سلام و خسته نباشید به شما. من 18 سالمه و 5 ساله با پسری دوست هستم و اینکه قراه بیاد خواستگاری الان حدود9 ماهه از خدمت برگشته و در امد مناسبی اونطور که خودش میگه نداره.من خیلی بهش علاقه دارم و او هم لفظی میگه ولی از ته قلبش خبر ندارم.مادر پسر بهم گفته بود بهمن ماه امسال میان خواستگاری بخاطر اینکه هم مادربزرگ پسر فوت کرده و اینکه صبرکنن تا یخورده پول جمع کنه. من بهش گفته بودم که زودتر بیاین گفتش که بذار پولام جمع شن بعد میام که سریع نامزد کنیم و از بلا تکلیفی راحت شیم.و چند وقت پیش مشکل دیگه ای پیش اومده.مجید چندوقت پیش از من خواسته بود گوشیمو بدم بهش و من هم دادم بدون خط.
من به دوستش محمد گفته بودم که مجید گوشیمو گرفته و گفته مسابقه دارن میخواد فیلم بگیره چون گوشیم کیفیت فیلمبرداریش عالیه.
من به محمد تمام اینارو از وایبر کامپیوترم گفتم.وهمین وایبر هم برای مجید باز میشه.نمیدونم چطوری ولی همه ی این پیامارو دیدم توگوشیم.
پیامای من به محمد درباره مجید بود که باکسی دوسته یا نه.وقتی با محمد خدافظی کردم برام بوس فرستاد و خداشاهده که من اصلا منظورشو متوجه نشدم.مجید وقتی پیامارو خوند به من زنگ زد و همشون رو بهم گفت و من انکار کردم تا فرداش که دیدمش و پیامارو نشونم داد.
ماقرار گذاشتیم که منو محمد جلو مجید رو در رو شیم. محمد گفت از سر دلسوزی و دلداری به من پیام داد و خیلی معذرت خواست ولی مجید زیر بار نرفت.منم براش همه چیو توضیح دادم هرچی بود.
وقتی رفتیم رستوران جلوی محمد و دوست دخترش خیلی خوب بود باهام.ولی وقتی از اونا جداشدیم شد مجید اول.
الان از اون اتفاق 2ماه و15 روزه میگذره .مجید کمی با من خوب شده ولی اصلا اعتماد نداره.میدونم نباید اینکارمیکردم ولی چندروز پیش به مجید اس دادم مواظب خودت باش. بعدچنددقیقه از یه خط دیگه بهم زنگ زدن و یه خانم بود اول خودشو خواهر مجید معرفی کرد منم میدونستم خواهرش نیست و میخواد اذیتم کنه.گفتم تو بیخود میکنی خودتو جای خواهر مجید میزنی بهم گفت برایچی به داداشم اس میدی گفتم به تو ربطی نداره تا خود مجید زنگ زد گفتم این کیه گفت همکارمه کنجکاو شد ببینه تو کی هستی.و اون خانم که من داشتم باهاش حرف میزدم بهم میگفت دیوونه من هم سن مادر محیدم کاری ندارم باهاش فقط کنجکاو شدم بدونم کی هستی.این خانم با من قرار ملاقات گذاشت مجید هم خبر داشت مجیذ هم بهم گفت نباید ببینیش واسم بد میشه و میره به همکارام میگه.الانم هروقت اس میدم میگه فقط گفتم میتونی شب بخیر بهم بگی نه چیزه دیگه ای.با دوستش که صحبت کردم میگه به احتمال زیاد داره تلافی میکنه و بذار چندوقت دیگه درست میشه.
نمیدونم چیکارکنم؟میشه کمکم کنید دوباره.یه عالمه باهاش حرف میزنم میگم که نگاه کن چندوقت دیگه مونده تا بهمن بیا یخورده رابطمون خوب شه.
قرار بود بهمن بیان ولی من چندروز پیش اس دادم مجید توروخدا بهمن بشه من خیلی نگران.گفتش شاید 2ماه اینواونور بشه.گفتم مگه نگفتی بهمن گفت دسته من نیست باید خانوادم بیان.گفتم مادرم میگه خوب مادرتو بفرست بیاد حرف بزنه .گفت کسی نمیتونه واسه من تصمیم و شرط بذاره.میدونم تمام این حرفا و کاراش بخاطر من و محمد بوده ولی حالا که بهمن شده بعد عید چی.دیش که باهاش حرف زدم میگفت نگران نباش دلت شورنزنه .درست میشه. ببخشید طولانی شد. من واقعا به کمکتون نیاز دارم.