نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: خانواده و اجبار به ازدواج

2721
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25305
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خانواده و اجبار به ازدواج

    سلام من دانشجوام و تاحالا جدی درس نخوندم البته همیشه شب امتحانی بودم ولی الان واقعا حوصله ندارم چون خانوادم همش رو اعصابمند و به زور میخوان منو شوهر بدن ولی من به دلیل مشکلاتی فعلا نمیخوام ازدواج کنم مشکلامم قبلا با یه اسم دیگه اینجا گفتم ولی رمزم و یادم رفته که قراره بعد امتحانا برم پیش روانپزشک مامانم وخواهرام همش پشت سرم حرف میزنند و من که همش تو اتاقمم میشنوم و مامانم نفرینم میکنه تقصیر اون خواهرمه که خواستگار پیدا کرده من گفتم نمیخام میره پشت سرم با مامانم اینا حرف میزنن ازدواج کرده ولی همش اینجاست الانم شوهرش مریضه واسه اینکه بچش مریض نشه 10 روزه موندن اینجا سرو صدای بچه هاشون از یه طرف خودشون از یه طرف دیگه میخام برم کتابخونه از شنبه ولی تا ظهره بعدم اینقدر عصبیم میکنن که بیرونم آرامش ندارم هر چی ام براشون توضیح میدم فایده نداره آخه چی کار کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده

    سلام
    اگر کسی مد نظر شماست که می خواین ببین اون میاد خواستگاری شما یا نه به خانواده تون اطلاع بدین تا اصرار نکند ، نه کسی نیست توو زندگی شما حالا بزارین خواستگار بیاد خوشتون اومد ازدواج می کنید(نمی دونم اون مشکل شما چیه که مانع ازدواج می دونید) نه که به خاطر مشکلتون یا نپسندید رد می کنید .
    الان اینکه به زور می خوان شوهرت بدن ، یعنی میگن چشم بسته با کسی ازدواج کن !! خب با دلیل و منطق باهاشون صحبت کنید تا قانع بشن.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25305
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    7
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانواده

    نقل قول نوشته اصلی توسط omidd نمایش پست ها
    سلام
    اگر کسی مد نظر شماست که می خواین ببین اون میاد خواستگاری شما یا نه به خانواده تون اطلاع بدین تا اصرار نکند ، نه کسی نیست توو زندگی شما حالا بزارین خواستگار بیاد خوشتون اومد ازدواج می کنید(نمی دونم اون مشکل شما چیه که مانع ازدواج می دونید) نه که به خاطر مشکلتون یا نپسندید رد می کنید .
    الان اینکه به زور می خوان شوهرت بدن ، یعنی میگن چشم بسته با کسی ازدواج کن !! خب با دلیل و منطق باهاشون صحبت کنید تا قانع بشن.
    نه کسی نیست میخواستم همین کارو کنم که بعد باید میگشتم یه ایراد میذاشتم رو اون پسره ولی خواهرم که واسطه است منت میذاره و کلی آدمو خرد میکنه البته اخلاقشه و باشوهرشم همیشه سر این دعوا دارند ولی من گفتم من که نمیخام چرا منت اینم بیاد سرم 100 بار توضیح دادم که مشاور گفته الان ازدواج نکن ولی گوش نمیدن مشکلم وسواس فکری و با استرس بدتر میشه خودشونم میگفتند تزدواج نکن تا پارسال که نامزدیمو به هم زدم دیگه هر خواستگاری میاد هی اصرار میکنن آخه یکیشون تا فهمید نامزدی به هم خورده داشتم دیگه زنگ نزد میترسند بمونم رو دستشون آخه نامزدیمم اول گفتند نه بعد من از سر لجبازی و اینکه از دستشون راحت شم زود جواب + دادم بعد که پشیمون شدم قبل نامزدی نذاشتند بهم بزنم الانم میترسم همینجوری شه که اینقدر اصرار کنند و منم از طرف خوشم بیاد هی خودم و گول بزنم که مشکلم حل میشه

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خانواده و اجبار به ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط unname نمایش پست ها
    سلام من دانشجوام و تاحالا جدی درس نخوندم البته همیشه شب امتحانی بودم ولی الان واقعا حوصله ندارم چون خانوادم همش رو اعصابمند و به زور میخوان منو شوهر بدن ولی من به دلیل مشکلاتی فعلا نمیخوام ازدواج کنم مشکلامم قبلا با یه اسم دیگه اینجا گفتم ولی رمزم و یادم رفته که قراره بعد امتحانا برم پیش روانپزشک مامانم وخواهرام همش پشت سرم حرف میزنند و من که همش تو اتاقمم میشنوم و مامانم نفرینم میکنه تقصیر اون خواهرمه که خواستگار پیدا کرده من گفتم نمیخام میره پشت سرم با مامانم اینا حرف میزنن ازدواج کرده ولی همش اینجاست الانم شوهرش مریضه واسه اینکه بچش مریض نشه 10 روزه موندن اینجا سرو صدای بچه هاشون از یه طرف خودشون از یه طرف دیگه میخام برم کتابخونه از شنبه ولی تا ظهره بعدم اینقدر عصبیم میکنن که بیرونم آرامش ندارم هر چی ام براشون توضیح میدم فایده نداره آخه چی کار کنم؟



    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    021-88422495
    021-88472864
    021-22689558

    اينکه والدين علاقه زيادي به سر و سامان گرفتن فرزندان خود دارند، قابل انکار نيست. بالطبع اصرارشان براي ازدواج هم کاملاً طبيعي است. اما گاهي ممکن است اصرار والدين از حد طبيعي خود خارج شده و حالت اجبار و زور بگيرد. يا حتي فرزندان براي خاتمه دادن به اين اصرارها و رهايي از برزخي که در خانواده دارند، تن به ازدواج با فرد مورد نظر والدينشان بدهند؛ به اين اميد که شايد عاقبت اين ازدواج خوب باشد و محبتي که در دلشان ندارند، در طول زندگي به وجود بيايد.
    اما واقعيت اين است که ازدواج هاي چنيني به دليل عدم عشق و علاقه طرفين به يکديگر و حتي تنفر از هم در بيشتر مواقع به سردي و جدايي مي انجامد. به همين دليل توجه دختر و پسر و والدينشان براي جلوگيري از وقوع چنين ازدواج هايي لازم و ضروري مي باشد.
    قربانيان ازدواج اجباري
    درست است که اجبار در ازدواج يا حتي تشويق بيش از اندازه اطرافيان به ازدواج آزار دهنده است. اما هر ازدواجي که اين شرايط را داشته باشد، اجباري نيست. ازدواج اجباري به ازدواجي گفته مي شود که در آن دختر يا پسر توسط فردي ديگر چون والدين، سرپرست، خواهر يا برادر و… با تهديد، ارعاب، مشوق هاي چشمگير، خشونت يا قطع امکانات قبلي، مجبور به ازدواج با شخصي که هيچ علاقه اي به زندگي با وي ندارند، شوند.
    ازدواج اجباري چند قسم است:
    ۱- ازدواجي که از سوي والدين تحميل مي شود.
    ۲- ازدواجي که از سوي سرپرستان فرد چون برادر بزرگتر، عمو و… اجبار مي گردد.
    ۳- ازدواجي که از سوي خود فرد به خودش تحميل مي گردد.
    ۴- ازدواجي که قبايل تحميل مي کنند. مثل ازدواج هاي خون بس.
    معمولاً افراد به دلايل مختلفي درگير نوع اول و دوم ازدواج هاي اجباري مي شوند که گاه آنها را به سمت ازدواج اجباري نوع سوم يعني خود تحميلي سوق مي دهند:
    ۱- خواستگار جزو آشنايان نزديک والدين يا سرپرستان مي باشد و به قولي خانواده به خاطر رو دربايستي فاميلي دختر يا پسرشان را مجبور به ازدواج مي نمايند.
    ۲- گاه برخي از خانواده ها به ازدواج فرزندشان مانند يک معامله پرسود مي نگرند و به همين دليل فرزندشان را وادار به ازدواج با فرد مورد نظرشان مي نمايند.
    ۳- گاه والدين گمان مي کنند که فرزندانشان به دليل سن کم و نداشتن تجربه نمي توانند خوب را از بد تشخيص دهند به همين دليل آنها را مجبور مي کنند که با فلان فرد که آنها برايش تعيين کرده اند ازدواج کند به اين گمان که ازدواجشان به خوشبختي خواهد انجاميد.
    اينجا، روي صحبت مان با خانواده هاست. متاسفانه گاهي خانواده ها گمان مي کنند که تنها کساني هستند که مي دانند خوشبختي و سعادت فرزندشان در گرو چه چيزهايي مي باشد و براي اينکه فرزندشان را در دنياي خوشبختي ببينند از هر راهي براي وادار کردن آنها به ازدواج استفاده مي نمايند.
    به همين دليل است که گاهي والدين،‌ برادر و افراد با نفوذ فاميل، ممکن است از روش هاي آزار جسمي چون کتک زدن، حبس کردن و… براي به کرسي نشاندن حرف شان استفاده کنند.
    بعضي از خانواده ها از ايجاد فشارهاي رواني به فرزندان بهره مي گيرند و با او قهر مي کنند،‌ به حال خود رهايشان مي کنند،‌ به خشونت زباني روي مي آورند مثلا تکه مي اندازند، تحقير مي کنند، سرکوفت مي زنند، منت مي گذارند و… عده اي از والدين هم فرزندشان را از برخي از حقوق طبيعي يا فرصت ها و خواسته هايشان محروم مي کنند.
    گاهي خانواده ها گمان مي کنند که تنها کساني هستند که مي دانند خوشبختي و سعادت فرزندشان در گرو چه چيزهايي مي باشد و براي اينکه فرزندشان را در دنياي خوشبختي ببينند از هر راهي براي وادار کردن آنها به ازدواج استفاده مي کنند.
    چه بايد کرد؟
    فرزندان بايد توجه داشته باشند که مسئوليت زندگي آينده شان بر عهده خودشان است. يعني آنها بايد به تنهايي تمام خوشي ها و غمهاي آن را تجربه نمايند و والدين و اطرافيانشان نمي توانند در پيمودن اين راه کمک شاياني به آنها بکنند. پس بهترين راه اين است که دختر و پسر سعي کنند، خود براي آينده و زندگي مشترکشان برنامه ريزي کرده و تصميم بگيرند.
    در اين راستا هم براي مقابله با سرسختي و مقاومت والدين مي توانند از راهکارهاي ذيل استفاده نمايند:
    ۱- داشتن صبر فراوان در اين راه و توکل به خداوند متعال و استعانت از او.
    ۲- مشورت با مشاوران متخصص يا بزرگان فاميل، طرح بحث و ياري جستن از آنها.
    ۳- صحبت با والدين و طرح بحث با آنها در کمال آرامش و احترام.
    ۴- يادآوري تجربيات تلخ دوستان و آشنايان از زندگي مشترک و اشتباهاتشان به والدين و بيدار سازي آنها.
    ۵- در صورتي که صحبت فرزند با والدين موثر نبود بايد از نفوذ و قدرت بزرگان فاميل بر روي والدين استفاده کرده و از آنها طلب ياري نمود.
    ۶- برخي مي توانند براي قانع کردن والدينشان از مشاوران خبره و متخصص نيز استفاده کنند.
    ۷- در قانون راه هايي براي مصالحه در چنين مواردي وجود دارد. اين را هم در نظر بگيريد که خطبه عقدي، با بله گفتن شما به پايان مي رسد. اگر واقعا فکر مي کنيد که انتخاب والدين تان شما را بدبخت خواهد کرد و اين انتخاب از نظر مشاور يا اطرافيانتان هم غلط است، به جاي بله، نه بگوييد تا شايد با ميانجي گري و صحبت هاي عاقد، روحاني يا بزرگتر مراسم، پدر و مادرتان بيشتر روي تصميم شان تجديد نظر کنند.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد