سلام
من 27 سالمه وچند وقت پیش خواستگاری دختر خاله م رفتم.البته قبلش خانواده رفتن و قضیه رو مطرح کردن که اگه صلاح میدونید برای امر خیر مزاحم بشیم که اونام موافقت کردن.دخترخاله من 22 ساله هستن و دانشجوی کارشناسی و منم خودم کارشناسی ارشد میخونم.
جلسه اول که ما رفتیم با اجازه بزرگترا رفتیم که دو نفری صحبت کنیم.
اول دیدم که خیلی استرس داره و بعدشم شروع کرد به گریه/حقیقت من شوکه شدم ولی به رو خودم نیاوردم/خواستم که اگه مشکلی هست جلسه رو ادامه ندیم و تموم بشه همینجا ،ولی عذرخواهی کردن و گفتن من اصلا آمادگی برای ازدواج نداشته م و شوکه شدم.بالاخره گفتن که من شروع کنم/یه سری صحبتا رد و بدل شد و ایشون به ظاهر راضی بودن و گفتن دلیلی برای مخالفت نیست و قرار شد که یه جلسه دیگه صحبت کنیم. جلسه بعدی که رفتیم ایشون با خواهرشون اومدن تو اتاق و یه سری مطالب رو خواهرش عنوان کردن و گفتن که خودش روش نشده بپرسه و بعد از حدود نیم ساعت خواهرشون رفتن و خودش موند.بازم یه سری صحبت کردیم و گفتن که من دو ماه وقت میخوام برای اینکه جواب بدم.من گفتم اگه پای کس دیگه ای درمیونه و یا به هر دلیل دیگه (ظاهر،مادی،خانواده)دلشون راضی نمیشه عنوان کنن که دیگه ادامه ندیم ولی گفتن نه میخوام با خودم کنار بیام و آمادگی پیدا کنم /در ضمن خیلی به پدر و مادر وابسته ان و یکی از دغدغه هاشون جدایی از خانواده ست.
میخواستم ببینم نظر شما چیه؟
ممکنه پای کس دیگه ای درمیون باشه؟
یا اینکه واقعا آمادگی نداره؟
اصلا ادامه این مورد به صلاح هست یا نه؟