نوشته اصلی توسط
vidaaa
سلام خسته نباشید، 19 سال سن دارم و پارسال دانشگاه قبول شدم چند تا پیشنهاد دوستی داشتم که ترجیح دادم سال اول رو بیخیال دوستی بشم و یک سال دیگه صبر کنم ببینم دوروبرم چه خبره دانشگاهی که میرم تو شهر خودمون نیست و 5 ساعت راه داره تا خونه چند ماه پیش رفته بودم خونه یکی از فامیل اومد خواستگاریم و پدرم چون به شدت با ازدواج فامیلی مخالف هست و خودم هم مخالف هستم رد کردیم.قبلا هم خواستگار داشتم که چون تنها دختر خونواده هستم و پدرم رو این مسایل حساس هست رد کرد و منم به تصمیمش احترام گذاشتم
اگر قبل از دانشگاه رفتنم بود شاید ازدواج میکردم اما الان کلا بیخیال ازدواج شدم هم چون میخوام ادامه تحصیل بدم هم چون حوصله دردسرشو ندارم دنگ و فنگ داره باید هی نگران باشی نکنه قبلا رابطه داشته باشه نکنه دروغ میگه نکنه رفتارش بعد از ازدواج تغییر کنه نکنه.... نکنه... نکنه......
تصمیم گرفتم تا آخر عمرم مجرد بمونم و واسه خودم زندگی کنم نه من دختر خوشی هستم و حاضر نیستم این خوشی رو با یک مرد تقسیم کنم که همش باید نگران باشم نکنه اینطور نکنه اونطور نمیدونم آیا این طرز فکر مشکل ساز میشه؟