ادامه یا قطع رابطه ؟

[Mяγ]

دختری 15ساله هستم...یکساله ک با همسایه مون در ارتباطم...از لحاظ خانواده تقریبااا مذهبی هستیم..منم به خدا و هر چیزی که بهش مربوط باشه ایمان دارم...اما خب میدونید ک در سن و سال حساسی هستم و عاشق شدن و دلباختن توی سنم طبیعیه...
در ارتباط بودن من و میلاد بیشتر از پیام دادن نبوده...اما خب مادرم از این موضوع آگاه شد و بعد هم برادرم... واین چیزها باعث نگرانی من شدن...خب من همش دارم از برادرم سرکوفت میشنوم که میگه من باعث شدم که آبروی خانواده مون بره... خب طبیعی هستش ک من مورد آزار قرار میگیرم ولی این اصلااااا مهم نیست! !!! چون من دوسش دارم....
ما همدیگه رو برای آیندمون انتخاب کردیم...و فقط آینده برام مهمه...بنظرم آینده ای که بدونه میلاد باشه یعنی جهنم! ...
از طرفی دیگه ..بخاطر اینکه مادر و برادرم فهمیدن که ما با هم در ارتباطیم میترسم که در آینده با ازدواج ما مخالفت کنن...و اگه الان باهم در ارتباط باشیم ممکنه بعد ها خیلی بیشتر آزار ببینیم...هم از لحاظ روحی و هم..... خلاصه بگم از مخالفت خانواده ها واسه رسیدن به میلاد میترسم...
حس کردم واقعا نیاز دارم با یه نفر راجب مشکلم حرف بزنم و به راهنمایی نیاز دارم... لطفا کمکم کنید... بمونم یا برم؟؟؟؟

[Aza]

سلام عزیزم شما قصد دارید چه زمانی ازدواج کنید ؟ دو سال دیگه ده سال دیگه ؟....
به نظر من شما سنتون خیلی پایینه و اگر بالای دو سال دیگه میخواید ازدواج کنید این رابطه رو فعلا قطع کنید تا زمان ازدواج .
ممکنه چند سال دیگه شما کلی روحیاتت تغییر کنه.

[Mяγ]

احتمالا بیشتر تر از ۵ سال دیگه....
نگرانی من از اونجاییه که اگه ازش جدا بشم، ازم مدرک داره و میتونه ابروم رو ببره...
نمیدونم چیکار کنم...بنظر شما اگه ازش بخوام ک هرچیزی که بهش دادم رو پس بده این کار جواب میده؟؟ یا فقط یه تلاش بیهودس؟؟

[Mяγ]

سلام عزیزم شما قصد دارید چه زمانی ازدواج کنید ؟ دو سال دیگه ده سال دیگه ؟....
به نظر من شما سنتون خیلی پایینه و اگر بالای دو سال دیگه میخواید ازدواج کنید این رابطه رو فعلا قطع کنید تا زمان ازدواج .
ممکنه چند سال دیگه شما کلی روحیاتت تغییر کنه.

احتمالا بیشتر تر از ۵ سال دیگه....
نگرانی من از اونجاییه که اگه ازش جدا بشم، ازم مدرک داره و میتونه ابروم رو ببره...
نمیدونم چیکار کنم...بنظر شما اگه ازش بخوام ک هرچیزی که بهش دادم رو پس بده این کار جواب میده؟؟ یا فقط یه تلاش بیهودس؟؟

[miss eli vrn]

مگر چی دستش داری که میترسی؟

[Mяγ]

مگر چی دستش داری که میترسی؟

یه دفتر که توش پر از دستنوشته ها و عاشقونه هامه...
خیلی کار احمقانه ای بود... قبول دارم ..

بنظر شما......؟؟

[miss eli vrn]

یه دفتر که توش پر از دستنوشته ها و عاشقونه هامه...
خیلی کار احمقانه ای بود... قبول دارم ..

بنظر شما......؟؟

ببین عزیزم اولا باید بهت بگم اگر اون تو رو خیلی دوست داشته باشه هیچوقت تهدیدت نمیکنه بلکه درکت میکنه و به خاطرت صبر میکنه و خیلی رسمی و موجه میاد خواستگاریت

اون وقت اون آقا پسر چند سالشه ؟؟
درس خونده است؟
سربازی رفته؟
کار داره؟

[Mяγ]

خخخخخخ خیلی جواب باحالی بودش...
ولی تو شهر من ابرو میره...
مرسی جواب خواهرانه ای بود.... ممنوووونم اجی

[Mяγ]

بله...موافقم...
نه بابا ...17 سالشه...نه کار داره...نه سربازی...
:///
هعییییی خدا....

[رامونا]

عزیزم اگه واقعا قصدتون ازدواجه٬ ارتباطتونو قطع کنید و به درس و زندگیتون برسید تا موعدش برسه!

چون قطعا همینطور که خودتم گفتی الان که نمیشه ازدواج کرد؛

ادامه ارتباطتون هم به هر دو صدمه میزنه ٬ احساساتی میشید و ممکنه کار دست خودتون بدید...

از طرفی خونواده ها متوجه ادامه رابطه بشن تحت فشار قرارتون میدن و اذیت میشین!

حالا اینم که ارتباطتونو قطع کنید دو تا مزیت داره:

اول اینکه طرفتو میشناسی٬ اگه واقعا دوستت داشته باشه رفتار احمقانه ای نمیکنه که مثلا تهدیدت کنه و بخواد آبروتو ببره؛اگه این رفتارو کرد کلا باید قیدشو بزنی؛ چون معلوم میشه آدم سالمی نیست.

دوم اینکه اگرم واقعا دوستت داشته باشه و آبرو ریزی نکنه٬ توی این مدتی که در ارتباط نیستید به دور از فضای احساسی که روی منطقتون تاثیر بزاره ٬ وقت دارید تا به ازدواج و آیندتون فکر کنید و تصمیم نهایی رو بر پایه عقل و منطقتون بگیرید.

هم اینکه مطمئن باش اگه بدونه که تو منتظرشی ولی ازش دور باشی و دسترسی راحتی بهت نداشته باشه با جدیت بیشتری تلاش میکنه رو پای خودش بایسته تا زودتر به دستت بیاره.اگه خیلی در دسترسش باشی و زیادی دم دستش باشی خیالش راحته که تو کنارشی و ممکنه تلاش زیادی نکنه واسه ازدواج.

در مورد مدرکی هم که دستش داری نگران نباش٬ دفتر چیز مهمی نیست.نگرانی واسه وقتیه که خونواده خبر ندارن٬ الان که میدونن بود و نبود یه دفتر فرقی نداره.

[positive]

خودتون اول گفتید که انتخابتون رو انجام دادید و زندگی بدون ایشون یعنی براتون جهنم.
ولی بعدش از این میترسید که نکنه با دفترچه دستنوشته شما آبرتون رو ببره ؟!!!!!
وقتی آدم از رابطه ای مطئمن باشه ؛ ترس از هیچی نداره . یعنی بهشون اعتماد ندارید هنوز !
پس خودتون صراحتا تایید کردید که این یک رابطه ای ساده و صرفا جهت اقتضای سنتون هست ...
بهتره که کم کم و آروم آروم ارتباط رو کمتر کنید و خودتون رو هر روز سردتر نشون بدید
چون اگر یکباره رابطه رو قطع کنید ممکنه اون اتفاق رخ بده ؛ ولی اگر در طول زمان باشه هیچ اتفاقی پیش نمیاد .

[farokh]

همونطور که دوستان گفتن فعلا شرایط ازدواج برای شما مهیا نیست و شما فقط با یک وابستگی بیهوده درگیر شدید

در ضمن شما بین 21 تا 25 سالگی به بلوغ عاطفی میرسید و در اون روز معیار شما برای ازدواج با امروز بسیار تفاوت داره

پس بهتره تا زمان مناسب از ورود به روابط عاطفی که نتیجه ای جز افسردگی و نگرانی نداره دوری کنید

[Mяγ]

کاش یکی بود کنارم قد غم ...

[Mяγ]

با تشکر از همه دوستان...

[Mяγ]

کاش به همین سادگی ک شما میگید باشه...

[mamadiiiiii]

سلام اگه واقعا دوست دارید همدیگه رو و فک میکنید که خوشبخت میشید،بشین منطقی و عاقلانه با خانوادت حرف بزن
بخدا هیچ چیزی بهتر از راهنمایی گرفتن از خانواده نیست
درسته اولش میگن ن ولی بعدش خودشون راضی میشن
مشکل تو دقیقا مثه مشکل منه
ایشالا که موفق بشی

[Mяγ]

اصلا همچین چیزی غیر ممکنه...
(((((((((((
مطمعنم مامان و داداشم راضی بشو نیستن

[Mяγ]

صد البته...

[Mяγ]

خخ...
میتونم درک کنم...

[Aza]

احتمالا بیشتر تر از ۵ سال دیگه....
نگرانی من از اونجاییه که اگه ازش جدا بشم، ازم مدرک داره و میتونه ابروم رو ببره...
نمیدونم چیکار کنم...بنظر شما اگه ازش بخوام ک هرچیزی که بهش دادم رو پس بده این کار جواب میده؟؟ یا فقط یه تلاش بیهودس؟؟

اگه فقط احساس درونی خودته که ممکنه آبروتو ببره یه بحثه اما اگه قبلا هم ازین رفتارها داشته و برحسب شناختش این حرف رو میزنی قطعا باید دوری کنی.
خب تو دوران دوستی ات با سیاست نمیتونی یه بهانه جور کنی دفترت رو پس بگیری؟
اگه فک میکنی کار خطایی ممکنه انجام بده با سیاست باهاش رفتار کن ازش کم کم دور شو و اصلا یه کاری کن که خودش بزاره بره.

[merina]

عزیزم سلام
هیچ اتفاقی نمیافته ، مادر و برادرتم که می دونن ، مطمئن باشید که اونم خانواده داره و حتما کاری نمی کنه که آبروی خانوادش بره چون اینجور چیزها دو طرف رو تحت تاثیر قرار می ده و برای خودش هم بده.

[Mяγ]

بله فقط احساس خودمه

[mahe man]

عزیز با این حرفها که اصلا نمی تونی با اون قطع رابطه کنی رو از سرت بیرون کن
تو الان تو سنی هستی که دارای احساسات فراوان هستی و نباید خودتو بخاطر یه پسر خار کنی
فقط اینو بدون که خانواده تو بهتر بهتر از همه تو رو میشناسن و بیشتر از همه تو رو دوست دارن.
خانوادت تو را بخاطر خودت دوست دارن.
ولی اون کسی که با توو در ارتباطه فقط و فقط بخاطر جنسیت میخادت.نه چیز دیگه برای رسیدن به هدف هم همه جوره حرفهای قشنگ میگن.
اگر واقعا می خواهی باهاش ازدواج کنی حتما باید خانواده هاتون در جریان باشن نه اینکه یواشکی حرف بزنید..........



من خیلی هارو میشناسم که مثل شما بودن ولی الان دختره طلاق گرفته
چون بعد ازدواج شوهرش بهش طعنه میزنه که تو اگه سالم بودی بامن حرف نمیزدی تو اگه فلان نبودی بامن نبودی آخرش به این میرسه که کلی تهمت میشنوه و.... جدا میشن.....

[Mяγ]

ای خدااااااا
چرا هیشکی نمیگه بمون ب پاش؟؟؟
چرا همه میگن جدا شو؟؟
بخدا جدایی برامون خیلی سخته.. (((
من یه هفتس ازش دورم دارم دق میکنم...

دیگه چه برسه به اینکه بخوام کلا جدا شم ازش ...

[mahe man]

عزیز ما همه غریبه و نه تو را می شناسیم و نه اون پسر را فقط این را بدون که این که همه می خوان جدا باشی فقط بخاطر اینه که تو دختر خوب و پاکی هستی.
اگر فکر می کردی کارت درسته برای ادامه هیچ وقت اینجا نظر نمی خواستی.

فقط کافی فکرتو مشغول درس و ورزش و تفریحات سالم کنی تا آروم آروم از یادت بره

اگر اون واقعا برای ازدواج بخوادت حتما به خانوادش میگفت و میآمدن.

[mahe man]

فقط کافی تو همین جا پستهای دیگران را بخونی اونهایی که دارن طلاق میگیرن.....

من پسرایی رو میشناسم که میگفتن فقط باهاش دوستم و ...ش کردم کیه که او ن دختر رو بگیره. معلوم نیست بجز من با چند تایی دیگه بوده.

همه پسر ها مثل همن زن زندیگیشونو باید آفتاب ندیده باشه. دخترهایی را که دوست بودن را نمی گیرن

مگر اینکه ببلایی سر دختره بیارن میگیرن و چند وقت بعد طلاق................

[Mяγ]

خب بله من خودمم نمیدونستم کارم درسته یا ن...
واسه همین از شما کمک خواستم... درضمن من واسه ایندم کلی برنامه دارم و حاضر نیستم بخواطر اون خرابش کنم... دیگه فقط درس...
از شما هم ممنونم همتون دوستای خوبی هستین ک کمکم کردید چون واقعا توی دو راهی بودم...
نظرات جالب و کمک کننده بود... ب عبارتی دیگه باعث شدین برای رفتن خودمو اماده کنم...
مطمعنم بهم سخت میگزره اما .....مهم اینه که بعد پشیمون نمیشم....
نمیدونم بتونم فراموشش کنم یا ن... هیچ تصوری از آینده ندارم و نمیتونم داشته باشم... ولی تو همین چند روزه میرم... :در هر صورت واسه همتون بهترین هارو ارزو میکنم...دوستون دارم...
مرسی...