نمایش نتایج: از 1 به 42 از 42

موضوع: مشاوره خانواده

6035
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشاوره خانواده

    سلام .اولا ممنونم از سایت عالی و زیباتون . من 25 سالمه و2 ماهه فارغ التحصیل شدم تو رشته پزشکی . و ماهه دیگه طرحم رو شروع میکنم و اردیبهشت امسال هم امتحان دستیاری میدم . ............... البته من اصلا اهل گشتن تو اینترنت نیستم و به ندرت میرم .و الان هم چون به شدت افسرده بودم خواستم یه خورده اروم تر شم ازتون کمک میخوام . که شاید منو به تصمیمی که گرفتم دلگرم کنه چون تو اطرافیان و خانوادم کسی دلگرمم نکرد به اینده ای که در انتظارمه ....................من از یک خانواده سنتی و مذهبی ام که خوبی و سازگاری تو فامیل مشهورن که کککککککککاش نبودن ..من دختر بزرگ این خانواده ام که از ترم یک روزی نبود که خواستگاری نیاد خونمون و پدر من هم اوایلش شعار میداد دخترای من فقط به درس فکر میکنن ولی این شعارا تا سال سوم دانشگام دووم اوردو بعد نفهمیدم چطور سر سفره عقد با یکی از پسرای همکار پدرم خودمو دیدم که نه دوسش داشتم و نه ذره ای میشناختمش /اشنایی قبل از ازدواج ما صحبت تو اتاق به مدت 3 ساعت بود و تمام.....و به خاطر ابروی پدرم و اینکه فامیل فهمیدن بچگانه و احمقانه بله گفتم که همون شب پشیمون شدم ........مادرمم از اینکه اونا مثل ما سازگار نخواهند بود و قدر دختر منو نمیدونن ناراحت و پشیمون بود چون اونا اصالت کرد داشتن ....فوق لیسانس مهندسی شیمی بود و کار خوبی داشت و پدرش هم زبونی واسه پدرم چرب کرد که باور کردنی نبود خلاصه الان 4 سال میگذره و همچنان تو عقدم چون شک دارم بخوام باهاش زندگی کنم اخه دو بار تو دوره انترنی من که دوامون شد اومد بیمارستان وسط کشیک به زور منو برد خونشون و ازم تعهد گرفت که شانس من دوستم جام واستا و گرنه .........و تا چیزی میشد میگفت فردا صبح بیمارستانم ابروتو میبرم حالا سر یه بحث که بین همه پیش مییاد ....یا مثلا دوست نداره من به هیچ مراسم عروسی برم و دایم بهم سر کوفت میزد .......منی که از عالم و ادم تعریف میشنیدم جز اون .......با دو تا مشاور صحبت کردم یکیش استاد روانپزشکی خودم بود و یکی روانشناس و سیر تا پیاز رفتاراشو گفتم اونا موافق جدایی بودن.....راستی دو بار هم ازم تعهد گرفته که عروسی نرم تو زند گی ی حرف حرف اون باشه و چادری بشم و برم شهر محل کارش باهاش زندگی کنم . .......خیلی غیرتی و حساسه تا دلتون بخواد با پدرم در افتادن که اخرش هم هفته پیش بود که بهش گفته بود باید تعهد بدی جلوی کار و درس دخترم رو نمیگیری چون یه بار هم 3 ماه منو عقب انداخت و بیخود و بی جهت اذیتم میکرد........خلاصه اون هم قبول نکرد و گفت همینجوری باید بریم زندگی کنیم ........و پدرم هم درجا رفت وکیل گرفت واسه طلاق و امروز صبح بهم خبر رسید که احضاریه رسیده دستش........تا امروز صبح بکوب میخوندم واسه تخصص اما الان به شدت افسردهام و درس نمیخونم که من که ایرادی ندارم چچچچچرا شکست .......... و ترررس بزرگترم اگگگگگگه جدا شم وو سال دیگه رزیدنت شم و سطح توقع بالام احتمالا مورد ازدواجی نخواهم داشت چون اونایی که مثل خودم باشن میان جلو بفهمن من جدا شدم پا پس میکشن چون تو فرهنگ ما طلاق ننگه...و من میمونمو تنهایی و ................والان هم حرمت ها بین منو اون و اونو بابام شکسته در ضمن اسم ایشون بعد طلاق تو شناسنامم میمونه با اینکه تو عقدیم .................خیلی حالم بده و دوست ندارم از اتاقم بیام بیرون یه گوشه نشستم تو تاریکی .......از همه مهمتر ابروی رفتم تو فامیل رو چیکار کنم تو رو خدا بگین چیکار کنممممممممممممم
    ویرایش توسط mahla1367 : 01-30-2014 در ساعت 12:58 PM

  2. کاربران زیر از mahla1367 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام عزیزم
    از مشکلی که برات اتفاق افتاده متاسفم
    هیچ قضاوتی در مورد جدا شدن یا موندنت نمیتونم بدم. چون مشخص نیست که ایا این نامزد شما صفت های خوبی هم دارند که شما راضی باشید و از یاداوریش حس خوبی بهتون دست بده یا نه. اگه داشته باشه شاید اگر خودش بخواد و لجبازی نکنه بتونه این قلدریشو خفیف تر کنه.
    چیزی که میخوام بگم اینه که زیادی خودتو درگیر حرف مردم کردی . مگه مردم میخوان جای تو زندگی کنند که همش اضطراب داری وای مردم چی میگن
    اصلا چرا فکر میکنی ابروت رفته . مگه هر کسی جدا میشه بی ابرو میشه و باید دیگه توقعی نداشته باشه و منتظر پایین ترین ادم ها باشه. این ذهنیتتو تغییر بده
    بخاطر مردم نه جدا شو نه زندگی کن عزیزم.
    مردم 2 روز یادشون میاد جریان شما رو . بعدش یه سوژه جدید پیدا میکنند.

  4. 5 کاربران زیر از shirin1364 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    شیرین عزیز سلام ............تو این 4 سال ویژگی خاصی ازش ندیدم که بخواد با بقیه برام فرق کنه .مساله ای که الان وجود داره اینکه اصلا بهش اعتماد ندارم فکر میکنم در اینده هم دوباره انگشت میزاره رو نقطه ضعفم ..........و هیچ وقت دلم براش تنگ نمیشه با اینکه من به مهربون بودن بین دوستام و فامیل مشهورم ..............البته الان که فهمیده من میخوام جدی به هم بزنم هی میاد میگه تمام اذیت هام از دوست داشتن زیاد بوده و بیا بریم زندگی کنیم .......ولی اصلا به دلم نمیشینینه خصوصا کارای گذشته ش در حالی که من گناهی نکرده بودم رو یادم میاد میبینم این ادم اونی نبود که من میخواستم ...........

  6. 2 کاربران زیر از mahla1367 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    عزیزم اگر قرار بود همه ادم ها همون ادمی بودند که ما میخواستیم که دیگه دنیا گلستان بود .
    هیچ انسانی کامل نیست.
    من مشاور نیستم ولی به نظرم گذشت و بخشش رکنی از زندگی زناشویی هست اونم وقتی طرف مقابل از کرده خودش پشیمون شده .
    اگر بتونی ببخشیش دلگریهاتم رفته رفته کمرنگ میشه . ببخش ولی فراموش نکن و اگر یک بار دیگر رفتارش را تکرار کرد کوتاه نیا.
    هیچ وقت سعی نکن خودت نباشی. همسرتم نباید سعی کنه از شما یه ادم جدید بسازه و شما هم نباید از خودت و اعتقاداتت فاصله بگیره . نه اینکه اگر همسرمون این خصوصیتمون را نپسندید لجبازی کنیم. نه منظورم اینه که قرار نیست هویتمون را تغییر بدیم .
    به نظرم محکم کاری کن یه تعهد ازش در دادگاه بگیر و نیز حق طلاق . بعد بهش فرصت بده و ببین چکار میکنه .شاید راست بگه درست بشه رفتارش.
    بازم باید به قلبت و حتما عقل خودت رجوع کنی ببین کدوم درست تره . میتونید با هم مشاوره حضوری برید .کمکتون میکنه خصوصا به اون اقا.

  8. 2 کاربران زیر از shirin1364 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    شیرین عزیز .اتفاقا دیروز که اومده بود واسه عذر خواهی ...........بهش گفتم به یه شرط حاضرم تمام گذشته رو فراموش کنم اونم اینه که بیای بهم حق طلاق بدی چون یه عمر زندگیه و من باید بهت اعتماد کنم به جز این خواسته دیگه ای ندارم و مطمین باش ازت یک سکه هم مهریه نخواهم خواست فقط حق طلاق اونم به خاطر کار و درسم که واسش خیلی زحمت کشیدم و اینکه رفتارات با من و خانوادم خوب باشه.............قبول نکرد ...........و دوباره شروع کرد به اینکه من دوست دارم و کلی حرف دیگه که تو این دوران عقد اصلا ازش نشنیده بودم ....

  10. 2 کاربران زیر از mahla1367 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    خوب شما بگو اگر دوسم داری شرطم را قبول کن

  12. 2 کاربران زیر از shirin1364 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    گفتم بهش اگه دوستم داری و واقعا نمیخوای کاراتو تکرار کنی حق طلاق بهم بده ........ مطمینم قبول نمیکنه .........

  14. کاربران زیر از mahla1367 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    هیچ کس به جز شیرین جون نظری نداره .............................بیاین تو بابا نظراتونو بگید .....تجربه اطرافیانتون ...............

  16. کاربران زیر از mahla1367 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2188
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    عزیزم به هیچ عنوان به فکره ابرو نباش...این اشتباه که فکر میکنی اگه طلاق بگیری ابروت میره و اگه هم بمونی و تحمل کنی کاره خوبی میکنی...فکره تنهایی هم از سزت بنداز بیرون...دختری با شرایط و موقعیت تو هیچوقت تنها نمیمونه...کوتاه نیا و پیش برو.اگه دوست داشته باشه و واسش هدن زندگی مهم باشه اون از لجبازی دست میکشه...سعی کن ازین به بعد یجوری قمقش بیاد دستتو خودتون مشکلتونو حل کنید تا حرمت بین همسرت و بابات شکسته نشه...

  18. 2 کاربران زیر از ninaro بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    عزیزم ......منم با نظرت موافقم که باید مشکلاتتمونو خودمون حل کنیم منم 2 سال اول اصلا نمیذاشتم پدر مادرم بفهمند ولی دیگه خودشون از رفتارام و غمگین بودنم فهمیدن .... حالا هم با وجود این همه مشکلات بهش گفتم باید حق طلاق بهم بدی چون واقعا اعتمادمو از دست دادم .....ولی میدونم قبول نمیکنه ...........به نظرت اگر حق طلاق نداد کار درستیه عروسی بگیرم و کوتاه بیام ؟؟؟؟؟

  20. کاربران زیر از mahla1367 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    MHY

  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    10
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    88
    تشکر شده 70 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام
    به مشاور خوش آمدید
    ببینید همکار محترم؛ آمادگی برای آزمون دستیاری اصلا با این مسائل جور درنمیاد
    بهترین کار این هست که تا زمان آزمون یعنی اوایل اردیبهشت اصلا روی این مسئله فکر نکنید و هرگونه تصمیم گیری رو به بعد از اون زمان موکول کنید ...

  22. کاربران زیر از MHY بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2188
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    in pishnahade haghe talagh yani man miram belakhare azat talagh migiram...kheyli mardo khurd mikone...be nazaram kamtar mardie ke ghabul kone...shayad dast az lajbazi bardare o ghol bd k dg aziatet nakone...to ham azash bekha age mikhad gheyrat neshun bde o rut hasas bashe juri bashe k to lezat bebari na inke baese narahatie to beshe...besh begu vaghti miay bimarestano jolo hame unjur raftar mikoi baes mishe befahman ma moshkel darimo ye adame bi vojdan bekhad su estefade kone...

  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2188
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    be nazaram ru haghe tlagh pafeshari nakon...haminghad k ozrkhahi kardo pashimune kheyli khube....haghe talagham nemide chon dust nadare az dastet bede

  25. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    ................MHYعزیز ............واقعا خوبه که که شما الان درک میکنید ...............باورتون میشه همزما دارم جراحی میخونمو یه سرم تو اینترنته ........البته 5 روزه اومدم تو این سایت از شدت سر در گمی و فکر زیاد ..............تا قبل از این شدیدا میخوندم .........نظر شما چیه ؟؟؟؟؟من عاشق ent ام .حالا امسال نشد تو طرح هم امتحان میدم ...................میشه نظرتون رو در مورد مشکل من بگین ؟؟؟؟؟

  26. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    عزیزم اخه ده دفعه معذرت خواهی کرده تو 3 سال.........به خاطر همین اعتماد ندارم هی معذرت خوتهی هی تکرار ...........

  27. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1735
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    مهلای عزیز
    یک ساعتی رو مشخص کن تا باهم گفتگو کنیم بخدا توکل کن حتما کمکت میکنه

  28. کاربران زیر از نسیم تنها بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام عزیزم ........ساعت 1 ظهر امروز من انلاینم ...البته تو هر زمانی رو که راحتی بگو چون من تا یه ماهه دیگه خونه ام مثلللا قراره درس بخونم .......هر ساعتی میتونم انلاین شم

  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2213
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام مهلای عزیز
    این طور که فهمیدم خانم دکتری پس حسابی با اراده ای و موفق.
    عزیزم من نمیدونم اینایی که نشستن میگن با یه عذرخواهی کوتاه بیا و از این حرفا دلشون به چی خوشه؟؟؟
    تو خودت پزشکی و مطمئناً ادمای خبره تو این کار دور و برت زیاد داری و میتونی ازشون کمک بگیری. در ضمن اصلا این حرفو نزن که اگه طلاق بگیرم دیگه با کی ازدواج کنم و از این حرفا. من یه همکاری داشتم که بعد از چند سال زندگی مشترک جدا شد و الان خبرش رسیده که خانوم تو امریکا با یه نفر ازدواج کرده و خوش و خرم زندگی می کنه، حالا چطوری رفته امریکا نمیدونم. یه فامیل دیگه هم داشتیم که بعد از ازدواج جدا شد و همسر جدیدش اونقدر مرد خوبیه که براش عروسی گرفت و حتی نذاشت خوانوادش بفهمن که دختره مطلقه بوده و ....
    نمیخوام تشویقت کنم که طلاق بگیر ولی یسری عادت های بد تو ادما از بین نمیرن یکیش همین تعصب بی جا و شکاک بودنه، یه مقدار بچرخ تو اینترنت و داستان آدمایی که یه همچین شریک زندگی رو داشتن بخون.
    اگه واقعا جونتو به لبت رسونده و دوستش نداری و نمی تونی تحملش کنی، اگه خانوادت بعد از طلاق ازت حمایت عاطفی و خانوادگی می کنند جدا شو چون موقعیت اجتماعی خوبی داری. موندن و ساختن مال اون کسی ه که نه پایگاه اجتماعی خوبی داره نه خانوادش حمایتش می کنن و احتمالا یکی دو تا بچه هم داره.
    تو هنوز دختری و فقط عقد کردی، حتی شاید بتونی اسمش رو از تو شناسنامت پاک کنی

  31. کاربران زیر از sani1385 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    Sani1385عزیزم ..........دوستای صمیمی همکارم هم کاملا موافق جدایین وپدر و مادرم هم تصمیم رو به عهده خودم گذاشتن ........گرچه به خاطر ماهیت مذهبی پدر و مادرم دید خوبی به طلاق ندارن و میگن اینو در نظر بگیر که بعد طلاقت شاید کیس خوبی که مورد پسندت باشه نیاد و تا اخر عمرت پیش ما زندگی کنی یا شاید هم اخلاقش گند تر از این باشه ........اونا میگن فقط اینو هم در نظر بگیر .......غصه اصلی من من الان اینه که در 2 سال اخیر خیلی اذیتم کرده و به جای رسونده که واقعا تصمیم جدا شدن داشتم .........حالا که درسم تموم شده میگه فراموش کن بریم عروسی بگیریم خانوادشم دم به دقیقه خونه مان که رفتارای گذشته پسرشونو توجیح کنن که به خاطر دوری راه بوده چون من یه شهر دیگه درس میخوندم و اطمینان بدن دیگه پیش نمیاد ...........و کلی چرب زبونی دیگه و در عین حال حاضر نیستن حق طلاق بدن ........دیگه درمونده شدم حالم از این زندگی بهم میخوره .......

  33. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2213
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahla1367 نمایش پست ها
    Sani1385عزیزم ..........دوستای صمیمی همکارم هم کاملا موافق جدایین وپدر و مادرم هم تصمیم رو به عهده خودم گذاشتن ........گرچه به خاطر ماهیت مذهبی پدر و مادرم دید خوبی به طلاق ندارن و میگن اینو در نظر بگیر که بعد طلاقت شاید کیس خوبی که مورد پسندت باشه نیاد و تا اخر عمرت پیش ما زندگی کنی یا شاید هم اخلاقش گند تر از این باشه ........اونا میگن فقط اینو هم در نظر بگیر .......غصه اصلی من من الان اینه که در 2 سال اخیر خیلی اذیتم کرده و به جای رسونده که واقعا تصمیم جدا شدن داشتم .........حالا که درسم تموم شده میگه فراموش کن بریم عروسی بگیریم خانوادشم دم به دقیقه خونه مان که رفتارای گذشته پسرشونو توجیح کنن که به خاطر دوری راه بوده چون من یه شهر دیگه درس میخوندم و اطمینان بدن دیگه پیش نمیاد ...........و کلی چرب زبونی دیگه و در عین حال حاضر نیستن حق طلاق بدن ........دیگه درمونده شدم حالم از این زندگی بهم میخوره .......
    به نظرم:
    1- حتما با یه مشاور بی طرف مشورت کن
    2- اگه تصمیم به طلاق گرفتی از مشاور بخواه که پدر و مادرت رو روشن کنه
    3- تو قراره تو یه قشر فرهیخته کار کنی و مطمئناً اونا درک این مسله براشون راحته و به احتمال زیاد خواستگار خوب از همکارات خواهی داشت
    و در آخر به خدا توکل کن رفتارهای خوب و بد این آدم رو بذار رو کفه ترازو و بنویس ببین کدوم طرف میچربه
    اگه به نتیجه ای رسیدی خوشحال می شم بدونم

  34. کاربران زیر از sani1385 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    باشه عزیزم ..مرسی

  36. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    باشه عزیزم مرسی ........اگه باز نظری داشتی خوشحال میشم بشنوم

  37. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2214
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام پسرم 20 سال دارد و از دیشپ پس از بحث با پدرش که به دلیل مشکل مالی نمیتواند هزینه ی دانشگاه را بپردازد قهر کرد از خانه رفت چه کار باید بکنم

  38. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    کمککککککککککککککککککککککک ککککککککککککککککککک . من هنوز تو دو راهیم .

  39. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1804
    نوشته ها
    99
    تشکـر
    50
    تشکر شده 56 بار در 40 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام مهلا جون
    من تاپیک شما رو مطالعه کردم
    شما هیچ علاقه ای به این اقا ندارید پس دو دلی چرا؟
    شما یه عمر میخواید زندگی کنید با این فرد فکر میکنید بدون علاقه می تونید به این زندگی دوام بدید؟؟
    نگران آبرو هم نباشید همونطور که خودتون ذکر کردید شما چیزی کم ندارید و الان تو جامعه ی ما بهتر از قبل با مسئله ی طلاق کنار میان و اسم این موضوع رو آبروی از دست رفته نمی ذارند
    هر انسانی تو زندگیش یه اشتباهاتی میکنه
    با چنین موردی من قبلا هم رو به رو شدم دختر خانومی بودن با آقایی عقد کردن و بعد از یک سال طلاق گرفتن و اتفاقا بعد از عید امسال عروسیشه با پسری که بهش علاقه منده و با این موضوع هم کنار اومده
    البته ایشون گفته بودن که اسم این اقا تو شناسنامشون نیس چون ایشون دختر بودن در زمان عقد , ولی خب به تمام خواسگاراشون این موضوع رو میگفتن
    امضای ایشان
    می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟


    کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...


    دومیش را پاک می کند...

    و سومیش را به خنده تبدیل می کند

  40. 2 کاربران زیر از Dream High بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1754
    نوشته ها
    72
    تشکـر
    25
    تشکر شده 39 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام وققتتون بخیر.لطفازمان آن بودنتون رو بگید شاید بتونم کمکی بهتون بکنم

  42. کاربران زیر از سکینه جون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام ممنونم از توجه تون ......... من ظهر ها onهستم ........

  44. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1735
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام مهلا جان سوالاتو بپرس من آنم

  45. کاربران زیر از نسیم تنها بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2462
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام عزیزم متاسفم از اونچه که برات اتفاق افتاده ولی من اصلا با کسایی که نظر دادن موافق نیستم بنظرم اگه لیاقت تو رو داشت تو این 4 سال به اندازه کافی وقت داشت که بهت نشون بده تو هم که میگی دوسش نداری پس بخاطر حرف مردم خودتو بدبخت نکن...
    شروط یه ازدواج موفق از نظر من کفو بودن خانوادهها کفو بودن طرفین علاقه و محبت و تفاهم که من اینطور که فهمیدم تقریبا شما هیچکدومو ندارین..
    گول دوست دارمای الا نشو نخور خرش که از پل گذشت یادش میره تازه وقتی برید زیر یه سقف بدتر میشه اونوقت بیشتر میتونه روت تسلط داشته باشه...
    من یه ازدواج کاملا عاشقانه داشتم سه سال ازش گذشته و هنوزم احساس خوشبختی میکنم واسه شوهرم میمیرم اما بازم یه وقتا مسائلی پیش میاد تو زندگی که دلسرد و افسرده میشم میگم نکنه اشتباه کردم... دیگه وای به حال کسیکه بخاطر حرف مردم و بدون علاقه با یه آدم بظاهر متمدن و اما ازدرون ویرون ازدواج کنه...
    بنظرم شوهرت بعنوان یه مرد ازینکه میخوای طلاق بگیری فقط غرورش جریحه دارشده و فقط میخواد به خودشو اطرافیان ثابت کنه که توانایی نگه داشتن تو رو داره علاوه بر اینکه آدما ترجیه میدن کنار بزارن تا کنار گذاشته بشن...
    موفق باشی خیلی حرف زدم امیدوارم بدردت بخوره...

  47. کاربران زیر از safoora بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام عزیزم............ شدیدا افسرده شدم از درون ....... چند روز پیش رومد دم در خونمون گفت بیا حرف بزنیم رفتم تو ماشین نشستم بهعد بدون رضایت من گازشو گرفت و رفت خونه خودشون وقتی رسیدم دیدم خانوادشون دارن حاضر میشن برن واسه عقد برادر کوچیکش من اصلا خبر نداشتم از این موضوع .تمام خانوادشون بودن با این که از دستش عصبانی بودم ابرو داری کردم دیدم رفت واسم لباس اورد از خواهراش گفت حاضر شو تو هم باید باشی عروس بزرگ اگه نباشه خانواده عروس دوم شک میکنن .......این در حالی بود که مامان و بابای من فکر میکردن من هنوز در حیاط دارم حرف میزنم و مانتو و روسری هم واسه مراسم مناسب نبود ............ولی دیدم نمیتونم که فرار کنم اگه حرفی هم بزنم خودمو کوچیک کردم از طرفی برادرش هم پسر خوبی بود ......رفتم و تا اخر شب واسشون نقش یه عوروس خوشبخت رو بازی کردم به پدرم هم گفتم عصبانی شد پشت تلفن ولی گفت هر جور خودت میدونی اخر شب که گفتم منو برسون خونمون گفت دیگه حق نداری پاتو بزاری خونتون بهد هم به پدرم زنگ زد که مهلا دیگه حق نداره بیاد اونجا و شما هم نمیخواد دخالت کنید ............پدرم ترسید و با برادرم اومدن در خونشون که ببینن قضیه چیه .........اومدن ولی نمیداشت بیام پایین به زو اومدم دم درشون دیدم دعواشون شده میخواستم از در حیاط بیام بیرون که جلوی چشم پدرم زد تو گوشم .بد هم برادرم هم جوون بود با هم درگیر شدن .....خانوادش اومدن جداشون کردن بع منو پدر و برادرم برگشتیم .....فرداش رفت از پدر و برا.رم شکایت کرد و کلی مدرک پزشک قانونی ............ خانواده ما که تو عمرشون رنگ کلانتری و دادگاه رو ندیده بودن اینطوری پاشون باز شد ..........از طرفی به وکیلمم هم گفته اصلا طلاقش نمیدم ..................حالا درس و تخصص که هیچی شدیدا حالم بده...........
    ویرایش توسط mahla1367 : 02-18-2014 در ساعت 03:44 PM

  49. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    احساس میکنم دنیا واسه من به اخر رسیده ..............حال و حوصله درس و طرح رو ندارم ..............شای من ادم بی کفایتیم شاید تمام تقصیرا از من بوه ....................سیاه بختی به این میگن ...........دیگه روم نمیشه سرم روتو فامیل بلند کنم..............

  50. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده


  51. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    1754
    نوشته ها
    72
    تشکـر
    25
    تشکر شده 39 بار در 27 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشاوره خانواده

    مهلاخانوم پیامم به دستتون رسید؟آخه جواب ندادید!

  52. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سکینه جون من نمیدونستم پیام خصوصی هم میشه داد ..........الا فهمیدم ............خوشحال میشم نظرتونو بدونم

  53. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2329
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    30
    تشکر شده 22 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام عزیزم متاسفانه موردی شبیه به تو برا دوست منم اتفاق افتاد البته اون خیلی طول نکشید تا تصمیم به جدایی گرفت بنظرمن زندگی مشترکی که با اکراه شرو بشه شیرینی و آرامشی نداره اول بگم که اصلا به تنهایی فکر نکن تنهایی باآرامش خیلی بهتر از یه عمر پشیمانیه تازه کی گفته پسرا با یه دختر مطلقه ازدواج نمیکنن این فکرارو بریز دور همه چی بستگی به دید خودت داره وقتی خودت اینو نکنی یه نقطه ضعف برا خودت بقیه ام به چشمشون نمیاد من اینو با چشم خودم دیدم! با این توصیفاتی که شما میکنی ایشون یه زن مطیع خونه دار مناسبشون بوده که براش تعیین تکلیف کنه شاید فردا بری زیر یه سقف ازینم بدتر شه برات شایدم بهتر اما ازدواج جای ریسک کردن نیست بشین همه چیشو سبک سنگین کن اصلا خصوصیات خوب و بدشو لیست کن اگه واقعا میبینی مناسبت نیست تصمیمتو بگیر اما بخاطر ترس از تنهایی و آبرو زندگیتو تباه نکن اصلا دوران عقد برا شناخته هر کسیم هرچی میخواد فک کنه عزیزم مگه فردا که تو زندگی باعث عذابت بشه یکی از فامیلا میان کمکت کنن من یه دوست دارم که مهندس ناظر تو کارخونه ها کار میکنن متاسفانه بعد ازدواجش شوهرش نذاشت کار کنه از همه نظرم شوهرش مناسبه براش اما این خلا بیکاری هیچوقت پر نمیشه و همیشه دغدغه ذهنشه توام. مثل اون زحمت کشیدی این همه درس خوندی میخوای زندگی اجتماعی داشته باشی استقلال مالی داشته باشی پس بایکی زندگی کن که بالا بکشدت نه سد راهت شه شرایط سختی داری اما دلسوز خودت باش سعی کن یه تصمیمی بگیری که پشیمون نشی عزیزدلم

  54. کاربران زیر از تابان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    ممنونم تابان عزیز ............. این روزا ساعت ها به سختی واسم طی میشه همش خیره شدم به یه نقطه و هزار تا فکر و خیال ترسناک از اینده میاد تو سم مخصوصا غروب به بعد ........

  56. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2316
    نوشته ها
    307
    تشکـر
    82
    تشکر شده 196 بار در 122 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام
    تو شرایط خوبی داری از نظر تحصیلی
    اون آقا هم همینطور
    ولی به نظره من یه خورده شما از خودتون زیاد تعریف شنیدین و شاید این یه ذره شما رو مغرور کرده
    نباید زیاد به حرفای مردم چه تعریف چه بدگویی اهمیت داد
    زن و شوهر تمامه تصمیماشونو باید با هم بگیرن . شاید اون آقا فکر کرده شما زیاد بهش اهمیت نمی دی یا روت تعصب داره
    منظورش چه جور عروسی ای هست؟
    اگه جایی باشه که گناه صورت می گیره حق داره که بگه نرو .
    هر دوتون باید بعضی اوقات در مقابله خواسته های هم گذشت کنین و به هم احترام بزارین
    تو این کارو کردی؟
    طلاق آخرین راهه چاره ست

  57. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    تک ستاره عزیز ..اتفاقا تا دلت بخواد منو تحقیر کرده طوری که اصلا اعتماد به نفس ندارم .اتفاقا من در مقابل خواهرای اون که از هر دو از نظر ظاهر و تحصیلات و اخلاق بالاترم اونقدر خاکی با فامیلاشون برخورد کردم که همشون کلی دوستم دارن من تو خانواده اونا از هر کسی خاکی ترم . حتی تو لباس پوشیدنم ....... عروسی های ما هم زن و مرد کاملا جدا هستن
    ویرایش توسط mahla1367 : 02-19-2014 در ساعت 07:25 PM

  58. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2485
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    سلام مهلاجان درسته تو کشوری زندگی میکنیم که طلاق رو بد میدونن،درسته مرد خوب توی این دوره زمونه سخت پیدا میشه که بشه یک عمر بهش تکیه کرد اما عزیزم این درست نیست که شما بخاطر حرف مردم زندگی و آینده خودت رو تباه کنی،من هیچ شناختی از اون بنده خدا ندارم که قاطع نظرم رو بگم،اما ازهمین صحبتهات میتونم برداشت کنم که شوهر شما شخصیت مرد سالاری داره که به حقوق شما توجه نمیکنه و دوست نداره شما مستقل بشی،وقتی ازش حرف میزنی هیچ عشق و انگیزه ای تو نوشته هات نیست،پس چطور میتونی یک عمر با همچین مردب زندگی کنی،کسی که حتی شمارو از رفتن به جشن و عروسی منع کرده چطور میتونه بعد از ازدواج حاضر به کار کردنت بیرون از خونه بشه؟خوب فکرهات رو بکن قبح شخصیت همسرت برای پدرت ریخته،از روی احساس به قضیه نیگاه نکن عزیزم

  59. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2462
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahla1367 نمایش پست ها
    سلام عزیزم............ شدیدا افسرده شدم از درون ....... چند روز پیش رومد دم در خونمون گفت بیا حرف بزنیم رفتم تو ماشین نشستم بهعد بدون رضایت من گازشو گرفت و رفت خونه خودشون وقتی رسیدم دیدم خانوادشون دارن حاضر میشن برن واسه عقد برادر کوچیکش من اصلا خبر نداشتم از این موضوع .تمام خانوادشون بودن با این که از دستش عصبانی بودم ابرو داری کردم دیدم رفت واسم لباس اورد از خواهراش گفت حاضر شو تو هم باید باشی عروس بزرگ اگه نباشه خانواده عروس دوم شک میکنن .......این در حالی بود که مامان و بابای من فکر میکردن من هنوز در حیاط دارم حرف میزنم و مانتو و روسری هم واسه مراسم مناسب نبود ............ولی دیدم نمیتونم که فرار کنم اگه حرفی هم بزنم خودمو کوچیک کردم از طرفی برادرش هم پسر خوبی بود ......رفتم و تا اخر شب واسشون نقش یه عوروس خوشبخت رو بازی کردم به پدرم هم گفتم عصبانی شد پشت تلفن ولی گفت هر جور خودت میدونی اخر شب که گفتم منو برسون خونمون گفت دیگه حق نداری پاتو بزاری خونتون بهد هم به پدرم زنگ زد که مهلا دیگه حق نداره بیاد اونجا و شما هم نمیخواد دخالت کنید ............پدرم ترسید و با برادرم اومدن در خونشون که ببینن قضیه چیه .........اومدن ولی نمیداشت بیام پایین به زو اومدم دم درشون دیدم دعواشون شده میخواستم از در حیاط بیام بیرون که جلوی چشم پدرم زد تو گوشم .بد هم برادرم هم جوون بود با هم درگیر شدن .....خانوادش اومدن جداشون کردن بع منو پدر و برادرم برگشتیم .....فرداش رفت از پدر و برا.رم شکایت کرد و کلی مدرک پزشک قانونی ............ خانواده ما که تو عمرشون رنگ کلانتری و دادگاه رو ندیده بودن اینطوری پاشون باز شد ..........از طرفی به وکیلمم هم گفته اصلا طلاقش نمیدم ..................حالا درس و تخصص که هیچی شدیدا حالم بده...........
    سلام مهلا جان متاسفم اینا که گفتی خیلی وحشتناکه چطور میخوای باکسیکه تو دوران عقد اینقد باعث ناراحتیت میشه زندگی کنی؟...

  60. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2144
    نوشته ها
    38
    تشکـر
    13
    تشکر شده 9 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    safoora عزیز منم میدونم .......اشتباهه ادامه این رابطه وو تصمیم هم گررفتم ........این روزا نگران بعد طلاقم هستم ............

  61. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2552
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره خانواده

    منم موافقم زندگیو خوشبخت بودنت خیلی مهمتر از هر چیز دیگ تو این وسط گناهی نکردی که ابروت بره فقط به فکر خوشبختیت باش فقط پیش کسی باش که با تمام وجود درکنارش احساس شادی و ارامش کنی در مورد مشکلتم فقط خودت میتونی بهترین تصمیمو بگیری !!!!
    به نظر من اگه کسی که واقعا دوست داشته باشه هرکاری میکنه تا تورو راضی نگهداره هرکاری.....
    کسی که تو دوره نامزدی اینقدر مشکلات درست کنه بعد ازدواج چیکار میخواد بکنه.....

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد