سلام دوستان...من يه دو هفته ميشه با اقايي اشنا شدم كه چند سال پيش با هم هم دانشگاهى بوديم...و همو ميشناختيم و ديده بوديم ازدور چون توى يه دانشگاه بوديم..رابطمون عادى بود و اين اقا تا ميومد خونه زنگ ميزدد و اس ميداد و از من ميخاست بيشتر بهش توجه كنم و سراغ بگيرم ..ولى دوبار بيشتر توى اين دوهفته همو نديديم اونم ١٠ دقيقه چون كار داشتن و چند روزش هم ماشين نداشتن...و من هم بهش گفتم لطفا براىً من هم وقت بيشتر بزار ولى نه تا حدى كه از كارت بزنى..و ايشون قبول كرد و خوب بوديم..تا اينكه جمعه قرار شد همو ببينيم...رفتيم بيرون..لازم به ذكره ايشون توى اس ام اسا حرفاى منو به لحن شوخى جدى ميخوندن و به من ميگفتن تو اعصاب ندارى!!!!!!منم واسش تو ضيح ميدادم اس ام اس سوهتعبير مياره و همچين چيزى نيست..تا جمعه كه باهم بوديم خنديديم و حرف زديم و گفت خوش اخلاقى ولى استرس دارى ولى منم گفتم نه اصلا تو زيادى جدى هستى و من بالاخره راحت نيستم اولين باره جدى اومديم بيرون...خلاصه بعد از جمعه اين اقا يه بار به من زنگ زدن بعدش ديگه نزدن،،،.برام سواله چرا؟؟؟؟اينم بگم سعى ميكرد روابط جنسي هم بحثشو باز كنه كه من اصلا نزاشتم و بحثو عوض كردمو خودمو جمع و حور كردم بهم گفت تو چقدر هيكلت خوبه و به اين موضوعا توجه ميكرد و منم سفت جوابشو دادم و باز گفت تو اعصاب ندارى و جبهه ميگيرى..حالا سوالن اينه چرا ديگه زنگ نزد؟؟؟؟منم به بار زنگ زدم گفت كار داشتم و سرم شلوغه به خدا...و ديگه تا دوروز تقريبا حتى اس ام اس هم نداد...هم احساس بدى دارم هم خوب..بد واسه اينكه نكنه زشت بودم و خورده تو ذوقش چون از بعد اين همه سال از نزديك همو اولين بار بود ميديديم و احساس خوب اگه واسه فقط رابطه جنسي بوده كه نخاست ادامه بده و ديد من اهلش نيستم بهتر بزار بره...و از اينكه منو به خاطر ظاهر قضاوت كردن اگه اينطورى بوده خيلى ناراحتم ..خودش ميگفت تو خيلى ارومى و اصلا شيطون نيستى...به نظره شما چي توى ذهن اين اقا گزشت؟؟ايشون اخلاقشون جدى هست وً با كسي ديگه هم نبودن...ممنونم