on liaghte bakhshidanoo nadre..mage naaaa???sadegane bgo lotfann
on liaghte bakhshidanoo nadre..mage naaaa???sadegane bgo lotfann
ببخش ولی نمیتونم قضاوت کنم چون از دل شما (هردوتون)خبر ندارم . فقط میدونم خیلی با تحملی
vagean merc k harfammo goshh mikoond ,,,azatoon mamnoonam
خواهش میکنم دوسته عزیز . خیلی ها تو همچین رابطه هایی هستن ویا تجربه کردن ... همیشه این رابطه ها دعواها ودلخوری های خاص خودشو داره .. هیچ دوست پسر دوست دختری نبودن که بگن ما مشکلی نداشتیم ... حتی هم اگه قصدشون ازدواج یا هرچیز دیگه ایی بوده . اخرش مشکلاتی داشتن ....
هرکس سرنوشت خودشو رقم میزنه .. هرکس به میزانی میتونه طرفشو تحمل کنه .. هرکس به اندازه ایی میتونه ببخشه .. واین هم دسته خوده فرده . نه خودش . دسته عاطفه ش .دوست داشتنش . محبتش و....
و خیلی از این رابطه ها باعث شکست روحی زیادی میشه .... چون وابستگی شدید به وجود میاره مگر درصورتی که طرفه مقابل دیگه دلش بزنه یا فقط بخواد از اون رابطه فرار کنه حالا بخاطر هر مشکلی که باشه ....
تو اینکه کتک زدن هیچ توجیهی نداره درست....
ولی چرا همه چیو نمیگی عزیزم.
ازت 15 روز بی خبر بودم. پیمانی که تنها دوری زیادش و بی خبریش 48 ساعت اول آموزشی سربازیش بود.
سر یه بهونه ولم کردی...
یه عکس تو گوشیم دیدی. میگی گوشیه تو دستم تو عکس .باشه... هر چی تو بگی.
من چجوری میتونستم تو اوج علاقم بهت /تو آموزشی سربازی که سخت ترین شرایتم بود بهت خیانت کنم.
نمی خوام خرابت کنم. میگم که بدونی.
هیچ راهی نذاشته بودی واسم. باید میدیدمت.
6 ساعت تو ماشین انتظارتو کشیدم. 10 شب اومدی ...
جلوتو گرفتم که بگم چرا؟؟؟!!!
داشتی وسط اتوبان خودتو پرت میکردی پایین. نفهمیدم چرا اونجوری دست و گردنتو گرفتم. عرصه بهم تنگ شده بود مهسا.
اینا کارمو توجیح نمیکنه.من بزرگترین اشتباه و کردم و همه حق و به تو میدم.
تا هفته ی پیش....
پیمانی که میمرد اگه اسم پسر کنار اسمت بیاد فهمید دوست پسر داری..
شکستم بی صدا.
اینقدر زندگیمونو دوست دارم که با پسره رفتم بیرون...
میدونی چه عذابی ه وقتی بهش زنگ میزدی و اونم میذاشت رو اسپیکر صداتو؟؟؟؟!!!!!!
مهسا ما 45 روز بود قهر بودیم به هر دلیلی...
چجوری تونستی 3 ماه اون آدم و بشناسی و 2 ماه باشه که باهاش دوست باشی من بی خبر...
انکار نکن ایین حرفارو. چون مهدی جلو خودم باهات حرف میزد اونشب...
چجوری تونستی بهش بگه یه دوست پسر 2 ساله داشتم و 8 ماهه که باهاش بهم زدم.
چرا دروغ گفتی؟! به چی رسیدی؟!
و........
اینارو نمیگم که خودم و تبرعه کنم
میگم که بدونی من بخشیدم مهسا. من به دل نگرفتم. مردم ولی اینقدر دوستت دارم که نمیخوام بدیتو ببینم.
به جرعت میتونم بگم پیمانی که میشناختی اگه این چیزارو میفهمید یا خودشو میکشت یا تورو...
من عوض شدم. نمیخوام زندگیمون بیشتر از این بپاشه.
کمکم کن بذار خودمو اصلاح کنم و خوشبختت کنم.
دیگه احساسی تصمیم نمیگیرم. عقل و منطق میگه میتونم.
یه فرصت بده مهسا...
به آیندمون.... نمیگم الان برگرد. هر وقت که خواستی. ولی بهم بگو منتظرت بمونم. تنها چیزی که واسم مونده انتظارته.
بیا بسازیم. نه بپاشیم
ویرایش توسط payman68 : 07-09-2014 در ساعت 01:55 PM
آقا پيمان چه تضميني هست كه شما رفتاراي بدتونو كنار گذاشتين ؟!!؟!! اين تضمين رو بايد به مهسا جون ثابت كني ؟؟؟؟
من اين عشق و علاقه رو واقعا ستايش ميكنم . اميدوارم هر چي به خير و صلاحتونه اتفاق بيفته .
زندگی مال نیست که بشه تضمین داد.
هر کاری بخواد میکنم واسش
من وقتی فهمیدم اشتباهاتمو دیگه کاری نمیکنم که به این حالو روز برسم.
من جز خوشبختی مهسا چیزی نمیخوام.
این تضمین که ازش حرف میزنی و باید تو رابطه اثبات کرد
منم فرصت میخوام واسه اثبات...
آقا پيمان مهسا جون توي گفته هاي قبليش گفتن كه شما هميشه گفتين جبران ميكنيد و اين دفعه آخره ولي باز تكرار كردين .
به نظر من شما هم مثل خيلي از پسرها دوست دارين كه روي عشقتون تسلط داشته باشيد ولي اين تسلط از حدش گذشته و باعث شده مهساجون از اين رفتار شما دلخور بشه . سعي كنيد اين حس تسلط و غالب شدن رو توي خودتون كمتر كنيد .
ما واقعا خوشحال ميشيم كه شما به عشقتون برسيد فقط مهسا جون بايد بپذيرن و شما را ببخشن
تسلط و تملک واسه چی تو وجود آدماس؟!! واسه اینکه طرفشون فقط مال خودشون باشه. ولی حالا چی..... مهسا که دیگه مال من نیست که بخوام تسلط داشته باشم.
حق با مهسا من اشتباه زیاد داشتم. ولی همیشه وقتی عذر میخواستم به خاطر این بود که هم پشیمون بودم و هم نمیخواستم از دستش بدم.
ایندفعه خیلی چیزا عوض شده. دیگه بچه نیستیم ما... دوری و کارای مهسا تو این 45 روز خیلی درسا بهم داد. یاد گرفتم این حس تملک بوده که به اینجا رسوندتم.
نمیفهمیدم که اگه خود طرفم نخواد من هیچ کاره ام.
مهسا اگه تو این سالا خوب بود خودش میخواست .نه محدودیتای من.
منم همیشه بد نبودم به خدا...
صحبت یه عمر زندگیه
اینقدر عاشقش هستم که بهش گفتم بره پیش کسی که خوشه....
ولی میدونم این خوشی دووم نداره واسش. تو این حالو هوایی که داره این بزرگترین اشتباه زندگیشه.
اگه میخوام درست کنم. واقعا" تصمیم به درستی گرفتم. به آینده فکر کردم... به آرزوهامون...
نمی دونم چکار کنم ...
واااااااااااااايي پيمان تو كه با اين كارات همه پل هاي پشت سرتو خراب كردي پسر.من كه ديگه نميدونم بايد چه حرفي بزنم و چه دليلي براي بخشيدن مهسا پيدا كنم انگار خودت بايد يه فكري بكني ،يه خوبي يه كار مثبتي يه از خود گذشتگي كه تو اين سالها فقط اونو به خاطر مهسا انجام دادي مثال بزن شايد به خاطر اونم كه شده بهت فرصت بده
به نظرم آقا پيمان يه مدتي به مهسا جون فرصت بده تا هر دو طعم بدون هم بودن رو بچشيد و قدر همديگه رو بفهميد . با اينكه ميدونم هر دو توي اين مدت دلتون واسه همديگه تنگ شده . ولي اجازه بده يه كم از عصبانيت مهساجون كم بشه و ازش بخواه واسه بهتر شدن و ادامه رابطه يه راه حلي پيشنهاد بده .
مهسا هر تعهد و تضمینی که بگی
هر کجا
پیش هر کس بهت میدم....
فکر کن مهسا. به بدیام .به خوبیام.
الانم و ببین و به آینده فکر کن.
به آینده ای که میتونم خوشبختت کنم...
جلوی همه ی این آدما دارم بهت قول میدم.
قول میدم دیگه هیچ وقت پیمان قدیم و نبینی.... هیچ وقت.
تو مدتی که نبودی خیلی چیزا عوض شده.
بیا و ببین... هر وقت خواستی
حتی اگه نخوایمم به پات وایسادم.
دوستت دارم...
از امروز زندگیمو جوری میسازمکه باهم میخواستیم بسازیم
ولی با انتظارته که جون میگیرم واسه ادامه ی راه...
میسازمش یه جوری که وقتی اومدی خانومی کنی نه زجر بکشی
خودمو ثابت میکنم .اول به خودم بعد به تو و دنیا
میپرستمت عشقم حتی اگه نخای و نباشی...
ویرایش توسط payman68 : 07-09-2014 در ساعت 09:03 PM
ببین آقا پیمان من علاقه شمارو خوب درک میکنم ولی رفتارت باهاش درست نبوده میتونستی از راه های دیگه انتخاب کنی برای اینکه علاقه ت ثابت کنی جای کتک زدن میتونستی خواهش کنی اگه دیدی فایده نداره باید بیخیال میشدی چون اون الان به تو تعهدی نداره و نسبت ازدواجی هم که نداشتین که بخواد گوش کنه به حرفای تو پس تو اگه رفتی پیش مشاور حتما گفته بایدمسالمت آمیز رفتار کنی که بهت اعتماد کنه وگرنه گل و کادو اعتماد نمیاره رفتار خوب اعتماد میاره ایمان به خدا اعتماد میاره کارای حسنه اعتماد میاره وگرنه سپیچ شدن اعتماد نمیاره اگه میخوای بدستش بیاری از راهش وارد شو اول از همه به خدا توکل کن و ایمان بیار و از خدا بخواه که اگه سهمت از دنیاست بهت برشگردونه وگرنه به خدای احد واحد برات قسم میخورم اگه زمین و آسمان رو به هم بدوزی اگه سهمت نباشه به خواستت نمیرسی مرد باش و بگو سامن یا مهدی قبول نکن در کنار دوستپ سرش باشی چون اگه قبول کردی فردا رو روزی هزار تا مهدی دیگه هم میان کنارت من به مهسا هم گفتم عاقل باشید قصدم کمک نه دوبهم رنی تو هم اگه دوستش داری برای زندگی برو خواستگاری خیلی رسمی حتی اگه آماده ازدواج نباشی ولی دلش قرص میشه که دیگه متعهد شده و باید همه فکرو ذهنش تو باشی همچنین تو باید همه فکرو ذهنت مهسا باشه بهخودت قول بده چون دوستش داری پس حاضری برای بودنش هر کار غیر ممکنی رو ممکن کنی...هیچوقت تا زنده ای یادت نره فقط خداست که بداد آدما میرسه موفق باشین
mahsa bargard...
سلام خسته نباشید . من اولین بار که به این سایت سر میزنم
درگیر ی موضوع احساسی ام که خیلی به کمک نیاز دارم
مرجان 22 عزيز سلام.لطفا از تالار گفتگو وارد بشيد از قسمت انجمن در پايين صفحه يكي از موضوعات مشاوره مثل(ساير) انتخاب كنيد و بعد از كادر قرمز رنگ سمت راست بالاي صفحه تاپيك جديدي از دليل ناراحتيتون بسازيد.به اين صورت موضوع شما وارد تالار ميشه و شما ميتونيد از نظر بقيه اعضا هم استفاده كنيد
سلام مهسا جون
من ی خانم۴۰ ساله هستم از انگلیس روی سایت امدم اتفاقی مطلب شمارو دیدم میخام باهات صحبت کنم اگر امکان داره
آگر روی ویبر یا واتس آپ هستی شمارتو برام ایمیل کن لطفآ
faegheh51@yahoo.co.uk
سلام مهسا خانم لطفا ما رو در جریان قرار بدین که چی کار کردین فرصت دوباره دادین به آقا پیمان یا نه؟
سلام کدام مشاوره کمکم می کند؟؟
سلام وقت من این چند ماه عاشق پسری شدم پسری که باب میلم هست وپیدا کردم ولی مطمن نیستم که دوستم داره دیشب یه اتفاق افتاد گداشت منتظرش بمونم ولی دیدم آنلاین چیزی نگفتم تا بعد ۳ساعت بم پیام داد گفت داشت غذا میخورد بااین داشت چت میکرد وآنلاین بود بهاش دعوا کردم وامروز بم پیام داد فقط صبح بخیر تنها پیامش بود بدون معذرت خواهی که من جواب پیامش ندادم چطور بفهمم که واقعا دوستم داره میشه راهنما کنید کمک کنید خیلی دوستش دارم
بم دروغ گفت . میشه نظر بدید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)