نوشته اصلی توسط
عسل عشوری
سلام من یه دختر28 ساله سنگین و متین و با تیپ امروزی هستم و شاغلم و یکی از پسرای همسایه که دوست و مشتری داداشمم هست و یکسال و 5 ماه ازمن کوچیکتر بود بهم ابراز علاقه کرد که من اوایل به خاطر شرایط سنیمون مخالفت کردم ولی بااسرار ایشون حدود 3 ماه باهم آشنا شدیم و تو این مدت تونستیم دوبار بیرون بریم وایشون تقریبا شناخت زیادی از خونواده م داشتن و خیلی بهم ابراز علاقه میکردن اما اواخر توجهش کم شده بود که به دلایلی که درست توضیح نداد رابطمون به هم خورد که من بعد اون چند بار پیام دادم اما جواب درستی نگرفتم ایشون پیش باباشون کار میکردن ووضع پدرشون خیلی خوبه ولی همش ناراضی بودن ومن درکل از نظر کارو تحصیلات وزیبایی سرتر از ایشون هستم اما هیچ وقت به روش نیاوردم وبینمون جز احترام و محبت و علاقه چیزی نبود و من بهشون علاقه مند شدم و ایشون با خونوادش هم راجع به من گفته بودن ولی یه هو همه چی به هم خورد ومن الان نمیدون که آیا ایشون از اینکه فهمیدن من بهش علاقه مند شدم اینجور رفتار میکنه یا دیگه دوستم نداره یا شرایطشو نداره حتی بهش زنگ زدم که توضیح بده دلیلشو نگفت اما ما همسایه ایم و ایشون زیاد میاد پیش داداشم واز اینکه ایشونو تو محل میبینم برام ناراحت کننده ست وفکرش از ذهنم بیرون نمیره وبهش علاقه دارم ولی علی رقم میلم دیگه مثل قبل بهش توجه نمیکنم وحنی نگاهشم نمیکنم تا باهاش سلام علیک کنم چون برام سخته و مثل غریبه ها شدیم از این کار هم ناراحتم دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط ؟چیکار کنم؟یا چطور فراموشش کنم خیلی فکرم مشغولشه بد بختی ما همسایه ایم این خیلی بدتره بعد اون ابراز علاقه اینجور غریبه شدن برام سخته چیکار کنم گاهی هم امید به برگشتش دارم ولی میترسم یه توهم بیشتر نباشه و زندگیمو درگیر خودش کنه و ضربه بخورم تو رو خدا راهنماییم کنین.