سلام خدمت بزرگواران
یه مدت قبل دغدغه ازدواج داشتیم و بحث میکردیم . حالا فرجی حاصل شد و توکل بر خدا
به مشکلی برخوردم و واقعا کمک و راهنمایی میخوام جهت تصمیم عاقلانه
پدر و مادرم یه دختری رو دیدن برای خواستگاری . ظاهرا با خانواده دختر هم صحبت کردن و به توافق رسیدن لذا فقط من غریبه بودم
وقتی اعتراض کردم گفتند : ازمدت ها قبل این دختر رو نشون کرده بودیم تا موقعش رسید و شرایط ازدواج رو داشتی اقدام کنیم
هم خوشحالم هم ناراحت . ناراحت ازاین جهت چون من به این خانم هیچ احساسی ندارم .
از اونجا که وضع مالی مرفهی داریم لذا میترسم این علاقه فقط برای پول باشه نه خود من
معیار هایی که من دارم اصلا با این خانم مطابقت نداره
یه چند وقته دارم پاره وقت میرم سرکار . مشغول کار تو روزنامه و نوشتن مقاله هستم
من عاشق مقاله نوشتن هستم و حتی به پدرم هم تو کارش کمک میکنم ولی از سوی همه حتی خانواده تحت فشارم و مدام اراجیف گفتن
اشناها مسخرم میکنن ومیگن عجب دیوونه ای هستی تو با این وضع توپ رفتی واسه چندرقاز . براین باورم که بایدسختی رو تحمل کنی تا قدر این نعمتها رو بدانیم
وقتی سوار ماشین شیک میشی همه بهت احترام میزارن و نگات میکنن
ولی وقتی پای پیاده هستی وخسته و کوفته احترام که هیچ انگار وجود خارجی نداری
واقعا این افکار منو به اینجا رسونده و میخوام خاکی خاکی باشم
من دنبال یه خانم با حجاب ، خوش اخلاق ، با ایمان، باحیا و کسی که بنده حقیر لیاقتش رو داشته باشم هستم . این خانم حتی رنگ لاک و ناخنش ازروی مد هست و لباسی که میپوشه و تیپی که میزنه کاملا موید بلند پروازی این خانمه .میخوام این نعمت رو خرج دختری کنم که ارزشش روداشته باشه نه این سوسول موسول ها . ولی با جر و بحثی که دیشب داشتیم گفتن اون دختر بازیچه تو نیست
شاید باور نکنید ماشین مادرم شب و روز زیر پای این دختره واسه خودشون هر روز بیرون . حالاشما ببینید من گیر چه شرایطی افتادم
این خانم گفته من خیلی دوسش دارم و مشکلی ندارم بیاد حرفامونو بزنیم و من از بچگی حمید رو دوس داشتم و خیلی از پسرا رو کنار زدم- همیشه میدیدم که به بهانه ای میاد پیش من ولی فکر نمیکردم که همه چی حساب شده بوده باشه .
چون با این خانم روابط خانوادگی بسیار خوبی داریم و کلی باهاشون راحت هستیم و پدر و مادر بسیار خوب که خیلی به من هم احترام میزارن ، ازاین جهت وحشت دارم دل این دختر رو بش************م و از طرفی تحت فشار پدر و مادرم هستم وشرمندگی این خانواده .واسطه ای هم نیست که درکم کنه و از من جانبداری کنه
من اینجا دقیقا مثل دخترای شدم که به زور میخوان شوهرش بدن
رد کردنش واقعا خیلی برام دشواره . واقعا کم اوردم وشرایط روحی مناسبی ندارم
شوک بدی بهم وارد شده
مشکلات سایر جوان ها کجا و مشکلات ما کجا
خواهشا جواب منطقی بدین .سپاسگذارم