سلام.من از دوسال پیش که سال سوم دانشگاه بودم، کم کم به دختری علاقه مند شدم.باید بگم که من تو دانشگاه با دخترا خیلی گرم نمیگرفتم و روابطم باهاشون در حد سلام علیک و موضوعات درسی بود. این دختر خانم فرد خیلی ساکتی بود و همینطور مذهبی و با سایر پسرا اگه چشم تو چشم نمیشدسلام علیکم نمیکرد! اما از همون موقع تقریبا سال سوم روابطش با من فرق میکرد، مثلا تو پروژه ها خودش پیشنهاد میداد که هم گروه شیم یا به من اس ام اس میداد(سر یکی از پروژه شماره همو گرفته بودیم) و سوالایی میپرسید که از هر دختر دیگه ای میتونس بپرسه یا از منی جزوه میخواست که حتی دوستای نزدیکمم اگه مجبور نباشن و هر راه دیگه ای داشته باشن از جزوه استفاده نمی کنن!در حالی که مطمئنم با هیچ کس در این حد رابطه نداشت. خلاصه من بهش علاقه مند شدم و فکر کردم که اونم به من علاقه داره.تا آخرای سال چهارم(خرداد امسال) که به ایشون پیشنهاد دادم که با هم آشنا شیم و اگه برا هم مناسب بودیم، ازدواج کنیم. اما ایشون به من جواب منفی داد و گفت نه به من حسی داره و نه قصد ازدواج.
بعد امتحانای ترم هم که فارغ التحصیل شدیم و دیگه همو ندیدیم و تا همین دیروز همش بهش فکر میکردم در مجموع به خاطر این اتفاق و همینطور سایر اتفاقای بدی که تو این چند مدت برام افتاده بود(سکته پدرم،کلی بدهی روی دوش خانواده، فوت دوستم،قبول نشدنم تو کنکور ارشد و مشکل مالی شدید که خدا رو شکر این آخرا وضعمون بهتر شده) به معنای واقعی کلمه داغون شده بودم و این اتفاق برام به منزله تیر آخر بود.
اما دیروز این خانم به من اس ام اس داد و پرسید چیکار میکنم و حالم رو پرسید.برا کنکور ارشد میخونه و به نظر میرسید که خیلی تاراحته و برا همینم بهم پیام داده بود.خب من اگه ایشون پیامک نمیداد چون دوبار جواب منفی شنیده بودم هرگز باهاش ارتباط برقرار نمیکردم.همینطور اگه جای اون بودم و به کسی که بهم علاقه داره،علاقه نداشتم هیچوقت حالشو نمیپرسیدم و ازش خبر نمیگرفتم.اگه واقعا منو نمیخواد چرا اینکارو باهام میکنه؟
دوستان اگه میتونی بهم کمک کنید و بگید چیکار کنم؟دوباره بهش بگم؟ اگه شما جای اون بودین منظورتون از این کارا چی بود؟مخصوصا خانومای محترم لطفا کمک کنید.