نوشته اصلی توسط
صبا نظری
سلام ممنون بابت راهنمایتون راستش چندباردوستم وهم خودم خواستیم درلحظه علت کارش رو بپرسیم ولی چون حرفی نزده و فقط نگاه بوده ترسیدیم زیربار نره وبگه نکردم و من بی آبرو بشم محیطم طوری که انگشت دماغت کنی برات حرف درمیارن همه من رو به با اخلاق بودن میشناسن طوری که چند بار از مدیر کارخونه به خاطر حسن خلق پاداش گرفتم میدونم اگه به مدیر کارخونه یا سرپرستم بگم با اخلاق تندی که این دونفر دارن آبروریزی راه میفته هم واسه من هم واسه اون پسر خداییش این مدت آبرو ازجفتمون نبرده طوری رفتار کرده که کسی نفهمه ولی از اینکه فکر کرده من بیخیال میشینم که هر غلطی دوست داره بکنه یا فکر کرده من مسخره دستشم عصبانیم به خدا سگ محلش کردم بازم از رو نمیره یکبار که مشغول کار بودم سرمو بلند کردم یک وسیله رو بردارم دیدمش که لبخند زد رفت مثل اینکه چون محلش نمیذاشتم منتظره بوده اتفاقی نگاش کنم و به خیال خودش یعنی دیدی بالخره نگام کردی حتی مواقعی که با هم تو یه شیفتیم من با دوستم معمولا برگشت دیر سوار سرویس میشیم دوست بیچاره اش باید به پای این منتظر من وایسه طوری که بنده خدا بدون پوشیدن لباس کار میره تو سالن تولید بعضی وقتا حضرت آقا با سرویس ما میاد میره هر بارم با ذوق لبخند نگاهم میکنه ترسم از این که پسر همسایمون که اینجا کار میکنه بفهمه شرکت کمه در همسایه بفهمن راستش امروز جریان به مدیر تولیدمون که مرد آروم و سن سال داری گفتم قرار شد اول از زن بچه داشتنش بپرسه اگه متاهل باید دلیل کاراشو بگه دست از سرم برداره اگه زن بچه نداشت بگه اگه نیتت خیره بسم اله ولی ترسم این که بزن زیرش بگه انجام ندادم فعلا که حضرت آقا شانس داره مدیر تولیدمون دو هفته میخواد بره مسافرت برگرده باهاش حرف میزنه