نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: عقل یا احساسات

1147
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31082
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    عقل یا احساسات

    من به مدت یه سالو نیم با پسری دوست بودم اون قدری ک اون منو دوست داشت من دوستش نداشتم از اولین باری ک دیدمش فهمیدم ک با ایده آل من خیلی فرق داره ولی بخاطر کمی خجالتی بودنم و این ک نخواستم دلشو بشکنم این رابطه رو یه سالو نیم ادامه دادم
    مشکلاتی ک داشتیم کم نبود سطح اجتماعی-فرهنگی- خونوادگی متولد 69بود یعنی با 25سال سن کار ثابت و خوب نداشت(نقاش ساختمان)مدرک کاردانیشم نگرفته بود هنوز اگه از بدهکاریهاشم چشم بپوشیم اخلاقن پسر خوبی بود و بهم خیانت نکرد ولی میدونستم ک باهاش خوشبخت نمیشم یا حتی در کنارش احساس خوشحالی نمیکردم
    فکر میکنم دفعه7ام یا8 ام ک همو دیدیم پیش دوستامون و منو با رفتارای نسنجیدش حسابی خجالت زده کرد ومن تقریبا دو هفته بعدش باهاش تموم کردم الان تقریبا3-4هفته س ک تموم شده
    میدونم ک کار عاقلانه ایی کردم ولی هراز گاهی ک زنگ میزنه و بغض میکنه من عذاب وجدان بدی سراغم میاد واقعا داره همه ی زندگیمو تحت تاثیر قرار میده و آزارم میده الان دقیقا نمیدونم باید چکار کنم
    بزارم اوضاع همینجوری بمونه یا برگردمو ادامه بدم با این ک دوسش ندارم بار مسئولیت وابسته کردنشو بدوش بکشم باید بفکر اون باشم یا احساسات خودم و این ک کنارش خوشحال نیستم و اونی ک من میخوام نیست

  2. کاربران زیر از مژده5991 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عقل یا احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط مژده5991 نمایش پست ها
    من به مدت یه سالو نیم با پسری دوست بودم اون قدری ک اون منو دوست داشت من دوستش نداشتم از اولین باری ک دیدمش فهمیدم ک با ایده آل من خیلی فرق داره ولی بخاطر کمی خجالتی بودنم و این ک نخواستم دلشو بشکنم این رابطه رو یه سالو نیم ادامه دادم
    مشکلاتی ک داشتیم کم نبود سطح اجتماعی-فرهنگی- خونوادگی متولد 69بود یعنی با 25سال سن کار ثابت و خوب نداشت(نقاش ساختمان)مدرک کاردانیشم نگرفته بود هنوز اگه از بدهکاریهاشم چشم بپوشیم اخلاقن پسر خوبی بود و بهم خیانت نکرد ولی میدونستم ک باهاش خوشبخت نمیشم یا حتی در کنارش احساس خوشحالی نمیکردم
    فکر میکنم دفعه7ام یا8 ام ک همو دیدیم پیش دوستامون و منو با رفتارای نسنجیدش حسابی خجالت زده کرد ومن تقریبا دو هفته بعدش باهاش تموم کردم الان تقریبا3-4هفته س ک تموم شده
    میدونم ک کار عاقلانه ایی کردم ولی هراز گاهی ک زنگ میزنه و بغض میکنه من عذاب وجدان بدی سراغم میاد واقعا داره همه ی زندگیمو تحت تاثیر قرار میده و آزارم میده الان دقیقا نمیدونم باید چکار کنم
    بزارم اوضاع همینجوری بمونه یا برگردمو ادامه بدم با این ک دوسش ندارم بار مسئولیت وابسته کردنشو بدوش بکشم باید بفکر اون باشم یا احساسات خودم و این ک کنارش خوشحال نیستم و اونی ک من میخوام نیست

    دوست عزیز اگر کار عاقلانه ای کردید پس چرا اینقدر تردید دارید ؟

    یکی از اشتباهات شما اینه که رابطه رو بطور کامل کات نکردید و همین هر دوی شمارو بشدت آزرده خاطر میکنه

    اگر رابطه رو کامل قطع کردید پس بهتره تمام راه های ارتباطی رو قطع کنید

    شاید در وهله اول سخت باشه ولی تاثیر مثبتی خواهد داشت ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 5 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28860
    نوشته ها
    199
    تشکـر
    135
    تشکر شده 155 بار در 105 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عقل یا احساسات

    سلام.

    عزیزم اول اینکه خیلی خوبه که متوجه شدی باید رابطه رو تموم کنی.

    اما اگه واقعا میخوای تموم شه چرا هنوز جواب تلفنشو میدی!!

    به نظر من چیزی که شما رو درگیر کرده دلسوزی بیجاس.

    همینطور که خودت میگی دوسش نداری و تفاوتهای زیادی هم با هم دارین٬ در واقع شما فقط به دلیل دلسوزی باهاش موندی و به همین دلیلم الان نمیدونی تصمیم درست چیه.

    ببین عزیزم شاید فک میکنی که با موندنت میتونی بهش کمک کنی٬ یا حداقل دیگه عذاب وجدان نخواهی داشت اما باید اینو بدونی که همیشه در زندگی دلسوزی بیجا در برابر هر چیزی و یا هر کسی باعث شکوفا نشدن استعداد و مهارت طرف مقابل میشه.

    این یعنی اگه اون آقا باعث شرمندگی شما میشه و روش برخورد مناسبو نمیدونه٬ اگه به دنبال تلاش جدی برای پیدا کردن شغل ثابت نیس٬ اگه به ادامه تحصیلش بی اهمیته و ... شما با موندنت و دلسوزی بیجا باعث میشی اون آقا توی همین شرایط بمونه و هیچ تلاشی برای بهتر شدنش نکنه. پس مطمئن باش که موندنت هیچ کمکی بهش نمیکنه.

    از طرفی شما در قبال خودت پاسخگویی به خاطر مسائلی که روح و جسمتو آزار میده و تو هیچ تلاشی برای حل شدنشون نمیکنی در حالی که میتونی جلوشونو بگیری.

    شما در قبال اون آقا هیچ مسئولیت و تعهدی نداری که به خاطرش داری وجدانتو اذیت میکنی.

    اون یه رابطه غلط بوده که دیگه تموم شده و هر کسی رفته سراغ زندگی خودش.

    هر آدمی خودش مسئول مشکلات و خوشی و ناخوشیهای زندگیشه.

    درسته که کمک کردن کار خوبیه اما وقتی اون آقا رو مناسب خودت نمیبینی و کاریم از دستت برنمیاد که براش انجام بدی نباید اجازه بدی بهت زنگ بزنه و انرژی های منفیشو روی تو تخلیه کنه و باعث آزارت بشه.

    از حرفایی که زدی مشخصه دختر عاقلی هستی پس منطقی فک کن و از هر چیز و هر کسی که بهت انرژی منفی میده دوری کن و به سلامت روح و روانت باش.

    شک نکن اگه غیر از این رفتار کنی بعدا حسرت روزایی رو میخوری که میتونستی شاد باشی و زندگی کنی اما به خاطر این موضوع بی اهمیت به هدر رفتن.
    ویرایش توسط asemun : 09-18-2016 در ساعت 03:13 PM

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31082
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عقل یا احساسات

    ممنونم واقعا از اونجایی ک در مورد حسی ک دارم با کسی نمیتونم حرف بزنم واجب بود مطمئنم کنید ک کاری ک کردم به نفعم بوده و زندگیمو رو روال بهتری قرار میده
    مچکرم[replacer_img]

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31082
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عقل یا احساسات

    بسیار مچکرم از اونجایی ک اکثر مواقع در تصمصیاتم قاطعیت لازم رو ندارم کمک و مشورت گرفتن لازمه ی زندگیمه باز هم ممنون

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28860
    نوشته ها
    199
    تشکـر
    135
    تشکر شده 155 بار در 105 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عقل یا احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط مژده5991 نمایش پست ها
    ممنونم واقعا از اونجایی ک در مورد حسی ک دارم با کسی نمیتونم حرف بزنم واجب بود مطمئنم کنید ک کاری ک کردم به نفعم بوده و زندگیمو رو روال بهتری قرار میده
    مچکرم[replacer_img]
    خواهش میکنم عزیزم

    خیلی خوشحالم که به صحیح بودن تصمیمی که گرفتی اطمینان پیدا کردی.

    مشخصه که خیلی عاطفی هستی٬ همین موضوع آسیب پذیر ترت میکنه پس بیشتر مراقب احساساتت باش و برای کسانی که لایقشن خرجشون کن.

    از طرفی من مطمئنم با احساسات قشنگی که داری یه روز اونی که واقعا لایقته پیدا میشه تا یه عمر باعث خوشحالی و آرامشت باشه٬ فقط تا اون روز مراقب خودت باش تا کسی از مهربونی و احساس پاکت سواستفاده نکنه تا در آینده انتخابی که مناسبته داشته باشی.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد