختری 25 ساله هستم که حدود یک سال و یک ماهه عقد کردم شوهرم دانشجوی کارشناسی ارشده برق و ترم آخره .خانواده من مذهبی هستن و خانواده شوهرم خیلی نه ولی شوهرم به شدت مذهبی هستش و تفاوت زیادی با خانوادش داره .در جلسات خواستگاری من همه چیزو در مورد خودم بهشون گفتم اینکه قصد دارم ادامه تحصیل بدم و شاغل باشم اینکه حجابمو تا چه حد رعایت کنم . در مورد خیلی از جزئیات باهاشون صحبت کردم و از خودم گفتم حتی اینو گفتم که دوست ندارم بعدا چیزی رو به من تحمیل کنن و بخوان منو عوض کنن (خیلی وقتا از اظرافیان شنیدم که میگن عیب نداره درستش میکنم پسره رو یا دختره رو )و ایشون همه رو پذیرفتن البته در مورد کار میگفتن که محیطش باید سالم باشه هر جایی نمیشه
    من همه شرایطمو براشون گفتم و ازشون خواستم که توقعشون نسبت به همسرشونو بگن .که گفتن من کم توقعم چیزی نمیخوام جز اینکه رضایت امام زمان تو زندگیمون باشه و طبق کتاب و حدیث پیش بریم و من هم قبول کردم و البته استقبال کردم .بعد از عقد متوجه چیزایی شدم که به نظرم افراطه .خیلی ناراحتم دیگه وقتی با همیم احساس خوبی ندارم . چند روز بعد از عقد فهمیدم که میخواسته طلبه بشه .ماه رمضون ماه صفر ماه محرم ایام فاطمیه و ... ایشون اصلا خونه نیستن همش هیئت پشت هیئت .شده تو یه روز 3 یا 4 تا مراسم و پشت سرهم میرن . تو این ماه ها حالش دست خودش نیست همش مشکی میپوشه سرتاپا گریه میکنه تو این مراسم خودشو میزنه طوری که صورتش کبود میشه به ظاهر و قیافش نمیرسه .تو مهمونیا ساکته و به خانما نگاه نمیکنه و سرش پایین حتی وقتی دارن باهاش صحبت میکنن . همین چیزا باعث شده این ترم آخر بعد یه سال هنوز به سرانجام نرسه پایان نامه ذره ای پیشرفت نکنه .
    بعدها با کارکردنم مخالفت کرد و گفت راضی نیست زنش تو نگاه نامحرما باشه و باید تو یه محیط کاملا زنونه کار کنه .با تحصیلم هم با همین دلیل مخالفت کرد .حجاب کاملو پوشیه زدن میدونن که با مخالفت من دیگه چیزی نگفتن ولی کلا میخوان که همه جا چادر بپوشم که واسه من سخته چوم پدرم در مورد حجاب سخت گیری زیادی می کردن من همیشه تو مهمونیا لباسای خیلی پوشیده میپوشیدم بلند و گشاد ولی چادر و فقط بیرون از منزل (دانشگاه و محیط کار) میپوشیدم .از طرفی همسرم کتاب زیاد می خونه و کتابای زیادی داره و عاشق کتاب خوندنه و دوست داره تمام کتابارو مو به مو بخونه البته بخونیم و محقق بشیم البته تو زمینه دین خیلی می ترسم و ناراحتم نمیدونم چه کار کنم اجساس میکنم روز به روز دارم ازش دورتر میشم میترسم وقتی زیر یه سقف بریم وضعیت بدتر بشه
    دوست عزیز باید بدونید هر رفتاری که امروز از ایشون مشاهده میکنید در اینده هم خواهید دید

    پس به قول خودتون توقع تغییر از ایشون رو نداشته باشید

    و ایکاش چنین فردی که ادعای مذهبی بودن داره به قول پیامبر عمل میکرد و از خانواده ای هم کف خودش همسری انتخاب کرده بود

    با این مسئله مسلم بدونید در آینده زندگی شما سقوط خواهد کرد ... چون برداشت های شما از دین و مذهب با برداشتهای ایشون تفاوت داره

    پس تا در دوران عقد هستید فکر کنید و ببینید چقدر میتونید خودتون رو با رفتارهای ایشون وفق بدید ؟

    آیا میتونید سازگار بشید و این شرایط رو قبول کنید ؟ یا برای شما پذیرشش سنگینه و باعث ایجاد اختلاف در آینده خواهد شد ؟

    منطقی فکر کنید و قاطع رفتار کنید ....

    چون همسر چنین افرادی باید از جنس خودشون و خاص باشه تا بتونن شرایط همدیگرو کامل درک کنن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد