نمایش نتایج: از 1 به 23 از 23

موضوع: اهمیت ظاهر در ازدواج

4310
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    اهمیت ظاهر در ازدواج

    سلام.من دختری 24 ساله هستم.وتو زمینه تحصیل موفق بودم همش واحتمالا امسال ارشد تهران قبول میشم..اما همیشه ذهنی اشفته دارمو از زندگیم لذت نمیبرم.توزندگیم طوری رفتار کردم که همه ازم راضی بودنو تو خانواده ارزش خاصی واسم قائلن.دبیرستانی که بودم ناخوداگاه علاقه خاصی به پسرداییم پیداکردم اما هیچوقت با کسی راجبش حرف نزدموبعد2و3سال خودم از خدا خاستم این عشقو ازدلم ببره چون فرهنگشون به ما نمیخورد و میدونستم تمام امید مادرم منم ونمیتونستم سرشو پایین بیارم.و واقعانم اینطور شد.اون دورانی که عاشق بودم از ته وجودم عشقو تجربه کردم.بعدش واسه کنکور اماده شدمو بارتبه عالی دانشگاه دولتی مهندسی قبول شدم.من تو زندگیم کم سختی نکشیده بودم.پدرم تاکسی داشتوبعدش امتیازشو فروختو اومد خونه و درگیر کارای جزیی شد.درحالی که ما بزرگتر شده بودیمو بیشتر نیاز به پول داشتیم.واسه همین مادرم سخت باهاش کارمیکرد.من همش بخاطرشون غصه میخوردم.وقتی وارد دانشگاه شدم چند ماه بعدش یکی از همکلاسیام گفت که بهم علاقه مند شده من زیاد ازش خوشم نمیومد.چون همش توذهنم همسرمو خوشتیپ و..تصور میکردم.اما اون ریزمیزه بودوکمی تپل.دخترای کلاسمون همه ازش تعریف میکردن.واقعانم باادب وخوش اخلاقو زرنگ بود.شنیده بودم خونواده تحصیل کرده ایم داره.یه مدت گذشت من از اینکه دوسم داره وهمش هوامو داره وحواسش به منه تو دلم خوشحال بودم.بچه هام هی منو اذیت میکردن ویجورایی تشویقم میکردن.تااینکه شمارمو از لیست اردو برداشتو بهم پیام داد.از کم شروع شد تااینکه دوست شدیم اما من دلم 100%مطمئن نبود.اون خیلی مهربون وباادب و پاک بود.اما گاهی وقتا واسه کوتاهی قدش دلم میگرفت.استخاره کردم که چیکارکنم دیدم گفت پره خیروبرکته ادامه بده.ومن ادامه دادم.اون بعد فارق التحصیلی یه ضرب رفت ارشد.بهم گفت پشتتم تا بیارمت تهران.واقعا پشتم بودو باهمه وجودش هوامو داشت تا مشکلات زندگیم روم اثرنذاره ورتبم توپ شد.اما هر چند وقت یبار دلم سرد میشه وباهاش سرد رفتار میکنم.دلم میسوزه اما دست خودم نیست.بخدا من بدوسواستفاده گر نیستم بااینکه دلم قرص نبودهیچوقت تواین چندسال اجازه ندادم کسی وارد زندگیم شه.وقتی بادوستام میریم بیرون دلم میخواست همسر منم مثل واسه اونا خوشقیافه باشه وحصرت میخورم.اونا جلو ما شادوشنگولن ولی من دلم ناراحته.اصلانمیدونم چیکارکنم.همه ویزگی هاشو دوست دارم اما..اون خیلی دوسم داره.اما من اندازه اون نه.میترسم کسی توزندگیم مثه اون نباشه واسم از اینورم..گاهی به این همه عشقی که بهم داره حسودیم میشه.اخه من چراندارم.من به حرف مردمم خیلی توجه میکنم.هی میگم اگه باهاش ازدواج کنم فلانی نگه چرا قدش بلند نیستو..خواهشا مثه یه خواهر یا برادر کمکم کنید.ببخشید طولانی شد.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5338
    نوشته ها
    51
    تشکـر
    43
    تشکر شده 12 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    حسرت خانوم مهندس

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    مجبور نیستی اصلا باهاش ازدواج کنی
    اگر خبری از عشق نیست
    هر وقت این جوری شدی به این فکر کن
    آرومت می کنه
    امیدوارم
    و مطمئنم که بهترین چیز برایت اتفاق خواهد افتاد،،نگران نباش

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    ازکجا اینقدر مطمئنی؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    مجبور نیستی اصلا باهاش ازدواج کنی
    اگر خبری از عشق نیست
    هر وقت این جوری شدی به این فکر کن
    آرومت می کنه
    امیدوارم
    و مطمئنم که بهترین چیز برایت اتفاق خواهد افتاد،،نگران نباش

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    از کجا اینقدر مطمئنی

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    اگه میشه بهم بگو بیشتر چه موقع هایی انی

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    ببخشید اصلاحواسم نبود
    نقل قول نوشته اصلی توسط dinakermani نمایش پست ها
    حسرت خانوم مهندس

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3230
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    170
    تشکر شده 72 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط mona_24 نمایش پست ها
    سلام.من دختری 24 ساله هستم.وتو زمینه تحصیل موفق بودم همش واحتمالا امسال ارشد تهران قبول میشم..اما همیشه ذهنی اشفته دارمو از زندگیم لذت نمیبرم.توزندگیم طوری رفتار کردم که همه ازم راضی بودنو تو خانواده ارزش خاصی واسم قائلن.دبیرستانی که بودم ناخوداگاه علاقه خاصی به پسرداییم پیداکردم اما هیچوقت با کسی راجبش حرف نزدموبعد2و3سال خودم از خدا خاستم این عشقو ازدلم ببره چون فرهنگشون به ما نمیخورد و میدونستم تمام امید مادرم منم ونمیتونستم سرشو پایین بیارم.و واقعانم اینطور شد.اون دورانی که عاشق بودم از ته وجودم عشقو تجربه کردم.بعدش واسه کنکور اماده شدمو بارتبه عالی دانشگاه دولتی مهندسی قبول شدم.من تو زندگیم کم سختی نکشیده بودم.پدرم تاکسی داشتوبعدش امتیازشو فروختو اومد خونه و درگیر کارای جزیی شد.درحالی که ما بزرگتر شده بودیمو بیشتر نیاز به پول داشتیم.واسه همین مادرم سخت باهاش کارمیکرد.من همش بخاطرشون غصه میخوردم.وقتی وارد دانشگاه شدم چند ماه بعدش یکی از همکلاسیام گفت که بهم علاقه مند شده من زیاد ازش خوشم نمیومد.چون همش توذهنم همسرمو خوشتیپ و..تصور میکردم.اما اون ریزمیزه بودوکمی تپل.دخترای کلاسمون همه ازش تعریف میکردن.واقعانم باادب وخوش اخلاقو زرنگ بود.شنیده بودم خونواده تحصیل کرده ایم داره.یه مدت گذشت من از اینکه دوسم داره وهمش هوامو داره وحواسش به منه تو دلم خوشحال بودم.بچه هام هی منو اذیت میکردن ویجورایی تشویقم میکردن.تااینکه شمارمو از لیست اردو برداشتو بهم پیام داد.از کم شروع شد تااینکه دوست شدیم اما من دلم 100%مطمئن نبود.اون خیلی مهربون وباادب و پاک بود.اما گاهی وقتا واسه کوتاهی قدش دلم میگرفت.استخاره کردم که چیکارکنم دیدم گفت پره خیروبرکته ادامه بده.ومن ادامه دادم.اون بعد فارق التحصیلی یه ضرب رفت ارشد.بهم گفت پشتتم تا بیارمت تهران.واقعا پشتم بودو باهمه وجودش هوامو داشت تا مشکلات زندگیم روم اثرنذاره ورتبم توپ شد.اما هر چند وقت یبار دلم سرد میشه وباهاش سرد رفتار میکنم.دلم میسوزه اما دست خودم نیست.بخدا من بدوسواستفاده گر نیستم بااینکه دلم قرص نبودهیچوقت تواین چندسال اجازه ندادم کسی وارد زندگیم شه.وقتی بادوستام میریم بیرون دلم میخواست همسر منم مثل واسه اونا خوشقیافه باشه وحصرت میخورم.اونا جلو ما شادوشنگولن ولی من دلم ناراحته.اصلانمیدونم چیکارکنم.همه ویزگی هاشو دوست دارم اما..اون خیلی دوسم داره.اما من اندازه اون نه.میترسم کسی توزندگیم مثه اون نباشه واسم از اینورم..گاهی به این همه عشقی که بهم داره حسودیم میشه.اخه من چراندارم.من به حرف مردمم خیلی توجه میکنم.هی میگم اگه باهاش ازدواج کنم فلانی نگه چرا قدش بلند نیستو..خواهشا مثه یه خواهر یا برادر کمکم کنید.ببخشید طولانی شد.
    سلام مونا جان
    به نظر من قد مهمترین معیار نیست مهمترین معیار برای خانمها معمولا شخصیت ، تحصیلات ، شغل و درامد و بعد اینها تیپ و استایل و قد .
    معمولا اگه تو کسی رو ده تا دوست داری اون تو رو 90 تا و اگر کسی رو 90 تا دوست داری اون تورو 10 تا دوست داره بهترین حالت دوستداشتن 50 ،50 یا 40 ، 60 است .
    از نوشته هات به نظر آدم موجه ایی برای زندگیست .
    امضای ایشان
    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ماعدم ماست

  9. 2 کاربران زیر از سلام برشما بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    خب هرکسی یه معیاری داره واسه انتخابه همسر آیندش و شما هم مثله اینکه معیارهای اولیه تون قدو هیکل و ایناست خب اگه اینطوره بر اساسه معیارت همسره آیندتو انتخاب کن و این آقا رم دلگرم نکن... تو اینجا خیلی از مشکلاتو میخونی میبینی که خیلی ها از اینکه چرا به معیاره پسر مورده علاقه شون توجهی نکردن پشیمونن پس توأم خودتو گول نزن و عاقلانه تصمیم بگیر .
    و اینو هرگز فراموش نکن که به حرفه مردم نباید زندگی کرد اگه قراره تو دیگران و راضی نگهداری و به حرفه مردم اهمیت بدی خودت همیشه ناراضی میمونی.
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    من می دانم،،شک نکن من بهت قول می دم
    من می فهممت خیلی خووووب
    آخه دختر به این خوبی..تو هیچ مشکلی توی زندگی نداری،،اعتماد به نفس داشته باش
    فقط خودت رو مجبور و مغبون احساس می کنی
    ببین،،
    به این فکر کن که اگر اون آقا قدی به بلندی 2 متر هم داشت مثلا..
    تو می توانستی بگویی نه.
    هیچ کس هم نمی تونست هیچ ایرادی بهت بگیره،،اوکی؟؟
    زمان بده و بگذار زمان کار خودش رو بکنه،،بی این که سخت بگیری
    شاد باشی

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    حرفت بهم دلگرمی دادسوزان جاناما این همه مدت اونوسرگردون کردمو نتونستم دلیل رفتارامو بهش بگم وهمش زندگیشو بامن تصور کرد.
    جواب خدارو چی بدم.
    گاهی حس خوبی بهش دارم اما گاهی..
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    من می دانم،،شک نکن من بهت قول می دم
    من می فهممت خیلی خووووب
    آخه دختر به این خوبی..تو هیچ مشکلی توی زندگی نداری،،اعتماد به نفس داشته باش
    فقط خودت رو مجبور و مغبون احساس می کنی
    ببین،،
    به این فکر کن که اگر اون آقا قدی به بلندی 2 متر هم داشت مثلا..
    تو می توانستی بگویی نه.
    هیچ کس هم نمی تونست هیچ ایرادی بهت بگیره،،اوکی؟؟
    زمان بده و بگذار زمان کار خودش رو بکنه،،بی این که سخت بگیری
    شاد باشی

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5421
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    همین الانش که ازدواج نکردی همس حسرت میخوری که شوهر بقیه دوستام اینجورین اونجورین... اگه از بودن باهاش خجالت میکشی تموم کنی خیلی بهتره. اون بنده خدا هم گناه داره. یا باید فکر و عقیدت رو تغییر بدی و اون پسر رو همینجوری که هست قبول کنی و از اینکه کنارته احساس غرور کنی یا اینکه اگه فکرت تغییر نمیکنه هیچوقت با این پسر ازدواج نکن. همه خصوصیات خوب تو یه نفر جمع نمیشه... یکی ممکنه خیلی هم خوشتیپ باشه اما دختر باز باشه! از یه طرفی هم اگه تفکرت اینجوری باشه بعدها تو زندگی به مشکل بر میخوری... یا روی خودت کار کن یا هرچی زودتر رابطه رو بهم بزن
    یه چیزی هم یادت باشه مردم ایران از همه چی ایراد میگیرن و عاشق سرک کشیدن تو زندگیه هم هستن.. من خودم عاشق شوهرم هستم و بنظر من هیچ ایرادی نداره اما خب میشنوم که میگن اینجوریه شوهرش یا اونجوریه.. ایرادایی میگیرن که خودم هنگ میکنم اما اهمیتی نمیدم چون بنظرم شوهر من کاملترین و بهترین مرد دنیاست . سعی کن روی اعتماد به نفست کار کنی و از حرف مردم نترسی...چه توی این رابطه و چه در رابطه ی دیگه

  14. کاربران زیر از maryy بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    5085
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    2
    تشکر شده 9 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    شما فقط بخاطر اینکه اطرافیان نگن شوهر فلانی قدش کوتاهه بقیه خوبی های طرف رو نادیده میگیری اگه به حرف مردم اهمیت میدی مردم تو نگاه اول نسبت به ظاهر ادما نظر میدن وبعدا از اخلاق و داشته های طرف میگن و میگن فلانی چه خوشبخته شوهرش خیلی با ادبه دوسش داره وضعش خوبه تحصیل کرده هست هیچ کس نمیگه فلانی چه خوشبخته شوهرش قدش بلنده شوهرش خوشتیپه اطرافیانت ببین شوهر خوشتیپی داری ولی زندگی خوبی نداری خوشتیپیه شوهرت به چشم هیشکی نمیاد

  16. کاربران زیر از sana5239 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3761
    نوشته ها
    312
    تشکـر
    197
    تشکر شده 180 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    سلام اره من حرف سنا را قبول دارم یه دختر تو فامیل ماست شوهرش هیکل داره در حد مدل لباسا مارک و برند میپوشه و خوشتیپ و و و اما اینقدر اخلاقش بده که به چسم کسی نمیاد
    برعکسش هم داریم باز،شوهراشون تیپ درستی ندارن یا مثلا زشتن اما از بس خوبن همه دوسشون دارن

  18. کاربران زیر از gOli! بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    ممنونم بچه هامن از مهر میرم تهران دیگه بیشتر میبینمش.به نظرتون واسه اینکه یه تصمیم خوب بگیرم چیکارکنم؟
    دیگه نمیتونم وقتی 2دلم تظاهرکنم جلوش.چندوقت دیگم عروسی یکی از دوستامه که احتمالا اونم دعوته.همه فکر میکنن موضوع ماتموم شدست 100%ازدواج میکنیم.این بیشتر ازارم میده.
    ویرایش توسط mona_24 : 08-12-2014 در ساعت 01:45 AM

  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5220
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    44
    تشکر شده 23 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    به نظرم اگه برات جذابیت فیزیکی نداره طرفش نرو
    چون آدم میتونه به راحتی به زیبایی عادت کنه اما به زشتی نه. اگه این همه مدت برای عادی نشده مشکلش پس حتما منطقی تر باید فکر کنی.
    همه آدمهای خوب الزاما به درد هم نمی خورن
    اگه نظرت اینه که به اون آقا جواب منفی بدی دنبال خودت نکشونش. تموم کن بره و از هیچی نترس. زندگیته. مهمتر از حرف بقیه که نیس . حتی اگر الان فکر میکنن که همه چیز تموم شدست. که البته به نظر من اینجا مقصر خودتی که نظرتو مشخص و روشن به همه نگفتی و پا به پای اون آقا بودی و قضیه رو کات نکردی.
    ولی دیر نشده . مردم همیشه حرف میزنن. کاری که به صلاحت هست رو انجام بده.
    منم مثل تو، تو این دو راهی بودم.

  21. کاربران زیر از soniya بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    راستی مونا جون،،سو تفاهم نشه یک وقت
    من توصیه نمی کنم که باهاش به هم بزنی هاااا
    بر عکس خواستم چیزی رو پیشنهاد بدم که باعث بشه تو به آرامش برسی و خدا رو چه دیدی،،شاید تو با فکر این که بالاخره هر زمانی بخواهی می توانی به همش بزنی رابطه رو..کم کم شروع کردی به دیدن نکات مثبت و علاقمند شدی
    گفتم که زمان بده و سخت نگیر
    راجع به احساسات اون آقا هم نگران نباش
    الآن که می خواهی بیایی تهران،،تصمیم درست:
    بهش بگو که امکان داره در نهایت جوابت منفی باشه
    ببین حاضره با این شرایط باز هم شانسشو امتحان کنه یا نه
    خیلی هم منطقی
    اصلا هم عذاب وجدان نداشته باش چون این حق توست

  23. کاربران زیر از سوزان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    5085
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    2
    تشکر شده 9 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    والله من از هر کی که ازدواج کرده شنیدم بعد چند ماه قیفه طرفت برات عادی میشه و دیگر مسائل هست که برات اهمیت پیدا میکنه
    اینو متاهل جواب بدن الان چقدر قیافه همسرتون براتون عادی شده چه زشت یا زیبا؟!

  25. کاربران زیر از sana5239 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    مرسی سوزانقبول دارم حرفتو
    باشه همینکارو میکنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    راستی مونا جون،،سو تفاهم نشه یک وقت
    من توصیه نمی کنم که باهاش به هم بزنی هاااا
    بر عکس خواستم چیزی رو پیشنهاد بدم که باعث بشه تو به آرامش برسی و خدا رو چه دیدی،،شاید تو با فکر این که بالاخره هر زمانی بخواهی می توانی به همش بزنی رابطه رو..کم کم شروع کردی به دیدن نکات مثبت و علاقمند شدی
    گفتم که زمان بده و سخت نگیر
    راجع به احساسات اون آقا هم نگران نباش
    الآن که می خواهی بیایی تهران،،تصمیم درست:
    بهش بگو که امکان داره در نهایت جوابت منفی باشه
    ببین حاضره با این شرایط باز هم شانسشو امتحان کنه یا نه
    خیلی هم منطقی
    اصلا هم عذاب وجدان نداشته باش چون این حق توست

  27. کاربران زیر از mona_24 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    عزیزم برای ازدواج اولین قدم اینه که دلت کاملا" با ایشون باشه و از بودنش در زندگیت راضی باشی

    ولی در این حالت هر چقدرم که شخصیت خوب داشته باشه هنوز در مورد ظاهر و قیافه اش مشکل داری ...

    خدا نکرده قصد مسخره کردن نیست ... ادمیزاد و دلشه باید بگیره تا دل ببنده ...

    پس در این مورد حتماگ مشاوره کن و تصمیم عجولانه و از سر ترحم نگیر ...


  29. کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    درسته که ظاهر افراد نمیتونه دلیلی برای خوب بودن و یا ضامن زندگی خوب باشه ...

    ولی این به نوع دیدگاه افراد برمیگرده ... و چون این اولین قدم حساب میشه پس باید خوب و استوار برداشته شه ...

    خب وقتی دلت باهاش همراه نیست پس نمیتونی از ته دل دوستش داشته باشی

    و باید براش فیلم بازی کنی چیزی خطرناک که ما ها برای راضی نگه داشتن بعضی از افراد در زندگی انجام میدیم ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  31. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5440
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    باسلام،خسته نباشید به شما میخواستم خیلی خصوصی راجب مشکلم باشما صحبت کنم نمیخوام حرفام توپیجتون نمایان باشه،ممنون میشم

  33. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5378
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    41
    تشکر شده 12 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نمیدونم باکی حرف دلمو راحت بزنم.به کمکتون نیاز دارم.

    سلام
    منظورتون با من؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط funny نمایش پست ها
    باسلام،خسته نباشید به شما میخواستم خیلی خصوصی راجب مشکلم باشما صحبت کنم نمیخوام حرفام توپیجتون نمایان باشه،ممنون میشم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حالتون چطوره؟
    توسط helena در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 1704
    آخرين نوشته: 09-13-2021, 11:33 PM
  2. همسر پر توقع
    توسط ilnaz در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 04-27-2015, 11:54 PM
  3. نظرتون چیه ؟
    توسط niloofar94 در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 05-04-2014, 11:47 PM
  4. خیانت پدر !
    توسط maryam_mn در انجمن خیانت
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-20-2014, 06:06 PM
  5. راه های درمانی در تومور مثانه
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای جسمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-27-2013, 01:19 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد