نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: دو دلی-احساس گناه

1094
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28478
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    دو دلی-احساس گناه

    سلام.
    دختری 16ساله هستم ک بدلیل مشکلات خانوادگی و ناسازگاری با خانواده از 12 سالگی به شبکه های اجتماعی پناه اووردم تو ی انجمن با ی پسر بنام حجت اشنا شدم که 15سالش بود مدتی گذشت با اون پسر گرم گرفتم درباره مسائل جنسی کم کم حرف زدیم و ازم عکس برهنه خواست و چون دوسش داشتم نه نمیووردم .پدر مادرم 2-3 بار از 12 سالگیم تا 15 سالگیم فهمیدن و منو کتک زدن و امکاناتمو گرفتن و اون پسر هربار قول میداد برای دیدنم بیاد ولی نمیومد تا اینکه عمل کردم و با ی پسر دیگه ب اسم سجاد اشنا شدم ک خونشون تو شهر ماست 16سالشه از مهر پارسال دوستیم و خیلی بهش وابسته شدم دوسشم دارم اون هربار واسم کادو و گل و.. میگرفت و هروقت مریض میشدم یواشکی میبردم دکتر همیشه پیشمه و.. حجت کار میکرد تا اینکه به حجت گفتم حجت شروع کرده از اسفند پارسال ک میام خواستگاری و قول میدم و گریه و زاری منم تو دودلی موندم دلم سوخت گفتم بزار بیاد حالا بهش گفتم بیاد ک ماه پیش واقعا همو تو پارک دیدیم راستش از نظر تیپ و فرهنگ و فکر و قیافه اصن بهم نمیخوریم یذره هم از قیافش خوشم نیومد من یکاری کردم مث دختر لاتا و شرا بنظر بیام ک ازم بدش بیاد ولی رفت بازم پافشاری کرد تا رفت مرکز روانی احساس گناه میکنم الان من تو دو راهی موندم حجت یا سجاد؟
    واقعا دیگه خسته شدم از ی طرف فشار خونوادم از ی ور این حس دلم میخواد برم یجای دوووووور تنها زندگی کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دو دلی-احساس گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط yaci نمایش پست ها
    سلام.
    دختری 16ساله هستم ک بدلیل مشکلات خانوادگی و ناسازگاری با خانواده از 12 سالگی به شبکه های اجتماعی پناه اووردم تو ی انجمن با ی پسر بنام حجت اشنا شدم که 15سالش بود مدتی گذشت با اون پسر گرم گرفتم درباره مسائل جنسی کم کم حرف زدیم و ازم عکس برهنه خواست و چون دوسش داشتم نه نمیووردم .پدر مادرم 2-3 بار از 12 سالگیم تا 15 سالگیم فهمیدن و منو کتک زدن و امکاناتمو گرفتن و اون پسر هربار قول میداد برای دیدنم بیاد ولی نمیومد تا اینکه عمل کردم و با ی پسر دیگه ب اسم سجاد اشنا شدم ک خونشون تو شهر ماست 16سالشه از مهر پارسال دوستیم و خیلی بهش وابسته شدم دوسشم دارم اون هربار واسم کادو و گل و.. میگرفت و هروقت مریض میشدم یواشکی میبردم دکتر همیشه پیشمه و.. حجت کار میکرد تا اینکه به حجت گفتم حجت شروع کرده از اسفند پارسال ک میام خواستگاری و قول میدم و گریه و زاری منم تو دودلی موندم دلم سوخت گفتم بزار بیاد حالا بهش گفتم بیاد ک ماه پیش واقعا همو تو پارک دیدیم راستش از نظر تیپ و فرهنگ و فکر و قیافه اصن بهم نمیخوریم یذره هم از قیافش خوشم نیومد من یکاری کردم مث دختر لاتا و شرا بنظر بیام ک ازم بدش بیاد ولی رفت بازم پافشاری کرد تا رفت مرکز روانی احساس گناه میکنم الان من تو دو راهی موندم حجت یا سجاد؟
    واقعا دیگه خسته شدم از ی طرف فشار خونوادم از ی ور این حس دلم میخواد برم یجای دوووووور تنها زندگی کنم

    رابطه عاطفی در این سن بیشتر از اینکه مفید باشه مضره و آرامش شما رو نابود میکنه

    تنهایی بهانه است در صورتی که میتونید کارهایی که دوست دارید رو انجام بدید

    قرار نیست تنهایی رو با دوستیهای بی آینده توجیح کنیم

    البته اگر گوشی برای شنیدن وجود داشته باشه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دو دلی-احساس گناه

    سلام
    ببینید واضح بهتون میگم
    سن این آقایونی که شما اسمشون رو ذکر کردید واقعا پایینه و از طرفی ازدواج مسولیت داره
    این که شما برای فرار از وضعیت فعلیتون برید با یه آقای پانزده-شانزده ساله ازدواج کنید واقعا
    کار اشتباهیه و من از شما میخوام بیشتر فکر کنید و یادتون باشه بعضی وقت ها تنهایی بهتره
    مثل وضعیت الان شما که میخواید کاری رو انجام بدید که آخر و عاقبتی نداره

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    28478
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو دلی-احساس گناه

    واقعا نمیتونم تمومش کنم اگه اینکارو کنم فکرای بدتر میزنه چن بارم خودکشی کردم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دو دلی-احساس گناه

    من ازشما میخوام منطقی تر باشید
    به فرداتون فکر کنید
    شرایطتون بدتر میشه
    و آرزوتون میشه به امروز برگردید
    الان که فرصتش رو دارید درست از فرصت های طلاییتون استفاده کنید

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25359
    نوشته ها
    674
    تشکـر
    636
    تشکر شده 434 بار در 239 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دو دلی-احساس گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط yaci نمایش پست ها
    سلام.
    دختری 16ساله هستم ک بدلیل مشکلات خانوادگی و ناسازگاری با خانواده از 12 سالگی به شبکه های اجتماعی پناه اووردم تو ی انجمن با ی پسر بنام حجت اشنا شدم که 15سالش بود مدتی گذشت با اون پسر گرم گرفتم درباره مسائل جنسی کم کم حرف زدیم و ازم عکس برهنه خواست و چون دوسش داشتم نه نمیووردم .پدر مادرم 2-3 بار از 12 سالگیم تا 15 سالگیم فهمیدن و منو کتک زدن و امکاناتمو گرفتن و اون پسر هربار قول میداد برای دیدنم بیاد ولی نمیومد تا اینکه عمل کردم و با ی پسر دیگه ب اسم سجاد اشنا شدم ک خونشون تو شهر ماست 16سالشه از مهر پارسال دوستیم و خیلی بهش وابسته شدم دوسشم دارم اون هربار واسم کادو و گل و.. میگرفت و هروقت مریض میشدم یواشکی میبردم دکتر همیشه پیشمه و.. حجت کار میکرد تا اینکه به حجت گفتم حجت شروع کرده از اسفند پارسال ک میام خواستگاری و قول میدم و گریه و زاری منم تو دودلی موندم دلم سوخت گفتم بزار بیاد حالا بهش گفتم بیاد ک ماه پیش واقعا همو تو پارک دیدیم راستش از نظر تیپ و فرهنگ و فکر و قیافه اصن بهم نمیخوریم یذره هم از قیافش خوشم نیومد من یکاری کردم مث دختر لاتا و شرا بنظر بیام ک ازم بدش بیاد ولی رفت بازم پافشاری کرد تا رفت مرکز روانی احساس گناه میکنم الان من تو دو راهی موندم حجت یا سجاد؟
    واقعا دیگه خسته شدم از ی طرف فشار خونوادم از ی ور این حس دلم میخواد برم یجای دوووووور تنها زندگی کنم
    شما از اولش اشتباه رفتید و این اشتباه که واضحه ناراحتی در پی داشته باشه به اضافه روحیات منفی سن بلوغ که برای هر دختر و پسری هست باعث شده که شما زندگی خودتان را سخت بگیرید. شما باید نسبت به این سنین آگاهی داشته باشید.

    خانواده شما اگه مشکل داره خانوادتونو بسازید و ولشون نکنید و اونا رو تنها نذارید. هیچ پدر مادری نیست که از فرزندش خوشش نیاد. این دوس داشتن تو قلبشونه. هر کاری که از پدر مادر سر میزنه برای منفعته فرزندشون هست از کتک زدن گرفته الی ....

    زندگی سالم شادی آوره. زندگی سالم را بسازید نه اینکه زندگیتان را تخریب و بیمار کنید

    آگاهی خود را در زمینه ازدواج و دوستی و ازدواج موفق و ... افزایش دهید

    مشکلات درون خانواده خود را بزرگ نپندارید بلکه تلاش و همت خود را برای برطرف کردن مشکلات به کار گیرید. تلاش و همت بزرگ.

    سعی کنید دستورات دین را اجرا کنید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد