حدود ٣ سال است يك رابطه احساسي با يك آقايي دارم من با اين آقا هم همكارم هم دوستم هم عاشقشم، يه رابطه كاري احساسي دوستي خوب داشتيم، ميگم داشتيم و اميدوارم دوباره حالم خوب بشه و همه چيز مثل قبل بشه، حدود يك ماهه پيش از اونجايي كه خانمها حس قوي دارن احساس كردم يه چيزي جاي خودش نيست اون اعتماده نيست اون حس خوبه نيست شروع كردم به گير دادن زنگ ميزدم جواب نميداد شروع ميكردم اس ام اس دادن محكومش ميكردم هنوز دفاع نكرده بود داد و غال و بي احترامي، تا اينكه يك روز تو ماشينش گفتم گوشيتو ميدي يه زنگ بزنم گوشيم خاموشه، ديدم رنگش پريد گفت اره بيا گوفتم رفتم تو مسيجاش ناخواسته گوشيرو خواست بگيره ولي ديدم چيزي كه نبايد ميديدم، خلاصه حالم بد شد عشقم عشقم و ابراز علاقش به يكي غير از خودم داشت ديوونم ميكرد بهش گفتم ديگه نميخوام ادامه بديم ولي تا صبح يك پسر ٢٩ ساله و داراي يه مقام اجتماعي و شغل و منصب خوب با تحصيلات عالي اظهار پشيماني و ندامت كرد كه اشتباه بود مثل بقيه مرداي ديگه تو من و ببخش و من غلط كردم ... حسابي خودش و خورد كرد اينكه تو به من كمك كن ميخوام آدم باشم نميخوام تو رو از دست بدم اون زن ول كن من نبوده و از اينجور حرفاا،از اونجايي كه من واقعا عاشق اين مردم و قبولش دارم گفتم پشيمونه اشتباه كرده و قبول كرده كه اشتباه كرده ميگه بدون من شاد نيست دنيارو با من ميخواد بزار يه فرصت بدم، فرصت و دادم ولي حال خودم بده خيلي بده اعتمادي نيست وقتي ميگه عشقم ياد اس ام اسش به اون زن ميفتم بهش اعتراض ميكنم يهو گريم ميگيره از اينكه من از محبت كم نزاشتم براش فقط يه رابطه جنسي اينقدر مهم بوده كه بايد بخاطرش به من خيانت كنه؟ ميگم چرا تو اين ٣ سال من تمام موقعيتام و گزاشتم كنار چون اون و ميخواستم فقط ولي اون نتونست ، يعني همه حرفاش دروغ بود اين ٣ سال و كلي سوال ديگه، ميخوام راهنماييم كنيد آيا براي آرامش حودم بايد بيام از اين رابطه بيرون يا چه راهي هست كه دوباره اعتمادم جلب بشه حالم خوب بشه