نوشته اصلی توسط
Senator
دوستان سلام
پسری هستم بیست و سه ساله مجرد و البته تا حدود زیادی بی تجربه
من با یه خانمی رابطه دارم که حدودا پنج سال از من بزرگتره
مشکل من اینه که اصلا جنبه داشتن رابطه عاطفیو ندارم نه اینکه نخام نمی تونمممم
حدود یک ساله با این خانم دوس هستم
اوایل رابطمون خیلی خوب بودم یه ادم منطقی با محبت با ملاحظه
مشکل من از اونجایی شروع میشه که به معشوقم وابسته میشم اصلا دیگه کنترلی روی رفتارای خودم نمی تونم داشته باشم
به همه کارای ریزو درشته این خانم حساسم نمی دونم چه مرگمه همش دوس دارم بهش گیر بدم و دعوا درست کنم
بعد اینکه ناراحتش کردم یه ذره اروم میشم انگاری که خالی میشم
از همه جا محدودش کردم اونم به همه حرفای من گوش کرده ... میخاست بره بیرون کار کنه نذاشتم
مدام بهش مشکوکم حتی بارها ضایع شدم ولی هیچوقت نتونستم مچشو بگیرم
ارامش از زندگیم رفته دارم ارامش اونم میگیرم
تا حالا چند بار خواستم بهم بزنم که بیشتر از این زجرش ندم ولی هردفعه التماسمو کرده
تورو خدا کمکم کنید به خدا من نمیخام که اینجوری باشم سر رفتارای خودم خود زنی کردم حتی دست به خود کشیم زدم
خیلی دوسش دارم هیچکسم غیر اون به چشمم نمیاد خودمم میفهمم رفتارام اشتباهه ولی نمی تونم کنترلش کنم
انگار یه چیزی تو وجودم ذوق ذوق میکنه که این کارو بکنم احساس میکنم علایم بیماری پارانویید باشه
پیش چندتا مشاورم رفتن گفتن مشکلی نداری
منم میدونم این مشکل کوچیکه ولی اگه از الان جلوشو نگیرم تو زندگی ایندمو یکیو بدبخت میکنم
اینم بگم حتی بعضی وقتا ی کارایی میکنم که انتظار ندارم اون بکنه
کسی هست مشکل منو داشته باشه؟؟؟