سلام.سریع برم سر اصل موضوع.
من با یکی دوستم وخیلی دوسش دارم.بهم قول دادیم کسی از رابطمون بویی نبره.
الان خانواده ی من میخان واسه داداش بزرگم برن خواستگاریش.یجورایی رفتن البته.
خانواده ی اونا راضی ان شدید.به دختره هم فشار زیادی میارن قبول کنه.کم آورده.
هرچی ام میگم واقعیتو بگیم قبول نمیکنه.اگه این اتفاق بیوفته و اون زن داداشم شه من میمیرم.
روانی شدمو از کار و زندگی افتادمو مریض شدم.توروخدا کمکم کنید خدا خیریتون بده.
فقط به هیچ قیمتی راضی نمیشه به کسی بگیم.توروخدا کمکم کنید.
با سلام
من مشاور نیستم اما نظرم این هست با توجه به اهمیت موضوع حتما با یک مشاور حضوری صحبت کنید. اگر میبینید ایشون هم شمارو دوست داره باید یه فکر جدی کنید، هر دو طرف. من نمیگم بدون تفکر بیان کنید اما اگر ایشون هم خواهان ازدواج با شما هستن باید پس از مشورت با یک شخص اگاه قضیه رو به طور مناسب حل کنید.
اون میگه که سر حرف باباش حرف نمیزنه و از روی اجبار و ناخواسته میخاد قبول کنه.هرچی هم میگم اثری نداره روش.توروخدا کمکم کنید
سلام دوست عزیز
برادر شما در چه حد با این دختر خانوم ارتباط داشته؟از کجا می شناسنشون؟ایا به این دختر خانوم علاقه مند هستن؟
می دانی بهترین دوستت کیست ؟؟؟؟
کسی است که اولین قطره اشک تو را می بیند...
دومیش را پاک می کند...
و سومیش را به خنده تبدیل می کند
چرامیخادقبول کنه؟اگه شمارودوس داره؟
بعدش اونجوری خیلی سخت میشه وبغرنج؟
بطورغیرمستقیم ازداداشتون بپرسیددوسش داره؟چرامیخادباهاش ازدواج کنه؟
ولی مشاوره حضوری بهترین راهه واینکه اون دخترخانم خودشم بخادحتی میتونه بطورغیرمستقیم به خونوادش (ظاهراباهم اشنایید)بفهمونه به شماعلاقه منده نه داداشتون!
اینجوری هم زندگی داداشتونونجات دادین هم زندگی خودتونو!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟
