نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: عاشق دوست دخترم هستم

3719
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    عاشق دوست دخترم هستم

    حدود دو ماه پیش واسه یه موضوع کاری با یه دختر آشنا شدم. همون موقع ازش خوشم اومد.
    اما به خودم گفتم این همه اش هوسه و زودگذر. بیخیال...
    تا دو ماه از اون دیدار همه چی به خوبی و خوشی گذشت. تو این مدت به فکرش میافتادم اما میتونستم بیخیالش بشم.
    تا اینکه دوباره واسه همون کار همدیگه رو ملاقات کردیم.
    اون روز بعد انجام کار، چون مسیرمون تا حدودی یکی بود با هم رفتیم. متوجه شدم که چقدر دختر خوب، با معرفت و فهمیده ای هست و تمام اون چیزایی که معیارم بود رو داره.
    بعد اون روز تا حالا افسرده شدم. من خیلی آدم شوخ طبعی هستم. با کوچکترین موضوع شوخی میکنم و همه رو میخندونم.
    اینقدر گوشه گیر شدم که همه اعضای خانواده و دوستان فهمیدن که اینروزا درگیر یه چیزی هستم.
    .
    یک هفته و چند روز از این موضوع میگذره. دیگه طاقت نیاوردم و دیشب بهش گفتم.
    با اینکه احتراممو داره، ولی خیلی راحت گفت نه...
    دلیلشم اینه که دو سال ازم بزرگتره. میگه یه نامزد داشته مثل من از خودش کوچیکتر بوده و باهاش به مشکل خورده.
    نمیدونم چیکار کنم. شرایط از همه نظر نامساعده، من هنوز دانشجو کارشناسی ام. کار میکنم اما چون درگیر درسم درآمد زیادی ندارم ضمن اینکه سربازی نرفتم و قصد رفتن هم ندارم.
    میدونم اگه موضوع رو به خانواده ام بگم توی وحله اول حتما مخالفت میکنن و شاید بتونم با اصرار زیاد راضیشون کنم. راضی نشن، جدا میشم.

    ای خدا خودت درستش کن.
    واقعا موندم، چیکار کنم؟

  2. کاربران زیر از hope بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1054
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم


  4. کاربران زیر از el.1991 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1049
    نوشته ها
    47
    تشکـر
    0
    تشکر شده 15 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    با سلام.اولا باهات احساس همدردی میکنم.دوما اینکه شما اول صحبتاتونو باهم بکنید اگر اوکی بودید 2 سال اختلاف سنی به اون صورت چیزه مهمی نیست خیلیا اختلاف سنی دارن من میشناسم و الان بچه هاشونم دانشجوان.بعدش خانواده ها اگر بدونن بهم علاقه دارین هیچ مخالفتی نمیکنن.ولی بازم میگم اول خود شما دو نفر.اگر طرفت راضی نمیشه باهاش بیشتر مذاکره کن اگرم ک راضی شد بقیش مهم نیست خوش بخت شین

  6. کاربران زیر از amir-00 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    سلام.
    ممنون بابت همدردی و پاسخگویی.
    خیلی باهاش صحبت نکردم. نمیدونم پا فشاری کنم یا نه.
    همین الان بهم حرف آخرشو زد. گفت حرفش همونه.
    همه مسائله اش این دو سال تفاوت سنی هست. آخه اینو به کی بگم؟ سر اینکه یه بار واسش اتفاق افتاده هیچی نمیتونم بگم. میدونم اگه بگم فکر میکنه دارم احساسی برخورد میکنم.
    اینروزها از فرط ناراحتی همه اش سرگیجه، درد معده و قفسه سینه دارم. فکرمم پره از این موضوع. امتحانات دانشگاه هم مونده.
    مگه میشه اینطوری زندگی کرد؟ واسه چی زنده ام؟
    دوستان، لطفا از همفکری و مشاوره دریغ نکنید، توی بد شرایطی ام.
    الان باید جوابشو بدم، یا تمومش کنم یا پافشاری...

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1049
    نوشته ها
    47
    تشکـر
    0
    تشکر شده 15 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    بازم تاکید میکنم اول خودشو باید از راه درست راضی کنی.ثانیا اون ک واینساده جلو در خونه منتظر خاستگار؟؟؟ خاستگارم تو این دوره خیلی کم شده.نگران نباش اون فعلا هست.جایی نمیره.تازه با گرفتم ی فاصله کوچیک ازش خودشم شاید بهت فکر کنه.منم شرایطای تورو داشتمو دارم...ائل خودتو متعادل کن بشین فکر کن.شماره دادن ممنوعه اینجا؟ یا آیدی؟

  9. کاربران زیر از amir-00 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hope نمایش پست ها
    حدود دو ماه پیش واسه یه موضوع کاری با یه دختر آشنا شدم. همون موقع ازش خوشم اومد.
    اما به خودم گفتم این همه اش هوسه و زودگذر. بیخیال...
    تا دو ماه از اون دیدار همه چی به خوبی و خوشی گذشت. تو این مدت به فکرش میافتادم اما میتونستم بیخیالش بشم.
    تا اینکه دوباره واسه همون کار همدیگه رو ملاقات کردیم.
    اون روز بعد انجام کار، چون مسیرمون تا حدودی یکی بود با هم رفتیم. متوجه شدم که چقدر دختر خوب، با معرفت و فهمیده ای هست و تمام اون چیزایی که معیارم بود رو داره.
    بعد اون روز تا حالا افسرده شدم. من خیلی آدم شوخ طبعی هستم. با کوچکترین موضوع شوخی میکنم و همه رو میخندونم.
    اینقدر گوشه گیر شدم که همه اعضای خانواده و دوستان فهمیدن که اینروزا درگیر یه چیزی هستم.
    .
    یک هفته و چند روز از این موضوع میگذره. دیگه طاقت نیاوردم و دیشب بهش گفتم.
    با اینکه احتراممو داره، ولی خیلی راحت گفت نه...
    دلیلشم اینه که دو سال ازم بزرگتره. میگه یه نامزد داشته مثل من از خودش کوچیکتر بوده و باهاش به مشکل خورده.
    نمیدونم چیکار کنم. شرایط از همه نظر نامساعده، من هنوز دانشجو کارشناسی ام. کار میکنم اما چون درگیر درسم درآمد زیادی ندارم ضمن اینکه سربازی نرفتم و قصد رفتن هم ندارم.
    میدونم اگه موضوع رو به خانواده ام بگم توی وحله اول حتما مخالفت میکنن و شاید بتونم با اصرار زیاد راضیشون کنم. راضی نشن، جدا میشم.

    ای خدا خودت درستش کن.
    واقعا موندم، چیکار کنم؟

    سلــام
    به مشــاور خـوش اومــدین ..

    ممنـون از اینکـه مشکل خودتــون رو شرح دادین .

    فقط در ابتـدا چـند سوال برای راهنمـایی بهـتر ازتون دارم که ممنون میشم پـاسخـگو بـاشید
    سن خودتون و اون خـانم چقدر هست ؟
    تو این مدت چند بار با هم گفت ُ گو داشتین و چند بار هم رو ملاقات کردین ؟
    این خوب ُ فهمیده ُ با معرفت بودن اون خـانم رو توی همین مدت زمان کوتاه بعد از برگشت از کار بهش رسیدین ؟
    اینکه گفتین بعد از اون روز افسرده شدین، منظورتون بعد از آخرین دیدار بوده ؟


    امیـدوارم با پاسخگوییتون به سوالات، بتونم راهنمـایی لازم رو انجـام بدم.

  11. کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    سلــام
    به مشــاور خـوش اومــدین ..

    ممنـون از اینکـه مشکل خودتــون رو شرح دادین .

    فقط در ابتـدا چـند سوال برای راهنمـایی بهـتر ازتون دارم که ممنون میشم پـاسخـگو بـاشید
    سن خودتون و اون خـانم چقدر هست ؟
    تو این مدت چند بار با هم گفت ُ گو داشتین و چند بار هم رو ملاقات کردین ؟
    این خوب ُ فهمیده ُ با معرفت بودن اون خـانم رو توی همین مدت زمان کوتاه بعد از برگشت از کار بهش رسیدین ؟
    اینکه گفتین بعد از اون روز افسرده شدین، منظورتون بعد از آخرین دیدار بوده ؟


    امیـدوارم با پاسخگوییتون به سوالات، بتونم راهنمـایی لازم رو انجـام بدم.
    خیلی ممنون بابت پاسخگویی.
    بهمن 22 سالم تموم میشه. و اونم تنها چیزی که از سنش گفت اینکه 25 سالو نیم داره.
    .
    توی این دو ماه دوبار حضوری همدیگه رو دیدیم. بعد از اولین دیدار چندباری واسه اینکه توی تخصصی که دارم وارد بشه، راهنمایی خواست که به صورت اس.ام.اس سر همون موضوع جسته و گریخته صحبت کردیم.
    تا بعد این موضوع آخرین باری که دیدمش، موقع برگشتن سر مسائل جامعه صحبت کردیم. اصن بحث اینطوری شروع شد که میخواست واسه جبران به صرف ناهار دعوتم کنه که قبول نکردم و همین موضوع رو خودش ادامه داد، گفت نشد جبران کنم. آدامایی مث شما اینروزا کم پیدا میشه و ... منم نقطه نظراتمو و دلیل اینکه چرا سعی میکنم به بقیه بدون چشم داشت کنم رو گفتم.
    آخه من سر تخصصی که دارم و مطابقت اون رشته ام، توی شرایطی قرار میگیرم که خیلیا رو میندازن.
    خیلیا بودن کارای بزرگتری واسشون انجام دادم اما شعور تشکر و احترام بیشتر رو نداشتن. یعنی کارشون که راه افتاده دیگه انگار کسی نبوده که اینکارو بدون منت انجام داده...
    این خانم هم سر این موضوع داشت خودشو اذیت میکرد. میخواست هرطوری شده جبران کنه. آخه منم خیلی کار بزرگی که نکرده بودم. اما اینقدر معرفتشو داشت که در صدد جبران بر بیاد.
    منم آدمی نیستم که معطل اینطور چیزا باشم و خیلی راحت قبول کنم.
    حالا این چیزا به کنار، توی تاکسی بحث کار کردن رو کشیدم وسط، از چیزی که شنیدم خیلی خوشم اومد: گفت که آقای دهقان، من واقعا روم نمیشه جلو پدرم و خونواده ام دست دراز کنم و بگم پول بدین واسه همین میرم سرکار. و واسه اینکه آینده امو بسازم حاضرم سختیهای کار رو تحمل کنم.
    .
    آره از آخرین دیدار افسرده شدم.

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hope نمایش پست ها
    خیلی ممنون بابت پاسخگویی.
    بهمن 22 سالم تموم میشه. و اونم تنها چیزی که از سنش گفت اینکه 25 سالو نیم داره.
    .
    توی این دو ماه دوبار حضوری همدیگه رو دیدیم. بعد از اولین دیدار چندباری واسه اینکه توی تخصصی که دارم وارد بشه، راهنمایی خواست که به صورت اس.ام.اس سر همون موضوع جسته و گریخته صحبت کردیم.
    تا بعد این موضوع آخرین باری که دیدمش، موقع برگشتن سر مسائل جامعه صحبت کردیم. اصن بحث اینطوری شروع شد که میخواست واسه جبران به صرف ناهار دعوتم کنه که قبول نکردم و همین موضوع رو خودش ادامه داد، گفت نشد جبران کنم. آدامایی مث شما اینروزا کم پیدا میشه و ... منم نقطه نظراتمو و دلیل اینکه چرا سعی میکنم به بقیه بدون چشم داشت کنم رو گفتم.
    آخه من سر تخصصی که دارم و مطابقت اون رشته ام، توی شرایطی قرار میگیرم که خیلیا رو میندازن.
    خیلیا بودن کارای بزرگتری واسشون انجام دادم اما شعور تشکر و احترام بیشتر رو نداشتن. یعنی کارشون که راه افتاده دیگه انگار کسی نبوده که اینکارو بدون منت انجام داده...
    این خانم هم سر این موضوع داشت خودشو اذیت میکرد. میخواست هرطوری شده جبران کنه. آخه منم خیلی کار بزرگی که نکرده بودم. اما اینقدر معرفتشو داشت که در صدد جبران بر بیاد.
    منم آدمی نیستم که معطل اینطور چیزا باشم و خیلی راحت قبول کنم.
    حالا این چیزا به کنار، توی تاکسی بحث کار کردن رو کشیدم وسط، از چیزی که شنیدم خیلی خوشم اومد: گفت که آقای دهقان، من واقعا روم نمیشه جلو پدرم و خونواده ام دست دراز کنم و بگم پول بدین واسه همین میرم سرکار. و واسه اینکه آینده امو بسازم حاضرم سختیهای کار رو تحمل کنم.
    .
    آره از آخرین دیدار افسرده شدم.

    ممنـون .
    با توجـه به مـواردی که ذکر کردین، دو دیـدار مختصــر توی دومـاه و صحبت هـای جسته و گریخته ی کـاری، نمیشـه که آدم رو به شناخت جـامع و خوبی از طرف برســونه
    مسلمـا اون خـانم هم اگرچـه ممکنه شخص خوب و با معرفتی باشه، امــا همه ی اینـا برای اینکـه بگیم اون فرد انسان ِ خوبی برای شریک زندگی شدن هست به حسـاب نمیـاد ..
    مـن برداشتم این هست که چون در این ملاقات هـا صفات خوبی از این خـانم رو دیدین و اینکه تو برهـه ی سنی ای هستید که شـاید خیلی از پسرهـا فکر و هـوای ازدواج بیاد به ذهنشـون، شمـا رو به این شکل درگیــر خودش کرده ..

    امـا اگر بخـوایم با توجـه به این صحبتتون، واقع بینانه تر به قضیه نگـاه کنیم :

    شرایط از همه نظر نامساعده، من هنوز دانشجو کارشناسی ام. کار میکنم اما چون درگیر درسم درآمد زیادی ندارم ضمن اینکه سربازی نرفتم و قصد رفتن هم ندارم.
    بهــتر هست کـه بگـم این اختلاف سنی نامناسب،وضعیت دانشجو بودن شما و عدم درآمد خــوب و رفتن به سربازی ، میتــونه دلیل هـای مناسبی باشه برای اینکـه روی ازدواج با این خـانم فعلا و در حال حاضر پافشـاری نکنید ..
    شمـا هنوز سن زیادی ندارید و میتونید حتی در آینده گزینه ای مناسب تر و بهـتر و همچنین در شرایطی ایده آل تر رو انتخاب کنید ..

    اون خـانم هم حق داره که جوابش منفی باشه .. چون اکثر خـانم هـا ترجیح میدن که همسرشون بزرگتر از خودشون باشه ! خصوصا اینکه ایشون الان 25 سالشون هست و یه خـانم نسبتا پخته به حسـاب میان ؛ ممکـنه حتی اگر همین الان هم قبول بکنن و جواب مثبت به شمـا بدن، بعـد تر هـا از این انتخـاب پشیمون بشن کـه چرا با مــردی که از خودم بزرگتر بود و کـار مناسب با درآمد ایده آل داشت و خـانوادش هم راضی به این وصلت بودند، ازدواج نکــردم !

    این افسـردگی هم که ازش صحبت کردین یه چیز موقتی و زودگذر هست و شمـا فقط کـافیه خیلی واقع بینانه تر به این مساله نگـاه کنید تـا بتونید دوبـاره همون آدم شاد و با انرژی سابق باشید که هم درسش رو میخونه و هم کـار خودش رو ادامـه میده و هنوز زمـان برای ازدواجش دیــر نشده ..

    باز هم کمکی بود در خدمتــم
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  14. 2 کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    ممنـون .
    با توجـه به مـواردی که ذکر کردین، دو دیـدار مختصــر توی دومـاه و صحبت هـای جسته و گریخته ی کـاری، نمیشـه که آدم رو به شناخت جـامع و خوبی از طرف برســونه
    مسلمـا اون خـانم هم اگرچـه ممکنه شخص خوب و با معرفتی باشه، امــا همه ی اینـا برای اینکـه بگیم اون فرد انسان ِ خوبی برای شریک زندگی شدن هست به حسـاب نمیـاد ..
    مـن برداشتم این هست که چون در این ملاقات هـا صفات خوبی از این خـانم رو دیدین و اینکه تو برهـه ی سنی ای هستید که شـاید خیلی از پسرهـا فکر و هـوای ازدواج بیاد به ذهنشـون، شمـا رو به این شکل درگیــر خودش کرده ..

    امـا اگر بخـوایم با توجـه به این صحبتتون، واقع بینانه تر به قضیه نگـاه کنیم :



    بهــتر هست کـه بگـم این اختلاف سنی نامناسب،وضعیت دانشجو بودن شما و عدم درآمد خــوب و رفتن به سربازی ، میتــونه دلیل هـای مناسبی باشه برای اینکـه روی ازدواج با این خـانم فعلا و در حال حاضر پافشـاری نکنید ..
    شمـا هنوز سن زیادی ندارید و میتونید حتی در آینده گزینه ای مناسب تر و بهـتر و همچنین در شرایطی ایده آل تر رو انتخاب کنید ..

    اون خـانم هم حق داره که جوابش منفی باشه .. چون اکثر خـانم هـا ترجیح میدن که همسرشون بزرگتر از خودشون باشه ! خصوصا اینکه ایشون الان 25 سالشون هست و یه خـانم نسبتا پخته به حسـاب میان ؛ ممکـنه حتی اگر همین الان هم قبول بکنن و جواب مثبت به شمـا بدن، بعـد تر هـا از این انتخـاب پشیمون بشن کـه چرا با مــردی که از خودم بزرگتر بود و کـار مناسب با درآمد ایده آل داشت و خـانوادش هم راضی به این وصلت بودند، ازدواج نکــردم !

    این افسـردگی هم که ازش صحبت کردین یه چیز موقتی و زودگذر هست و شمـا فقط کـافیه خیلی واقع بینانه تر به این مساله نگـاه کنید تـا بتونید دوبـاره همون آدم شاد و با انرژی سابق باشید که هم درسش رو میخونه و هم کـار خودش رو ادامـه میده و هنوز زمـان برای ازدواجش دیــر نشده ..

    باز هم کمکی بود در خدمتــم
    نمیدونم چی بگم.
    با یه مشاور علوم اجتماعی مشورت کردم. منو خوب میشناسه. میگفت که میشه این مشکلاتو حل کرد.
    از نظر شغلی من هیچ دغدغه ای ندارم. اینقدر توی کارم ماهر هستم که هر شرکتی خواهانِ همکاری باهام باشه. اگرم الان درآمد زیادی ندارم واسه اینکه نمیتونم وقت بذارم.
    من فقط دو ترم از درسم مونده. میتونم بعد درسم مستقیم وارد کار بشم. حداقلش همکاری با شرکتی که همین حالا دارم باهاشون کار میکنم.
    مشکل سربازی رو هم میتونم با پول حلش کنم...

  16. کاربران زیر از hope بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hope نمایش پست ها
    نمیدونم چی بگم.
    با یه مشاور علوم اجتماعی مشورت کردم. منو خوب میشناسه. میگفت که میشه این مشکلاتو حل کرد.
    از نظر شغلی من هیچ دغدغه ای ندارم. اینقدر توی کارم ماهر هستم که هر شرکتی خواهانِ همکاری باهام باشه. اگرم الان درآمد زیادی ندارم واسه اینکه نمیتونم وقت بذارم.
    من فقط دو ترم از درسم مونده. میتونم بعد درسم مستقیم وارد کار بشم. حداقلش همکاری با شرکتی که همین حالا دارم باهاشون کار میکنم.
    مشکل سربازی رو هم میتونم با پول حلش کنم...
    بله درستــه خیلی از مشکلـات قابل حل هستند امـا اینکه یک رابطه، بخـواد به شکل یک طرفــه دنبال بشه و از یک نفر اصرار باشه و از دیگـری انکـار، فکر نمیکنید چندان درست نیست ؟
    حالا فرض میگیـریم کـه شمـا از نظر کـاری کاملا اوکی هستین و سربـازی هم نبـاید برید ؛
    میتونیـد دید اون خـانم رو نسبت به داشتن نامزد کم سن ُ سال تر از خودش عوض کنید ؟
    آیا خـانوادتــون مخالفت خاصی نخـواهند کرد ؟

    من پیشنهـادم اینه شمـا جنبه ی علاقه رو فعلا کنـار بزاریــد و سعی کنید همه جـوانب رو از دید منطقی بررسی کنیـد .

    اگر هم کـه بتونیـد هم شمـا و هم ایشـون باهـم پیش مشـاوره حضـوری برید خیلی بهـتر خـواهـد بود .

    امـا باز هم توصیـه میکنم حتی المقـدور تا وقتی که دید این خـانم نسبت به ازدواج با شخص ِ شمـا مثبت نشده و احساس نارضایتی میکنن، بهـشون اصرار نفرمـایید ؛ چون ممکنه بعـدا همین موارد مثبتی که ازشون دیدین رو، بخـاطر احساس بدبینانه ای که دارند دیگـه نسبت به شمـا نشون ندند !


    امیدوارم راه درست رو انتخاب کنید و پیش برید و موفق باشید .
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  18. 2 کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    بله درستــه خیلی از مشکلـات قابل حل هستند امـا اینکه یک رابطه، بخـواد به شکل یک طرفــه دنبال بشه و از یک نفر اصرار باشه و از دیگـری انکـار، فکر نمیکنید چندان درست نیست ؟
    حالا فرض میگیـریم کـه شمـا از نظر کـاری کاملا اوکی هستین و سربـازی هم نبـاید برید ؛
    میتونیـد دید اون خـانم رو نسبت به داشتن نامزد کم سن ُ سال تر از خودش عوض کنید ؟
    آیا خـانوادتــون مخالفت خاصی نخـواهند کرد ؟

    من پیشنهـادم اینه شمـا جنبه ی علاقه رو فعلا کنـار بزاریــد و سعی کنید همه جـوانب رو از دید منطقی بررسی کنیـد .

    اگر هم کـه بتونیـد هم شمـا و هم ایشـون باهـم پیش مشـاوره حضـوری برید خیلی بهـتر خـواهـد بود .

    امـا باز هم توصیـه میکنم حتی المقـدور تا وقتی که دید این خـانم نسبت به ازدواج با شخص ِ شمـا مثبت نشده و احساس نارضایتی میکنن، بهـشون اصرار نفرمـایید ؛ چون ممکنه بعـدا همین موارد مثبتی که ازشون دیدین رو، بخـاطر احساس بدبینانه ای که دارند دیگـه نسبت به شمـا نشون ندند !


    امیدوارم راه درست رو انتخاب کنید و پیش برید و موفق باشید .
    هر روز دارم فکر میکنم.
    تصمیم دارم مدتی بیشتر صبر کنم تا بتونم همه موارد رو در نظر بگیرم. با افراد بیشتری مشورت کنم و موضوع رو با خانواده مطرح کنم البته به خواهرم گفتم، سر اختلاف سنی مخالفت نکرد. اونم نظرش مثبته...
    اینطوری هم واسه خودم و هم اون بهتره. از کجا معلوم شاید این مدت بازم در این مورد فکر کنه و باعث تغییر رویکردش شد...
    .
    آره اینکه باهش برم پیش یک مشاور فکر خوبیه...
    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    امـا باز هم توصیـه میکنم حتی المقـدور تا وقتی که دید این خـانم نسبت به ازدواج با شخص ِ شمـا مثبت نشده و احساس نارضایتی میکنن، بهـشون اصرار نفرمـایید
    توی آخرین مسیج گفت نظر نهاییم همونه. بعد سه روز هنوز جوابشو ندادم.
    خب چه طوری نظرش در مورد ازدواج با من مثبت میشه غیر از رابطه و آشنایی بیشتر هست؟
    نظرتون چیه بعد از یه مدت مثلا یکی دو ماهه، در صورت موافقت خانواده، مجددا باهاش صحبت کنم و با خانواده ام آشناش کنم؟

  20. کاربران زیر از hope بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hope نمایش پست ها
    هر روز دارم فکر میکنم.
    تصمیم دارم مدتی بیشتر صبر کنم تا بتونم همه موارد رو در نظر بگیرم. با افراد بیشتری مشورت کنم و موضوع رو با خانواده مطرح کنم البته به خواهرم گفتم، سر اختلاف سنی مخالفت نکرد. اونم نظرش مثبته...
    اینطوری هم واسه خودم و هم اون بهتره. از کجا معلوم شاید این مدت بازم در این مورد فکر کنه و باعث تغییر رویکردش شد...
    .
    آره اینکه باهش برم پیش یک مشاور فکر خوبیه...
    .

