نوشته اصلی توسط
mad max
تردید در رابطه
بنده پسری هستم ۲۴ ساله تقریبا ۱۸ سالم بود که یه خانوم ۱۷ ساله امد بهم گفت من دوستت دارم تا ۴ ماه پیش خیلی خیلی عاشقانه همو دوست داشتیم حتی ب طوری که همه ی فامیل من میدونستن اصلا عملا ب چشم زن من نگاش میکردن و با مادرش تماس داشتم انقدر همه چیز خوب بود
ما از همون اول قصدی جز ازدواج داشتیم تقریبا ۴ ماه پیش دیگه اون توجهی که قبلا بهم داشت دیگه نداشت منم هیچی بیشتر از این اذیتم نمیکرد یکی کارای دانشگاش یکی هم مشکلات خانوادگی دلیلاش بود ک البته من اینارو الان فهمیدم بد نزدیک ب ۶ یا ۸ ماه همش ما بحث و بگو مگو داشتیم تا اونجا که ی روز امد گفت ما ب درد هم نمیخوریم و منم خیلی بش اصرار کردم اونم بیخیال نشد کنم گفتم ب نظرت احترام میذارم تا الان هیچ تماسی باهم نداشتیم
اما با مادرش کمو بیش در تماس بودم دیشب گفت هنوز دلش با توعه بم گفت من نمیتونم ب کس دیگه ای دل ببندم من میدونم ی روز میاد حالا یا واسه خاستگاری یا برای رابطه اینو ک گفت من دوباره دلم خاست که برم سراغش اما از تکرار اون روزا میترسم از ی طرف ی ایرادایی اون داشت ی سریام من داشتم الان نمیدونم اون رف کرده یا نه یا من همینطور بد ی چیز دیگه ام که هست اگر بش زنگ بزنم دیگه نمیتونم منطقی ب قضیه نگاه کنم خیلی دوراهیه بدیه منم از وقتی نبوده حتی با ی دخترم حرف نزدم هم من اولین نفر زندی اون بودم هم اون ب خاطر همین خیلی فراموش کردن سخت شده بود حالا خاهشی که از شما دارم ی کمکی بهم بکنید اخه اینجوری که مادرش میگفت خیلی عوض شده بهم گفت خودش نمیدونه ولی اگر میتونی برگرد نیازت داره چ کتر کنم
با تشکر از همه عزیزان