نوشته اصلی توسط
لیلا۲
باسلام.دختری هستم ۲۱ساله که دوسال پیش باپسری ۲۴ساله ازطریق چت اشناشدم بعدازمدتی اقاپسرجریان روبامادرشون درمیون گذاشتن ومن ازاین بابت دلم قرص شدکه این رابطه روادامه بدم تواین دوسال هرماه یکبارهمدیگرومیبینیم.واحسا شدیدی بین ماشکل گرفته چندوقت پیش یک خواستگارخیلی سمج باموقعیت عالی اومد ومن قصدداشتم برای امتحان ایشون به دروغ گفتم که میخوام ازدواج کنم ومیخواستم عکس العملشوببینم خیلی حالش بدشدواصلانتونست به راحتی بکشه کنارودوباره مادرش روواسطه قرارداد.یادم رفت بگم خانواده من اصلادرجریان نیستن.واین یرای من عذاب اور.چندوقتی تصمیم گرفتم به مادرم بگم ولی نمیدونم چجوری بگم.چون نحوه ی اشناییمون اصلاجای خوبی نبوده وهردوهم بصورت اتفاصی تواون مکان بودیم.حالانمیدونم چکارکنم برای من واسشون خیلی ناراحت کننده اس وقتی فکرمیکنیم به خانواده هامون بایدچجوری توضیح بدیم جوابی نداریم.الباه این به مادرشون نگفتن ازطریق چت بوده وفکرکردن اتفاقی بامن توی مکان عمومی اشناشدن.توروخداکمکم کنیدنمیخوام دیگه پنهان کاری کنم