    توی آخرین مسیج گفت نظر نهاییم همونه. بعد سه روز هنوز جوابشو ندادم.
    خب چه طوری نظرش در مورد ازدواج با من مثبت میشه غیر از رابطه و آشنایی بیشتر هست؟
    نظرتون چیه بعد از یه مدت مثلا یکی دو ماهه، در صورت موافقت خانواده، مجددا باهاش صحبت کنم و با خانواده ام آشناش کنم؟

    این تصمیـم خوبی هست کـه گرفتین .
    بله در این مورد باهـاتون موافقــم که سعی کنید همـه ی موارد رو در نظر بگیــرید و یکطرفه و بدون مشـورت جلو نرید .

    تغییر نظر و باور این خـانم (با توجـه به اینکه قبلا با شکست مواجه شدن) بستگی به این داره که بتونیـد خودتـون رو برای ایشون به نحـوی اثبات کنید و نشـون بدین که اگرچـه سنتـون کم هست، ولی مردانگی و تلاش و موقعیت شمـا در حـدی هست که بشـه زمینه ی یک زندگی موفق و خـوب رو ایجـاد کرد .

    از خـود این خـانم تقاضـا نکردین کـه در مورد شمـا بیشتر فکر کنند و بهـتون فرصتی بدند تا بتونید بیشتر خودتـونُ اثبات کنید؟

    این خیلی خوبـه کـه خـانواده هم در جریـان قرار بگیــرند و در کنار مشـورت با اونهـا رابطه رو پیش ببرید .

    به هرحـال اگر نمیخـواین که در حال حـاضر کنـار بکشید و همچنـان مصمم هستین روی تصمیمتـون با ازدواج با ایشون،بهـتره صبورانـه و عـاقلانـه و با مشـورت پیش بریــد تا خـدایی نکرده روزی پشیمون اندیشه نکردن نبـاشید.
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  22. کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    این تصمیـم خوبی هست کـه گرفتین .
    بله در این مورد باهـاتون موافقــم که سعی کنید همـه ی موارد رو در نظر بگیــرید و یکطرفه و بدون مشـورت جلو نرید .

    تغییر نظر و باور این خـانم (با توجـه به اینکه قبلا با شکست مواجه شدن) بستگی به این داره که بتونیـد خودتـون رو برای ایشون به نحـوی اثبات کنید و نشـون بدین که اگرچـه سنتـون کم هست، ولی مردانگی و تلاش و موقعیت شمـا در حـدی هست که بشـه زمینه ی یک زندگی موفق و خـوب رو ایجـاد کرد .

    از خـود این خـانم تقاضـا نکردین کـه در مورد شمـا بیشتر فکر کنند و بهـتون فرصتی بدند تا بتونید بیشتر خودتـونُ اثبات کنید؟

    این خیلی خوبـه کـه خـانواده هم در جریـان قرار بگیــرند و در کنار مشـورت با اونهـا رابطه رو پیش ببرید .

    به هرحـال اگر نمیخـواین که در حال حـاضر کنـار بکشید و همچنـان مصمم هستین روی تصمیمتـون با ازدواج با ایشون،بهـتره صبورانـه و عـاقلانـه و با مشـورت پیش بریــد تا خـدایی نکرده روزی پشیمون اندیشه نکردن نبـاشید.
    جا داره بازم از این همفکری رو راهنماییهاتون کمال تشکر رو بکنم. واقعا ممنون خیلی ممنون.
    .
    اینقدر این مدت رو فکر کردم که هر پیشنهادی که بهم میشه قبلش حداقل یکبار از نظرم گذشته. اینکه فرصتی باشه و بتونم خودمو اثبات کنم و دقیقا اینو بهش بگم، توی فکرم بود اما تردید داشتم. گفتم شاید اینطوری کارو خرابتر کنم.
    من خانواده خودمو خوب میشناسم. پیش بینی اینو هم کردم حتی موقع مطرح کردن موضوع نسبت به سن دختره واکنش نشون بدن. آخه توی خانواده ما بیشتر از هر خانواده دیگه ای شخصیت طرف مقابل مهمه... اما میدونم اینقدر دختره همه چیز تمام هست که با یه نظر، خانواده ام نظرشون تغییر کنه...
    با این حال نظر شما در مورد اینکه ازش بخوام فرصتی بده واسه اثبات خودم، چیه؟ چه طور کار رو پیش ببرم؟

  24. کاربران زیر از hope بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hope نمایش پست ها
    جا داره بازم از این همفکری رو راهنماییهاتون کمال تشکر رو بکنم. واقعا ممنون خیلی ممنون.
    .
    اینقدر این مدت رو فکر کردم که هر پیشنهادی که بهم میشه قبلش حداقل یکبار از نظرم گذشته. اینکه فرصتی باشه و بتونم خودمو اثبات کنم و دقیقا اینو بهش بگم، توی فکرم بود اما تردید داشتم. گفتم شاید اینطوری کارو خرابتر کنم.
    من خانواده خودمو خوب میشناسم. پیش بینی اینو هم کردم حتی موقع مطرح کردن موضوع نسبت به سن دختره واکنش نشون بدن. آخه توی خانواده ما بیشتر از هر خانواده دیگه ای شخصیت طرف مقابل مهمه... اما میدونم اینقدر دختره همه چیز تمام هست که با یه نظر، خانواده ام نظرشون تغییر کنه...
    با این حال نظر شما در مورد اینکه ازش بخوام فرصتی بده واسه اثبات خودم، چیه؟ چه طور کار رو پیش ببرم؟

    خواهــش میکنــم.
    اینکـه اینقدر با اطمینـان میگید ایشون همه چیــز تمـام هست،اگــر واقعــا درست باشه کـه خوبــه امـا خب بهــتره که سریع با دیدن چند رفتــار مثبت و پسندیده ازشون قضــاوت نکنید و باز هم دنبال تحقیق و کسب آگـاهی از شخصیت و ویژگی هـای این خـانم بـاشید.

    شمـا این مورد رو مطرح کنید و ببینید نظرشــون چیـه ! ببینید اصلا تمـایلی دارند که حتی به شمـا اندک وقتی بدند تا دل ُ منطقشون راضی به ادامـه ی ارتباط برای زندگی مشترک بشه یا خیر .
    اگر که تمـایل داشتند سعی کنید جویـا بشید که از چه نظر در رابطه ی قبلی دچـار مشکل شدند ! علت برهم خوردن اون رابطه فقط بخـاطر مساله ی سنی بود یا اینکه جنبه هـای دیگه ای هم داشت .
    بعـد از اون ببینید کـه آیا شمـا میتونید کـارایی رو انجـام بدید که اون شخص درتوان و شایستگیش نبوده که به انجـام برسونه و اون خـانم رو راضی نگـه داره یا خیــر !


    ببینید کـاربر عزیز مسـایل زیـادی تو این امر وجـود داره و شمـا نبـاید فقط یکطرفــه پیش برید ! علاوه خودتـون و خـانوادتـون، حتمـا باید اون خـانم و دیدگـاه خـانوادش ُ در نظر بگیـرید. به فرض کـه شمـا و خـانوادتـون هیچ مشکل و مساله ی خـاصی ندارند، چیزی کـه مهم تره تمـایل و نظر خـانم و خـانوادش هست ..


    اگر این قضیـه ادامـه پیـدا کرد و نظرشون عوض شد،گزینه ی رفتن پیش مشـاوره رو فرامـوش نکنیـد .
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  26. کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1034
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    17
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط *P s y C h e* نمایش پست ها
    خواهــش میکنــم.
    اینکـه اینقدر با اطمینـان میگید ایشون همه چیــز تمـام هست،اگــر واقعــا درست باشه کـه خوبــه امـا خب بهــتره که سریع با دیدن چند رفتــار مثبت و پسندیده ازشون قضــاوت نکنید و باز هم دنبال تحقیق و کسب آگـاهی از شخصیت و ویژگی هـای این خـانم بـاشید.

    شمـا این مورد رو مطرح کنید و ببینید نظرشــون چیـه ! ببینید اصلا تمـایلی دارند که حتی به شمـا اندک وقتی بدند تا دل ُ منطقشون راضی به ادامـه ی ارتباط برای زندگی مشترک بشه یا خیر .
    اگر که تمـایل داشتند سعی کنید جویـا بشید که از چه نظر در رابطه ی قبلی دچـار مشکل شدند ! علت برهم خوردن اون رابطه فقط بخـاطر مساله ی سنی بود یا اینکه جنبه هـای دیگه ای هم داشت .
    بعـد از اون ببینید کـه آیا شمـا میتونید کـارایی رو انجـام بدید که اون شخص درتوان و شایستگیش نبوده که به انجـام برسونه و اون خـانم رو راضی نگـه داره یا خیــر !


    ببینید کـاربر عزیز مسـایل زیـادی تو این امر وجـود داره و شمـا نبـاید فقط یکطرفــه پیش برید ! علاوه خودتـون و خـانوادتـون، حتمـا باید اون خـانم و دیدگـاه خـانوادش ُ در نظر بگیـرید. به فرض کـه شمـا و خـانوادتـون هیچ مشکل و مساله ی خـاصی ندارند، چیزی کـه مهم تره تمـایل و نظر خـانم و خـانوادش هست ..


    اگر این قضیـه ادامـه پیـدا کرد و نظرشون عوض شد،گزینه ی رفتن پیش مشـاوره رو فرامـوش نکنیـد .
    چشم حتما به توصیه هاتون عمل میکنم.
    .
    توی گفتگوی کمی که بعد پیشنهادم داشتیم. یه خورده که توضیح داد مشکلش با نامزدش رو اینطوری بیان کرد که پسره به خاطر سن کمش یکسری از مسائل رو درک نمیکرده و خودش حتما باید در بیشتر موارد بهش تذکر میداده و قضیه رو گوش زد میکرده که اینکارو بکن و اینکارو نکن.
    همچنین مثل اینکه خانواده نامزدش از این وصلت راضی نبودن چون گفت فرض کنیم این رابطه به نامزدی برسه، من اصلا آدمی نیستم که نگاه خانواده طرفمو چیزی ببینم که پسرمونو قاپیدن و ...
    و اینکه توی رابطه قبلش از توقعات و انتظارات خانواده نامزدش درک درستی نداشته و کارهایی میکرده و وقتی به خودش میومده که خانواده نامزدش از دستش ناراحت شده بودن و نامزدش درباره این موضوع بهش چیزی نمیگفته و اونم ترکش کرده...

  28. کاربران زیر از hope بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    23
    نوشته ها
    350
    تشکـر
    132
    تشکر شده 584 بار در 158 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عاشقشم، نمیدونم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hope نمایش پست ها
    چشم حتما به توصیه هاتون عمل میکنم.
    .
    توی گفتگوی کمی که بعد پیشنهادم داشتیم. یه خورده که توضیح داد مشکلش با نامزدش رو اینطوری بیان کرد که پسره به خاطر سن کمش یکسری از مسائل رو درک نمیکرده و خودش حتما باید در بیشتر موارد بهش تذکر میداده و قضیه رو گوش زد میکرده که اینکارو بکن و اینکارو نکن.
    همچنین مثل اینکه خانواده نامزدش از این وصلت راضی نبودن چون گفت فرض کنیم این رابطه به نامزدی برسه، من اصلا آدمی نیستم که نگاه خانواده طرفمو چیزی ببینم که پسرمونو قاپیدن و ...
    و اینکه توی رابطه قبلش از توقعات و انتظارات خانواده نامزدش درک درستی نداشته و کارهایی میکرده و وقتی به خودش میومده که خانواده نامزدش از دستش ناراحت شده بودن و نامزدش درباره این موضوع بهش چیزی نمیگفته و اونم ترکش کرده...

    بله درستــه .. خیلی از افــراد با سن کم آدم هـای پخته و با درک بالایی هستند و خیلی ها هم درکشــون در همون حـد سن تقــویمیشون هسـت .
    در مورد این مسالـه اگر واقعـا فکر میکنید شمـا این قدرت درک رو دارید که یه خـانم 25 ساله و بزرگتر ازخودتــون رو با همه ی نیـاز هـاش در کنار خودتـون داشته بـاشید و از این نظر خودتـون رو بالغ و آمـاده میبینید ، میشه گفت چندان مشکـلی نیست (البته این ویژگی رو افرادی که در روابط نزدیک با شمـا هستند، بهــتر میتونند نظر بدند،چون بالاخره شناخت جـامع تری ازتون دارند).

    درمورد خـانواده هــم، بـاید بعـد از مطرح کردن این مساله به خـانوادتـون،دیـدشون رو به این شکل پیش ببرید کـه خودتـون این خـانم رو براساس ویژگی هـایی که داشتن انتخـاب کردین ! این دید باید چنـان نقش بگیره کـه بعـدا درمراسمـات خواستگـاری و حتی بعـد از ازدواج هـم،اون خـانم هیچوقت سنگینی همچنین نظری (قاپیـدن پسرشون) رو حــس نکنه .


    این مساله ی سنی حتی اگر واسـه ی خود طرفیـن مهـم نبـاشه،بـاز برای هر دو خـانواده امیر مهمی به نظر میـاد و شـاید اگر کوچکترین مشکل و مساله ای ُ بعد هـا درزندگی زوجین ببینند،ممکنه "بگـند که همش نـاشی از کوچیک تر بودن پسره از دختره هست و عدم تفاوهم و درکشون ازهــم !! "

    مراقب بـاشید کـه آگـاهـانه جلو برید تا مبـادا کسی به خـودش اجـازه بده کـه همچین نظری رو بعـدا در مورد زندگیتـون ابراز کنه .




    باز هم راهنمـایی نیـاز بود میتـوانید در انجمـن مطرح کنید.

    با آرزوی موفقیــت
    امضای ایشان
    همــانگونه که روز ِ خــوب خــواب خوش در پـی دارد
    زندگی هــم اگـــر بـــه خوبی سپــری شود
    مرگی آمرزیده و آرام در پی خواهـد داشت


  30. کاربران زیر از *P s y C h e* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدواج با دوست پسر یا خواستگار
    توسط ssamin در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 07-16-2016, 10:08 AM
  2. خواستگاری از خواهر دوست صمیمی خودم
    توسط farshadamiri در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 12-13-2014, 10:16 AM
  3. از رفتارای نامزدم خسته شدم
    توسط ماندانا غلامی در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 09-16-2014, 11:01 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد