نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: برگشت عشق از دست رفته

62645
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14390
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    برگشت عشق از دست رفته

    حدود دو سال و نیم پیش که من 20 سالم بود دختری که 3 سال از خودم کوچیک بود بهم پیشنهاد داد. خیلی عاشقم بود همه کار واسم میکرد ولی من بخاطر کارهای مهاجرتم دوستی باهاش رو قبول نکردم ولی متوجه شدم که خیلی من رو دوست داره میشه گفت همون عشق اولش بودم. تو یه ارتباط محدود برای اینکه دچار مشکل نشه باهاش ارتباط داشتم. تا اینکه یکسال بعد تو تهران از دانشگاه قبول شد. باز هم من رو می خواست ولی من باز بخاطر کارهای نا معلوم مهاجرتم نمی تونستم رابطه جدی باهاش داشته باشم و این رو بهش می گفتم. از وقتی تهران رفته بود تمام فکر و ذکرش این بود که از اونجا انصراف بده و بیاد شهر خودمون. میگفت خودم رو میکشم و از این حرف ها... واقعا دوستم داشت...متاسفانه شرایط روحی خودم خیلی داغون بود و مجبور شدم رفتارهای تندی رو از خودم نشون بدم تا رابطه رو تموم کنه...بلاخره تنوستم اونو از خودم دور کنم ولی بازهم منو خیلی دوست داشت تا اینکه شش ماه قبل بعد از مشخص شدن برنامه مهاجرت من و کنسل شدنش رفتم پیشش و بهش گفتم حاضرم باهم رابطه جدی داشته باشیم. ولی اون دیگه همون آدم نبود عضو شده بود... یه دختر چشم و گوش بسته و پاک حالا دوستای دور و ورش شدن حشیشی و گرس کش... روحیه مهربون و لطیف دختره شده خشن و عصبی...دیگه خیلی چیزها واسش مهم نیستن و بند و باری واسه خودش نداره... دوستاش اون به جمع های میبرن که مردهای 50 ساله هستن...دختری که خانواده اش خیلی حساس هستند و تو سنت و آداب و رسوم بزرگ شده حالا یه همچین شرایطی داره

    به نظر شما مسائلش رو به پدر یا مادرش بگم؟

    من خودم رو مقصر میدونم تو این قضیه و احساس می کنم رفتارهای بد من باعث شده کار به اینجا برسه. من تو این شش ماه گذشته هرکاری کردم که بدونه دوستش دارم ولی قبول نمیکنه و لج بازی میکنه!

  2. 3 کاربران زیر از mr_star بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نیازمند راهنمایی فوری

    من خودم رو مقصر میدونم تو این قضیه و احساس می کنم رفتارهای بد من باعث شده کار به اینجا برسه. من تو این شش ماه گذشته هرکاری کردم که بدونه دوستش دارم ولی قبول نمیکنه و لج بازی میکنه!
    سلام
    چطوری دوست من؟
    خودت رو سرزنش نکن، اتفاقا کار خوبی کردی که اون موقع ارتباطت رو باهاش عمیق نکردی چون برنامه ات مشخص نبود، نیتت خیر بود و اون موقع هم شرایط روحی خوبی نداشتی هر چند که بهتر بود باهاش تندی نمی کردی ولی باز تقصیری نداری.

    هر کسی خودش مسئول زندگی خودشه.
    معمولا جوونهایی که زیر نظارت شدید خونواده قرار می گیرند بعد از اینکه وارد محیط دور تر و بازتری مثل دانشگاه می شن ممکنه خودشون رو گم کنند. ماشینی که تو پارکینگه مشخص نمی کنه که سالم هست یا نه و جوونی که توی خونه است هم مشخص نمی کنه که سالمه یا نه، سلامت یعنی اینکه بدی رو ببینی و باز خوب باشی.
    متاسفانه اون دختر نتونست خودش رو خوب نگه داره...
    شاید به خاطر رابطه ی نافرجامی که با تو داشته دچار سر خوردگی شده و برای فرار از این موضوع روی آورده به مواد، مشروب و روابط جنسی. تو قسمتی از این ماجرا هستی ولی مقصر نیستی پس اصرار نداشته باش! مشکلات عمیق تری اونرو به این ورطه کشونده نه تو! تو هرچقدر که بهش نزدیکی کنی اون ازت دورتر میشه چون الان با همه لج کرده، یه روزی خودش می فهمه... تو زندگی خودت رو انجام بده.
    امضای ایشان


  4. کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14390
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیازمند راهنمایی فوری

    سلام ممنون دوست عزیز
    شما خوبی؟

    شما کاملا درست گفتی من هرچقدر به سمتش میرم اون دورتر میره، قبلا هم من خیلی مغرورانه رفتار کردم و تو این چند ماه اخیر عاشقانه! اون حتی دیگه از خانوادش هم خوشش نمیاد یعنی دوست نداره پیش اونا برگرده...البته من نگفتم مواد و روابط جنسی داشته، به تازگی همچین دوستانی دورش پیدا شدن...من هم از این نگرانم میترسم بخاطر شکست خیلی سنگینی که داشته از نرسیدن به من با زمینه ای که الان براش فراهم شده به سمت مواد و روابط جسنی بره... برای همین خیلی نگران هستم و به فکرم رسید که با پدر یا مادرش در این مورد صحبت کنم

  6. کاربران زیر از mr_star بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14324
    نوشته ها
    16
    تشکـر
    88
    تشکر شده 20 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیازمند راهنمایی فوری

    دوست عزیز
    سلام
    به عقیده ی بنده ، فعلا دست نگه دارید . با مطرح کردن این موضوع با خانواده ی ایشون وضع رو بدتر نکنید ... چرا؟ چون احتمالا والدین ایشون به خاطر علاقه ی شدید و اعتقاداتی که دارن کنترلشون رو از دست میدن و با برخورد نامناسبی ایشون رو برای همیشه از خانواده بیزار می کنن.
    اگر واقعا در قبال این دختر که مدتها احساسات پاکش رو برای شما خرج کرده ، احساس مسئولیت می کنید، به یک مشاور آگاه و باتجربه مراجعه کنید تا بهترین راه رو پیش پای شما بذاره ... چراکه مشکل مربوط به شخص شما نیست و قصد شما هدایت یک جنس مخالف با روحیات و دلایل شخصی خودشه ... مطرح کردن این موضوع در محیط مجازی فقط شما رو گیج و سردرگم میکنه ... چون ما ، با وجود اینکه قصد کمک داریم ، عقاید خودمون رو بیان میکنیم و نمی تونیم راهنمای مناسبی برای شما باشیم

    اما یه سوال مهم
    شما گفتید با ایشون به صورت محدود رابطه داشتید ... منظورتون از رابطه دقیقا چیه؟ رابطه ی جنسی یا حتی یه معاشقه ی بی خطر در حد در آغوش گرفتن و بوسیدن؟
    ببینید ، پاسخ به این سوال خیلی چیزها رو مشخص میکنه ... آیا شما به احساسات و یا پاکدامنی ایشون لطمه ای وارد کردید؟ و آیا بعد از ارتباط اینچنینی با ایشون بوده که رفتار های تندی از خودتون نشون دادید؟ لطفا با خودتون صادق باشید ... دقت کنید تا متوجه بشید تا چه اندازه در شرایط فعلی این خانوم موثر بودید. اگر جواب این سوال رو بدونم ، خیلی بهتر می تونم شما رو راهنمایی کنم.

    به هرحال هنوز هم اصرار دارم به یک مشاور باتجربه ، دلسوز و قابل اعتماد (حتی اگر این مشاور مادربزرگ خود شما باشه !) مراجعه کنید و تمام جزئیات رو مو به مو شرح بدید.
    و البته ، تحت هیچ شرایطی این خانوم رو رها نکنید... این وظیفه ی همه ی ما انسان هاست که دست هم نوعان خودمون رو بگیریم و اجازه ندیم در دریای بی رحم فساد غرق بشن
    منتظر پاسخ شما و نتیجه عملکرد شما هستم
    موفق باشید دوست عزیز

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : نیازمند راهنمایی فوری

    سلام.

    ایشون وقتی به شما علاقه مند شدن سن کمی داشتن.معمولا به این احساس میگن احساس کبریتی.شعله ور میشه و بعد از مدتی خاموش میشه.اون دوست داشتنه خاموش شده.
    و این ی امره طبیعیه.خیلی از این شکستهایه عشقی و عاطفی بخاطره همین موضوع بوده.خوبه که شما خودتون رو درگیرش نکردین.
    شما مقصر نیستید.و این خانم با این اوصاف نه برای دوستی نه برای ازدواج کیس مناسبی نیستن.

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : برگشت عشق از دست رفته

    نقل قول نوشته اصلی توسط mr_star نمایش پست ها
    حدود دو سال و نیم پیش که من 20 سالم بود دختری که 3 سال از خودم کوچیک بود بهم پیشنهاد داد. خیلی عاشقم بود همه کار واسم میکرد ولی من بخاطر کارهای مهاجرتم دوستی باهاش رو قبول نکردم ولی متوجه شدم که خیلی من رو دوست داره میشه گفت همون عشق اولش بودم. تو یه ارتباط محدود برای اینکه دچار مشکل نشه باهاش ارتباط داشتم. تا اینکه یکسال بعد تو تهران از دانشگاه قبول شد. باز هم من رو می خواست ولی من باز بخاطر کارهای نا معلوم مهاجرتم نمی تونستم رابطه جدی باهاش داشته باشم و این رو بهش می گفتم. از وقتی تهران رفته بود تمام فکر و ذکرش این بود که از اونجا انصراف بده و بیاد شهر خودمون. میگفت خودم رو میکشم و از این حرف ها... واقعا دوستم داشت...متاسفانه شرایط روحی خودم خیلی داغون بود و مجبور شدم رفتارهای تندی رو از خودم نشون بدم تا رابطه رو تموم کنه...بلاخره تنوستم اونو از خودم دور کنم ولی بازهم منو خیلی دوست داشت تا اینکه شش ماه قبل بعد از مشخص شدن برنامه مهاجرت من و کنسل شدنش رفتم پیشش و بهش گفتم حاضرم باهم رابطه جدی داشته باشیم. ولی اون دیگه همون آدم نبود عضو شده بود... یه دختر چشم و گوش بسته و پاک حالا دوستای دور و ورش شدن حشیشی و گرس کش... روحیه مهربون و لطیف دختره شده خشن و عصبی...دیگه خیلی چیزها واسش مهم نیستن و بند و باری واسه خودش نداره... دوستاش اون به جمع های میبرن که مردهای 50 ساله هستن...دختری که خانواده اش خیلی حساس هستند و تو سنت و آداب و رسوم بزرگ شده حالا یه همچین شرایطی داره

    به نظر شما مسائلش رو به پدر یا مادرش بگم؟

    من خودم رو مقصر میدونم تو این قضیه و احساس می کنم رفتارهای بد من باعث شده کار به اینجا برسه. من تو این شش ماه گذشته هرکاری کردم که بدونه دوستش دارم ولی قبول نمیکنه و لج بازی میکنه!

    دوست عزیز شاید رابطه شما بتونه ایشون رو از این منجلاب نجات بده و این به خودش مربوط میشه

    بهش فرصت بده تا در وقتی معین در این مورد فکر و تصمیم گیری کنه

    بعد از اون شاید بتونید روی رویه زندگیش تاثیر گذار باشید البته اگر بتونه همن شخص سابق بشه

    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  10. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد