نوشته اصلی توسط
mahya-love
با سلام و خسته نباشید
من حدودا یه ساله که تو فضای تلگرام با پسری آشنا شدم که با وجودی که هیچ وقت اهل دوستی نبودم و حتی به ازدواج در فضای مجازی فکر نمیکردم اما صداقت و علاقه زیادی که نشون دادن باعث شد که منم بهش علاقمند بشم عکس همو بعد از سه ماه دیدیم و حتی بعد از پنج ماه شماره همو گرفتیم . الان هم بعد از یکسال همون ادم هست ولی با این تفاوت که تو این مدت اختلاف زیادی و در خانواده داشتن و خانوادش مد نظرشون بود کس دیگه ای رو برای این اقا در نظر بگیرن ، بخاطر این مسایل هیچ وقت حضوری همو ندیدیم البته قرار بود که یک دیدار و داشته باشیم که همچنان در حد حرف مونده ولی شرایط خیلی بدی رو میگذروند تا این اواخر که هر چی من میگفتم چرا به وعده هات عمل نمی کنی میگفت من تلاش کردم و نشد الان هم روز به روز از هم دورتر میشیم بدون اینکه اتفاق مثبتی در انتظارمون باشه همیشه هم قصدش ازدواج بوده ولی من در عمل هیچ وقت تلاشی ندیدم یا بهتر بگم نتیجه ای ندیدم خودمم از گفتن خواسته های تکراریم خسته شدم اونم کلافه شده و این اواخر حتی کمتر با من در ارتباطه کمتر به حال روحی من توجه میکنه بارها گفتم دیگه نیستم همیشه واکنش نشون میداد و به هر نحوی منو قانع میکرد یا انقد سکوت میکرد تا من برم سمتش پلی این بار گفت اگه عجله داری بری برو منم مزاحمت نمیشم ولی باز من رفتم سراغش الانم با مرگ یکی از نزدیکانش کلا ارتباطش با من قطع شده حس میکنم کار من شده منت کشی و غرورم خرد شده گفتم تحمل این همه بی ارزش شدنو
ندارم و دیگه هیچ ارتباطی باهات نخواهم داشت چون منو مزاحم میدونی در حالی که همیشه تو شرایط سختش من کنارش بودم میدونم عشق و علاقه رو داره ولی بیشتر حس میکنم نا امید شده از اینکه خانوادش همراهیش کنن و ... لطفا راهنماییم کنید خیلی بهم ریختم برام خیلی مهمه