نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: عدم علاقه پسر به ادامه رابطه

3475
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22498
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم علاقه پسر به ادامه رابطه

    سلام24سالمه،2,3ساله بایه آقایی آشناشدم ا ز اولشم خودش با مادرم حرف زد که رابطمون جدی باشه،خیلی دوسم داشت منم خیلی اونو..31ساله بوداونموقع،ظاهراهمه چی عالی بود،یه پسر خوب باشخصیت و اصل و نسب دار.بعدیکسال ازشهری ک من توش بودم رفت واسه مسایل کاری،رابطمونوقطع کرد ولی هریکی دوماه یه اسمس میدادحالمومیپرسید،منم که بی طاقت بودم تند تندبهش اسمس میدادم توروخدابگو کی میای،کجایی،دلم داره میپوسه،غصه دارم بدون تو و این حرفا..دیگه جواب سمسامونمیداد تا وقتی خودش میخواس یدونه اسمس حال احوال میداد.بلاخره مهرامسال اومد ولی یکی دیگه شده بود اصلا حسی تو نگاش نبود،بعدمن تو خیابون دادوبیدادکردم سرشو قهرکردورفت.حتی مامانم زنگ زد ازش عذرخواهی کرددرست نشد.گفت تودخترشکننده ای هستی،نمیتونم باتو باشم،قسمم خورد،اصلاگفت من کی به تو ابراز علاقه کردم،ازم منزجرشده.چیکارکنم برگرده???منعم نکنید چون انتخابمه،باید درستش کنم،چیکارکنم لطفا اگه میدونیدبگید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط erf نمایش پست ها
    سلام24سالمه،2,3ساله بایه آقایی آشناشدم ا ز اولشم خودش با مادرم حرف زد که رابطمون جدی باشه،خیلی دوسم داشت منم خیلی اونو..31ساله بوداونموقع،ظاهراهمه چی عالی بود،یه پسر خوب باشخصیت و اصل و نسب دار.بعدیکسال ازشهری ک من توش بودم رفت واسه مسایل کاری،رابطمونوقطع کرد ولی هریکی دوماه یه اسمس میدادحالمومیپرسید،منم که بی طاقت بودم تند تندبهش اسمس میدادم توروخدابگو کی میای،کجایی،دلم داره میپوسه،غصه دارم بدون تو و این حرفا..دیگه جواب سمسامونمیداد تا وقتی خودش میخواس یدونه اسمس حال احوال میداد.بلاخره مهرامسال اومد ولی یکی دیگه شده بود اصلا حسی تو نگاش نبود،بعدمن تو خیابون دادوبیدادکردم سرشو قهرکردورفت.حتی مامانم زنگ زد ازش عذرخواهی کرددرست نشد.گفت تودخترشکننده ای هستی،نمیتونم باتو باشم،قسمم خورد،اصلاگفت من کی به تو ابراز علاقه کردم،ازم منزجرشده.چیکارکنم برگرده???منعم نکنید چون انتخابمه،باید درستش کنم،چیکارکنم لطفا اگه میدونیدبگید
    خب عزيزم ايشون شما رو نميخاد نمي تونيد كه مجبورش كنيد

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22498
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    آخه دوسال منو دوس داشته یعنی هیچ چیزی کمک نمیکنه که اون دوباره حسش بمن زنده شه??

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    متاسفانه عشق های زود گذر به شدت این روزا زیاد شده مثل یه لیمو شیرین که اولش خیلی شیرینه و خیلی زود تلخه تلخ میشه این آقا تو یه زمانی درگیر احساسات شده و شما رو هم وابسته خودش کرده و این دوری باعث شده به خودش بیاد و ببینه که نبابا عشقش یه احساس گذرا بوده ... و کات کرده پیشنهاد میکنم سعی کنید فراموشش کنید اصلا بهش فکر نکنید درسته سخته اما زمان همه چیز رو عادی میکنه براتون و خداروشکر کنید تو این عشق زود گذر گرفتار نشدید چون اون موقع پایه یه زندگی در میون بود و دیگه جدایی به این سادگس ها نبود موفق باشید

  5. کاربران زیر از سامان12 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22498
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    چه غمگین..ولی چرا من امیدوارم فکرمیکنم درست میشه????آخه من خیلی خودمو کوچیک کردم،خستس ازم،ولی دختر بی ارزشیم نیستم،شاید ذهنش ک آرومشد قدر بدونه. خیلی امیدوارم الان???

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    سلام
    اون از اول هم دوستتون نداشت اخه کدوم آدمی طاقت میاره کسی را ک دوستش داره یک ماه یک ماه صداش را حداقل نشنوه
    همش بهونه بود ک خودت کم بیاری و ولش کنی اما دید تو ولکن نیسی بهونه جور کرد واسه ردکردنت
    خودت را واسش کوچیک نکن و بدون هیچوقت عاشق نبود و هیچ مهری نداشت و از اول نمایش بود اون آقا ی پسر 20ساله نبود ک بگین الان بزرگتر شده و تغییر کرده اون مربوط به ی دوره اش بود اون دیگه به ثبات شخصیت رسیده بود و از اول نمایش تجرا کرد ک بهتون نزدیک بشه.

  8. 2 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21993
    نوشته ها
    247
    تشکـر
    34
    تشکر شده 210 بار در 115 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    اون از اول هم دوستتون نداشت اخه کدوم آدمی طاقت میاره کسی را ک دوستش داره یک ماه یک ماه صداش را حداقل نشنوه
    همش بهونه بود ک خودت کم بیاری و ولش کنی اما دید تو ولکن نیسی بهونه جور کرد واسه ردکردنت
    خودت را واسش کوچیک نکن و بدون هیچوقت عاشق نبود و هیچ مهری نداشت و از اول نمایش بود اون آقا ی پسر 20ساله نبود ک بگین الان بزرگتر شده و تغییر کرده اون مربوط به ی دوره اش بود اون دیگه به ثبات شخصیت رسیده بود و از اول نمایش تجرا کرد ک بهتون نزدیک بشه.
    افرین صدتا لایک درستش همینه

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط erf نمایش پست ها
    سلام24سالمه،2,3ساله بایه آقایی آشناشدم ا ز اولشم خودش با مادرم حرف زد که رابطمون جدی باشه،خیلی دوسم داشت منم خیلی اونو..31ساله بوداونموقع،ظاهراهمه چی عالی بود،یه پسر خوب باشخصیت و اصل و نسب دار.بعدیکسال ازشهری ک من توش بودم رفت واسه مسایل کاری،رابطمونوقطع کرد ولی هریکی دوماه یه اسمس میدادحالمومیپرسید،منم که بی طاقت بودم تند تندبهش اسمس میدادم توروخدابگو کی میای،کجایی،دلم داره میپوسه،غصه دارم بدون تو و این حرفا..دیگه جواب سمسامونمیداد تا وقتی خودش میخواس یدونه اسمس حال احوال میداد.بلاخره مهرامسال اومد ولی یکی دیگه شده بود اصلا حسی تو نگاش نبود،بعدمن تو خیابون دادوبیدادکردم سرشو قهرکردورفت.حتی مامانم زنگ زد ازش عذرخواهی کرددرست نشد.گفت تودخترشکننده ای هستی،نمیتونم باتو باشم،قسمم خورد،اصلاگفت من کی به تو ابراز علاقه کردم،ازم منزجرشده.چیکارکنم برگرده???منعم نکنید چون انتخابمه،باید درستش کنم،چیکارکنم لطفا اگه میدونیدبگید
    سلام

    عزیز متاسفم ولی البته قضیه رو خیلی جدی گرفته بودید اونهم به خاطر شرایط سنیتون بوده که قابل فهمه.

    ایشون شما رو نمیخوان و این هیچ دلیل بر بدی یا خوبی هیچ کدام از شما نیست . کلید و قفلی هستید که به هم نمیخورید همین و همین.

    بهتر اینه که به درس و کار و دوستان خوب و ورزش بپردازید, و از یکی از همکاران خانم ما مشاوره بگیرید.

    سپاس
    dr
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  11. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    حرفاي دوستانم كاملا درسته اين اقا شما رو نميخاد و شما خودتون رو اميدوار كرديد اگر دوستتون داشت يه لحظه هم طاقت نمياورد ازتون دور بمونه يكم عاقلانه فكر كنيد و به اين فكر كنيد كه شما بهش احتياجي نداريد پس فراموشش كنيد

  13. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22498
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    تنهاچیزی که منو کمک میکنه امید به اینه که بزودی متوجه اشتباهش میشه،برمیگرده..من نمیخوام این حسو از دست بدم چون بعدش من هیچی ندارم،پسری که بهش اعتقاد داشتم،،باورام نسبت به خودم،،تموم اعتفادو توکلم،،من اگه امیدنداشته باشم به بازگشتش همه رو باختم.اگه آدمامیگن نمیشه،،نمیاد،،فایده نداره،،من میرم پیش یکی دیگه،،میرم باکلی امید درخونش،بعیدمیدونم بندشو غصه دارو بی پناه بذاره

  15. کاربران زیر از erf بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22498
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    ولی از همتون تشکرمیکم که وقت گذاشتید،نظرتونوگفتید.ممنو م

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    نقل قول نوشته اصلی توسط erf نمایش پست ها
    تنهاچیزی که منو کمک میکنه امید به اینه که بزودی متوجه اشتباهش میشه،برمیگرده..من نمیخوام این حسو از دست بدم چون بعدش من هیچی ندارم،پسری که بهش اعتقاد داشتم،،باورام نسبت به خودم،،تموم اعتفادو توکلم،،من اگه امیدنداشته باشم به بازگشتش همه رو باختم.اگه آدمامیگن نمیشه،،نمیاد،،فایده نداره،،من میرم پیش یکی دیگه،،میرم باکلی امید درخونش،بعیدمیدونم بندشو غصه دارو بی پناه بذاره
    اينطوري فقط خودت رو از ارزش مي ندازي و سبك ميكني اونوقت شمايي كه واسه خودت ارزش و احترام قايل نيستي طرف مقابلتم هم تو رو همينطور مي بينه شما كه حرف بچه ها رو قبول نداري براي چي اومدين اينجا .اين درسته كه همه بگن اره برو دنبالش نذار تركت كنه اين درسته اين كه حرف خودته نياز به مشاوره و مشورت نداري

  18. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18857
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواهش میکنم راه حل بدید

    عزیزم به خودت و غرورت احترام بذار منم یه تجربه این مدلی داشتم خودمو سرگرم کردم بعد شش ماه تقریبا فراموش شد . این پسر از اول متعلق به تو. نبوده وگرنه حتی راه دور بیشتر دلتنگت میشد.

  20. کاربران زیر از نجمه خ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24420
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم علاقه پسر به ادامه رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط erf نمایش پست ها
    سلام24سالمه،2,3ساله بایه آقایی آشناشدم ا ز اولشم خودش با مادرم حرف زد که رابطمون جدی باشه،خیلی دوسم داشت منم خیلی اونو..31ساله بوداونموقع،ظاهراهمه چی عالی بود،یه پسر خوب باشخصیت و اصل و نسب دار.بعدیکسال ازشهری ک من توش بودم رفت واسه مسایل کاری،رابطمونوقطع کرد ولی هریکی دوماه یه اسمس میدادحالمومیپرسید،منم که بی طاقت بودم تند تندبهش اسمس میدادم توروخدابگو کی میای،کجایی،دلم داره میپوسه،غصه دارم بدون تو و این حرفا..دیگه جواب سمسامونمیداد تا وقتی خودش میخواس یدونه اسمس حال احوال میداد.بلاخره مهرامسال اومد ولی یکی دیگه شده بود اصلا حسی تو نگاش نبود،بعدمن تو خیابون دادوبیدادکردم سرشو قهرکردورفت.حتی مامانم زنگ زد ازش عذرخواهی کرددرست نشد.گفت تودخترشکننده ای هستی،نمیتونم باتو باشم،قسمم خورد،اصلاگفت من کی به تو ابراز علاقه کردم،ازم منزجرشده.چیکارکنم برگرده???منعم نکنید چون انتخابمه،باید درستش کنم،چیکارکنم لطفا اگه میدونیدبگید

    بیخیالش شووووووووووو این با یکی غیر توام بوده بازیش داده احساسشو به کل از دست داده ..... برو دنبال کسی که قدرتو بدونه

  22. کاربران زیر از shima55 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24420
    نوشته ها
    41
    تشکـر
    0
    تشکر شده 20 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم علاقه پسر به ادامه رابطه

    نقل قول نوشته اصلی توسط shima55 نمایش پست ها
    بیخیالش شووووووووووو این با یکی غیر توام بوده بازیش داده احساسشو به کل از دست داده ..... برو دنبال کسی که قدرتو بدونه
    عاشق یه دختر دیگه شده به نظر من دختره بازیش داده موارد بی احساسی وقتی میاد که عاشق یکی بشی ولت کنه بره .چون خودم کشیدم میگم ...من خودم عاشق یه پسر شده بودم خیلی از جونم بیشتر دوست داشتم دوست پسرمو ...هر شب گریه زاری ....میدونی قضیه رو پدرم فهمید باعث جداییمون شد اونم میگفت میام خاستگاریت ...بعدش من فقط از راه نت باهاش در تماس بودم میگفتم پای قول و قرارشه حتی اگر با نت در تماس باشیم ...خیلی راحت بعد دوهفته جدایی با یه دختر نتی آشنا شد و جلو خودم بهم خیانت کرد ...اون شب یه تب خیلی شدید کردم و تموم احساسم از بین رفت ... به هیچ کس احساسی که به اون داشتمو نداشتم ...هنوز بعد سه سال جدایی دوستش داشتم ...دوباره خدا خواست و یه جوری بعد سه سال بهم رسیدیم ولیییییییییییی اون دیگه مثل قبل نیود .... منم دیدم دوست داشتنم بی فایدست .بهم اس نمی داد تا خودش میخواست ...دیدم این جواب من نیست این جواب عشق من نیست ....ولش کردم .... منت کسی رو نکش ....باورت نمیشه این پسر طوری با احساس من بازی کرد که دیگه نه وابسته کسی میشم نه به کسی احساس دارم .... و ازشم اعتراف کشیدم اون دختر نتی پدرشو در آروده بود تقاص منو پس داده بود و اونم نسبت به همه بی احساس شده بود

  24. کاربران زیر از shima55 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14058
    نوشته ها
    73
    تشکـر
    1
    تشکر شده 50 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم علاقه پسر به ادامه رابطه

    نمیخوام نامید ت کنم ولی باید اونو از زندگیت ببری بیرون چون اون دوستت نداره خودتو هم مقصر ندون .تو کار اشتباه نکردی مطمئن باش

  26. کاربران زیر از PARVIZ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24625
    نوشته ها
    27
    تشکـر
    128
    تشکر شده 28 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم علاقه پسر به ادامه رابطه

    من با اینکه از پسرا دیگه خوشم نمیاد اما این میدونم که اگر یک پسر یکی بخواد همه کار میکنه برای رسیدن به دختر

    منم خیلی خودم کوچیک کردم برای دوست های قدیمی حتی الان که با یکی دیگه هستم ومثلا ازدواج صد درصد داریم با وجود اینکه تو یه شهر هستیم. بازم باهم دعوا داریم... پسری که یکی بخواد همه کار میکنه برای داشتنش

    اما نخواد از همه چیزش میگذره

  28. کاربران زیر از memar216 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد