نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: ازدواج در خارج از کشور

806
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36311
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Talking ازدواج در خارج از کشور

    با سلام خدمت دوستان

    بنده مدت کوتاهی است که در یک کشور در شرق دور مشغول به کار شده ام و از نظر شرایط زندگی و کاری اوضاع نه خیلی خوب ولی مناسبی دارم . خیلی زود و سریع با دختر خانومی اهل همینجا آشنا شدم و مثل اکثر مردم شرقی مهربان و صمیمی است و منو جذبم کرد . از نظر شرایط مالی تک فرزنده خودش یه آپارتمان خوب داره و اوضاع مالیشون خوبه . مهربانه و مسایل من براش مهمه و یادش میمونه و مشکلاتمو حل میکنه ( حداقل فعلن اینجوریه ) بهم اهمیت میده و پیگیر کارام هستش . به علت اختلاف فرهنگی بعضی از رفتارهاش برام عجیبه ولی اینو در مورد همکارهام هم میبینم به علت تفاوت فرهنگیه خودم فکر میکنم . باهاش خوشم ولی ترسم از اینه که علتش تنهایی باشه . من تو اینجا به شدت تنهام هیچ هم وطنی اطرافم نیست و چهار ماهه که به جز دو سه مورد کوتاه فارسی صحبت نکردم . بنده مسلمان هستم و ایشان بودایی ولی اختلاف دینی ، نوع پوشش و این قبیل مسایل برام مهم نیست . من در آینده نقشه هایی دارم میخام که تمرکزم روی کارم باشه اگه بتونم اینجا شرکتی تاسیس کنم پول در بیارم و مسافرت به جاهای مختلف دنیا برم و میدونم که تنهایی تفریح و گردش لذتی نداره و یه خانواده شاد داشتن خیلی مهمه و یه نکته دیگه اینکه با این ازدواج خیالم از بابت اقامت هم راحت میشه و میتونم تمرکزمو بندازم روی کار و پول . به نظر شما آیا من دارم اشتباه مهلکی رو مرتکب میشم بعضی وقتا خیلی دو به شکم و افسردگی شدید میگیرم میترسم خیلی دیگه از فرهنگ خودم دور بشم و میترسم به جای نیروی کمکی خود این مساله بار مضاعفی بشه روی زندگیم . لطفا راهنماییم کنید من اینجا دسترسی به مشاور و یا افرادی که کمکم کنند رو ندارم . با تشکر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ازدواج در خارج از کشور

    هیچ کس منکر این نیست که ازدواج خوب است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا برای چی دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما خدایی نکرده در نا خوداگاه قصد بی منطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است بعدا دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش به فکر هیچ عاقلی نرسد. پس حواستان را جمع کنید!






    خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که به خانوادهایشان دهن کجی کرده باشند. در این ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پیدا کردن یک شریک خوب برای زندگی. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام بگیرید، باز هم دودش به چشم خودتان می رود. چون این بار هم خانواده را از دست داده اید و هم پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت.





    معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود. بعضی ها م ی خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با قاشق چایخوری بخورید، در این کار هم موفق می شوید. البته که فرض محال محال نیست اما قیمت این فرض خیلی بالاست!




    این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها بی توجه به آن تن در می دهند. این که در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و نه شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.




    زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه، داری تو خونه می ترشی !... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و رد کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث های این طوری از هر طرف به سویتان جاری می شود. انصافا فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند.




    خوشبختانه دوره این کار در حال ور افتادن است. اما خیلی پیش می آید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی ای در پیش روی این زوج اجباری است.




    یعنی اینکه یک نفر فقط و فقط به خاطر نیاز جنسی اش ازدواج کند و نه چیز دیگر... مسلما بی خردی بزرگی است.



    احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید





    ‌بعضی وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.یعنی طرف ازدواج کند به این دلیل که به واسطه ی خانواده زن یا شوهر و با خود طرف مقابل، پول پله ای بهم بزند و به رفاه اقتصادی برسد.




    ‌بعضی موقع ها یک نفر به خاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی می کند، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی كه احساس تنهایی می كنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن كه انتخاب های ضعیف تری بكنید بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد كه چیز زیادی برای شما ندارند.




    ‌اگر دل ادم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمی تواند مثل زن و شوهرعای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده بعدها احساس قربانی بودن پیدا میکند.





    بعضی از احساس کمبودها و احساس تهی بودن ها هیچ ربطی به ازدواج کردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص كودكی شان را بر طرف كند. آنها با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می كنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی كند كه ممكن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود. ضمن اینكه هر رابطه صحیح الزاما به خودی خود التیام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نا به جا عاشق شدن عواقب خوبی ندارد.




    زمانی كه ادامه یك ارتباط باعث به وجود آمدن این احساس می شود كه اگر ازدواج نكنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد. ازدواج شما نه به خاطر مصلحت بلكه به خاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یك طرف نقش ناجی را بازی خواهد كرد كه با مصلحت ازدواج منافات دارد.




    گاهی انگیزه‌ی‌ اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روان‌شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های دیگر می‌شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه‌ی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرس‌های متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت می‌گیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکل‌های زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواج‌ها، بالا می‌باشد.




    احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36311
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج در خارج از کشور

    خیلی ممنون از پاسخ کاملتون خیلی میتونه کمک کنه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد