نمایش نتایج: از 1 به 21 از 21

موضوع: ازدواج با کسی که دوستش ندارم

12303
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26765
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ازدواج با کسی که دوستش ندارم

    سلام.دختر24 ساله ای هستم دانشجوی ترم اخر یه سال با پسری دوست بودم حتی نمیزاشتم دستم رو بگیره اون خیلی بیشتر منو دوس داشت تاجاییکه من بارهابه خاطر اینکه رابطه دوستی رو قبول نداشتم و حس می کردم آبرو ریزی میشه کات می کردم ولی باز ول کن نبودتوی یه سال حتی یک بارهم باهاش بیرون نرفتم فقط گاهی منو توی دانشگاه میدید در حد 20 دقیقه نیم ساعت اونم خیلی کم هم دانشگاهی نبودیم. .پسره هم خانوادش مذهبی بودن یه سال از من بزرگتر بود وضع مالی وفرهنگی اونا از ما بالاتر بود .کار نداشت دلیل خواستگاری نیامدنش همین بود فک می کرد خانوادش چون کار نداره نمیزارن فک می کنن فعلا بچه اس . من هم چون وضع مالی مون خوب نبود اصرار نمی کردم منتظر بودم تا خونمون رو عوض کنیم..مطمعنم ک خیلی دوسم داشت منم عاشقش بودم کاملادو طرفه بود علاقه مون .من خواستگارام رو رد می کردم به اون هم میگفتم رد کردم زیاد رد می ردم یه جورایی انگار خیالش راحت شده بود که به هیچکی بله نمیگم تا اینکه سه خواستگار با هم توی یه هفته اومد خانوادم فشار اوردن که حتما باید با یکی از این سه تا باید ازدواج کنم اینو نگفتم که تک دخترم..به دوست پسرم گفتم ایبار مثل دفعه های قبل نمی تونم رد کنم یه کاری بکن فک کرد مثل سابق می تونم رد کنم ولی این بار خانودم ول کن نبودن اون خواستگاری که خانواده خوبی داشت و وضع مالی خوبی داشتن رو انتخا ب کردن هیچکی به نظرم توجه نمی کرد .به مامانم گفتم یکی رو دارم دوسش دارم ولی بی توجه به من فقط داد میزد سرم نامزدی رو جلو انداخت تا حتی دوست پسرم نتونه بیاد خواستگاری..هفته اخر قبل از نامزدی حال دوتامون( من و دوست پسرم) خیلی خیلی بد بود در حدی که تب کردم اونم حالش از من بد تر بود .مامانم فقط سرم داد میزد به ته خط رسیده بودم مجبور شدم بگم اره راه دیگه ای نبود فقط سرم داد میزدن مخصوصا مامانم .دوست پسرم یه سال ازم وقت خواست گفتم نمی تونم واقعا نمی تونستم دقیقا توی امتحانام بود همش گریه می کردم درسام رو افتادم مشروط شدم و فک می کردم اخراج میشم از دانشگاه .خیلی خیلی خیلی حالم بد بود وضعیت دانشگام علاقه ام به کسی که نمی تونست بیاد خواستگاری .فشار شدید خانوادم .و بدتر از اون اینکه حتی یه نفر هم نداشتم باهاش مشورط کنم .....اخرین باری که با دوست پسرم حرف زدم شب قبل نامزدیم بود .من حرف میزدم و اون فقط گریه می کرد و می گفت" بخدا دارم میمیرم" "بعد ازتو چکار کنم" و تمام شد....خانوادم اونی که وضع مالیش بهتر بود رو انتخاب کرد پسر قد کوتاه و نحیف که دوسش ندارم هفته اول خودم رو زد م ب بی خیالی و لی یه هفته هم بی خیالی دوام نداشت الان دو هفته است نامزدیم حالم بده ناراحتم روز به روز لاغر تر میشم .بی اشتها شدم.زیاد میخوابم با هیچکی حرف نمیزنم . با نامزدم با احترام حرف میزنم از روی ادب نه علاقه ...هر بار پسره رو میبینم توی دلم میگم من چه گناهی کردم این قسمتم شده...خانواده من و نامزد م خیلی خیلی راضی اندحداکثر دو ماه دیگه خانواده ها میگن عقد کنین ولی با وضعی که من دارم نمیدونم چکار کنم کمکم کنید!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    24 سالته تصمیم بگیر برا زندگیت

    من هیچی نمیگم چون خودم هم همین درد رو دارم

    فقط میدونم خیلی سخته

    اما نهایت این تو هستی که زندگی میکنی نه خانوادت

    خودت باید تصمیم بگیری

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25019
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    190
    تشکر شده 199 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    دوست عزیز باید خوب فکر کنی و همه چی رو در نظر بگیری . این موضوع کوچیکی نیست و صحبت یک عمر زندگیه . شما قراره زندگی کنید نه خانوادتون (ازدواج زورکی دیگه الان خیلی کم گیر میاد) اگر قصد جدایی دارید داخل نامزدی خیلی بهتره تا عقد . خلاصه خوب بشنید فکر کنید . ولی واقعا ادم شک میکنه که دوست پسر شما هم عاشق شما باشه اخه اگه عاشق بود یک کاری می کرد تو این مدت . در کل همه جوانب رو در نظر بگیرید و بعد تصمیم نهایی رو بگیرید .
    امضای ایشان
    ... من از اینکه تو خوشبختی نه آرومم نه دلگیرم ...

    ... یه جوری زخم خوردم که نه می مونم نه میمیرم ..

    ... تمام آرزوم این بود یه رویایی که شد دردم ...

    ... یه بارم نوبت ما شد ببین چی آرزو کردم ...

    ... یه عمره با خودم میگم خدارو شکر خوشبخته ...

    ... خدارو شکر خوشبختی چقد این گفتنش سخته ...

  4. کاربران زیر از haaasaaa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    عزیزم بیشتر از این پسر مردم رو سرکار نزار .

    دوستش نداری ومهم تر از اون هنوز دوست پسر قبلی رو دوست داری .

    درسته دیگه باهاش صحبت نمیکنی ولی با یادش که زندگی میکنی .

    زودتر این نامزدی به هم بخوره بهتره .دوست نداری که با یه بچه از این آقا جدا بشی ؟

    در مورد دوستی با اون پسر واین که غلط بو.ده یا نه نظری ندارم .فقط میتونم بگم دوراه داری

    یا بدون عشق با این اقا زندگی کنی که محاله وبیشترین ظلم در حق این اقا شده .

    یا این که این نامزدی رو زودتر تموم کنی .

    نظر من اینه که به همراه این اقا یه تست ازدواج بدین حتما .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  6. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط bahareh72 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    یه سوال
    میگی دوست پسرت خیلی دوست داره عاشقته میشه بگی چطور اینو فهمیدی ؟
    میخوام بدونم چه کاری برات کرده ؟
    برای رسیدن بهت چیکارا کرده
    تو خواستگاراتو رد کردی اون چیکار کرده ؟
    هیچی فقط یه هفته تب وچند ساعت گریه .
    به نظر من یه مقدار با دید مثبت به ویژگی های مثبت نامزدشون نگاه کنن بد نیست .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  8. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    عزیز من دوران نامزدی گذاشتن برای شناخت اصلا به خانوادت توجه نکن. اگه دیدی پسره رو نمیپسندی و دوستش نداری با خود پسره حرف بزن و بهش بگو بهتر جدا بشیم به دلیل اینکه حس میکنی حسی بهش نداری و اینکه معیارات و نداره

    این زندگی تو
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  10. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26087
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    255
    تشکر شده 155 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    هیچی فقط یه هفته تب وچند ساعت گریه .
    به نظر من یه مقدار با دید مثبت به ویژگی های مثبت نامزدشون نگاه کنن بد نیست .
    با سلام
    احساس میکنم با تمسخر حرفتون رو زدین
    من اشنایی با شما ندارم ولی اینجور که مشخصه یکم خشکه مذهب بازی درمیارین ودوست دارین همه چی زوری قبول کنیم یعنی دید مثبت تا درست بشه دیر بجمبه سر سفره عقده ها به قول شما با یه بچه برمیگرده
    ازدواج سنت پیامبرخواهر من ! قرار نیست کسی رو زوری به ازدواج کسی دربیارن وقتی سر سفره عقد میشینن از خانوادش بله رو نمیگرین از عروس خانم میپرسن
    ایشون اشتباهشون این بوده که خواستگاراشون رو رد کردن هنوزم تو سنی هستن که خواستگار براشون بیاد واونیکه قبول دارن قبول کنن
    ولی یه چیزی رو رک بگم خاک عالم تو سر اون پسرایی که بدون هیچ گونه مشورتی چیزی بدون یه مشاور رفتن ببین دختره شریک زندگیش هست یا نه تن به ازدواج میدن
    ودراخر صحبتم با دخترخانم :
    به نظرمن چون تجربشو داشتم با خانوادت صحبت کن وبه مشاوره برین که تمام مشکلاتتو حل میکنه راهشو یه جوری خودت پیدا کن که خانوادت موافقت کنه!مشاوره اگه بگه به درد هم نمیخورین دیگه همه چی تمومه
    امضای ایشان


    دوست داشتن مثل نماز میمونه ،


    وقتی نیت کردی


    دیگه نباید اطرافتو نگاه کنی...!


  12. کاربران زیر از بهنام1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    تا جایی که من خوندم اگه دختر رضایت قلبی و بخصوص قصد ازدواج نداشته باشه عقد باطله

    پس چجوری میشه گفت عقدشون صحیح هست؟؟؟

    واقعا میشه به زور کسی رو مجبور کرد ؟؟؟

    اینا ظلم نیست؟؟؟؟؟

    ظلم یعنی حتما بری سر یه بی گناه رو ببری؟؟؟

    هرچند به قول دوستان دوست پسری ایشون هم کاری نکردن

    اما بهرحال عقد زوری هم اشتباهه

    ایشون حالا نه با همون دوست پسرش اما میتونست صبر کنه تا حداقل با یکی که به دلش باشه ازدواج کنه

    همه چیز با عوض کردن نگاه درست نمیشه بخصوص وقتی اصلا نمیتونی به طرف نگاه کنی

  14. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hasti--1 نمایش پست ها
    سلام.دختر24 ساله ای هستم دانشجوی ترم اخر یه سال با پسری دوست بودم حتی نمیزاشتم دستم رو بگیره اون خیلی بیشتر منو دوس داشت تاجاییکه من بارهابه خاطر اینکه رابطه دوستی رو قبول نداشتم و حس می کردم آبرو ریزی میشه کات می کردم ولی باز ول کن نبودتوی یه سال حتی یک بارهم باهاش بیرون نرفتم فقط گاهی منو توی دانشگاه میدید در حد 20 دقیقه نیم ساعت اونم خیلی کم هم دانشگاهی نبودیم. .پسره هم خانوادش مذهبی بودن یه سال از من بزرگتر بود وضع مالی وفرهنگی اونا از ما بالاتر بود .کار نداشت دلیل خواستگاری نیامدنش همین بود فک می کرد خانوادش چون کار نداره نمیزارن فک می کنن فعلا بچه اس . من هم چون وضع مالی مون خوب نبود اصرار نمی کردم منتظر بودم تا خونمون رو عوض کنیم..مطمعنم ک خیلی دوسم داشت منم عاشقش بودم کاملادو طرفه بود علاقه مون .من خواستگارام رو رد می کردم به اون هم میگفتم رد کردم زیاد رد می ردم یه جورایی انگار خیالش راحت شده بود که به هیچکی بله نمیگم تا اینکه سه خواستگار با هم توی یه هفته اومد خانوادم فشار اوردن که حتما باید با یکی از این سه تا باید ازدواج کنم اینو نگفتم که تک دخترم..به دوست پسرم گفتم ایبار مثل دفعه های قبل نمی تونم رد کنم یه کاری بکن فک کرد مثل سابق می تونم رد کنم ولی این بار خانودم ول کن نبودن اون خواستگاری که خانواده خوبی داشت و وضع مالی خوبی داشتن رو انتخا ب کردن هیچکی به نظرم توجه نمی کرد .به مامانم گفتم یکی رو دارم دوسش دارم ولی بی توجه به من فقط داد میزد سرم نامزدی رو جلو انداخت تا حتی دوست پسرم نتونه بیاد خواستگاری..هفته اخر قبل از نامزدی حال دوتامون( من و دوست پسرم) خیلی خیلی بد بود در حدی که تب کردم اونم حالش از من بد تر بود .مامانم فقط سرم داد میزد به ته خط رسیده بودم مجبور شدم بگم اره راه دیگه ای نبود فقط سرم داد میزدن مخصوصا مامانم .دوست پسرم یه سال ازم وقت خواست گفتم نمی تونم واقعا نمی تونستم دقیقا توی امتحانام بود همش گریه می کردم درسام رو افتادم مشروط شدم و فک می کردم اخراج میشم از دانشگاه .خیلی خیلی خیلی حالم بد بود وضعیت دانشگام علاقه ام به کسی که نمی تونست بیاد خواستگاری .فشار شدید خانوادم .و بدتر از اون اینکه حتی یه نفر هم نداشتم باهاش مشورط کنم .....اخرین باری که با دوست پسرم حرف زدم شب قبل نامزدیم بود .من حرف میزدم و اون فقط گریه می کرد و می گفت" بخدا دارم میمیرم" "بعد ازتو چکار کنم" و تمام شد....خانوادم اونی که وضع مالیش بهتر بود رو انتخاب کرد پسر قد کوتاه و نحیف که دوسش ندارم هفته اول خودم رو زد م ب بی خیالی و لی یه هفته هم بی خیالی دوام نداشت الان دو هفته است نامزدیم حالم بده ناراحتم روز به روز لاغر تر میشم .بی اشتها شدم.زیاد میخوابم با هیچکی حرف نمیزنم . با نامزدم با احترام حرف میزنم از روی ادب نه علاقه ...هر بار پسره رو میبینم توی دلم میگم من چه گناهی کردم این قسمتم شده...خانواده من و نامزد م خیلی خیلی راضی اندحداکثر دو ماه دیگه خانواده ها میگن عقد کنین ولی با وضعی که من دارم نمیدونم چکار کنم کمکم کنید!

    سلام

    من کاری با دوست پسرتون و روابط شما ندارم ولی حتما ازدواج بدون عشق غلطه.

    به یکی از همکاران خانم مشاور ما در شهر خود حتما رجوع کنید.

    سپاس
    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  16. 3 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23156
    نوشته ها
    364
    تشکـر
    593
    تشکر شده 396 بار در 211 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    با عرض پوزش ، ولی تا شما 24 سالتونه و هنوز قدرت تصمیم گیری و انتخاب توی خونه خودتون ندارید و حرف آخر ، حرف ننه باباتون هستش یعنی هنوز واسه ازدواج آماده نیستید .

    آین نامزدی هم که مشخصه آخرش چی میشه ، خیلی سخته زندگی با کسی که هییییییچ حسی بهش نداری . الکی نه خودتو ، نه نامزدتو ، نه دوست پسرتو عذاب نده ، این ازدواج فقط دل ننه باباتون را خوش میکنه ( با اون دید کاملا سنتی و قدیمی که الان جوابگوی نسل شما نیست )

    من نمیگم که با دوست پسرتون خوشبخت میشید ، نه ، اصلا مشخص نیست که اگه با ایشون ازدواج کنید چی میشه ، ولی اینو مطمعنم که اگه با نامزد فعلیتون ازدواج کنید ، به دلیل اینکه حسی بهش ندارید ، نمیتونید خوشبخت بشید .

  18. 3 کاربران زیر از ehsan1966 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26765
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    اون هیچی...توی یه هفته اخر انقد سریع همه چی اتفاق افتاد که مونده بودیم چکار کنیم !

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26765
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    من واقعا کم آوردم دیگه نمیدونم درست و غلط چیه تورو خدا کمکم کنید؟!

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26765
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    مشاور رفتم با مامانم قبل از نامزدی! مشاوره با مامانم هم حرف زد که مجبورم نکنه ولی مادر من حرف خودش رو زد با مشاوره دعواشون شد!شرایطم خیلی سخته نمیدونم چکار باید بکنم مشکل دیگم قد و هیکل نامزدمه دو سه سانت قدش از من بلند تره و خیلی لاغره اینی که قیافش رو نمیپسندمم رو چکار کنم !یه چیز تابلو اینه که من از نظر ظاهری خیلی از نامزدم سر ترم این اذیتم می کنه

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهنام1 نمایش پست ها
    با سلام
    احساس میکنم با تمسخر حرفتون رو زدین
    من اشنایی با شما ندارم ولی اینجور که مشخصه یکم خشکه مذهب بازی درمیارین ودوست دارین همه چی زوری قبول کنیم یعنی دید مثبت تا درست بشه دیر بجمبه سر سفره عقده ها به قول شما با یه بچه برمیگرده
    ازدواج سنت پیامبرخواهر من ! قرار نیست کسی رو زوری به ازدواج کسی دربیارن وقتی سر سفره عقد میشینن از خانوادش بله رو نمیگرین از عروس خانم میپرسن
    ایشون اشتباهشون این بوده که خواستگاراشون رو رد کردن هنوزم تو سنی هستن که خواستگار براشون بیاد واونیکه قبول دارن قبول کنن
    ولی یه چیزی رو رک بگم خاک عالم تو سر اون پسرایی که بدون هیچ گونه مشورتی چیزی بدون یه مشاور رفتن ببین دختره شریک زندگیش هست یا نه تن به ازدواج میدن
    ودراخر صحبتم با دخترخانم :
    به نظرمن چون تجربشو داشتم با خانوادت صحبت کن وبه مشاوره برین که تمام مشکلاتتو حل میکنه راهشو یه جوری خودت پیدا کن که خانوادت موافقت کنه!مشاوره اگه بگه به درد هم نمیخورین دیگه همه چی تمومه

    من نگفتم که با دید مثبت بشینه سر سفره عقد .

    ببینید عشق به یک دوست پسر نه نامزد چشم این خانم رو به واقعیت ها بسته .

    اگرخانم دوست پسر نداشت چه بسا خواستگارشون زیباترین پسر دنیا هم بود .

    حتی الان هم میگه براش احترام قائله .پس رفتار بدی از جانب ایشون مشاهده نکرده تو این مدت که بخواد بد رفتار کنه با ایشون

    من هم که تو ارسال اولم گفتم مشاوره بره .من هم گفتم زودترتمومش کنه .پس چرا من خشکه مذهبم ؟


    من خواستگارام رو رد می کردم به اون هم میگفتم رد کردم زیاد رد می کردم یه جورایی انگار خیالش راحت شده بود که به هیچکی بله نمیگم تا اینکه سه خواستگار با هم توی یه هفته اومد .

    این خانم داره تمام فرصت های خوبش رو از دست میده .

    یعنی تو این خواستگارها اصلا فرد مناسب ایشون پیدا نشده .

    اتفاقا موردهای زیادی بوده ولی این خانم منتظر شاهزاده رویاهاشه .

    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  23. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11132
    نوشته ها
    3,135
    تشکـر
    6,908
    تشکر شده 4,097 بار در 2,142 پست
    میزان امتیاز
    14

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    دوست عزیز تمام بچه ها حقایق و واقعیتارو بهت گفتن .

    اینکه ازدواج زوری نیست و مادر شما حق نداره اینجوری شمارو وادار به ازدواج کنه .

    شما هم اینو بدونید اگه با نامزدتون با این شرایطی که انقدر ازش متنفری برید زیر یک سقف خوشبخت نخواهید شد .

    ولی یه چیز که مهمه من پیشنهاد میکنم خودتون هم درکتون از زندگی رو بالا تر ببرید .

    اگر بخواید با این دید که همسر من باید مثل خودم از نظر ظاهری شاخ باشه ، یا اینکه الان میگید یه چیز تابلو من نسبت به اون سرترم، کاملا اشتباست .

    اولا چهره ی هیچکس دست خودش نیست و این آقا گناهی نکردن که باید اینجوری راجبش بگید . لاغر باشه ، چهرش هرچی که میخواد باشه مهم اینه که انسانه ، حالا به دل شما ننشسته اجازه ی تحقیر کردن ندارید . چه بسا خیلی آقا و با درکو فهم باشن که بزرگترین نعمته .

    پس آگاهیتونو بالا ببرید و بدون ازدواج زوری پایدار نیست و در آینده خدای نکرده لطمه میزنه به جفتتون .

    اگر مادرتون واقعا با دادو بیداد شمارو میخواد پای سفره ی عقد بنشونه مقاومت کنید و سر حرف خودتون بمونید یا با بزرگو ریش سفیدی از فامیل صحبت کنید که جلوی مادرتون بایسته .

    البته من از دوست پسرتون اطلاعی ندارم که واقعا از ته دل شمارو میخوان یا نه که اگه میخواست دنیارو زیرو رو میکرد تا حداقل یه نامزدیه ساده بکنید .

    صحبتای من فقط راجب این بود که ازدواج زوری نکنید نه اینکه با دوست پسرتون ازدواج کنید .

  25. 3 کاربران زیر از love بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hasti--1 نمایش پست ها
    سلام.دختر24 ساله ای هستم دانشجوی ترم اخر یه سال با پسری دوست بودم حتی نمیزاشتم دستم رو بگیره اون خیلی بیشتر منو دوس داشت تاجاییکه من بارهابه خاطر اینکه رابطه دوستی رو قبول نداشتم و حس می کردم آبرو ریزی میشه کات می کردم ولی باز ول کن نبودتوی یه سال حتی یک بارهم باهاش بیرون نرفتم فقط گاهی منو توی دانشگاه میدید در حد 20 دقیقه نیم ساعت اونم خیلی کم هم دانشگاهی نبودیم. .پسره هم خانوادش مذهبی بودن یه سال از من بزرگتر بود وضع مالی وفرهنگی اونا از ما بالاتر بود .کار نداشت دلیل خواستگاری نیامدنش همین بود فک می کرد خانوادش چون کار نداره نمیزارن فک می کنن فعلا بچه اس . من هم چون وضع مالی مون خوب نبود اصرار نمی کردم منتظر بودم تا خونمون رو عوض کنیم..مطمعنم ک خیلی دوسم داشت منم عاشقش بودم کاملادو طرفه بود علاقه مون .من خواستگارام رو رد می کردم به اون هم میگفتم رد کردم زیاد رد می ردم یه جورایی انگار خیالش راحت شده بود که به هیچکی بله نمیگم تا اینکه سه خواستگار با هم توی یه هفته اومد خانوادم فشار اوردن که حتما باید با یکی از این سه تا باید ازدواج کنم اینو نگفتم که تک دخترم..به دوست پسرم گفتم ایبار مثل دفعه های قبل نمی تونم رد کنم یه کاری بکن فک کرد مثل سابق می تونم رد کنم ولی این بار خانودم ول کن نبودن اون خواستگاری که خانواده خوبی داشت و وضع مالی خوبی داشتن رو انتخا ب کردن هیچکی به نظرم توجه نمی کرد .به مامانم گفتم یکی رو دارم دوسش دارم ولی بی توجه به من فقط داد میزد سرم نامزدی رو جلو انداخت تا حتی دوست پسرم نتونه بیاد خواستگاری..هفته اخر قبل از نامزدی حال دوتامون( من و دوست پسرم) خیلی خیلی بد بود در حدی که تب کردم اونم حالش از من بد تر بود .مامانم فقط سرم داد میزد به ته خط رسیده بودم مجبور شدم بگم اره راه دیگه ای نبود فقط سرم داد میزدن مخصوصا مامانم .دوست پسرم یه سال ازم وقت خواست گفتم نمی تونم واقعا نمی تونستم دقیقا توی امتحانام بود همش گریه می کردم درسام رو افتادم مشروط شدم و فک می کردم اخراج میشم از دانشگاه .خیلی خیلی خیلی حالم بد بود وضعیت دانشگام علاقه ام به کسی که نمی تونست بیاد خواستگاری .فشار شدید خانوادم .و بدتر از اون اینکه حتی یه نفر هم نداشتم باهاش مشورط کنم .....اخرین باری که با دوست پسرم حرف زدم شب قبل نامزدیم بود .من حرف میزدم و اون فقط گریه می کرد و می گفت" بخدا دارم میمیرم" "بعد ازتو چکار کنم" و تمام شد....خانوادم اونی که وضع مالیش بهتر بود رو انتخاب کرد پسر قد کوتاه و نحیف که دوسش ندارم هفته اول خودم رو زد م ب بی خیالی و لی یه هفته هم بی خیالی دوام نداشت الان دو هفته است نامزدیم حالم بده ناراحتم روز به روز لاغر تر میشم .بی اشتها شدم.زیاد میخوابم با هیچکی حرف نمیزنم . با نامزدم با احترام حرف میزنم از روی ادب نه علاقه ...هر بار پسره رو میبینم توی دلم میگم من چه گناهی کردم این قسمتم شده...خانواده من و نامزد م خیلی خیلی راضی اندحداکثر دو ماه دیگه خانواده ها میگن عقد کنین ولی با وضعی که من دارم نمیدونم چکار کنم کمکم کنید!

    با پدرت صحبت كن با يك بزرگتر اصلا با خوده پسره بگو علاقه اي بهش نداري و از روي اجبار خانوادت تن به اين نامزدي دادي اجاره نده
    سريع عقدتون كنند
    ولي اگر دوست پسرت هم دوست داشت تو اين مدتها چرا سعي نكرد شرايطتش رو درست كنه يا لااقل اون با خانوادش صحبت ميكرد ميومدن خواستگاري بعد تو دوران نامزدي كارش رو هم رديف ميكرد آخه تو اين يكسال ميخاد جيكار كنه كه اين مدت نكرده؟

  27. 2 کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج با کسی که دوستش ندارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط hasti--1 نمایش پست ها
    سلام.دختر24 ساله ای هستم دانشجوی ترم اخر یه سال با پسری دوست بودم حتی نمیزاشتم دستم رو بگیره اون خیلی بیشتر منو دوس داشت تاجاییکه من بارهابه خاطر اینکه رابطه دوستی رو قبول نداشتم و حس می کردم آبرو ریزی میشه کات می کردم ولی باز ول کن نبودتوی یه سال حتی یک بارهم باهاش بیرون نرفتم فقط گاهی منو توی دانشگاه میدید در حد 20 دقیقه نیم ساعت اونم خیلی کم هم دانشگاهی نبودیم. .پسره هم خانوادش مذهبی بودن یه سال از من بزرگتر بود وضع مالی وفرهنگی اونا از ما بالاتر بود .کار نداشت دلیل خواستگاری نیامدنش همین بود فک می کرد خانوادش چون کار نداره نمیزارن فک می کنن فعلا بچه اس . من هم چون وضع مالی مون خوب نبود اصرار نمی کردم منتظر بودم تا خونمون رو عوض کنیم..مطمعنم ک خیلی دوسم داشت منم عاشقش بودم کاملادو طرفه بود علاقه مون .من خواستگارام رو رد می کردم به اون هم میگفتم رد کردم زیاد رد می ردم یه جورایی انگار خیالش راحت شده بود که به هیچکی بله نمیگم تا اینکه سه خواستگار با هم توی یه هفته اومد خانوادم فشار اوردن که حتما باید با یکی از این سه تا باید ازدواج کنم اینو نگفتم که تک دخترم..به دوست پسرم گفتم ایبار مثل دفعه های قبل نمی تونم رد کنم یه کاری بکن فک کرد مثل سابق می تونم رد کنم ولی این بار خانودم ول کن نبودن اون خواستگاری که خانواده خوبی داشت و وضع مالی خوبی داشتن رو انتخا ب کردن هیچکی به نظرم توجه نمی کرد .به مامانم گفتم یکی رو دارم دوسش دارم ولی بی توجه به من فقط داد میزد سرم نامزدی رو جلو انداخت تا حتی دوست پسرم نتونه بیاد خواستگاری..هفته اخر قبل از نامزدی حال دوتامون( من و دوست پسرم) خیلی خیلی بد بود در حدی که تب کردم اونم حالش از من بد تر بود .مامانم فقط سرم داد میزد به ته خط رسیده بودم مجبور شدم بگم اره راه دیگه ای نبود فقط سرم داد میزدن مخصوصا مامانم .دوست پسرم یه سال ازم وقت خواست گفتم نمی تونم واقعا نمی تونستم دقیقا توی امتحانام بود همش گریه می کردم درسام رو افتادم مشروط شدم و فک می کردم اخراج میشم از دانشگاه .خیلی خیلی خیلی حالم بد بود وضعیت دانشگام علاقه ام به کسی که نمی تونست بیاد خواستگاری .فشار شدید خانوادم .و بدتر از اون اینکه حتی یه نفر هم نداشتم باهاش مشورط کنم .....اخرین باری که با دوست پسرم حرف زدم شب قبل نامزدیم بود .من حرف میزدم و اون فقط گریه می کرد و می گفت" بخدا دارم میمیرم" "بعد ازتو چکار کنم" و تمام شد....خانوادم اونی که وضع مالیش بهتر بود رو انتخاب کرد پسر قد کوتاه و نحیف که دوسش ندارم هفته اول خودم رو زد م ب بی خیالی و لی یه هفته هم بی خیالی دوام نداشت الان دو هفته است نامزدیم حالم بده ناراحتم روز به روز لاغر تر میشم .بی اشتها شدم.زیاد میخوابم با هیچکی حرف نمیزنم . با نامزدم با احترام حرف میزنم از روی ادب نه علاقه ...هر بار پسره رو میبینم توی دلم میگم من چه گناهی کردم این قسمتم شده...خانواده من و نامزد م خیلی خیلی راضی اندحداکثر دو ماه دیگه خانواده ها میگن عقد کنین ولی با وضعی که من دارم نمیدونم چکار کنم کمکم کنید!



    قبل از هرچیز از آن جا که همیشه پیشگیری بهتر از درمان است به افراد مجرد توصیه می کنیم که حتما در فرآیند انتخاب همسر بدون خجالت و رودر بایستی مشارکت فعال داشته باشید. اگر نمی توانید برای ازدواج تصمیم گیری کنید، احتمالا هنوز برای ازدواج کردن آمادگی ندارید. شما باید نظرات بزرگان خانواده و فامیل را جویا شوید و از تجربیاتشان استفاده کنید، اما هرگز تن به ازدواج اجباری ندهید. وجود علاقه در یک ازدواج به منزله نیروی محرکه و موتور یک ازدواج است و باعث می شود فرد انگیزه لازم برای حل مسائل زندگی مشترک را به دست آورد. اما خوشبختانه احتمال به وجود آمدن علاقه پس از ازدواج نیز صفر نیست. به بیان دیگر ما به هیچ وجه توصیه به ازدواج اجباری و بدون وجود علاقه نمی کنیم، اما اگر شما در حال حاضر در چنین رابطه ای قرار گرفته اید، لازم است قبل از هرگونه تصمیم گیری، برای ادامه زندگی مشترک تلاش کنید. یک مشاور خبره می تواند به شما در رسیدن به تصمیم درست کمک کند. جدایی همیشه باید به عنوان آخرین راه حل، مد نظر قرار گیرد.

    اگر احساس می کنید از ابتدا همسرتان را نمی خواسته‌اید؛ بد نیست بدانید که:
    _ دلسوزی کردن برای خودتان کمکی به شما نخواهد کرد. پس دست از ترحم کردن به خود بردارید.

    _ از همسرتان باج خواهی نکنید، زیرا او در این موضوع که شما احساس می کنید ازدواج مطلوبی نداشته اید، نقشی ندارد و شما باید مسئولیت عواقب تصمیم خودتان را بپذیرید.

    _ تحقیر همسر یکی از عواملی است که به شدت زوجین را نسبت به یکدیگر دلسرد می کند. همسرتان را تحقیر نکنید. با همسرتان بهترین رفتار را داشته باشید. برای ابراز خشم و ناراحتی خود از روش های دیگری استفاده کنید.

    _ اگر از وی جدا نمی شوید، به این خاطر است که در نهایت شما از این ازدواج نفعی می برید. بنابراین به خاطر داشته باشید همسرتان به خاطر این که شما وی را ترک نمی کنید، مدیون شما نیست.

    _ هر اشتباهی پیامدهایی دارد و متاسفانه اشتباه در انتخاب همسر، پیامدهای سنگینی دارد اما فراموش نکنید که در صورت اقدام به طلاق، فرد باید مسئولیت پیامدهای طلاق را نیز بپذیرد و خود را برای دست و پنجه نرم کردن با آن ها آماده کند.

    انتخاب با شماست

    اما اگر همسرتان برای ازدواج با شما تحت فشار بوده است؟! 3 انتخاب دارید...
    اگر مطمئن هستید که شما ملاک های مورد نظر همسرتان را برای ازدواج نداشته اید و وی به نحوی برای ازدواج کردن با شما تحت فشار بوده است، به وی بگویید: "می دانم که ملاک های همسر دلخواه تو را از ابتدا نداشته ام و همیشه از این موضوع احساس ناراحتی می کنی. دیدن ناراحتی تو مرا هم ناراحت می کند. ضمن این که من هم نیاز دارم همسری داشته باشم که با علاقه با من زندگی کند. شاید تو در آن موقع خودت مرا انتخاب نکرده ای. ولی از تو می خواهم که حداقل اکنون انتخابگر باشی و با یکدیگر ببینیم می خواهیم با زندگی مشترکمان چه کنیم؟ ما سه انتخاب پیش رو داریم:

    1 - اولین گزینه که به نظر من بدترین انتخاب است این است که به همین نحوی که تا به حال با یکدیگر بوده ایم، ادامه دهیم. یعنی کج دار و مریز به خاطر ناراحت نشدن خانواده هایمان، بچه ها یا ... تا آخر عمر در حالی که هیچ علاقه ای به من نداری، با یکدیگر زندگی کنیم.

    2 - دومین انتخاب این است که برای جدایی اقدام کنیم و همه پیامدهای تلخ طلاق را که متوجه هر دو نفرمان و البته دامن گیر خانواده و بچه هایمان می شود بپذیریم...

    3 - اما سومین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که مدتی زیر نظر یک مشاور جلسات درمانی یا مشاوره داشته باشیم و برای بهبود رابطه مان تلاش کنیم و در نهایت تصمیم خود را برای ادامه زندگی یا قطع آن بگیریم. من فکر می کنم در این صورت حتی اگر در نهایت از یکدیگر جدا شویم، حداقل مطمئن هستیم که تمام تلاش مان را کرده ایم و بعد تصمیم گرفته ایم."

    صیانت از سرمایه بزرگ
    وقتی در یک ارتباط زناشویی، مشکلات و تعارضاتی به وجود می آید، قطع آن رابطه و شروع یک زندگی جدید، دقیقا مثل این است که هدیه ای را که گرفته اید و می دانید چیست با هدیه دیگری که اصلا نمی دانید چیست، تعویض کنید! شاید در ابتدا این کار هیجان انگیز به نظر برسد، اما این احتمال نیز وجود دارد که چیزی به مراتب بدتر گیرتان بیاید!

    احتمالا در این مدت بارها و بارها موضوعاتی در زندگی پیش آمده که باعث ناراحتی شما شده است و احتمالا بارها این فکر به ذهن شما خطور کرده است که شاید از همان ابتدا، انتخاب شما اشتباه بوده است و باید هرچه زودتر به زندگی مشترک خود پایان دهید. اما برای چند دقیقه به این موضوع فکرکنید که شما در این زندگی مشترک چه چیزهای زیادی یاد گرفته اید! احتمالا شما اکنون کاملا می دانید که چه مسائلی در رابطه تان سر جای خودش نیست و چه مسائلی می تواند باعث اذیت و آزار روحی شما و یا شریک زندگی تان شود. این سرمایه بزرگی است!

    در ضمن خوب است که بدانید آمار نشان می دهد که نارضایتی زن و مرد در ازدواج دوم و سوم به مراتب بیشتر از ازدواج اول گزارش شده است. بنابراین وقتی شما می توانید یک رابطه مغشوش را به رابطه ای سالم و مسرت بخش تبدیل کنید، چرا این کار را انجام ندهید؟

    4 خطری که زندگی مشترک را تهدید می کند
    اگر همسرتان شما را تحقیر می کند، احتمالا خود وی از یک احساس حقارت شدید رنج می برد و با گرفتن انگشت اشاره به سمت دیگران، در حقیقت از این احساس که برایش بسیار سنگین است، فرار می کند. «جان گاتمن» که از زوج درمانگران برجسته دنیاست عقیده دارد هیچ چیزی مانند این چهار عمل خطرناک احتمال وقوع طلاق را بالا نمی برد:

    1 - تحقیر کردن همسر
    2 - حالت دفاعی به خود گرفتن و هیچ سهمی از مسئولیت مشکل را نپذیرفتن
    3 - بیان انتقادهای مخرب
    4 - کشیدن دیواری به دور خود و نداشتن هیچ واکنشی نسبت به صحبت های همسر و بی تفاوت بودن.

    در نهایت سعی کنید به جای تمرکز بر موارد منفی موجود در همسرتان، تمرکز خود را بر مسائل مثبت و مشترک فی‌ما بین خود معطوف کنید.

  29. 2 کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26087
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    255
    تشکر شده 155 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    من نگفتم که با دید مثبت بشینه سر سفره عقد .

    ببینید عشق به یک دوست پسر نه نامزد چشم این خانم رو به واقعیت ها بسته .

    اگرخانم دوست پسر نداشت چه بسا خواستگارشون زیباترین پسر دنیا هم بود .

    حتی الان هم میگه براش احترام قائله .پس رفتار بدی از جانب ایشون مشاهده نکرده تو این مدت که بخواد بد رفتار کنه با ایشون

    من هم که تو ارسال اولم گفتم مشاوره بره .من هم گفتم زودترتمومش کنه .پس چرا من خشکه مذهبم ؟


    من خواستگارام رو رد می کردم به اون هم میگفتم رد کردم زیاد رد می کردم یه جورایی انگار خیالش راحت شده بود که به هیچکی بله نمیگم تا اینکه سه خواستگار با هم توی یه هفته اومد .

    این خانم داره تمام فرصت های خوبش رو از دست میده .

    یعنی تو این خواستگارها اصلا فرد مناسب ایشون پیدا نشده .

    اتفاقا موردهای زیادی بوده ولی این خانم منتظر شاهزاده رویاهاشه .

    الان جوابتون یکم منطقی تر بود
    شما دوستان یوزر رنگی باید تلاش کنید یه جواب منطقی تر وعلمی ترین بدین وبرحدس وگمان پیش نرین
    به قول خودتون یه بار گفتین بره مشاور ودوباره جواب دادین نه بشین نقاط مثبت رو ...شاید پسر خوبی باشه(منظورتون این بود)
    مگه یه مشاوره یا یک پزشک دوبار نسخه میده؟
    به نظرتون جواب اولتون که گفتین بره مشاور بهتر نبود تا اینکه بشینه خونه همش تلقین کنه پسره عالیه وبعد چند وقت باز به مشکل بربخوره؟
    ستیلاخانم تاحالا مشاوره رفتین ؟چقدر اعتقاد دارین بهش؟به نظرتون بهترین کمک به این خانم نیست؟
    امضای ایشان


    دوست داشتن مثل نماز میمونه ،


    وقتی نیت کردی


    دیگه نباید اطرافتو نگاه کنی...!


  31. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهنام1 نمایش پست ها
    الان جوابتون یکم منطقی تر بود
    شما دوستان یوزر رنگی باید تلاش کنید یه جواب منطقی تر وعلمی ترین بدین وبرحدس وگمان پیش نرین
    به قول خودتون یه بار گفتین بره مشاور ودوباره جواب دادین نه بشین نقاط مثبت رو ...شاید پسر خوبی باشه(منظورتون این بود)
    مگه یه مشاوره یا یک پزشک دوبار نسخه میده؟
    به نظرتون جواب اولتون که گفتین بره مشاور بهتر نبود تا اینکه بشینه خونه همش تلقین کنه پسره عالیه وبعد چند وقت باز به مشکل بربخوره؟
    ستیلاخانم تاحالا مشاوره رفتین ؟چقدر اعتقاد دارین بهش؟به نظرتون بهترین کمک به این خانم نیست؟
    راستش در مورد این خانم فکر نمیکنم فایده ای داشته باشه .
    چون این خانم اصلا به این آقا علاقه نداره .
    از نظر قیافه و...اصلا قبولش نداره .
    منظورم این بود که هر دونفرشون مراجعه کنند با انجام تست ها وبررسی نتیجه تست ممکنه کمی منطقی تر تصمیم بگیره .
    اینجوری که پیداست اون آقا هیچ کاری نکرده ونمی کنه .
    البته در علاقش واین که این دوستی رو به قصد ازدواج ادامه داده وشرایط ازدواج رو نداشته از نظر خانم شکی نیست .
    ولی این نامزدی هم به هم بخوره خانواده با ازدواج تنها دخترشون با پسر مورد علاقه اش موافقت نمیکنن .
    این خانم هم همه خواستگارها رو که نمیتونه رد کنه .
    دوباره خانواده به اجبار دختر رو به عقد کسی دیگه در میارن .
    اینجاست که میگم با چشم باز به هر دو مورد فکر کنه .
    من نمونه عینی این مورد رو در بستگان داشتیم .
    اقا با یک عشق آتشین جلو اومد .ولی خانم به دوست پسر سابق که در حد همیین خانم باهم رابطه داشتن وخانواده به خاطر تفاوت فرهنگی ایشون رو رد کرده بودن .علاقه داشت .
    متاسفانه بعد از دوسال زندگی عاشقانه خانم با این که تو این مدت عاشق همسرش شده بود .
    ولی متاسفانه سر یه دلخوری به عشقش اعتراف کرد .ساده بگم این اقا خرد شد ولی خانم به خاطر غرور بیجاش از دوست داشتنش
    حرفی نزد وگفت که علاقه نداشته از اول به ایشون وکسی دیگه رو دوست داشته .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26765
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با کسی که دوسش ندارم برای ازدواج چکار کنم

    اخر زندگی همیی از بستگاتون رو که گفتید چیشد؟ دارم از آینه میترسم!

  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2022
    شماره عضویت
    47713
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ازدواج با کسی که دوستش ندارم

    من همین این اومد سرم دختره رفت ولی من قوی شدم و خوشحالم جالب اینه شوهرشو دوست نداره

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. وسایل جنسی
    توسط electronic79 در انجمن سایر
    پاسخ: 30
    آخرين نوشته: 09-02-2019, 11:50 AM
  2. یعنی احساسی این وسط هست؟
    توسط alone-pc در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-07-2016, 08:18 PM
  3. بی احساسی وسردی نامزدم
    توسط reyni در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 11-30-2015, 11:35 AM
  4. من واقعا دوسش دارم
    توسط ana در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 28
    آخرين نوشته: 12-27-2013, 01:38 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد