نوشته اصلی توسط
ابر بهاری
سلام...ابربهاری هستم 21 ساله دانشجو پزشکی....چند ماهی میشه ک یکی از هم کلاسی هام بهم ابراز علاقه کرده و منم نخاستم دلش رو بشکنم وبهش گفتم باید همو بشناسیم...اما متاسفانه تو گفت وگوها وپیام هایی ک بهم میدیم نتونستیم این حالت شناخت رو نگه داریم به طوری ک اون الان من رو زن خودش میدونه....پسرخوبیه و مهربونه ...اما سه چیز من رو در موردش دلسرد میکنه...یکی اینکه قدش بلند نیست و شاید از من کوتاه تر باشه ...دیگه اینکه پدر و مادرش طلاق گرفتن و با شناختی ک از والدینم دارم اگر برای خاستگاری بیاد حتما باهاش مخالفت میشه ...اما بیشترین نگرانیم حرفایی هستش ک در مورد برنامه هاش برای بعد از ازدواج میگه ...چه طوری بگم....حرفایی که میگه رنگ و بوی یک سادیسم جنسی رو داره و این منو یه شدت نگران میکنه....در کل بهش اعتماد دارم چون واقعا ادم خوبیه و این قضیه ی ارتباط مون رو هم مادرش میدونه و مادر من هم تا حدودی میدونه با چنین شخصی حرف میزنم و ارتباطمون در حد پیام و 5 بار دیدن هم و تلفنی هستش...از طرفی چون هم کلاسیم برخوردم باهاش محتاطانه تره و به جز خودمون تا الان کسی دیگه از هم کلاسی ها خبر نداره... من واقعا دو دلم و تو یه برزخ گیر کردم...نمیدونم ادامه بدم یا نه ؟؟؟ یا اصلا چی بهش بگم ک تمومش کنم؟؟؟ خیلی وقتا میگه تو بهترین اتفاق زندگیمی و این منو میترسونه و قدرت تصمیم گیری رو ازم می گیره.....خواهش می کنم راهنماییم کنید.