نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: به هم خوردن نامزدی

3133
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27557
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    به هم خوردن نامزدی

    الان سه روز است که به هم زدیم دوران نامزدی را بعد شب که برام انگشتر آوردن نمی دونم چی شد که به این فکر رسید که نمی تواند مرا خوشبخت کند لطفا من را راهنمایی کنید که الان با این موضوع چگونه کنار بیام از دیگران خجالت می کشم می دونین ما تا قبل از اون شب هیچ مشکلی نداشتیم این که بیشتر ناراحتم می کنه چون هیچ بحثی هم پیش نیومد تازه خودش هم می گفت زودتر باید تکلیفمون روشن بشه چند روز قبل ما دنبال کار های عقد هم بودیم که یک دفعه این حرف را زد بهش گفتم چرا قبل از آوردن انگشتر بهم نگفتی لیاقت من را نداشتی حالا با این کارش تمام ذهنم درگیر شده نمی دونم چه طوری خودم را آرام کنم لطفا من را راهنمایی کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازدواج

    سلام لطفا یکم بیشتر توضیح بدید

    جفتتون چندسالتون

    میزان تحصیلات ؟

    فرهنگ خانوادها. بهم میخورد؟؟

    چند وقت نامزد بودید ؟؟

    هنوز دلیل اصلی بهم زدن این وصلت و نگفته ؟
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : ازدواج

    خانم اگه همچین حرفی زده بدون که واقعا لیاقتت را نداشته نه تنها. لیاقت شما که لیاقت هیچیو نداشته، معمولا قبل از عقد با اطلاع خانواده ها حالا یا با صیغه یا بدون صیغه ولی با اطلاع خانواده ها پسر و دختر یه کم با هم رفت و آمد میکنن تا ببینن به در هم میخورن یا نه و فلسفه نامزدی هم همینه البته بعضی ها بعد عقد را بهش میگن نامزدی که من قبول ندارم. بنابراین تو این دوره کاملا طبیعیه که یک نفر، دیگری را بپسنده یا نه ولی وقتی طرف انگشتر آورده یعنی این مراحل طی شده و پسندیده بوده قاعدتا اما این که بدون هیچ دلیلی این حرف را بزنه یعنی واقعا لیاقت نداشته، البته اگه واقعا بی دلیل بوده باشه در غیر اینصورت باید دید دلیلش چی بوده.

  4. 3 کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج

    از من به عنوان کسی که همچین تجربه ای رو داشته میشنوی؛ برو خداروشکر کن که وارد زندگیت نشد که یدفعه بزنه زیر همه چیز ... اون موقع عواقبش خیلی بدتر بود..

    دیگه به هیچچ وجه به همیچین ادمی اعتماد و تکیه نکن .. ادمی که دم دمی مزاج باشه هر لحظه میتونه سوپرایزت کنه

  6. 5 کاربران زیر از orbital بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : به هم خوردن نامزدی

    فراموش نکنید که این شرایط بسیار سخت است اما کشنده نیست بنابراین بهتر است که در روزهای نخستین این اتفاق ناگوار به اندازه کافی به خودتان فرصت و استراحت دهید

    سوال :
    در دوران نامزدی بنا به دلایلی رابطه مان بهم خورد و من خیلی نامزدم را دوست داشتم و الان خیلی داغونم و افسرده شدم و حوصله هیچ کاری را ندارم چگونه می توانم به خود مسلط تر شوم و آن دوران را هر روز مرور نکنم؟ پاسخ از اتفاقی که برای شما افتاده بسیار متاسفم در هر حال بر هم خوردن رابطه ای که به آن دل خوش کرده بودید بسیار سخت است.

    پاسخ :
    شرایط روحی شما برای من کاملا قابل درک است اما در هر حال اتفاقی است که رخ داده و این واکنش های شما کاملا طبیعی است. بنابراین شما باید این شرایط را بپذیرید و طبیعی بودن آن را قبول کنید و سپس برای رفع این دوره بحرانی تلاش کنید.

    لذا این اقدامات را هم حتما انجام دهید :
    گام اول
    فراموش نکنید که این شرایط بسیار سخت است اما کشنده نیست بنابراین بهتر است که در روزهای نخستین این اتفاق ناگوار به اندازه کافی به خودتان فرصت و استراحت دهید. همچنین به خودتان اجازه دهید که در برابر این اتفاق به سوگواری پرداخته و حتی تا جایی که دوست دارید گریه کنید. حتی مرخصی تحصیلی بگیرید . تمام روز را بخوابید و سعی کنید از خوراکی های شیرین مانند بستنی و ... استفاده کنید.

    گام دوم
    فقط نیمه خالی لیوان را نبینید بلکه به جنبه های مثبت این رویداد نیز توجه داشته باشید.وقتی ما با مشکلات عاطفی شدید مواجه می شویم و قلبمان می شکند، یعنی یک انسان عاطفی هستیم و این امتیاز کمی نیست؛ سعی کنید برای کنار آمدن با این مساله دایما از خودگویی های مثبت استفاده کنید مانند "این اتفاق هم می گذرد" و یا " من تحمل این فشار شدید را دارم" و ... برخی دیگر از افراد نیز سعی می کنند از اذکار مذهبی و یا دعا و نیایش (برای کسب آرامش) بهره گیرند.

    گام سوم
    ارتباط نزدیک تری با دوستان و اقوام خود بر قرار کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا غم و اندوه خود را با آنها تقسیم کنید. از دیدن فیلمهای پریشان کننده و یا موسیقی غمگین خودداری کنید و در ازای آن سعی کنید موسیقی شاد و یا حتی فیلم های کمدی و یا تصاویری که تضمین کننده احساس خوب در شما هستند، استفاده کنید.

    گام چهارم
    سعی کنید خودتان را وادار کنید که از خانه خارج شده و روابط اجتماعی برقرار کنید حتی اگر این کار برایتان مشکل است به یک پیاده روی طولانی بروید. در طی مسیر سعی کنید به طور طبیعی هیجانات خود را ابراز کنید. حتی می توانید در اوقاتی که در منزل هستید، بنویسید، نقاشی کنید، موسیقی گوش دهید و یا ورزش نمایید. ترشح آندروفین ناشی از ورزش کردن به شما کمک می کند که زودتر روحیه از دست رفته تان را بازیابید.
    یک کاغذ بردارید و تمام احساسات و ناراحتی های خود را بر روی آن یادداشت کنید. آخر هفته را به خارج از شهر رفته و نفسی تازه کنید. حتی برخی از مشاوران توصیه می کنند که هر خاطره ناراحت کننده و رنج آوری را که از این اتفاق اخیر دارید بر روی کاغذ نوشته و داخل یک جعبه بگذارید و بعد جعبه را به داخل آب بیندازید.

    گام پنجم
    تمام اوقات خود را با دوستانتان پر کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا در زمانهایی که در کنار دوستان خود هستید کمتر احساس رنجش و ناراحتی بکنید.

    گام ششم
    فعالیتهایی را انتخاب کنید که همه وقت شما را پر کند، ذهن شما را به خود مشغول کند و حتی حواستان را پرت کند تا اعتماد از دست رفته تان را به دست آورید. هر روز به مدت مشخصی شروع به دویدن کنید. به کلاسهای یوگا بروید و یا حتی سعی کنید یک زبان جدید بیاموزید. فراموش نکنید که نباید غم و اندوه را در درون خود حبس کنید بلکه آن را تخلیه کرده و با دیگران در میان بگذارید.

    گام هفتم
    به طور پیوسته فعالیتهای اجتماعی خود را حفظ کنید و به ورزش ادامه دهید هر گاه احساس رنجش شدید کردید حتما با یکی از نزدیکان خود صحبت کنید بنابراین به حفظ رابطه دوستانه بسیار توجه کنید و به خاطر داشته باشید که هیجاناتی مانند غم، خشم، ترس، گناه و ... از ویژگی های طبیعی شرایط شماست. تمرکز بیش از حد و یا نادیده گرفتن این هیجانات فرآیند سلامتی شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد بنابراین بنویسید، گریه کنید، درددل کنید و ... اما احساساتتان را محبوس نکنید.
    مراجعه به یک روان شناس هم اکیدا توصیه می شود.


    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    دفتر شریعتی:
    ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25399
    نوشته ها
    191
    تشکـر
    252
    تشکر شده 165 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    از من به عنوان کسی که همچین تجربه ای رو داشته میشنوی؛ برو خداروشکر کن که وارد زندگیت نشد که یدفعه بزنه زیر همه چیز ... اون موقع عواقبش خیلی بدتر بود..

    دیگه به هیچچ وجه به همیچین ادمی اعتماد و تکیه نکن .. ادمی که دم دمی مزاج باشه هر لحظه میتونه سوپرایزت کنه
    وای من خیلی براتون ناراحت شدم...
    ولی دقیقا همینه که شما میگین خدا دوستون داشته که همون اول رفته و زندگیتونو با این اخلاق بی ثبات و بچه گانه تناه نکرده اینا نشان بی ریشه بودن یک نفره
    برای اون دوست عزیزم باید بگم نه اعتماد به نفستو از دست بده نه ناراحت باش یک نفر دقیقا الان یک جای دنیاست که مطعلق به شماست و شما رو خوشبخت میکنه با این اتفاق تو زندگیتون قدر اونو بهتر میدونین

  9. 2 کاربران زیر از مهتاب نصیری بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهتاب نصیری نمایش پست ها
    وای من خیلی براتون ناراحت شدم...
    ولی دقیقا همینه که شما میگین خدا دوستون داشته که همون اول رفته و زندگیتونو با این اخلاق بی ثبات و بچه گانه تناه نکرده اینا نشان بی ریشه بودن یک نفره
    برای اون دوست عزیزم باید بگم نه اعتماد به نفستو از دست بده نه ناراحت باش یک نفر دقیقا الان یک جای دنیاست که مطعلق به شماست و شما رو خوشبخت میکنه با این اتفاق تو زندگیتون قدر اونو بهتر میدونین
    من 5 سال توی رابطه بودم.. 2.5 سال نامزدی رسمی؛ قرار بود فروردین 95 عقد کنیم... ولی به یه خواستگار دیگه بله داد!!! فکر کن...

    نامزد باشی و کاراتو بکنی برا عقد؛ یهو بفهمی طرف در روی خواستگار باز کرده!!

  11. 2 کاربران زیر از orbital بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25399
    نوشته ها
    191
    تشکـر
    252
    تشکر شده 165 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    من 5 سال توی رابطه بودم.. 2.5 سال نامزدی رسمی؛ قرار بود فروردین 95 عقد کنیم... ولی به یه خواستگار دیگه بله داد!!! فکر کن...

    نامزد باشی و کاراتو بکنی برا عقد؛ یهو بفهمی طرف در روی خواستگار باز کرده!!
    واقعا که مسخرست
    ای خدا چرا بعضیا این جورین؟؟نمیدونم...
    دیدم که دختره به خاطر بی خاستگار بودن و نداشتن شرایط با یکی ازدواج کرده...دیدم به خاطر اینکه پسره خیلی بد بوده سعی داشته رابطشو به هم بزنه اما تنونسته چون دوسش داشته اما آدم این جوری کثیف(میبخشید اینجوری میگم)ندیدم که با احساسات آبرو و...یک نفر بازی کنه...اما همون بهتر که رفت و شریک زندگیتونو و مادر بچتون نشد...خدا رو شکر کنیدشاید امتحان خدا بوده

  13. کاربران زیر از مهتاب نصیری بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : به هم خوردن نامزدی

    رقیب داشتید؟؟؟

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    من 5 سال توی رابطه بودم.. 2.5 سال نامزدی رسمی؛ قرار بود فروردین 95 عقد کنیم... ولی به یه خواستگار دیگه بله داد!!! فکر کن...

    نامزد باشی و کاراتو بکنی برا عقد؛ یهو بفهمی طرف در روی خواستگار باز کرده!!

    وای چه وحشتناک!!!!!!! البته این جریان یکی دوروز نیست حتما خیلی وقت باهم در ارتباط بودن

    وای خیلیییییییی کار زشتسیه ها نامزد یکی دیگه باشی بعد یکی دیگه جواب مثبت بدی:/ :/ انگار فیلم شهرزاد:/
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  16. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهتاب نصیری نمایش پست ها
    واقعا که مسخرست
    ای خدا چرا بعضیا این جورین؟؟نمیدونم...
    دیدم که دختره به خاطر بی خاستگار بودن و نداشتن شرایط با یکی ازدواج کرده...دیدم به خاطر اینکه پسره خیلی بد بوده سعی داشته رابطشو به هم بزنه اما تنونسته چون دوسش داشته اما آدم این جوری کثیف(میبخشید اینجوری میگم)ندیدم که با احساسات آبرو و...یک نفر بازی کنه...اما همون بهتر که رفت و شریک زندگیتونو و مادر بچتون نشد...خدا رو شکر کنیدشاید امتحان خدا بوده
    باورتون میشه وقتی از زبون پدرش شنیدم قصیه رو، حتی یکبارم بهش زنگ نزدم یا سعی نکردم باهاس حرف بزنم و ببینم ماجرا چیه؟! باورتون میشه همونقدر که خدا عشقشو به دلم گذاشت،( کارهایی کا بخاطر رسیدن بهش انجام دادم ) به همون مقدار خدا مهرشو از دلم برد؟ این لطف خدا بود که به زندگیم بخاطر ی ادمی که ذات نداشت پایان ندادم و برای نداشتنش ناراحت نشدم... من فقط واسه دل خودم و سادگیم و عمری که ازم تلف شد غضه خوردم... ولی خوشحالم که دیگه خودمو گول نمیزنم که دوسم داره! خوشحالم که رفت و سپردمش به همون که بهترین عدالتگره

  18. 2 کاربران زیر از orbital بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    وای چه وحشتناک!!!!!!! البته این جریان یکی دوروز نیست حتما خیلی وقت باهم در ارتباط بودن

    وای خیلیییییییی کار زشتسیه ها نامزد یکی دیگه باشی بعد یکی دیگه جواب مثبت بدی:/ :/ انگار فیلم شهرزاد:/
    فیلم که زیاد میدید... شاید

    مهم نیست، حیف عمرم که تلف شد. همین

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26414
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    18
    تشکر شده 12 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : به هم خوردن نامزدی

    ببخشید اینو میگم ولی چرا این همه طولش دادید...5 سااال
    دو سال و نیم نامزدی...!!! حتما 3 سالی هم میخواستین عقد بمونید....
    چرا این همه وقت گذاشتید بگذره... فکر نمیکنید اونم به اینجاهاش فکر کرده و اینکارو کرده
    شما میگید هیچی ازش نپرسیدم دارید یه طرفه قضاوت میکنید...

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به هم خوردن نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoomd نمایش پست ها
    ببخشید اینو میگم ولی چرا این همه طولش دادید...5 سااال
    دو سال و نیم نامزدی...!!! حتما 3 سالی هم میخواستین عقد بمونید....
    چرا این همه وقت گذاشتید بگذره... فکر نمیکنید اونم به اینجاهاش فکر کرده و اینکارو کرده
    شما میگید هیچی ازش نپرسیدم دارید یه طرفه قضاوت میکنید...
    خودشون خواستن... اینکه میگم 5 سال؛ منظورم کل رابطمون بودش.. 2 سال دوست بودیم؛ 6 ماه خواستگاری و نامزدی طول کشید... 2.5 سالم نامزد بودیم.. طرف مقابل شرط گذاشته بود که دختر بزرگترشون که اون زمان عقد بود ؛ باید عروسی کنه... که تابستون 94 عروسی کرد!

    اینکه میگم هیچی ازش نپرسیدم چون پالس هایی ازش دریافت کرده9 بودم.. ولی من دست از تلاش برنداشتم
    قضیش خیلی مفصله اینجا جاش نیست تاپیک این بنده خدا حاشیه میره

  22. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,742 بار در 6,990 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : به هم خوردن نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    خودشون خواستن... اینکه میگم 5 سال؛ منظورم کل رابطمون بودش.. 2 سال دوست بودیم؛ 6 ماه خواستگاری و نامزدی طول کشید... 2.5 سالم نامزد بودیم.. طرف مقابل شرط گذاشته بود که دختر بزرگترشون که اون زمان عقد بود ؛ باید عروسی کنه... که تابستون 94 عروسی کرد!

    اینکه میگم هیچی ازش نپرسیدم چون پالس هایی ازش دریافت کرده9 بودم.. ولی من دست از تلاش برنداشتم
    قضیش خیلی مفصله اینجا جاش نیست تاپیک این بنده خدا حاشیه میره

    اگه دوس داری تو خوش و بش بگو برام جالبه بدونم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  23. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : به هم خوردن نامزدی

    نقل قول نوشته اصلی توسط h.aliabadi@gmail.c نمایش پست ها
    الان سه روز است که به هم زدیم دوران نامزدی را بعد شب که برام انگشتر آوردن نمی دونم چی شد که به این فکر رسید که نمی تواند مرا خوشبخت کند لطفا من را راهنمایی کنید که الان با این موضوع چگونه کنار بیام از دیگران خجالت می کشم می دونین ما تا قبل از اون شب هیچ مشکلی نداشتیم این که بیشتر ناراحتم می کنه چون هیچ بحثی هم پیش نیومد تازه خودش هم می گفت زودتر باید تکلیفمون روشن بشه چند روز قبل ما دنبال کار های عقد هم بودیم که یک دفعه این حرف را زد بهش گفتم چرا قبل از آوردن انگشتر بهم نگفتی لیاقت من را نداشتی حالا با این کارش تمام ذهنم درگیر شده نمی دونم چه طوری خودم را آرام کنم لطفا من را راهنمایی کنید
    فقط اینو بگم که
    خداتو شکر کن ک الان رفت
    ادمی ک شب نتونسته رو حرفش واسته
    چطوری میتونسته از شما حمایت کنه و تکیه گاه زندگیتون باشه؟؟؟؟؟

    غصه نخور
    خدا بزرگه عزیزم

    بیخیالش
    زندگیتو بکن
    لیاقتت بهتریناس
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد