بي محبتي همسر

من ٢٢ سالگي ازدواج كردم والان ٣ ساله ازدواج كردم همسرم ١١ سال از من بزرگتره و اوايل عقد بسيار با محبت بود و بسيار منو دوست داشت من در شروع نميتونستم بخاطر حجب حيا مثل اون باشم بعد مدتي كامل سرد شده هيچ محبت نوازش بغل و يا هيچ حرف با محبتي به من نميزنه و وقتي بهش ميگم ميكه اصل رفتاره البته رفتارش خوب بود ولي از لحاظ مالي نه خيلي بهم پول ميداد نه ميزاشت خيلي خريد كنم كه اونم ميگفت ندارم لباس داري كه.مشكل اينجاس كه ايشون بسيار دهن بينن و خانواده اي بسيار سردو بي روح دارن خواهر ايشون هم توي زندگيش بسيار سرد ه باشوهرش و اصلا جدا هست گاهي سه ماه سه ماه خونه ي مادرشونه و شوهرش خونه ي خودشون توي شهرستان.همسرم تمام مسائل زندگيشو براي اونا تعريف ميكنه و خيلي وقتا دروغ هم پشت سر من ميگه و حرف اونارو انجام ميده ولي هر حرف يا چيزي كه من بگم تاثيري روش نداره.من از سردي و بي محبتيش و اينكه زندگيم داره ميشه مثل خواهر او و اخلاقش تند و بد شده مثل برادرش خيلي ناراحتم و افسرده شدم خيلي باهم دعوا ميكنيم ولي اون هميشه از من طلبكاره با اينكه هيچكار حتي ي عروسي درس برام نگرفت نميدونم چيكار كنم هرچي بهش ميگم بهم محبت كن نميكنه ولي با خواهر و خانواده اش خوبه و با اونا با محبت رفتار ميكنه.نميدونم چيكار كنم راهنماييم كنيد من ادم بي سروزبون و ضعيفي هستم

نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن از آن دسته احساساتی است.
که هیچ کسی از داشتن و خواستن آن دست نمی‌کشد.
و اینکه شما از همسرتان انتظار دارید به شما ابراز محبت کند امری کاملا طبیعی است.
با این حال به یاد داشته باشید هر چند ماهیت ارتباطات ما در آینده تحت تاثیر رفتار خانواده با ما در دوران کودکی قرار می‌گیرد.
اما نیاز‌ها و خواسته‌های فرد از پدر و همسر متفاوت است.
از همسرتان نخواهید نقش پدر را برایتان ایفا کند چرا که با این کار نقش همسری هر دوی شما با تناقضات جدی روبرو خواهد شد.


گاه افراد در طول زندگی متحمل زخم‌هایی می‌شوند که نه تنها توانایی کنترل آن‌ها را نداشته‌اند، بلکه تغییر آن‌ها نیز ناممکن بوده است.
خصوصا زمانی که این زخم‌ها در دوران کودکی تجربه شده باشد.
با این حال برای درمان این گونه زخم‌ها و آسیب‌ها که همه ما به نوعی با آن آشنایی داریم.
باید بتوانیم با عبور از آن‌ها و شناسایی موقعیت‌های کنونی که توان دستکاری و اعمال نظر روی آن داریم احساس بهتری را تجربه کنیم.
با مرور خاطرات تلخ و آسیب‌هایی که در گذشته متحمل شده‌ایم، نه تنها حالمان بهتر نخواهد شد که باعث می‌شود.
از نظر فکری و احساسی بیشتر در آن غوطه ور شویم. هم اکنون نیز شما فرصت‌های بیشماری در اختیار دارید تا بتوانید عشق بورزید.
دوست داشته شوید، قابلیت‌های خود را نشان دهید و از موفقیت‌هایتان لذت ببرید.

سلام دوست عزیز، خوش اومدید به انجمن
به نظرم بهتره شما این دوسه سال رو بشینید با خودتون تحلیل کنید
و ببینین تو روابطتون با همسرتون این مدت چه چیزایی تغییر کرده که ایشون اینجوری عوض شدن!؟
اگه واقعا کوتاهی از جانب شما نیست خب همسر شما کوتاهی میکنن
منطقی باهاشون حرف بزنید و بگید که این رفتارهاشون باعث آزردگی خاطر شما شده
اگه منطقی باشن و قبول کنن مشاوره برین که خیلی بهتره.

در مورد اینکه با خونواده اشون خوبن ولی با شما نه
سعی کنین شما بیشتر محبت کنین، هرچند سخته ولی گاهی نتیجه میده
به سر و وضع خودتون و خونه خوب برسید و سعی کنید دلشون رو به دست بیارید.

یه نکته ی دیگه هم چرا فکر میکنید ضعیفید؟
توی روابطتتون با بقیه رضایت دارید؟
شما یه خانوم متاهل و جوون هستین و باید همسرتون رو جذب خودتون کنید
سعی کنید مطالعه داشته باشید و مهارت های گفتاری و رفتاری و اعتماد به نفس تون رو تقویت کنید.
امیدوارم براتون حل بشه.

ممنون از راهنماييهاتون.مشكل اينجاس كه ايشون هيچ صحبتي درباره عواطف و احساسات نميكنن هرچي محبت ميكنمم جواب نميدن و وقتي ازشون ميخوام ميگن لوس ميشي.ضعيف از لحاظ رابطه اجتماعي چون بيرون از خونه كسي رو ندارم خانواده ام دورن و فك و فاميل همسرمم زياد اهل رفت و امد نيستن.تو اين مدت تجزيه تحليلايي كه كردم بيشتر متوجه اين شدم كه همسرم از برادر و خواهرش خيلي حرف شنوي داره برادرشون مجرد و ادم بسيار خشك و بي احساسي هستن خواهرشونم همينطور ايشون كه متاهلن ولي بخاطر رفتاراي سردشون تو زندگيشون مشكل حاد دارن.بدتر اينكه همسرم اصلا حرفاي منو جدي نميگيره و فكر ميكنه خانواده اش درست ميگن واقعا نميدونم كه چجوري قانعش كنم خيلي باهاش حرف ميزنم ولي نه توجه ميكنه نه انجام ميده يجورايي منو حساب نميكنه توي هركاري خودش تصميم ميگيره مسائل كاري و زندگي رو خودش تنهايي انجام ميده و نيازي نميبينه درباره مسائل بامن صحبت كنه ولي با خانواده و حتي اطرافيان كامل مشورت ميكنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط landa

ممنون از راهنماييهاتون.مشكل اينجاس كه ايشون هيچ صحبتي درباره عواطف و احساسات نميكنن هرچي محبت ميكنمم جواب نميدن و وقتي ازشون ميخوام ميگن لوس ميشي.ضعيف از لحاظ رابطه اجتماعي چون بيرون از خونه كسي رو ندارم خانواده ام دورن و فك و فاميل همسرمم زياد اهل رفت و امد نيستن.تو اين مدت تجزيه تحليلايي كه كردم بيشتر متوجه اين شدم كه همسرم از برادر و خواهرش خيلي حرف شنوي داره برادرشون مجرد و ادم بسيار خشك و بي احساسي هستن خواهرشونم همينطور ايشون كه متاهلن ولي بخاطر رفتاراي سردشون تو زندگيشون مشكل حاد دارن.بدتر اينكه همسرم اصلا حرفاي منو جدي نميگيره و فكر ميكنه خانواده اش درست ميگن واقعا نميدونم كه چجوري قانعش كنم خيلي باهاش حرف ميزنم ولي نه توجه ميكنه نه انجام ميده يجورايي منو حساب نميكنه توي هركاري خودش تصميم ميگيره مسائل كاري و زندگي رو خودش تنهايي انجام ميده و نيازي نميبينه درباره مسائل بامن صحبت كنه ولي با خانواده و حتي اطرافيان كامل مشورت ميكنه

---

سلام
خواهش می کنم
اگه واقعا تلاش های شما در این مورد جوابگو نیست
سعی کنید به یه مشاور خوب مراجعه کنید و اگه همسرتون رو هم لازم باشه ببرید
مطمئنن راهنمایی های یه مشاور میتونه بهتون کمک کنه

در مورد روابطتون هم اونجا که زندگ می کنید
هیچ دوست یا آشنایی ندارید که گاهی باهاش وقت بگذرونید؟

نه متاسفانه اميدوارم بتونم مشكلم رو حل كنم دعا كنيد

خواهش می کنم
حالا اگه آشنایی دوستی هم به مرور زمان شناخت داشته باشد و بتونید گاهی ارتباط بگیرید به نظرم چیز بدی نیست
یا میتونید کلاس های ورزش و چیزایی که علاقه دارید برید، دوست هم پیدا میکنید
گاهی هم میتونید تنهایی برید بیرون ، قدم بزنید
اینحوری آرامش هم میگیرید

مطمئنن برای هر مسئله ای یه راه حلی هم وجود داره
که لازمه با تدبیر و دانایی و تلاش راهش رو پیدا کرد و حلش کرد.
ان شاالله که بتونید این موضوع رو خیلی زود حلش کنید.