نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: رفتار بد دوست دخترم

942
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1161
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    رفتار بد دوست دخترم

    با سلام
    مسعود هستم 25 ساله : اول در خصوص شخصیت خودم میگم و مشکلم در مورد روابطم با فرد مورد علاقم .

    من یه شخصیت درون گرا دارم ولی با دوستای نزدیکم رابطه های خوبی دارم . استعداد زیادی ر شناخت شخصیت افراد دارم در کل در روانشناسی استعداد زیادی دارم . به صورتی که در خیلی از موارد با خوندن کتاب ها و مقاله های مختلف متوجه میشم که بشتره موارد رو خود اگاه میدونم ؟! دلیلش برای خودمم مبهمه .! ار بچگی با بچه های دیگه فرق داشتم ، ترط فکر و رفتارم . در سن 10 سالگی بودم که علاقه ی زیادی به شناخت شخصیت افراد جامعه داشتم و دارم . با کمی فکر کردن فهمیدم که بهترین راه برای شناخت شخصیت افراد استفده از تلوزیون هستش !!! در شناخت افراد خیلی کمکم کرد . وقتی به خو شناسی رسیدم یعنی بلوغ فکری ، نگرش و طرز فکرم نسبت به دنیای اطرافم خیلی تغییر کرد . و هر سال بیشتر از ساله دیگه می فهمیدم . با کتاب هاب دکتر شریعتی شروع کردم و اهنگ های همای مستان از شعر های مولانا لذت می بردم ! در حالی که هم سن و سال های من طرز فکر ساده و معمولی داشتن ، برای شناخت افراد معنث با چند نفری هم صحیت شدم و دیدو نصبت به دختر ها خیلی تغییر کرد . و در شناخت من خیلی دچار مشکل بودن . واقعن از بودن با دختر ها لذت نمی بردم و برای من موجوداتی پیچیده بودن . سعی کردم کسیرو پیدا کنم تا از لحاظ باور نصبت به من نزدیک تر باشه . اما نشد .
    یک سری معیار برای خودم گذاشتم و به طور اتفاقی در یکی از شبکه های اجتماعی با دختری اشنا شدم که نیاز شدید به کمک روحی داشت . تو خونوادش دچار مشکل بود و شکست عشقی هم خورده بود ! سعی کردم با فهمیدن داستان زندگیش درست بودن با نادرست بودن تصمیماتشو بگم !
    در یکی از خواستگاری هاش دو پسر دایش انو می خواستن و در موقه ی خواستگاری پسر دایی دیگه و زندایش از این دختر بد گفتن و خواستگاری به شدت بدی بهم خورد .
    در یه مدت دیگه برای این که نیاز به یک هم صحبت داشت با یک پسر تو خیابون اشنا میشه ! و باهم رابطه ی نزدیکی به مدت 1سال داشتن . ام از اونجایی که این رابطه از روی تنهای و درد و فرار از خوانواده بود و نصبت به زندگی به بلوغ فکری نرسیده بود و نصبت به پسره با این که بد اخلاق و بد دهن و بد ها مشخص شد اعتیاد داره نصبت بهش وابسته شده بود و رابطه کاملا احساسی و بدونه عقل بود .
    و خونوادش اینرو فهمیدن و مانع ازدواجشون شدن ! و دختره یک بار خوکشی هم کرده بود . و از قرص های ارامبخش استفاده میکرد .

    سعی کردم اول شنوا باشم و اروم اروم بهش نزدیک شم از مشکلات و درد های زندگی خوم گفتم تا نسبت به من رابطه ی نزدیکی داشته باشه ، بعد نزدیک شدن رابطه با دلیل و منطق بهش ثابت کردم ک دیدش نصبت به پسره درست نبوده و رابطه اسن رابطیه عقلانی نبود ، از پرخواش گری هاش که واسم گفته بود براش گفتم از فوش هاش از بد خولخی هاش و غیره . . .
    و بعد سعی کردم درست فکر کردن رو یادش بدم و بهش دوست داشتن واقعس و عشق واقعی رو بگم سعس کردو از طرفند های روانشناسی استفاده کنم و بجای عشق زمینی و نادرست عشق الاهی رو نشونش بدم یعنی عشق پرورد گارش کنم . تاثیر گذلر بو و اروم اروم قرص هارو کنار گذاشت به نماز هاش برگشت و زندگی جدید رو اغاذ کرد . درواقع قبلا دید مذهبی داشت و اعتقاد درونی نثبت به خداوند .

    بعد که کمی با شخصیتش اشنا شدم فهمیدم دختر ساده ، پاک ، با ایمان ، مهربون ، تحصیل کرده ، و باور های مذهبی منو درک میکرد چون اتفاق های اسمونی ما مشترک بود . به قول امام علی یار خوبی برای پرستش خدا هستش ،

    ولی از چیزی که میترسیدم داره بشترو بیشتر عذابم میده قولی بود که به من داده بود .

    بهش گفتم من تو رو خیلی بیشتر از خودت میشناسم از لحاط درک و فهم من نسبت به تو خیلی بیشتره تا تو نسبت به من ! به خاطر همین تا حدی می تونی من رو بفهمی و بقیشو باید باور کنی ! می خوام منو بار کنی ؟؟؟ این برای من خیلی مهمه و اگه بلورم نکنی من با تو ازدواج نمی کنم ! قبول کرد .

    اما از شک های بی مورد و تحلیل نا درست صحبتام منو خیلی اذیت می کرد . و همیشه برداشت منفی داشت حتی اگه 1% احتمال منفی بودن مفهوم جملاتم داشت همون رو میفهمید .
    چند باری تکرار شد و من نا اومید از شناخت اون نسبت به خودم ، که امروز دیگه طاقت نیاوردم ، اشتباه امرزش این بود که من بهش گفتم احتمالا برای ماه اینده میتونم بیام خواستگاری از اون جایی که برای زندگیش یه هدفی داشته باشه تشویقش کرده بودم تا ادامه ی تحصیل بده و داره ارشد میخونه . برگشت خیلی با ادبیات خشن که من درس دارم و تا 3ماه نمی تونم و درس من از تو برام مهم تره ؟؟؟!!! از من مههم تره !!! بعد فهمیدم مثه همیشه ادبیاتش نا درست بوده و منظورش در شراط الان درس برای من از خواسگاری اولویت بیشتری داره !!

    متاسفانه اسن ادبیات گفتاریش خوب نست و هم بد منظور میده و بد برداشت میکنه . اوایل به دوران ماهیانش احتمال میدادم و بعد ها قرصی که برای جوش هی صورت استفاده می کنه کمی تو اعصابش تاثیر داره ! همیشه سعی کردم اشتباهشو نشونش بدم و همیشه با کمی بحث جدایی رو میخواست از اون جای که بعضی موقه باید به خاطر دوست داشتن گذشت کرد من کوتاه میومدم ! ولی باز تکرار میشد ، مثه همیشه برداشت اشتباه ، از مفهوم جملات و بزرگ نمای کردن !

    همیشه سعی کردم بهش درست فکر کردن رو یاد بدم تو پیام های فیسبوکش از مطالب مسائل زندگی میزاشتم اما اون سری فراموش میکرد و احساسی برخورد میکرد انگار که اثن منطق نداره و نمیتونه از روی عقل تصمیم بگیره !!! خیلی تعجب میکنم شک می کنه ، منفی گرای می کنه و همه ی این ها از برداشت و تحلیل نادرستش بوده !

    میترسم نتونه خودشو بشناسه و این رفتار رو تو زندگیی دونفره ادامه بده ! و باور نداشتنش به شک و تردید منجر بشه و زندگی از هم بپاشه !!!

    نمیدونم باید چیکار کنم ایا زمان دادن و اجازه ی تغیر محیط زندگی تو طرز فکرش تاثیر مثبتی داره ؟
    ایا من رو برای رهایی از مشکلاتش و درک نکردن خانوادش و فرار از این ها میخواد ؟

    همیشه فکر می کردم درد باعث شناخت بهتر و درک هم میشه از اون جایی که من فهم و درک و شناخت بلا تری نسبت بهش دارم در در زندگیش باعث بشه بهتر من رو درک کنه و کمی دیدیش به زندگی درست تر باشه .

    سعی کردم رابطمون از روی عقل باشه و بعد از تایید عقل با احساسم ازجازه دادم که دخالت کنه . سعی کردم اونم همین رویکرد رو داشته باشه .

    لطفان کمکم کنید شما باشی چی کار می کنی ؟
    روش من درست بوده /
    ایا همیه دخترا در این شرایط به این شکل هستن ؟ همون اخلاق سگی معروف در خانواده ها ؟!!!
    ادامه دادن این رابطه خوبه ؟
    با زمان بهتر میشه ؟
    یا هیچ تغییری صورت نمی گیره ؟
    یا مشکل شخصیتی داره ؟
    ایا بیماره /
    قابله درمان هست /
    و من چیکار باید بکنم و وظیفم چیه ؟

    بابت طولانی بودن متن شرمنده خواستم خیلی دقیق و با جزئیات باشه ، کمی هم غلت املایی دارم به بزرگورایتون ببخشید .
    ویرایش توسط ranginkaman : 12-03-2013 در ساعت 01:59 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    1079
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    4
    تشکر شده 13 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرد مورد علاقم نسبت به من شناخت نداره و از قذرت تحلیل بسیار پایینی برخرداره

    آقا مسعود سلام
    امیدوارم که در تمام مراحل زندگیت موفق باشی صرف خوندن چند تا کتاب نمیتونی افراد رابشناسی حتی اگه تعداد آنها زیاد باشه گمان کنم با روابط اجتماعی بالا و برخورد های اجتماعی زیاد (شما گفتی درونگرایی )و همراه بودن این روابط با مطالعات میتونی بگی که شخصیت ها رامیشناسی و میتونی پیش بینی کنی (ضمنا یادت باشه که شخصیت شناسی خانما واقعا کار سختیه ) اینکه یه شخص مخصوصا خانم ها در چه خانواده ای بزرگ شده خیلی مهمه یعنی آنچه که پیرامون هر شخصی میگذره روی رفتارش موثره و خلق و خو و رفتار آن شخص را دستخوش تغییر قرار میده .
    همین که شما متوسل به کمک دیگران شدی نشون میده که نتونستی شخصیت فرد مقابلت را بشناسی و موفق در این امر نبودی . به گمان من اول از اینکه این خانم واقعا تو را میخاد یانه اطمینان حاصل کن مبادا در ازای کاری که فکر میکنه واسش کردی میخاد به تو جواب مثبت بده و دیگر مطلب اینکه باید بیشتر بشناسیش اگه واقعا پر خاشگره و در تمام یا اکثر موارد منفی بافه چه آقا چه خانم تو نمیتونی زیاد اصلاحش کنی مخصوصا اگه با این روحیات بزرگ شده باشه در صورتی که بخاطر مشکلات اخیرش باشه شاید بشه خوشبین باشی در غیر اینصورت بازهم درمورد انتخابت باید بیشتر فکر کنی .
    به امید روزای بهتر

  3. کاربران زیر از شیرین شعاعی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1161
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فرد مورد علاقم نسبت به من شناخت نداره و از قذرت تحلیل بسیار پایینی برخرداره

    ممنون دوست عزیز

    نمیدونم کامل متن منو خوندید یا نه ؟! من نگفتم با کتاب خوتد راوانشناس شدم ! من اسن روانشناس به صورت اکادمیک نسیتم ! در واقع نسبت به ادم های معمولی دیدم خیلی باز تره بدونه این که روانشناسی خونده باشم ! درواقع بدونه خوندن کتاب ها یا مطالب روان شناسی پایه های روان شانسی رو بلد هست اما نه کامل به اندازه ی رفع نیاز های اجتماعیم .

    حالا در خصوص اون خوانومم راستش گفتم که من بهش درست فکر کردن رو یاد دام برای این که مطمعن باشم من رو میفهمه سعی کردم فقت بصورت عقلانی باهاش صحیت کردم و طرز فکرم نسبت به زندگی و . . . رو بهش نشون میدادم اگه منرو میفهمید ابراز علاقه میکرد تمام سعی همم کرد که از این که اون من رو با شناخت قبول کرده و فرق من رو با بقیه میدونه منم بهش ابراز علاقه کردم . از خواستن من مطمعنم در واقه به من خیلی وابستست . از اوایل از حرفاش متوجه شدم که یه شناختی نسبت به من داره و فرق من رو میدونه . اما به مرور زمان تو تحلیل جملات کاملا ضعف نشون میده . همیشه پرخاشگر نیست . تو صحبت هاش استرس . دلهره . عدم تمرکز کافی رو مشه دید . و احتمالا جون به شدتت داره درس میخونه واسه ارشد این چیزا میشه باشه و قرصی هرمونی که رو عصابش تاثیر داره و متاسفانه یه 4 ماهی باید مصرف کنه ؟!

    از بودن با من مطمعنم .
    غیره من به کسه دیگه ای نمی تونه علاقه مند باشه چون هیچ کی نمتونه مثل من درکش کنه خودش این رو میدونه .
    دختره ساده و بدون سیاستی ی اسن سیاست بلد نیست .
    خیلی سادست .
    و از دونیای کثیف بیرون در امان بوده و اسن زیاد از دنیای بیرون خبر نداره .
    زود باورهم هستش .

    یه چیزه دیگه حضور خدا در رابطه ما خیلی تاثیر گذار بود .

    هیچ کیسی نمی تونه بطور کامل شخصیت افراد رو بشناسه در واقه از روی روفتار ، ادبیات گفتاری ، طرز فکر ، و . . . میشه شناخت کافیی از اون داشت . دختر ها خیلی پیچیده هستن و من نگفتم بطور کامل میشناسمش . به اندازه ی نیازم و کمیم بشتر شناخت دارم !
    کمک خواستن من یه مشاوره هستش من همه چیز هارو نمیدونم این یه حقیقت هستش دلیل پرسش من درست بودن رفتارم یه امکان اشتباه من هم هستش .
    این دختره هم قبلا پیش چند روانشناس برده بودنش اما نتونسته بودن کمکش کنن !!!

    یه چیز دیگه راست شزندگی من خیلی پیچیده تر از اونی هستش که گفتم .
    درواقع نمیتونم بیشتر از این بگم . رابطه ی ما هم اصلا معمولی نبوده . مشاوره خواستن من برای بهتر رفتار کردن من بوده شاید یا حتما افراد زیادی هستن که راه های بهترتری بهم بدن . با این حا خیلی ممنون از این که وقت گذاشتین متن من رو خوندین و همین برای من کافی هستش .
    راستش همیشه اعتقاد داشتم خود انسان خیلی بیشتر از مسایی دگه خودشو درک میکنه و می تونه به خودش کمک کنه ولی باید بلد باشه که درست فکر کنه و تصمیم بگیره .

    سعی میکنم قبله ازدواج حتما از سالم بودن شخصیتش اطمنان حاصل کنم و اگه نیاز پیدا کرد پیش یه مشاور خانواده هم میرم .

    خیلی خیلی از وقت گذاشتن تون ممنون

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم به خانواده بگم دختری رو دوست دارم
    توسط fardayenik در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 11-11-2014, 02:38 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد