نوشته اصلی توسط
atuo1992
سلام من 25 سالمه ، ب کسی علاقه مند شده بودم ک هیچ راهی برا رسیدن بهش نبود تموم زندگی م رو تحت تاثیر قرار داده بود و کافی بود یه نشونه ببینم کاملا بی ربط ک دلخوش باشم نتونستم شرایط خودمو تحمل کنم با اینکهیه علاقه یه طرفه بود و ایشون هرگز نمیتونستن با من باشن اما من بهشون گفتم وقتی گفتم بعد از یه مدت دلسردی و ناراحتی ب روال طبیعی برگشتم انگار راحت شده باشم!این مربوط ب بیست سالگی من هست
بعد از فارغ التحصیلی همش دلم میخواست تو ذهنم از یه چیزایی فرار کنم میرفتم چتروم های مختلف و زود دل می بستم خوشبختانه با کسایی اشنا شدم ک علیرغم دوری اما خیلی باعث دلگرمیم بودن اما همه زندگیم رو تحت تاثیررقرار دادن الان من از ترم اخر دانشگاهم تصمیم ب خوندن ارشد داشتم اما چهارساله یا سرجلسه نمیرم یا رتبه خوبی بدست نمیارم مدام برنامه ریزیام رو باهمه وقتی ک برا نوشتنشون صرف میکنم زیر پا میذارم
حتی الان مدتی تصمیم گرفتم کلا همه چیز رو کنار بگذارم چون چهارسالم رو از دست دادم و خودم میدونم اگه واقعا بخونم جز رتبه های خوب میتونم باشم اما متاسفانه رفتار من توی عمل عکس هست من بیشتر سراغ گوشی و اینترنت میرم خیلی نا امید و افسرده شدم طوری ک الان دیگه واقعا از ته دلم امیدی برا ادامه ندارم و حتی سنمم مانعم میشه ک ادامه بدم !