به هم خوردن آشنایی

[زهراسادات هاشمی90]

شخصی در محل کار از من خواستگاری کردن.
قرار شد قبل اطلاع خانواده ها چندجلسه حضوری صحبت کنیم ببینیم بهم می‌خوریم یا نه.
ولی من به خانواده ام گفتم.
این آشنایی دوماه طول کشید و من مسایلی ازین آقا دیدم که من رو بی اعتماد کرد مثلا احساس میکردم پشت سر من حرف میزنن یا همچنان تاکیدداشتن به خانوادم نگن.
سراخر شرایطی رو برای اشنایی بیشتر مطرح کردن که بیشرمانه بود و من قبول نکردم.بلافاصله بعد جواب رد من گفتم من نامزد دارم.
همون روز نامزدشون به من زگ زد و
خودشون و نامزدشون من رو مورد اتهام اینکه من مزاحم این اقا میشم قرار دادن بعد هم تهدید که تو محل کار همه جا میگن.
من با دل پاکی جلو اومدم ولی سر اخر داره با آبروی من بازی میشه.
چیکار کنم؟کمکم کنید...

[sam127]

هیچی بسپار به خداوند

اگه بازم تهدیدت کردن بگو خانوادم به عنوان شاهد در جریان رابطه ما هستند و اگه بازم مزاحمم بشید ازتون شکایت قضایی میکنم

[fateme.68]

سلام
بهشون بگین ابروی خودشون میره چون خانواده شما از اول در جریان بودن پس شما چیز پنهونی نداشتین اما این اقا به کسی نگفتن و پنهونی این کار را انجام میدادن
ضعف نشون ندین ک از همین قضیه سواستفاده میکنن وقتی قاطع و محکم و نترس باشین خودشون کم میارن و ترس ابروشون دارن
بگین ک من خیلی چیزا از نامزدتون میدونم البته اگه نامزدش باشی
اینجوری ترس تو دلشون هم میفته

فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

[farokh]

شخصی در محل کار از من خواستگاری کردن.
قرار شد قبل اطلاع خانواده ها چندجلسه حضوری صحبت کنیم ببینیم بهم می‌خوریم یا نه.
ولی من به خانواده ام گفتم.
این آشنایی دوماه طول کشید و من مسایلی ازین آقا دیدم که من رو بی اعتماد کرد مثلا احساس میکردم پشت سر من حرف میزنن یا همچنان تاکیدداشتن به خانوادم نگن.
سراخر شرایطی رو برای اشنایی بیشتر مطرح کردن که بیشرمانه بود و من قبول نکردم.بلافاصله بعد جواب رد من گفتم من نامزد دارم.
همون روز نامزدشون به من زگ زد و
خودشون و نامزدشون من رو مورد اتهام اینکه من مزاحم این اقا میشم قرار دادن بعد هم تهدید که تو محل کار همه جا میگن.
من با دل پاکی جلو اومدم ولی سر اخر داره با آبروی من بازی میشه.
چیکار کنم؟کمکم کنید...

دوست عزیز من رک و روشن بهتون میگم اگر قرار باشه با چنین رفتار بچگانه ای جلو برید حتما در زندگی شکست رو تجربه خواهید کرد

ایشون درخواستی داشتن و شما در این مدت تونستید ایشون رو بشناسید که در این مورد باید خداروشاکر باشید نه اینکه امروز ناراحت و نگران باشید

و حرف از دل پاک بزنید که اگر غیر از این بود خداوند شمارو یاری نمیداد

پس به جای آه و ناله شاد باشید و خدارو به خاطر این لطفش شکر کنید

[زهراسادات هاشمی90]

اون آقا برام مهم نیستن.اینکه همکارا راجع به من فکرمنفی کنن خیلی بده اینکخ ایشون نامزد دارن کمتر موردسوءظن قرار میگیرن تا من.درحالیکه خدای من شاهده من چقدر سنگین و منطقی تو این مدت برخورد کردم.همش هم میگم من شما را شناختم شما اخلاقت بده منم ادامه ندادم.چون از خودم تو محل کار دفاع کردم شدم بداخلاق