سلام.من الان 28 سالمه و از 24 سالگي با يك دختر خانم اشنا شدم.حدود 5 سال است كه با هم دوست هستيم.خلاصه از اينجا شروع كنم كه ارتباط مااز 5 سال پيش زماني كه اين خانم به وب سايت من پيام زد. و درخواست كمك در مورد اپلود فايل در ايران داد.من مثل تمام كار بران اون را راهنمايي كردم.ا يك روز بعدش كه باز جواب پيام رو داد.خلاصه پيام هاي مابه چند روز ادامه پيدا كرد.تا فهميدم اين خانمدر مجاورت يكي از شهرهاي نزديك من زندگي مي كند
حدود60 كيلومتر با ما فاطله داشت بعد چند روز من به اون گفتم شماره شما چيست اول شماره تلفن خود را نداد و ارتباط فقط از طريق در گاه ايميل وب سايت بود تا ارتباط ما نزديك تر شد.و به تلفن هم رسيدخلاصه اون يك دختر مذهبي .مذهبي كه مي گم نه اون مدل كه در نظر شماست نمازش سر وقت مي خوند. و الانم مي خونه.فرقي نكرده در عتقاداتش.حتي محكم تر هم شدهتو اين 5 سال هم چندين باز بهش گفتم لبيا همديگر رو ملاقات كنيم.اما قبول نكرده و مي گوييد هر بار بار به يك بهانه كم روحي.نبودن موقعيت.وووو
حالا بعد 5 سال ارتباط ما من و اون كلا شناخت كامل نسبت به خانواده هامون.فرهنگمون وضعيت زندگيمون داريم.حتي خواهر ايشان كه داري 2 فرزند است هم از ارتباط دوستي بين ما خبر دارد.اما از همه اين چيزها كه بگذريم ارتباط اوليه ما از محيط مجازي بوده كه راحت مي تونستيم پايه دوستيمون رو با دروغ شروع كنيم.اما؟ما با دروغ جلو نرفتيم چون از اولش رابطه ما اتفاقي بود.و نه از قبل برنامه ريزي براي دوست شدن.
حالا بعد5 سال وابستگي شديد.من نميدانم بايد چيكار كنم.اون هم از اين ارتباط طولاني خسته شدهيك بارم امدم قط كنم ارتباطم رو اما متاسفانه بعد24 ساعت از زور عذاب روحيم.و وابستگيم.باز بهش پيام زدم.حالا واقعا نميدانم چيكار كنم.
من ناخدا گاه
وارد ارتباطي شدم كه به 2 نفر ضربه وارد ميشه.
الان اون میگه دیگه برا خاستگاری و ازدواج دور شده و تو نخاستی