نوشته اصلی توسط
mohammad kh
با سلام خدمت شما
من حدود یک سال است با شخصی رفاقت میکنم و تمام رازهای همدیگر رو میدانیم خلاصه کنم خیلی ب هم نزدیکیم
و من عاشقش هستم .. چند وقت یکبار وقتی زنگ میزنم خیلی عصبانی میشه و با من با تندی صحبت میکنه ازش میپرسم چی شده میگه نمیدونم و هر چی هم میگم از دستم ناراحتی میگه ن ولی بعد چند دقیقه اروم میشه
مثل دیشب . رفنه بودیم توی پارک خیلی خیلی با هم خوب بودیم و تا حدی رابطه در حد لب گرفتن داشتیم و اون خودش پیش قدم شد پ
ولی دوباره وقتی فردا شبش بش زنگ زدم خیلی عصبانی شد و دوباره اروم شد
حتی ازش پرسیدم ک پریودی ببخشید گفت ن بعد گفتم از دستم ناراحتی گفت ن من وقتی این اتفاق میفته خیلی ناراحت میشم و علتشم نمیدونم وهر چی میپرسم ک چرا چند وقت ی بار اینطوری میشی میگه نمیدونم لطفا کمکم کنید تو رو خدا
نظرت چیه؟
این دوستتون که خیلی شبیه منه. منم همین برخورد رو با نامزدم دارم. دوستش دارم و سعی میکنم باهاش خوب برخورد کنم. ولی گاهی اوقات و توی تنهایی وقتی به دلخوریهام ازش فکر میکنم وقتی سر و کله اش پیدا میشه همین برخورد رو باهاش میکنم. ناراحت و گرفته. میپرسه چته میگم نمیدونم، هیچی. میدونم که دلخورم ولی بهش نمیگم. نمیگم بهش چون مسایلی هستن که قبلا باهاش در موردشون صحبت کردم و واکنش مناسبی ازش ندیدم. به هر دلیلی یا مثلا عصبانی شده، یا جدی نگرفته و ... . یعنی از مساله ای ازش ناراحتم و دلم میخواهد که مشکلم رو حل کنه و متوجه شدم که اون مساله رو درک نمیکنه پس منم از تکرار اون مساله و مواجه شدن با واکنشش میترسم. در نهایت هم وقتی آروم میشم خودم معذرت خواهی میکنم ولی باز هم بعد از چند روز دوباره تکرار میشه.
