علاقه مند شدن به خواستگار

[drro_drro]

من خواستگاری دارم که اخلاقش خوبه. سطح تحصیلات و سحط خانوادگیمون به هم میخوره و از نظر مالی هم به گفته خودش از شرایط مناسبی برخورداره. یعنی میگه که پول خونه تو حساب باباشه و میخواد براش خونه بگیره. کارشم میگه که آشنای خانوادگیشون توی یه سازمان دولتی قراره استخدام رسمیش کنه. ماشینم هنوز نداره اما گفته تا قبل از عید میگیره. کلا تصویری که از زندگی با این آدم دارم تصویر خوب و آرومیه.
حالا مشکل من اینه که اون بهم علاقه داره اما من بهش علاقه ای ندارم. منظورم اینه که نه از نظر جسمانی بهش کشش دارم نه حرف همو می فهمیم. البته بخاطر حرفای من خیلی رفتاش بهتر شده و قبلا خیلی ناپخته بود اما داره روز به روز بهتر میشه. فقط نمی دونم چکار کنم که بهش علاقمند بشم.

[desboy]

اگه خواستگارتون هست و نامزد هم نیستین چطور متوجه این تغییرات شدین..؟
در هر صورت، علاقه مساله مهمیه... خیلی تاپیک های دوستان رو بخونین به خاطر قبول خواستگاری که بهش علاقه نداشتن، یا ازدواج زوری و ... حالا تصمیم به جدایی میخوان بگیرن، که میشه در نظر نگرفتن احساسات یک انسان ، و بهتره همین الان تمام جوانب رو بسنجین، تا اینکه با همه این شرایط خوب احتمال بدین در آینده هم بهشون علاقه مند نشین و با احساسات ایشون بازی بشه و نسبت به آینده و جنس زن بی اعتماد بشن...
ضمن اینکه میگین حرفهای هم رو هم نمیفهمسن مساله مهم تری نسبت به علاقه هست

این رو هم در نظر بگیرین، خواستگاری و نامزدی برای اینه کسانی که کفو هم هستن هم رو انتخاب کنن ، باشرایط هم جور هستن و اندک علاقه یا کششی به وجود بیاد... قراره از کسی خوشمون بیاد نه کسی رو تغییر بدیم و بعد بگیم خب شد همونی که میخوام حالا اینگخوبه... مجسمه نیست که تراشش بدیم یا مجبور به تراش خودش بشه، این تغییرها در اکثر مواقع ناپایدارن و برمیگردن چون شخص دیگه خودش نیست

[drro_drro]

اگه خواستگارتون هست و نامزد هم نیستین چطور متوجه این تغییرات شدین..؟
در هر صورت، علاقه مساله مهمیه... خیلی تاپیک های دوستان رو بخونین به خاطر قبول خواستگاری که بهش علاقه نداشتن، یا ازدواج زوری و ... حالا تصمیم به جدایی میخوان بگیرن، که میشه در نظر نگرفتن احساسات یک انسان ، و بهتره همین الان تمام جوانب رو بسنجین، تا اینکه با همه این شرایط خوب احتمال بدین در آینده هم بهشون علاقه مند نشین و با احساسات ایشون بازی بشه و نسبت به آینده و جنس زن بی اعتماد بشن...
ضمن اینکه میگین حرفهای هم رو هم نمیفهمسن مساله مهم تری نسبت به علاقه هست

این رو هم در نظر بگیرین، خواستگاری و نامزدی برای اینه کسانی که کفو هم هستن هم رو انتخاب کنن ، باشرایط هم جور هستن و اندک علاقه یا کششی به وجود بیاد... قراره از کسی خوشمون بیاد نه کسی رو تغییر بدیم و بعد بگیم خب شد همونی که میخوام حالا اینگخوبه... مجسمه نیست که تراشش بدیم یا مجبور به تراش خودش بشه، این تغییرها در اکثر مواقع ناپایدارن و برمیگردن چون شخص دیگه خودش نیست

خب به قصد آشنایی بیشتر یه مدته با هم در ارتباطیم و چند باری هم بیرون رفتیم
من نمیخوام عوضش کنم یا تراشش بدم
میخوام به کاری کنم که منم بهش علاقمند بشم
چون الان هیچ علاقه ای بهش ندارم. لهجه حرف زدنش رو اعصابمه. هیکلش رو اعصابمه. حتی دوستت دارم گفتناشم روی اعصابمه.
خودم خیلی عذاب وجدان دارم.
دوست دارم بهش علاقمند بشم

[erfanplus]

تابحال شده به پسر دیگه ای علاقه مند بشین ؟!

اگر تابحال به عاشق شخص دیگه ای هم نشدین یا آمادگیش رو هم نداشتین بنظرم باید پیش یه روان پزشک برین تا معاینه بشین البته این صحبت من احتمالش خیلی کمه اما حرف منم در نظر بگیرین، بعضی افراد دارای اختلالات جنسی هستن و به جنس مخالف گرایش پیدا نمیکنن مطمئنا اگر شما جزو این افراد باشین با دارو مشکلتون حل میشه و زیاد نگران نباشین چون واقعا افراد کمی هستن که اون افراد قبل از رسیدن به سن ازدواج این مشکل درشون بروز میکنه

البته زیاد نگران نباشین این اتفاق برای آشنایان یکی از همکارام افتاده بود که بطور کل جنسیتش تغیر کرده بود و تو سن 20 و خورده ای فکر کنم تو آلمان عمل شد و حتی ازدواج کرد و بچه دار شد که قطعا مشکل شما در اون حد نیست! اگر هم باشه با یه دارو خیلی راحت رفع میشه

ابتدا به صحبت های مشاوران گوش کنین بعدش به یه روانپزشک مراجعه کنین این مشکل رو که من گفتم در آخرین مرحله تون قرار بدین گرچه فکر میکنم با مشاوره مشکلتون حل بشه چون گرایش به جنس مخالف دارین اما به این فرد علاقه مند نمیشین

[drro_drro]

تابحال شده به پسر دیگه ای علاقه مند بشین ؟!

اگر تابحال به عاشق شخص دیگه ای هم نشدین یا آمادگیش رو هم نداشتین بنظرم باید پیش یه روان پزشک برین تا معاینه بشین البته این صحبت من احتمالش خیلی کمه اما حرف منم در نظر بگیرین، بعضی افراد دارای اختلالات جنسی هستن و به جنس مخالف گرایش پیدا نمیکنن مطمئنا اگر شما جزو این افراد باشین با دارو مشکلتون حل میشه و زیاد نگران نباشین چون واقعا افراد کمی هستن که اون افراد قبل از رسیدن به سن ازدواج این مشکل درشون بروز میکنه

البته زیاد نگران نباشین این اتفاق برای آشنایان یکی از همکارام افتاده بود که بطور کل جنسیتش تغیر کرده بود و تو سن 20 و خورده ای فکر کنم تو آلمان عمل شد و حتی ازدواج کرد و بچه دار شد که قطعا مشکل شما در اون حد نیست! اگر هم باشه با یه دارو خیلی راحت رفع میشه

ابتدا به صحبت های مشاوران گوش کنین بعدش به یه روانپزشک مراجعه کنین این مشکل رو که من گفتم در آخرین مرحله تون قرار بدین گرچه فکر میکنم با مشاوره مشکلتون حل بشه چون گرایش به جنس مخالف دارین اما به این فرد علاقه مند نمیشین

بله معلومه که به جنس مخالف گرایش دارم.
خیلی وقت پیشم عاشق شدم.
بحث من اینا نیست

[omidd]

خانوم اون اقا به دل شما ننشسته، ولی چون موقعیت خوب داره شما بهش فرصت داداین،حال بعدا به دل شما بشینه یا نه نمیشه گفت وریسک هست ،دوست داشتن نمیشه براش نسخه پیچید یا از مغازه دو ککیلو خرید

[ghazal1]

بله معلومه که به جنس مخالف گرایش دارم.
خیلی وقت پیشم عاشق شدم.
بحث من اینا نیست

ایشون شرط اولیه ازدواج رو در نزد شما ندارن که "به دل نشستن"هست ...چطور به اپشن های دیگشون توجه میکنید !!!!!

[رزمریم]

خب به قصد آشنایی بیشتر یه مدته با هم در ارتباطیم و چند باری هم بیرون رفتیم
من نمیخوام عوضش کنم یا تراشش بدم
میخوام به کاری کنم که منم بهش علاقمند بشم
چون الان هیچ علاقه ای بهش ندارم. لهجه حرف زدنش رو اعصابمه. هیکلش رو اعصابمه. حتی دوستت دارم گفتناشم روی اعصابمه.
خودم خیلی عذاب وجدان دارم.
دوست دارم بهش علاقمند بشم

وقتی این همه چیزا رو اعصابته مطمئن باش هیچوقت نمیتونی بهش احساس خوبی داشته باشی

عذاب وجدان از چی داری؟؟؟

چون موقعیتش خوبه که نمیشه حتما باهاش ازدواج کرد...

اگه خودت فک میکنی میتونی با این موارد کنار بیای که هیچ

اما کلا اگه الان به دلت ننشسته هیچوقت نمیتونه فرد دلخواهت بشه

بعدا میشینی غصه میخوری که چرا قبولش کردم

حتی شاید حرف دیگران هم رو زندگیت اثر کنه

با خودت صادق باش... ببین چرا میخوای باهاش ازدواج کنی؟؟؟؟ اونوقت راحت تر تصمیم میگیری

[drro_drro]

خانوم اون اقا به دل شما ننشسته، ولی چون موقعیت خوب داره شما بهش فرصت داداین،حال بعدا به دل شما بشینه یا نه نمیشه گفت وریسک هست ،دوست داشتن نمیشه براش نسخه پیچید یا از مغازه دو ککیلو خرید

خب این آدم از هر نظر مناسبه از همه مهمتری اینکه خیلی بهم علاقه داره
چرا میگن عشق و علاقه بعد از ازدواج به وجود میاد؟
چطور میشه من خودمو بهش علاقمند کنم؟

[drro_drro]

وقتی این همه چیزا رو اعصابته مطمئن باش هیچوقت نمیتونی بهش احساس خوبی داشته باشی

عذاب وجدان از چی داری؟؟؟

چون موقعیتش خوبه که نمیشه حتما باهاش ازدواج کرد...

اگه خودت فک میکنی میتونی با این موارد کنار بیای که هیچ

اما کلا اگه الان به دلت ننشسته هیچوقت نمیتونه فرد دلخواهت بشه

بعدا میشینی غصه میخوری که چرا قبولش کردم

حتی شاید حرف دیگران هم رو زندگیت اثر کنه

با خودت صادق باش... ببین چرا میخوای باهاش ازدواج کنی؟؟؟؟ اونوقت راحت تر تصمیم میگیری

با خودم صادق هستم
خودم می دونم چرا و به چه دلیل می خوام باهاش ازدواج کنم
به این دلیل که کسی که من دوستش دارم منو دوست نداشت و رفت و الانم تا به حال این بهترین فردی بوده که سر راهم قرار گرفته و بهم علاقه داره.
چرا میگن با کسی ازدواج کن که اون دوستت داره نو اونیکه تو دوستش داری؟
من دلم میخواد بهش علاقمند بشم
دلم میخواد بهش کشش جسمانی پیدا کنم
الان از تصور زفاف با این آدم بند بند تنم میلرزه می خوام از دست این احساس رها بشم

[drro_drro]

چرا هیچکس راهنماییم نمی کنه؟

یکی دو روزه بهم گیر داده که چرا بهش ابراز احساسات نمی کنم.
خیلی دلم می خواد این کارو بکنم ولی وقتی دوستش ندارم چطوری می تونم دروغ بگم که دوستش دارم؟
تورو خدا بهم راهکار بدین بهش علاقمند بشم

[desboy]

چرا هیچکس راهنماییم نمی کنه؟

یکی دو روزه بهم گیر داده که چرا بهش ابراز احساسات نمی کنم.
خیلی دلم می خواد این کارو بکنم ولی وقتی دوستش ندارم چطوری می تونم دروغ بگم که دوستش دارم؟
تورو خدا بهم راهکار بدین بهش علاقمند بشم

دوستان یک صفحه راهنمایی کردن...
به زور که نمیشه کسی رو دوست داشت! اگه قلب حرف حالیش بود و میشد با دلیل و برهان و منطق نظرش رو عوض کرد که دیگه قلب نبود، مغز بود! شما یکی از مهم ترین شرایط رو نسبت به این فرد ندارین و به زور میخواین احساس تو خودتون به وجود بیارین، همین مساله خودش مانع میشه، وقتی دائم توی ذهن شما این باشه که باید دنبال راهی واسه دوست داشتن این فرد باشید، مغزتون هم دائم داره یادآوری میکنه که از اون خوشتون نمیاد پس بیاد دنبال راه باشید، و این راه به هیچ جا نمیره جز بیشتر و بیشتر دور شدن از این آقا...

دوست عزیز وقتی از ویژگی های کسی خوشتون نمیاد، 2 مساله فقط میتونه نظرتون رو عوض کنه، یکی همون مساله ای که توی پست قبل گفتم، چکش و فرز بگیرین دستتون و فکر کنین یه مجسمه هست نه آدم، بتراشین او اونطور که دلتون میخواد تغییرش بدین، بعدم نهایتا یک سال بعد نتایج شدیدا منفی و معکوسی بگیرین...
دوم اینکه به ویژگی های مثبت اخلاقی، شغلی و... (کلا ویژگی های مادی و معنوی مثبت ایشون) انقدر فکر کنین که مواردی که از نظرتون منفی! هست دیگه به ذهن و چشمتون نیاد... فقط به یاد داشته باشید، این فقط آتیش نگه داشتن زیر خاکستر میشه و ممکنه هرزمان با کوچکترین اتفاق یادتون بیاد از ایشون خوشتون نمیاد و زندگی رو هم برای خودتون هم برای اون بنده خدا تلخ کنین...
این راهنمایی که شما میخواین فقط تو دو مورد خلاصه میشه. یا تغییر دادن تمام و کمال ایشون، یا خودتون...
هیچ کدوم از این دوراه هم درست نیست، یکی از اولین شروط ازدواج، به دل نشستن، فهمیدن همدیگه، احساس مثبت داشتن به هم . که شما این شرط مهم رو ندارین، من اینا به ذهنم میرسه، اینکه به زور خودتون رو به کسی علاقه مند کنین به دلیل شرایط خوبشون، ریسک خیلی خیلی بالایی در آینده داره ، هم برای شما و هم اون آقا.
توی دنیا افراد زیادی با موقعیت های بسیار خوب و عالی اخلاقی و مادی هستن، باید به زور به همه علاقه مند بشیم؟ خواستگاری همینه، اول ببینن طرفین از هم خوششون میاد یا نه، نه که به زور به هم علاقه پیدا کنن چون شرایط مادی یا حتی اخلاقی مناسبی هست...

اگر واقعا اصرار دارین ریسک کنین، باید خیلی روی خودتون و افکارتون کار کنین...

** ویرایش : راهنمایی معنیش این نیست منتظر باشیم بقیه بیان دقیقا چیزی که ما دوست داریم بهمون بگن، باید انتظار راهنمایی دیگران در جهت خلاف چیزی که توی دلمون هست رو هم داشته باشیم، افراد از جنبه های مختلف قضیه رو میبینن و نظر مخالف یا موافق با توضیحات ارائه میدن، وگرنه راهنمایی دیگه معنی نمیده.

[kas]

سلام دوست خوبم
من یه دخترم باشرایطی کاملا شبیه شما کاملا منم قبل عقدم همسرمو دوسنداشتم ولی خب به اجبار خانواده و تشویقای فامیل مجبور به بله گفتن شدم یهو اومدن منو هول کردن بلرو گرفتن وبعد سه روز عقدم کردن منم دقیقا مثله تو از بدنش بدم میومد از طرز برخورداش و کاملا به حرف مامانم اعتماد کردم که بعد عقد مهر میادتو دل ادم دروغه محضه زمانی بعد عقد مهرمیاد تو دلت که هیچ حسی بهش نداشته باشی ینی نه عاشقش باشی و نه ازش بدت بیاد .ببین تو مختاری که شوهر ایندتو خودت انتخاب کنی پس خوب حرفامو گوش کن پول خونه بهترین مسافرتا بهترین خریدا وقتی دلت خوش نباشه شدنیه ؟به دلت میشینه ؟ من خودم همیشه ارزوی خرید کردن تو یه مزون بودم که به قیمتش نگا نکنمو بخرم الان گلم این شرایطو دارم ولی دلو دماغ خرید ندارم
تو دراینده حست تغیر نمیکنه علاقه مند نمیشی این حرف دکتریه که میرم پیشش برای مشاوره اگه نمیخوای حتی شده از حالت موهاش سفتو سخت جلوش وایسا که نمیخوای بعد دو رکعت نماز بخونو توکل کن به خدا تا مردی بیاد که بخوایش بعد خدا کمکت میکنه دستتو میگیره به خدا مهرو علاقه شرطه دخترجون شما پدرومادر ماهی داری که بهت اجازه دادن بری بشناسیش و زورت نکردن که فقط وفقط همین بخدا من جای تو بودم دست دست نمیکردمو میگفتم نه (زور کردن کتک نیست بعضی وقتا با خیلی حرفا نظرو از ادم بگیرن خودش از زور خیلی بدتر وعذاب اور تره )ولی من کتکم خوردم ومیدونستن نمیخوامو برااینکه سری کار خودشونو بکنن اصلا بهم نگفتن که کی میان خواستگاری و منو ازخواب بیدارکردن باچشای پف کرده و بعد سه روز عقدم کردن .به خدا برو بشین هزاربار شکر کن خدارو که هنوز نشده .علاقه ای بوجود نمیاد بعد از این هرچقدر خوب باشه وقتی مهری نیست به همین خدای بالا سر نمیاد بعدم که ازدواج کنی تبدیل میشه به تنفر
تروخدا برو مشاوره تا حرف منو بهت بزنه اگه منو قبول نداری
تو اینترنت یه سرچ کن ببین احادیثو که چقد گفتن مهر دلیل اولیه ازدواج هاست و یهودیان چون دخترانشان را با اجبار عروس کردن زنانشان فاحشه شدن حرفمو قبول نداری برو مشاوره حدیثارو قبول نداری فقط کافیه تو اینترنت سرچ کنی
(برخی انسانها هرکاری بکنید دوستتان نخواهند داشت
و
برخی هم هرکاری کنید دست از دوسداشتنشان برنخواهند داشت)

[نازنازی]

خب به قصد آشنایی بیشتر یه مدته با هم در ارتباطیم و چند باری هم بیرون رفتیم
من نمیخوام عوضش کنم یا تراشش بدم
میخوام به کاری کنم که منم بهش علاقمند بشم
چون الان هیچ علاقه ای بهش ندارم. لهجه حرف زدنش رو اعصابمه. هیکلش رو اعصابمه. حتی دوستت دارم گفتناشم روی اعصابمه.
خودم خیلی عذاب وجدان دارم.
دوست دارم بهش علاقمند بشم

عزیزم به عنوان یک دوست بهت میگم که تو جدا از شرایط و علاقه ی طرف تصمیم بگیر..
وقتی ذره ای بهش علاقه نداری و نمیدونی که در آینده علاقه به وجود میاد یا نه تصمیم نگیر

[omidd]

خانم خب انتظار چه راه حلی لگیم؟؟ شما افسرده وبیمار نیستی که بگیم گل گاوزبون دم کن بخور یا ورزش کن وغیره

خب دوست نداری ،بهش کشش نداری زوری نیست که .بعد ازدواج زمانی میشه که شما حداقل یک ذره به اون کش داشته باشی یا قبلا عشق تجربه نکرده باشی،وگرنه بعد ازدواج یک ریسک بزرگه.

مطمین باش خواستگارت هم بفهمه به خاطر شرایط خوبش باهاش ازدواج کردی ودوسش نداشتی دلسرد میشه وزندگیت خوشی نخواهی داشت.

[desboy]

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گر چه با من می‌نشینی چون چنینی سود نیست


مولوی


* اینم یک راهنمایی از جناب مولانا ...

[ashkan1]

من خواستگاری دارم که اخلاقش خوبه. سطح تحصیلات و سحط خانوادگیمون به هم میخوره و از نظر مالی هم به گفته خودش از شرایط مناسبی برخورداره. یعنی میگه که پول خونه تو حساب باباشه و میخواد براش خونه بگیره. کارشم میگه که آشنای خانوادگیشون توی یه سازمان دولتی قراره استخدام رسمیش کنه. ماشینم هنوز نداره اما گفته تا قبل از عید میگیره. کلا تصویری که از زندگی با این آدم دارم تصویر خوب و آرومیه.
حالا مشکل من اینه که اون بهم علاقه داره اما من بهش علاقه ای ندارم. منظورم اینه که نه از نظر جسمانی بهش کشش دارم نه حرف همو می فهمیم. البته بخاطر حرفای من خیلی رفتاش بهتر شده و قبلا خیلی ناپخته بود اما داره روز به روز بهتر میشه. فقط نمی دونم چکار کنم که بهش علاقمند بشم.

اینجا فقط نظر مردم رو میشنوی. شاید درست باشه شاید غلط. برو پیش یه مشاور و نظراتی که اینجا میخونی و خوشت اومده یا نیومده رو با اون درمیون بذار و به خدا توکل کن تا همه چی درست بشه. به بابا و مامانت هم بگو. اونا از همه بیشتر میتونن کمکت کنن . من تو زندگی خصوصی کسی دخالت نمی کنم.

[drro_drro]

خانم خب انتظار چه راه حلی لگیم؟؟ شما افسرده وبیمار نیستی که بگیم گل گاوزبون دم کن بخور یا ورزش کن وغیره

خب دوست نداری ،بهش کشش نداری زوری نیست که .بعد ازدواج زمانی میشه که شما حداقل یک ذره به اون کش داشته باشی یا قبلا عشق تجربه نکرده باشی،وگرنه بعد ازدواج یک ریسک بزرگه.

مطمین باش خواستگارت هم بفهمه به خاطر شرایط خوبش باهاش ازدواج کردی ودوسش نداشتی دلسرد میشه وزندگیت خوشی نخواهی داشت.

بهش گفتم دوستش ندارم
دیروز مستقیما بهش گفتم
ولی باور نمی کنه
نمیدونم چیکار باید بکنم

[drro_drro]

اینجا فقط نظر مردم رو میشنوی. شاید درست باشه شاید غلط. برو پیش یه مشاور و نظراتی که اینجا میخونی و خوشت اومده یا نیومده رو با اون درمیون بذار و به خدا توکل کن تا همه چی درست بشه. به بابا و مامانت هم بگو. اونا از همه بیشتر میتونن کمکت کنن . من تو زندگی خصوصی کسی دخالت نمی کنم.

نمیتونم به مامان بابام بگم
چی بگم بهشون؟
بگم از فکر رابطه ...... باهاش میترسم؟
روم نمیشه
نمیتونم عیبی روش بذارم که قبول کنن
هرچیم میگم هیکلش فلانه بیساره میگن اینا مهم نیست بهانه الکی نیار

[شقایقم]

خانوم شما فقط به خاطر موقعیت این اقا میخای بهش علاقه مند شی
در حالی ک خواسته قلبیت این نیس
ینی این اقا ب دل شما ننشسته

از طرفی
اینکه شما قبلا کسیو دوس داشتی
و اون اقا شمارو دوس نداشته
باعث شده که شما بخای
ی جوری اون غرور از دست رفتتو جبران کنی
یا بخای ب اون طرف بفهمونی ک
دیدی؟من ازدواج کردم
بدون اینکه ب تو فکر کنم
ی جورایی لجبازی با خودت
ک این کاملا اشتباهه

ب نظر من
وقتی شما
تو این چندمدتی داری با این اقا اشنا میشی
و باهاش بیرون رفتی
و ارتباط داری
کششی نداری بهش
در اینده هم نخواهی داشت
ذات خانوما جوریه ک اگه یکیو بخان از همون لحظه اول معلوم میشه
علاقه مند شدن که زوری نیس

وقتی ب دلت نمیشینه
پس بزار بره
بنده خدارو علاف خودت نکن

به خانوادتم بگو
این اقا ب دل من ننشسته
با هم تفاهم نداریم
حرف همو نمیفهمیم
با مادرت صحبت کن ک راحت تر حرفتو بزنی

اگه تا الان علاقه ب وجود نیومده
مطمئن باش بعدا هم نخاهد امدددد

اشتباه نکن
ب خاطر خانوادت ک نمیخای زندگی کنی
میخای برای خودت زندگی کنی
عقل و احساستو باید باهم درنظر بگیری
ن صرفا عقل
یا صرفا دل
جفتش باهم

موفق باشی

[drro_drro]

اینکه شما قبلا کسیو دوس داشتی و اون اقا شمارو دوس نداشته باعث شده که شما بخای ی جوری اون غرور از دست رفتتو جبران کنی یا بخای ب اون طرف بفهمونی ک دیدی؟من ازدواج کردم بدون اینکه ب تو فکر کنم ی جورایی لجبازی با خودت ک این کاملا اشتباهه

نخیر چه ربطی داره؟ من اون آقا رو دوران دانشگاه میدیدم که تموم شده و رفته و دیگه اصلا نمیبینمش و ازش خبر ندارم اونم از من خبر نداره من دیگه کاملا فراموشش کردم

[شقایقم]

نخیر چه ربطی داره؟ من اون آقا رو دوران دانشگاه میدیدم که تموم شده و رفته و دیگه اصلا نمیبینمش و ازش خبر ندارم اونم از من خبر نداره من دیگه کاملا فراموشش کردم

عیییییییییییییییی
خو شما گفته بودی عاشق شدم
و همینطور این جملیه ای گفتی

به این دلیل که کسی که من دوستش دارم منو دوست نداشت و رفت و الانم تا به حال این بهترین فردی بوده که سر راهم قرار گرفته و بهم علاقه داره

باعث شد من اونو بگم
بعدشم خانوم
من این همه حرف زدم
همینجاشو شما برداشتی ؟
درهرصورت سعی کن تصمیم درست بگیری

موفق باشی

[ghazal1]

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست
گر چه با من می‌نشینی چون چنینی سود نیست


مولوی





* اینم یک راهنمایی از جناب مولانا ...

به به

خلاصه و مفید ..افرین به حضرت مولانا

[ashkan1]

نمیتونم به مامان بابام بگم
چی بگم بهشون؟
بگم از فکر رابطه ...... باهاش میترسم؟
روم نمیشه
نمیتونم عیبی روش بذارم که قبول کنن
هرچیم میگم هیکلش فلانه بیساره میگن اینا مهم نیست بهانه الکی نیار

به شدت نیاز به مشاور داری دوست عزیز. تا شاید اون بهتر بهت کمک کنه تا چه طوری به بابا مامانت بگی و ...

[drro_drro]

ازش مهلت خواستم

[ashkan1]

ازش مهلت خواستم

من میخوام یه چیزایی بهت بگم. اما نمیکگم چون دوس ندارم وارد زندگی خصوصی مردم بشم. بخاطر همین میگم برو مشاور. چون ایندته. و من اگه چیزی بگم شاید درست نباشه

[drro_drro]

من میخوام یه چیزایی بهت بگم. اما نمیکگم چون دوس ندارم وارد زندگی خصوصی مردم بشم. بخاطر همین میگم برو مشاور. چون ایندته. و من اگه چیزی بگم شاید درست نباشه

خب چه چیزایی میخواین بگین که نمیگین؟
چرا اینطوری قسطی راهنمایی می کنین؟

[omidd]

هنوز دل شما راضی نشد !! هم خدا و خرما خواستن اخرش خوب نمیشه!!! رفاه داشته باشی و بعدا ازش متنفر باشی دنیا برات جهنم میشه....

[ghazal1]

...

[ashkan1]

خب چه چیزایی میخواین بگین که نمیگین؟
چرا اینطوری قسطی راهنمایی می کنین؟

من میخواستم بگم از حرفاتون معلومه دوسشون ندارید میگید هیکلش فلانه .و .... می ترسم و .... اینطور نیست؟ پس فعلنه که دوسش ندارید نباید بهش بله بگید