سلام خسته نباشيد
من مدته يکماه هستش ک با يه خانوم آشنا شدم از طريقه اينترنت همون روز هاي اول ب من گفت ک من ميخوام باهات ازدواج کنم اگ نمي توني با من ازدواج کني منو بازي نده.
من واقعا قصده ازدواج دارم باهاش و ازش خوشم مياد چونکه تو بيشتره موارد که باهاش حرف زدم با هم توافق نظر داريم حتي من شرط هاي بسياري گذاشتم اون همشونو قبول کرده خودش هم آدمه مذهبي هستش باباش پزشکه خودش هم پزشکي ميخونه من هم مندس عمران هستم و آبان ماه ميرم برا سربازي همه واقعيات زندگيمو براش گفتم بهش گفتم من از صفر شرو ميکنم پول ندارم و اينا اون همشونو قبول کرده حتي ميگه ماشينمو ميدم بهت و تمام حقوقي ک ميگيرم بتو ميدمش و اینکه مهریش 14 سکه هستش و گفت ک عروسی نمی خواد برام بگیری مراسمه خیلی ساده واقعا من خودمم همین نظرات رو دارم همیشه آرزو داشتم کسی بهم بیوفته خاکی باشه و کم حرف اون همه ی این چیزا رو داره خیلی دوسش دارم ولی خوب با این وجود دو چیز وجود داره اینکه از گذشتش چیزی نمی دونم ازش پرسیدم گفت ک من تا حالا دوست پسر نداشتم و به من میگه تو دوست پسرم نیستی تو نامزدمی اگه بخوام مثبت فکر کنم بهترین کیسی ک میتونم پیدا کنم و تا آخره عمر منو خوشبخت کنه همین مورد هستش روزی ک بخوام برم خواستگاریش بهش هم گفتم اگ یه یک مورد خیلی جزیی تناقض داشته باشه تو گفته هاش بر میگردم و از نظره منفی هم فکر میکنم ک اون کارای خودش رو کرده حالا دنبال شوهر میگرده ولی خوب من این دلیل رو برا خودم میرام اصن من میرم دختر همسایمون رو میگرم آیا واقعا میتونم با اطمینان کامل بگم وقتی رفت دانشگاه شهری دیگه کار خودشو نکرده باشه واقعا من این یک ماه خیلی مستاصل هستم نمی دونم چیکار کنم استخاره زدم بار اول گفت عالیه و بارای بعدی یکدفه میگفت خوبه یکدفه میگفت بده چند بار خواستم کات کنم خودمو راحت کنم هر دفه استخاره میزدم بد میومد یک چیزیو خوب میدونم دو جور آینده برا من درست میکنه یا خوشبخت ترین آدمه رو زمین میشم یا بدبختم میکنه از شما میخوام کمک کنید خواهش میکنم منو از این برزخ در بیارید