صفحه 2 از 2 12
نمایش نتایج: از 51 به 94 از 94

موضوع: سرد شدن همسر از زندگی

8168
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    یعنی چی که بهتر شده ؟ چیکار کرده مگه ؟
    منظور پدرم گفت تا یک مدت صبر کنیم اگه احیانا باز بهتر نشد اونوقت من دست به کار میشم

  2. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    مگه صادق جان عروسكي كه صبر كني ببيني اون باهات چطوري بازي ميكنه !!!!!!!!!!!!

  3. بالا | پست 53

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    مگه صادق جان عروسكي كه صبر كني ببيني اون باهات چطوري بازي ميكنه !!!!!!!!!!!!
    خوب چکار کنم پدرم گوش نمیده میگه صبر کن میخواین یک شماره تماسی یک تلفنی بدید بهش بدم زنگ بزنه باهاش صحبت کنین

  4. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    صادق جان برای پاسخ به دوستان بهتره با کلیک گزینه " پاسخ با نقل قول " مستقیما" بر روی نظر دوستان پاسخ رو بدید ...

    اینطوری هم سوال و هم جواب در کنار هم هستن ...

    خب صادق جان وقتی هنوز در دوران نامزدی هستید، و اینطوری رفتار میکنه ...

    پس باید خیلی درست و سنجیده تصمیم بگیرید ...

    دوران نامزدی یکی از شیرین ترین دوران زندگی هر فردی به حساب میاد ...

    خب وقتی اینطوری در این دوران رفتار میکنه ، بهتره تا زیر یک سقف نرفتید و هنوز بچه ای بینتون نیست ، با خونواده اش صحبت کنید

    اگه بخوایت از آبروریزی فرار کنید ، ممکنه فردا کاری بکنه که از امروز خیلی شرایط بدتر و سخت تر بشه ..

    چون خیلی از افراد برای اینکه مردم در موردشون حرفی نزنن ، در مورد چنین مشکلاتی حرف نمیزنن ...

    پس بهتره تا در این دوران نامزدی هستید ، حساب خودتون رو با ایشون روشن کنید ...

    خب وقتی دوست نداره که نمیتونید به زور وادارش کنید ... دوران نامزدی واسه همین روزاست دیگه ...
    حرف های شما همش درسته -برای من تلخ ترین دوران زندگیم بود -حتما تا کار به اونجاها نکشیده تمومش میکنیم-حساب خودمو باهاش روشن کردم میگه فقط جدایی-

  5. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    خوب چکار کنم پدرم گوش نمیده میگه صبر کن میخواین یک شماره تماسی یک تلفنی بدید بهش بدم زنگ بزنه باهاش صحبت کنین
    يه سوال . اگه اون دختر اخلاقش خوب بشه و خواست برگرده قبول ميكني؟

  6. بالا | پست 56

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    من احساس میکنم خیلی قضیه یه طرفه شده و همه دارن یه طرفه قضاوت میکنن
    اولا که اون دختر سنش کمه دوما ما که صحبتاشو نشنیدیم شاید دختر هم دلایل قابل قبولی داشته باشه
    اقا صادق یعنی شما هیچ برخورد بدی باهاش نداشتید؟؟؟؟؟

  7. بالا | پست 57

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها

    خب من موندم هنوز تو دوران نامزدی هستید چرا ایشون باید شب بیاد پیش شما ؟

    فکر میکنم یه جورایی شما زندگی مشترک رو شروع کردید ؟

    و واسه همینه که کیانا جان از شما سوال کردن کردن ایا شما با هم زندگی میکنید ؟

    خب راستش اینکه بخواد با حرف کسی دیگه از این حرفا نزنه و به زندگیش ادامه بده یه خورده دور از عقله ...

    به هرحال شما میتونید اونو مثل قدیما به زور تو خونه نگه دارید و هرجور که میخوایت رفتار کنید ... ایشونم به هرصورت یه روزی عادت میکنن

    دقیقا" مثل قدیما که زنا با رفتا تند و خشن میساختن و بهش عادت میکردن ...

    ولی مطمئن باشید چیزی از این زندگی متوجه نمیشید ... چون باید نقش یک زندانبان رو برای همسرتون اجرا کنید که باید همیشه

    مواظبش باشید از دایره زندگی زناشوییتون فرار نکنه ....

    در صورتیکه اون قلبش خیلی وقته که فرار کرده و رفته و شما الان فقط با جسمش دارید زندگی میکنید و یا نهایتا" رابطه جنسی

    دارید ... ولی زندگی مشترک یعنی اینکه کسی با روح و جانش و 100درصد دلش وارد زندگی بشه ....
    مهسا جان منظورومو خوب متوجه نشدی -نه هنوز زندگی مشترک رو شروع نکردیم هنوز سر خونه زندگیمون نرفتیم -همش دو هفتست عقد کردیم -شک نکن کاملا دور از عقل-

  8. بالا | پست 58

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    يه سوال . اگه اون دختر اخلاقش خوب بشه و خواست برگرده قبول ميكني؟
    آره از خدامه ولی درست نمیشه اینو ضمانت میکنم اگه برگرده تو تا فرش به حرم امام رضا میدم

  9. بالا | پست 59

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    من احساس میکنم خیلی قضیه یه طرفه شده و همه دارن یه طرفه قضاوت میکنن
    اولا که اون دختر سنش کمه دوما ما که صحبتاشو نشنیدیم شاید دختر هم دلایل قابل قبولی داشته باشه
    اقا صادق یعنی شما هیچ برخورد بدی باهاش نداشتید؟؟؟؟؟
    پیش من نیستی ببینی چجوری عذاب میکشم اون وقت متوجه میشی-سنش19 هست- صحبت هاشم :تورو نمیخوام - دوستت ندارم _لیا قتمو نداری - تو زشتی و........هیچ دلیلی نداره فقط میخواد جدا بشه میگه: قبل ازدواج بهش زور گفتن با من ازدواج کنه ولی داداشش اینا رو تایید نمیکنه میگه بار اول زورکی بود ولی بار دوم خودش خواست قبل ازدواج دو بار دیدمش از خنده هاش معلوم بود دوستم داره حتی میگفت قو ل وقرارامون قبول مشکلی ندارم الان هم میگه منو نمیخواد سرکارم گذاشت با احساساتم بازی کرد هیچ برخورد بدی باهاش نداشتم فقط بهش محبت میکردم-در ضمن بعد عقدمون یکسره با یکی از دوستاش به قول معروف رفیق فابریکش پیام میدادن چن تاشو خوندم یکیش اینه ازش پرسیده بود :تو که نمیخواستی ازدواج کنی میخواستی مجرد بمونی که- دومیش:شغل شوهرت چیه گفت کاسب(من کاسبم)بعد بهش گفت کاسب چه شغلیه بهتر از اینا لیاقتته دیگه متوجه شدی قضیه از چی قراره یا بازم برات توضیح بدم

  10. بالا | پست 60

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    آره از خدامه ولی درست نمیشه اینو ضمانت میکنم اگه برگرده تو تا فرش به حرم امام رضا میدم
    جدي ميگي ؟؟؟
    يعني دوسش داري ؟؟؟
    يا به خاطر اينه كه به خاطر خيلي مسائل طلاق نگيرين ؟؟؟؟

  11. بالا | پست 61

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درخواست مشاوره

    بنظر من آقاي فرخ دست ميگن و حرفاشون منطقيه اگه خودش ميخاد پس بره درخواست بده خانوادش چي ميگن ؟ عجولانه تصميم نگيريد به حرفهاي آقاي فرخ هم فكر كنيد

  12. بالا | پست 62

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    خوب یه کاری کن ارتباطش با دوستش قطع بشه کلا بعد از یه مدت ببین وقتی با دوستش صحبت نمیکنه اخلاقو رفتارش چه جوری میشه؟؟؟؟؟؟؟
    شاید همش مقصر اونه و چون همسرتم سنش پایینه تحت تاثیر اون قرار گرفته

  13. بالا | پست 63

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    می خواهی بگویی دوستش تحریکش می کنه؟؟باشه
    من هم اول می خواستم بگویم سعی کن مثل یک مرد بهش محبت کنی و به خودت علاقمند،،
    ولی
    فکر کردم نمی شه،،احتمالش خیلی کم است که درست شه
    :تورو نمیخوام - دوستت ندارم _لیا قتمو نداری - تو زشتی
    میگفت یک تیپی میزدم یک آرایشی میکردم چشم پسرارو در میووردم

    راستش غیر عادی است..و به مشاوره و درمان نیاز دارد
    ببین،،
    نزدیک 30 تا پیامک..الان یک جای خوب ذخیره کردم آیا اینا برام مدرک میشه واسه دادگاه
    باید تا یک مدت صداهاشو ضبط کنم
    (درمورد مسائل جنسی)باید به زور اینکارو انجام بدم
    این ها هم درست نیستند
    مگر جنگ است
    خیلی شرافتمندانه ازش جدا شو
    و مطمئن باش پشیمان خواهد شد روزی خودش هم از این کار ( از چاله به چاه )
    مهریه اش را هم نده،،ولی بی جنگ و دعوا

  14. بالا | پست 64

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    جدي ميگي ؟؟؟
    يعني دوسش داري ؟؟؟
    يا به خاطر اينه كه به خاطر خيلي مسائل طلاق نگيرين ؟؟؟؟
    هیچ فایده ای نداره درست بشو نیست به قول فروخ میگه وقتی اون تورو نمیخواد دوستت نداره چجوری میخوای اونو برای ادامه زندگی ترغیب کنی

  15. بالا | پست 65

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    راستي الان شما چندسالتونه ؟

  16. بالا | پست 66

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    بنظر من آقاي فرخ دست ميگن و حرفاشون منطقيه اگه خودش ميخاد پس بره درخواست بده خانوادش چي ميگن ؟ عجولانه تصميم نگيريد به حرفهاي آقاي فرخ هم فكر كنيد
    من عجولانه تصمیم نمیگیرم -دست آقای فرخ رو میبوسم دستش درد نکنه من که نمیگم منطقیه-خودش میخواد ولی به دودلیل این کارو نمیکنه :1. از باباش میترسه چیزی نمیگه بهش اونم ما به زودی به باباش میگیم2مهریشو میخواد حاضر هم نیست ببخشه خودش اینو بهم گفت چون منم نمیخوام بهش بدم چون با احساساتم بازی کرده هرکی داستانمو نمیدونه از اول بخونه متوجه میشه چه خبره.

  17. بالا | پست 67

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    خوب یه کاری کن ارتباطش با دوستش قطع بشه کلا بعد از یه مدت ببین وقتی با دوستش صحبت نمیکنه اخلاقو رفتارش چه جوری میشه؟؟؟؟؟؟؟
    شاید همش مقصر اونه و چون همسرتم سنش پایینه تحت تاثیر اون قرار گرفته
    غیر ممکنه نمیشه سعی کردم یکبار گوشیشو گرفتم بهش گفتم بهم بی احترامی کرد فحشم داد کلا یکم عصبیه -همش تقصیر دوستشه اینو داداشش هم تایید کرده چون اونم پیاما رو خونده

  18. بالا | پست 68

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    ديگه اينكه مهريه ميخاد مثل اين هست كه بقالي باز كرده

  19. بالا | پست 69

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    می خواهی بگویی دوستش تحریکش می کنه؟؟باشه
    من هم اول می خواستم بگویم سعی کن مثل یک مرد بهش محبت کنی و به خودت علاقمند،،
    ولی
    فکر کردم نمی شه،،احتمالش خیلی کم است که درست شه
    :تورو نمیخوام - دوستت ندارم _لیا قتمو نداری - تو زشتی
    میگفت یک تیپی میزدم یک آرایشی میکردم چشم پسرارو در میووردم

    راستش غیر عادی است..و به مشاوره و درمان نیاز دارد
    ببین،،
    نزدیک 30 تا پیامک..الان یک جای خوب ذخیره کردم آیا اینا برام مدرک میشه واسه دادگاه
    باید تا یک مدت صداهاشو ضبط کنم
    (درمورد مسائل جنسی)باید به زور اینکارو انجام بدم
    این ها هم درست نیستند
    مگر جنگ است
    خیلی شرافتمندانه ازش جدا شو
    و مطمئن باش پشیمان خواهد شد روزی خودش هم از این کار ( از چاله به چاه )
    مهریه اش را هم نده،،ولی بی جنگ و دعوا
    ببین این دختره حتی به شیخ و پیغمبر هم فحش میده غیر قابل درمانه- بهش خیلی محبت کردم ولی فایده ای نداشت-میخوام شرافتمندانه ازش جدا بشم ولی مهریشو میخواد حاضر نیست ازش بگذره-من یک قرون بهش نمیدم چون با احساساتم بازی کرده پیامک هارو هم برای اون روز جدایی نگه داشتم حالا سوال من اینه چکار کنم بهش مهریه تعلق نگیره همین پیامک ها خوبه

  20. بالا | پست 70

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    راستي الان شما چندسالتونه ؟
    تازه رفتم تو 23 سال

  21. بالا | پست 71

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    ديگه اينكه مهريه ميخاد مثل اين هست كه بقالي باز كرده
    منم همینو میگم این مهریشو میخواد

  22. بالا | پست 72

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    اقا صادق شما میگید فقط چند هفته اس عقد کردیم
    خیلی عجله میکنید وتند میرید

  23. بالا | پست 73

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    اقا صادق شما میگید فقط چند هفته اس عقد کردیم
    خیلی عجله میکنید وتند میرید
    آخه كيانا جون معمولا اوايل دوران عقد همه love ميتركونن نه اينكه اس ام اس بزنه كه ازت متنفرم و مهريمو ميخام .
    به نظرت اينا غيرنرمال نيست ؟!!!!

  24. بالا | پست 74

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    صحبت شما درسته عزیزم
    اما شاید اون دختر سر لجبازی با خانواده اش واینکه خوب سنشم کمه داره اینکارارو میکنه

  25. بالا | پست 75

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    صحبت شما درسته عزیزم
    اما شاید اون دختر سر لجبازی با خانواده اش واینکه خوب سنشم کمه داره اینکارارو میکنه

    خوب اين وسط صادق بيچاره چه گناهي كرده كه با هزار اميد و آرزو اومده راه درست رو انتخاب كرده و ازدواج كرده كه به گناه نيفته !!!!!!!
    اون دختر هم به نظرم از بس توي خانواده محدود بوده الان ميخاد با پول مهريه اش بره يه زندگي مستقل داشته باشه و با دشمن هاي به ظاهر دوست خوش بگذرونه

  26. بالا | پست 76

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    خوب اين وسط صادق بيچاره چه گناهي كرده كه با هزار اميد و آرزو اومده راه درست رو انتخاب كرده و ازدواج كرده كه به گناه نيفته !!!!!!!
    اون دختر هم به نظرم از بس توي خانواده محدود بوده الان ميخاد با پول مهريه اش بره يه زندگي مستقل داشته باشه و با دشمن هاي به ظاهر دوست خوش بگذرونه
    حرف شما درسته دلیل رفتاره این دختر محدود بودنشه اما من احساس میکنم اقا صادقم یکم عجله میکنه یعنی میخواد زود همه چی رو یا درست کنه یا طلاق بده
    من میگم بهتره به پدر دختره بگه و رفتار دخترشونو توضیح بده و برای چند روز با دختره قطع ارتباط کنه شاید متوجه شد و قدره اقا صادقو دونست

  27. بالا | پست 77

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    چيزي كه من توي اوايل عقد دوستان و اطرافم ديدم اين بوده كه يه لحظه هم نميتونستن از هم جدا باشن .
    حالا اين كه اين دختر داره توي 2 هفته اول عقد اين كارها رو انجام ميده . نشون ميده كه فقط ميخاسته لباس عروس بپوشه و معامله كنه تا به خواسته هاش برسه بدون دخالت خانواده اش

  28. بالا | پست 78

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    حرف شما درسته دلیل رفتاره این دختر محدود بودنشه اما من احساس میکنم اقا صادقم یکم عجله میکنه یعنی میخواد زود همه چی رو یا درست کنه یا طلاق بده
    من میگم بهتره به پدر دختره بگه و رفتار دخترشونو توضیح بده و برای چند روز با دختره قطع ارتباط کنه شاید متوجه شد و قدره اقا صادقو دونست
    خب درسته که فقط دو هفته است که از این زندگی میگذره ...

    و شاید محدود بودن اون تو محیط خونه عامل این اتفاقات شده باشه ... ولی دوستش تو این ماجرا میتونه نقش داشته باشه

    مطمئنا" اگه ازش پرس و جو بشه میشه فهمید که این دختر واقعا" چی تو دلشه ...

    ولی هر چی هست ، دختر بدجوری از همه چی نفرت داره و واقعا" هیچ علاقه ای به این زندگی ام نداره ...

    خب بهتره در این مورد با خونواده دختر حرف زده بشه ... چون ودن کسایکه مثل این دختر وقتی به این حالت رسیدن

    یا از خونه فراری شدن و یا دست به خودکشی زدن ...

    شاید مسخره باشه ولی حالتهای برای این افراد همراه با احساسات زیاد به وجود ممکنه بیاد که دیگه نشه روشون کنترلی داشت
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  29. بالا | پست 79

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    چيزي كه من توي اوايل عقد دوستان و اطرافم ديدم اين بوده كه يه لحظه هم نميتونستن از هم جدا باشن .
    حالا اين كه اين دختر داره توي 2 هفته اول عقد اين كارها رو انجام ميده . نشون ميده كه فقط ميخاسته لباس عروس بپوشه و معامله كنه تا به خواسته هاش برسه بدون دخالت خانواده اش
    دقیقا" همینه ... دوران عقد دوران خیلی خوبیه و بقول دوستان love بترکه ... ولی الان که اولشه دیگه وای به روز اخرش ...

    ولی خدایی کسی نمیدونه مشکل این دختر چیه ؟ فکر کنم اگه با دوستش صحبت کنید، بتونید بفهمید مشکل چیه ؟

    هر چی باشه تمام راز و درددل اینا پیش همه ... و اون الان میدونه چی تو دل این دختر میچرخه ...

    وی اگه قصدش معامله باشه دگه کاری نمیشه کرد و متاسفانه بحث مهریه طوریه که اگه زن هم خیانت کرده باشه

    مهریه بهش تعلق میگیره ... ولی در این مورد باید از شوهر تمکین کنه ...

    به هرحال باید بین زندگی مشترک و مهریه یکی رو انتخاب بکنه ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  30. بالا | پست 80

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    اقا صادق شما میگید فقط چند هفته اس عقد کردیم
    خیلی عجله میکنید وتند میرید
    وقتی میگه نمیخوامت دوستت ندارم ازت متنفرم اینا یعنی چی یک به من بگه

  31. بالا | پست 81

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    صحبت شما درسته عزیزم
    اما شاید اون دختر سر لجبازی با خانواده اش واینکه خوب سنشم کمه داره اینکارارو میکنه
    آره کاملا درسته ولی فایده ای نداره

  32. بالا | پست 82

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب درسته که فقط دو هفته است که از این زندگی میگذره ...

    و شاید محدود بودن اون تو محیط خونه عامل این اتفاقات شده باشه ... ولی دوستش تو این ماجرا میتونه نقش داشته باشه

    مطمئنا" اگه ازش پرس و جو بشه میشه فهمید که این دختر واقعا" چی تو دلشه ...

    ولی هر چی هست ، دختر بدجوری از همه چی نفرت داره و واقعا" هیچ علاقه ای به این زندگی ام نداره ...

    خب بهتره در این مورد با خونواده دختر حرف زده بشه ... چون ودن کسایکه مثل این دختر وقتی به این حالت رسیدن

    یا از خونه فراری شدن و یا دست به خودکشی زدن ...

    شاید مسخره باشه ولی حالتهای برای این افراد همراه با احساسات زیاد به وجود ممکنه بیاد که دیگه نشه روشون کنترلی داشت
    آره درسته مادرش میگه از کوچیکی زیاد بیرون نمیرفته خانه نشین بوده حتی از شهرمون هم بیرون نرفته-میگه از پدرومادرم متنفرم چون به زور و تهدید گفتن ازدواج کن-اون که صددرصد دوستش تو ماجرا نقش داره اوایل خوب بود الان بده صددرصد دوستش مقصره-تازه میگه اگه جدا نشیم خودکشی میکنه اینو خودش جدی بهم گفت.

  33. بالا | پست 83

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    دقیقا" همینه ... دوران عقد دوران خیلی خوبیه و بقول دوستان love بترکه ... ولی الان که اولشه دیگه وای به روز اخرش ...

    ولی خدایی کسی نمیدونه مشکل این دختر چیه ؟ فکر کنم اگه با دوستش صحبت کنید، بتونید بفهمید مشکل چیه ؟

    هر چی باشه تمام راز و درددل اینا پیش همه ... و اون الان میدونه چی تو دل این دختر میچرخه ...

    وی اگه قصدش معامله باشه دگه کاری نمیشه کرد و متاسفانه بحث مهریه طوریه که اگه زن هم خیانت کرده باشه

    مهریه بهش تعلق میگیره ... ولی در این مورد باید از شوهر تمکین کنه ...

    به هرحال باید بین زندگی مشترک و مهریه یکی رو انتخاب بکنه ...
    یعنی چی از شوهر تمکین کنه معنی شو نمیدونم یعنی چی-من نمیخوام بهش مهریه بدم بهم بگین چکار کنم مهریه بهش تعلق نگیره- درمورد بحث دوستش اگه ازش بپرسم بهش میگه اونوقت بدتر میشه.

  34. بالا | پست 84

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    چيزي كه من توي اوايل عقد دوستان و اطرافم ديدم اين بوده كه يه لحظه هم نميتونستن از هم جدا باشن .
    حالا اين كه اين دختر داره توي 2 هفته اول عقد اين كارها رو انجام ميده . نشون ميده كه فقط ميخاسته لباس عروس بپوشه و معامله كنه تا به خواسته هاش برسه بدون دخالت خانواده اش
    واقعا درسته تو خیابونا وقتی میبینم یک زن وشوهر دست هم دیگه رو میگیرن با هم دور میزنن دلم میسوزه ولی .....حتی حاضر نیست دستمو بگیره معنی این یعنی چی-خانوادش آدمای پاک ومومنی هستن ولی دخترشون اینجوریه.

  35. بالا | پست 85

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    با عرض سلام وخسته نباشید من صادق 23 ساله از خراسان مدت دو هفتست عقد کردم حالا خانومم میگه منو نمیخواد دوستم نداره البته مشکل از من نیست از خودشه با احساسات من بازی کرد حالا میگه منو نمیخواد مهریشو میخواد دلابل این دوست نداشتناش:1میگه پدر ومادرش به زور وادارش کردن با من ازدواج کنه2 قبل ازدواج دو بار دیدمش یعنی خونشون برای صحبت کردن رفته بودیم داخل یک اناق بهم میگفت مشکلی نداره انگار از خنده هاش معلوم بود منو خیلی دوست داشت.من خودم ادم مومن وپاکدامن اهل روزه ونماز هستم از بچیگام هم همینطور بودم با هیچ کس هم رابطه ای نداشتم حتی هنوز هم دهانم را به قلیان نزدم حالامن موندم این وسط چکار کنم هزار بار زبانم لال اگر کار به جدایی کشید من چجوری با این وضعیت کنار بیام مشکلی هم بابت مهریه ندارم وضعم خوبه انوقت با قلبم چکار کنم چون خیلی دوستش دارم خواهشا کمکم کنید من خودم عضو بهزیستی هم هستم سن خانومم هم 19 سال است......
    سلام
    عزیز واقعا متاسفم از آنچه که شنیدم ولی خوب گلم, سن هر دوی شما برای ازدواج امروز خیلی کم بوده و هست(25 سال). در ضمن خیلی کم راجب مسائل انسانی و اجتمایی میدانید. کار خاصی هم در مورد این خانم نمیتوانید بکنید چون بر عکس تصور شما اصلا شما رو دوست نداشته و ندارند بلکه نوجوان 19 ساله ای بودند که دوست داشتند بهشون بگن نو عروس و حالا هم ترسیده و پا پس کشیده اند یا به قول شما از ترس پدر و........ !!!جان کلام اینکه هیچ تضمینی نیست که ایشان بر فرض اینکه وارد زندگی با شما هم که بشوند فردا با یک بچه و یا چند بچه دوباره تقاضای جدایی نکنند؟؟؟

    در سن و سال شما نیز به دلیل ترشح هورمونهای شدید مغزی مثل دوپامین این نوع عاشق شدن عادیه ولی نترسید فراموش خواهد شد. موفق باشید

  36. بالا | پست 86

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6348
    نوشته ها
    47
    تشکـر
    10
    تشکر شده 18 بار در 16 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    با سلام
    دوست عزیز بنظر من یک خیره که با چنین دختری ازدواج نکردی ... خیلی خدارو شکر کن ... که نجاتت داده
    بنظر من ایشون شمارو ساده و پاک دیده احتمالا هم دیده اند وضیعت مالی خوبی هم دارید ... یجورایی ..یه نقشهایی برای شما کشیده اند ...
    دوست عزیز دست انسان مومن باید پاک باشه ولی نباید ساده باشه .. مومن میگن باید با هوش باشه .. من که فکر میکنم شما نخواهد خودتو مشغول کنی .. بزار خودش بره دنبال کار هایی قانونیش ..
    علی القاعده ایشون نمیتونن طلاق بگیرند ... مهریه هم فکر میکنم نصف میشه اگر باهم نبودین ولی بنظرم این بهایی خوبیه که شما از خواب غفلت بیرون بیاید .. و یک مقدار با دید بازتر اطراف خودتون رو ببنید
    و به جانماز اب کشیدن دور بریاتو توجه نکنید .. خیلی از حقایق در ظاهر نیست در باطن افراد هست .. پس با دقت به اطرافتون نگاه کنید.
    بزارید ایشون بره دنبال کار هایی قانونی انقد بره تا علف زیر پاش سبز بشه ... بنظرم مهریه رو بهش بدید .. چون بلاخره شما یه عهدی کردید .. ولی میتونید خیلی راحت طلاقش ندید تا درس عبرتی بشه براش .. که با احساس کسی نتونه بازی کن ..
    شما برو دنبال زندگیت یه دختر خوب با کمالات پیدا کن .. زندگی تو با خوبی خوشی شروع کنید ..
    ویرایش توسط نیما. : 09-12-2014 در ساعت 03:10 AM

  37. بالا | پست 87

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیما. نمایش پست ها
    با سلام
    دوست عزیز بنظر من یک خیره که با چنین دختری ازدواج نکردی ... خیلی خدارو شکر کن ... که نجاتت داده
    بنظر من ایشون شمارو ساده و پاک دیده احتمالا هم دیده اند وضیعت مالی خوبی هم دارید ... یجورایی ..یه نقشهایی برای شما کشیده اند ...
    دوست عزیز دست انسان مومن باید پاک باشه ولی نباید ساده باشه .. مومن میگن باید با هوش باشه .. من که فکر میکنم شما نخواهد خودتو مشغول کنی .. بزار خودش بره دنبال کار هایی قانونیش ..
    علی القاعده ایشون نمیتونن طلاق بگیرند ... مهریه هم فکر میکنم نصف میشه اگر باهم نبودین ولی بنظرم این بهایی خوبیه که شما از خواب غفلت بیرون بیاید .. و یک مقدار با دید بازتر اطراف خودتون رو ببنید
    و به جانماز اب کشیدن دور بریاتو توجه نکنید .. خیلی از حقایق در ظاهر نیست در باطن افراد هست .. پس با دقت به اطرافتون نگاه کنید.
    بزارید ایشون بره دنبال کار هایی قانونی انقد بره تا علف زیر پاش سبز بشه ... بنظرم مهریه رو بهش بدید .. چون بلاخره شما یه عهدی کردید .. ولی میتونید خیلی راحت طلاقش ندید تا درس عبرتی بشه براش .. که با احساس کسی نتونه بازی کن ..
    شما برو دنبال زندگیت یه دختر خوب با کمالات پیدا کن .. زندگی تو با خوبی خوشی شروع کنید ..
    با سلام اگه مهریشو بخشید خواست توافقی جدا بشیم بازم میتونم طلاقش ندم میخوام منم اذیتش کنم اما چجوری این کارو کنم تو دارو ندارم فقط یک مغازه دارم قیمتش 100 میلیونه میترسم مصادرش کنن حاضرم قسطی بدم مهریشو آیا دادگاه حاضر میشه قبول کنه من برجی 100 هزار تومن بدم تا آخر عمرش نگهش دارم یکی یکی موهاش سفید بشه برام توضیح بدین آیا باز هم با طلاق ندادنش میتونم یک زن دیگه بگیرم .

  38. بالا | پست 88

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    با سلام اگه مهریشو بخشید خواست توافقی جدا بشیم بازم میتونم طلاقش ندم میخوام منم اذیتش کنم اما چجوری این کارو کنم تو دارو ندارم فقط یک مغازه دارم قیمتش 100 میلیونه میترسم مصادرش کنن حاضرم قسطی بدم مهریشو آیا دادگاه حاضر میشه قبول کنه من برجی 100 هزار تومن بدم تا آخر عمرش نگهش دارم یکی یکی موهاش سفید بشه برام توضیح بدین آیا باز هم با طلاق ندادنش میتونم یک زن دیگه بگیرم .
    خیلی خیلی کار بدیه،،این فکر ها را نکن و به حرف های بد دیگران هم گوش نکن،،تو هنوز خیلی جوانی و هیچ اتفاق خیلی بده هم نیفتاده،،ممکن است برای هر کسی پیش بیاید،،تو هیچ نیازی به انتقام نداری و انقدر قوی و مرد هستی که آن دختر را با بی تفاوتی محض ول کنی برود پی کار خودش و زندگی بهتر و شیرین تری را از سر بگیری با کسی که خیلی خیلی دوستت دارد و برایت ارزش و احترام قائل است،،اوکی؟؟

  39. بالا | پست 89

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    خیلی خیلی کار بدیه،،این فکر ها را نکن و به حرف های بد دیگران هم گوش نکن،،تو هنوز خیلی جوانی و هیچ اتفاق خیلی بده هم نیفتاده،،ممکن است برای هر کسی پیش بیاید،،تو هیچ نیازی به انتقام نداری و انقدر قوی و مرد هستی که آن دختر را با بی تفاوتی محض ول کنی برود پی کار خودش و زندگی بهتر و شیرین تری را از سر بگیری با کسی که خیلی خیلی دوستت دارد و برایت ارزش و احترام قائل است،،اوکی؟؟
    باشه چشم واقعا راست میگن چوب خدا صدا ندارد یکجور میزنت نمیفهمی از کجا خوردی اینو تو روزنامه خراسان امروز خوندم در امتداد روشنایی خیلی به داستان من شباهت داره برات میفرستمش

  40. کاربران زیر از صادق5800 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 90

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    خیلی خیلی کار بدیه،،این فکر ها را نکن و به حرف های بد دیگران هم گوش نکن،،تو هنوز خیلی جوانی و هیچ اتفاق خیلی بده هم نیفتاده،،ممکن است برای هر کسی پیش بیاید،،تو هیچ نیازی به انتقام نداری و انقدر قوی و مرد هستی که آن دختر را با بی تفاوتی محض ول کنی برود پی کار خودش و زندگی بهتر و شیرین تری را از سر بگیری با کسی که خیلی خیلی دوستت دارد و برایت ارزش و احترام قائل است،،اوکی؟؟
    قاضي با ديدن جوان درشت اندام، روي صندلي نيم خيز شد. علامت تعجب بزرگي در برابر افکارش قرار گرفت «آيا اين همان جوان لاغراندام ويلچرنشين است؟» در اين هنگام ورود پيرزن به اتاق قاضي، ترديدها را از بين برد: «درست گفتي آقاي قاضي خدا هيچ بنده اي را فراموش نمي کند!» هنوز قاضي از بهت و حيرت خارج نشده بود که پيرزن با تشريح ماجرا به سوال ها پاسخ گفت: چند سال قبل پسر تازه دامادم بر اثر تصادف با خودروي سواري، قدرت حرکتي خود را از دست داد. در اين وضعيت، بيمه حدود ۸۰ميليون تومان به ما پرداخت کرد، اما پزشکان قانوني مي گفتند به خاطر شرايط خاص مصدوم، تا يک سال آينده نمي توانند نظر قطعي خود را درباره صدمات وارده اعلام کنند. آن روزها ما کسي را براي پيگيري پرونده تصادف نداشتيم به همين خاطر با مشورت قاضي وکالت نامه محضري به برادرم داديم تا او پيگير دريافت ديه باشد. آن روز قاضي به ما گفت: آيا به برادرتان اطمينان و اعتماد کامل داريد؟ من با خنده گفتم: آقاي قاضي اين آقا برادر من و دايي فرزندم است چگونه مي توانيم نسبت به او بي اعتماد باشيم! زندگي سختي را مي گذراندم و پسرم هر روز ضعيف تر مي شد در همين حال عروسم مهريه اش را به اجرا گذاشت و حدود ۳۰ميليون از پول ديه را گرفت، بقيه پول ها را هم برادرم با وکالتي که از ما داشت بالا کشيد. مدتي بعد هم عروسم با اين عنوان که نمي تواند با يک فرد معلول زندگي کند آرايش هايش را غليظ تر کرد و بعد از آن هم با حکم دادگاه طلاق گرفت و رفت. ديگر من مانده بودم و جواني که هر دم جلوي چشمانم آب مي شد. از برادرم به اتهام کلاهبرداري شکايت کردم اما همه مدارک او براي بالا کشيدن پول هاي ديه قانوني بود. آن روز آقاي قاضي به من گفت: همه چيز را به خدا بسپار! او هيچ بنده اي را فراموش نمي کند! بعد از اين ماجرا قاضي مرا به يکي از مراکز امدادي معرفي کرد ومن با کمک آن ها توانستم از عهده مخارج دارو و درمان فرزندم برآيم. ماه محرم بود و من با توسل به ائمه(ع) هر شب به درگاه خداوند دعا مي کردم تا اين که شبي پسرم با تکان دادن دستش از من آب خواست. از خوشحالي پر مي کشيدم تا او را نزد پزشک معالجش بردم. حدود ۲هفته بيشتر طول نکشيد که او سلامتي نسبي خود را به دست آورد و حالا هم اين همان جوان معلول ويلچرنشين است. پيرزن ادامه داد: اما از سوي ديگر برادرم معتاد شد و زندگي خود را «دود» کرد. زنش هم از او طلاق گرفت و اکنون کارتن خواب شده است. عروس سابقم هم به عقدموقت مردي در آمد. آن مرد هم بعد از بالا کشيدن پول هايش او را رها کرد و اکنون آواره کوچه و خيابان است. در اين حال او اصرار دارد که دوباره با پسرم ازدواج کند! حالا هم دلم به حالش مي سوزد اما نمي توانم آن روزهاي تلخ را فراموش کنم... پيرزن به قاضي شعبه ۸۰۲ گفت: کلام آن روز شما را هيچ گاه از ياد نمي برم! دقايقي بعد پيرزن و پسر جوانش در حالي اتاق را ترک کردند که اين جمله قاضي را هم با خود به يادگار بردند «خداوند انسان هايي را که به خاطر او گذشت مي کنند دوست دارد...

  42. کاربران زیر از صادق5800 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 91

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6667
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    سلام
    میخوام در مورد رابطه زندگی با همسرم کمکم کنید

  44. بالا | پست 92

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14498
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    سلام منم یه خانومم و شوهرم کاسب و مشکل خانوم شما روداشتم ودر دوران عقدم حرف جداییو زدم به دلیل اینکه پشیمون شده بودم فکر میکردم لیاقتم بیشتر از اینه اعتمادی به حرفاشو علاقش نداشتم ببین زیادی با غرور رفتار نکردی اونطوری که یه دختر دوست داره ابرزا علاقه کردی ازش دلبل قانع کننده خواستی تونستی همه محبتی که داشتی به پاش بریزی من اینطوری شده بودم چون به علاقش شک داشتم خواهرانه میگم اونقدر محبت کن حرفای عاشقانه بزن تا تاثیر بزاره مطمین باش اون به پول احتیاج نداره البته اگر کسیو زیر سر نداره حتما مشاور برید بعد تصمیمی به جدایی بگیر بعضی وقتا به خاطره احساسی که پدر مادرا دارن نمیتونن کمک کنن خانواده به من کمک نکرد

  45. بالا | پست 93

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12792
    نوشته ها
    202
    تشکـر
    149
    تشکر شده 154 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    به نظرم يه مسافرت برو باهاش وگوشيش رو ازش بگير يا قايمش كن بلدي خودت ببين بازم نمي خواد بمونه طلاق نگير اون دختر شايد نقشه اش امتحان كنه چقدر دوستش داري خودتون به زندگي هيجان وانرژي بدديد هردفعه براش كاري كنيد سوپرايزش كن حتي اگر طلاق گرفت خاطر شما رو باخودش ببره وبهترين عذاب وجدانه

  46. بالا | پست 94

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14528
    نوشته ها
    116
    تشکـر
    52
    تشکر شده 158 بار در 84 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    سلام..
    من 21 سالمه
    دقیقا همین مشکلو داشتم
    17 سالم بود ک با پسرخالم ازدواج کردم
    به اصرار مادرم و پدرم ...
    ینی هرچی گفتم ک نمیخام ..نشد ک نشد
    پسرخالم ازم ده سال بزرگتر بود..
    از قیافش حالم بهم میخورد..اصن تیپشو نمیپسندیدم...اخلاقشو ..هیچیشو...اصن به دلم نمینشست
    دوسال اومدن و رفتن...منم میگفتم نه..
    مامانم ی طرف پس میفتاد...بابام باهام قهر میکرد
    بعدشم باهاش ازدواج کردم
    ولی خلاف خانوم شما من سعی کردم ک دوسش داشته باشم..دوسال تموم تلاشمو کردم
    ولی نشد
    ازهم جداشدیم...راستش ارامش ب زندگیم برگشته
    ولی از مادرم متنفر شدم..چون اون باعث اون ازدواج شد و با حرفاش پدرمو هم خام خودش کرد
    منم خودم.و سرتر میدونستم...و واقعا هم سر بودم
    همین الانشم کلی خواستگار دارم
    اگه شما به دل خانومت نیسی...اگه شمارو بتعث همه بدبختیاش میدونه...مطمئنم ک هیییچوقت نمیتونه به شما دل ببنده
    البته اگه رفیق فابریکشو ازش دور کنی .شاید بتونی ی کارایی پیش ببری

صفحه 2 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد