صفحه 2 از 2 12
نمایش نتایج: از 51 به 55 از 55

موضوع: شغل یا نامزدم؟؟؟!!!

4223
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : شغل یا نامزدم؟؟؟!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    ایشون نگفتن که همسرشون میخواد محدودشون کنه

    گفتن که با کار کردن تو محیط های مردونه مخالفن

    و اگه ایشون بخوان معلم بشن مسئله ای ندارن و مشکلی نیست

    یکسال باهم زندگی کردن و ظاهرا این شرط بر دیگر جوانب زندگیشون اثری نداشته

    ولی حالا خانم برخلاف قولی که داده میخواد همسرش رو هرجور شده قانع کنه

    در واقع این خانم میدونستن همسرشون مخالف و اول مشکلی نداشتن

    اینجور که مشخصه این خانم به قدر کافی عاقل هستن که تشخیص بدن این محدودیت هست؟؟؟

    استقلالش رو میگیره یا نه؟؟؟ یا فقط یه نگرانی به خاطر عدم اعتماد همسرشون به محیط های مردونست!!

    قرار نیست با چارتا تفاوت پرونده رابطه ها رو بست

    اتفاقا این دوست عزیز هم نظر خوبی گفتن میتونن شرط ضمن عقد بذارن

    که به نظر لازم نیست

    اگه واقعا نتونن همو قانع کنن این شرط گذاشتن ها فقط آدما رو مجبور به تحمل شرایط میکنه

    تفاوت ها رو باید در موردشون حرف زد ، نه اینکه کبریت زده و شعله ورشون کنیم واسه آتیش زدن به زندگی
    کدوم زندگی اخه؟ اینها که هنوز شروع به زندگی نکردند حالت خوبه ؟

  2. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : شغل یا نامزدم؟؟؟!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    کدوم زندگی اخه؟ اینها که هنوز شروع به زندگی نکردند حالت خوبه ؟
    نامزد هستن و عید هم عقد میکنن!

    بنای یه زندگی هستش...

    درضمن من با شما بحثی ندارم و صرفا پاسخگوی خانم استارتر هسم.

  3. بالا | پست 53

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : شغل یا نامزدم؟؟؟!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    نامزد هستن و عید هم عقد میکنن!

    بنای یه زندگی هستش...

    درضمن من با شما بحثی ندارم و صرفا پاسخگوی خانم استارتر هسم.
    خدا روشکر که با من بحثی نداری

  4. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25497
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 6 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شغل یا نامزدم؟؟؟!!!

    لطفا بحث ها رو به خصوصی ببرید و اینجا رو شلوغ نکنید ، 4 صفحه دارم کل کل می خونم، مثلا ایشون دنبال راهکار هستند و کاربران حوصله بحث خارج از موضوع رو ندارند.

  5. کاربران زیر از mehdity بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25497
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    9
    تشکر شده 6 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شغل یا نامزدم؟؟؟!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط sepideh22 نمایش پست ها
    سنمون من 22 هستم و ایشون 23
    سطح درآمد خانوادهامون بهم میخوره و در یه سطحیم هردومون مشهد زندگی میکنیم
    آشناییمونم راستش از طریق یه سایت بود البته نه به قصد دوستی ایشون امتحان شبکه داشت و یه سوال پرسیده بود من جوابشو دادم ولی متوجه نمیشد مجبور شدم تلفنی بگم و همینطور ادامه پیدا کرد!
    سطح روابطمونم ما هردو مذهبی هستیم و تا جایی که تونستیم سعی کردیم رعایت کنیم ولی به شدت صمیمی شدیم
    انتخابش کردم چون با بقیه ی پسرای الان فرق داره برخلاف سنش خیلی فهمیده اس از بچگی کار کرده و اصلا تنبل نیس از نظر اعتقادی شبیه هم هستیم (به جز مسئله ی کار) به یه اندازه مذهبی هستیم از نظر ظاهری خیلی بهم میایم تحصیل کرده اس خیلی درکس بالاس و از همه مهمتر منو خیلی دوست داره به اندازه ای که با مادرش مخالفت میکنه و زودتر از موعدش رفت سربازی
    من تا جایی که میدونستم سعی کردم نیاز ها و توقعاتمو بگم اونم همین کارو کرده و در تموم این مدت تنها مشکلی پیدا کردیم همین شغل هست
    بله اولویت های زندگیم رو طبقه بندی کردم و ازدواج رو اولویت نمیدونم چون از نظر من همه چی باید ذرکنار هم باشه مخصوصا ازدواج من عقیده دارم باید ازدواج کنم درس بخونم و در کنارش شغل هم داشته باشم چون اگه بخوام صبر کنم درسم تموم شه بعدش شغل پیدا کنم و بعد از اون ازدواج کنم دیگه رسیدم به 35 سالگی به نظرمن یکی از قشنگی های زندگی اینه که کنار همسرم همه چیزو بدست بیارم
    پیشنهاد ازدواج از وقتی سوم راهنمایی بودم خواستگار زیاد داشتم ولی مامانم اجازه نمیداد بیان وقتی خودم تنهایی هم بیرون میرفتم مثلا تو اتوبوس همیشه خانوما شماره میگرفتن
    دوست داشتن هم پسر خالم خیلی ابراز میکرد البته نه به من از طریق اقوام ولی نه اینکه بخواد با من رابطه برقرار کنه از اقوام میخواست تا با پدر من صحبت کنن برای ازدواج ولی هیچکس قبول نکرده بود چون از من کوچیکتر بود البته اگه میگفتنم من قبول نمیکردم!

    با سلام مجدد و ممنون از پاسخ کامل به سوالات
    مسئله ای که باهاش روبرو هستید رو دیدم و برایم بسیار ملموس است. امر ازدواج امروزه با توجه به تنوع اخلاقیات و بالا رفتن انتظار ها و سلایق و عقاید گوناگون پیچیدگی هایی پیدا کرده و نباید با آن ساده برخورد کرد. بسیاری از طلاق هایی که امروزه شاهد آن هستیم به دلیل کم اهمیت جلوه دادن مسائل پیش روی زوجین و خودنمایی کردن آن ها بعد از ازدواج است.
    در واقع ساختار مشکلات و انتظارات جوری است که قبل از ازدواج خود را کوچک و بی اهمیت جلوه می دهد (به دلایلی مثل احساسی کردن ارتباط ، ایده آل جلوه دادن خود در رابطه ها و ...)و بعد از ازدواج و زمانی که رابطه ها عادی شد تازه سر بر می آورند. مهم تر از مشکلات ، اختلافات و نا همگونی هاست که می تواند یک ازدواج را به سوی عدم موفقیت بکشاند . معمولا ما در روابط قبل از ازدواج (هرجور که بنگریم) می خواهیم اختلاف نظر ها و عدم تطابق اولویت های بنیادی را کمرنگ نشان دهیم که این می تواند بعد از ازدواج پشیمانی به همراه آورد . باید دانست عشق واقعی آن عشقی است که پایدار باشد و پایداری آن تشدید می خواهد که این مورد با تفاهم و تطابق نسبی دو طرف بوجود می آید و اگر این مورد نباشد آتشی ترین عشق ها (حتی کسانی که رگ زدند و فرار کردند) به دلیل شناخت نادرست منجر به شکست می شود. معمولا عشق قبل از ازدواج به خاطر عطش وصال و فکر مداوم به معشوق بعد از ازدواج اگر با تقویت همراه نشود به سردی می گراید. پس 1: لطفا پایه و اساس ازدواج را مسائل احساسی قرار ندهید. 2: برای این که وابستگی ایجاد نشود احساس خود را به هیچ صورتی بروز ندهید ( وابستگی یعنی با وجود عیب هایی که در او می بینید، باز نمی توانید از او دل بکنید و آن وقت است که به درد سر بزرگ افتادید ، که این مورد شامل شما نیز می شود. )
    مورد بعدی که امروزه بوجود آمده تغییر هنجار های اجتماعی و فردی است که برخی از آن ها با فطرت و ساخت ما هماهنگ نیستند و ما داریم سعی می کنیم خود را با آن وفق دهیم و دچار آشفتگی شده ایم . مرد و زن هر کدام از لحاظ فطری ( روحی و جسمی) خصوصیات و اهدافی دارند که گاهی اوقات کمرنگ می شود ، مثلا مرد هیکلی تر ، مغرور ، غیرتی ، نماد خواستن در رابطه ، استقلال گرا و ... ( که نیاز ها و توقعاتی را ایجاب می کند و دلیل همین موارد جذب جنس مخالف می شود. ) و زن نماد ظرافت و لطافت ، نماد آرامش ، دوست دارد تکیه گاهی در زندگی داشته باشد ، همدمی داشته باشد ، نماد ناز و ... ( که باز به خاطر همین خصوصیات مجذوب می شود) . حال اگر این ساختار به هم بریزد ( به هر دلیل) انتظارات هم به هم می ریزد و دیگر هرکس در جایگاه و نقش خود نمی تواند مفید باشد و روابط سرد می شود. این مورد را گفتم تا اولویت های شما را متذکر شوم. شما اولویت اولتان شوهر و همدم زندگیتان نیست در صورتی مرد خواسته اش این است (اغلب) . شما اولویت های زندگی را بر مبنای چیز های دیگری قرار داده اید و ازدواج و همسرتان را هم در کنار آن . زن هنگامی به وارد زندگی شود باید کاملا از همسر خود طبعیت و تمکین داشته داشته باشد تا غرور مرد حفظ شود و نباید مغایر با نظر وی کاری انجام دهد که در این صورت روابط به سردی و عدم اعتماد می انجامد. اولویت های زندگی نه تنها از خود فرد بلکه از انتظارات اطرافیان نسبت به فرد نشات می گیرد . اینطور که برداشت کردم در خانواده امروزی تری هستید و خانواده و اطافیان شما نیز پیشرفت شما را در مسائل مادی و شغلی می دانند. در صورتی که خانوداده مقابل خانواده سنتی تر و غایت را زندگی آرام و معمولی می دانند که این تفاوت در آینده برای بلند پروازی شما زنجیری خواهد شد و علاوه بر اختلاف درون خانواده به اطرافیان هم خواهد کشید. چون شما در سنی هستید که شخصیت و اهدافتان شکل گرفته به سختی خواهید توانست به چنین شرایطی کنار بیایید.
    مورد دیگر تفاوت سلیقه ها و انتظارات است که باید در نظر بگیرید. شما که از درس خواندن خوشتان نمی آید نباید انتظار داشته باشید که علاقه تدریس به مدت سی سال در شما بوجود آید. مطمئنا در آینده به دلیل بی رغبتی یا رها میکنید یا سرخورده می شوید. پس سعی کنید در زمینه ازدواج (حال که شخصیتتان شکل گرفته) ملاک ها و معیار های کلی داشته باشید و کوتاه نیایید مگر آنکه با ازدواج نیاز آن در شما از بین برود (مثلا اگر برای مسائل مالی می خواهید شاغل شوید با ازدواج با شخصی که مشکل مالی ندارد نیازی به شغل ندارید. ولی اگر نیاز عاطفی به شغل دارید با کسی ازدواج کنید که شغل شما را درک کند و ترجیحا همکار باشید. مثلا دو پرستار تا در محیط کار هم با هم باشید) در مورد شما این مشکلات نیز وجود دارد.
    با وجود اینکه دلایلی که برای انتخاب آوردید بیشتر عاطفی یا ظاهر بینانه بود ، می توان گفت زیاد هم شناخت یا دلیل منطقی ندارید فقط وابسته شده اید ، البته دلایلی مثل مهربان بودن یا خوشتیپ بودن نسبی و فقط از نظر شما هستن و دلایلتون رو سعی کنید به صورت جزئی تر برای خودتون بیان کنید{بهتر است بنویسید})
    ضمنا خانواده ها هم از لحاظ فرهنگی زیاد هماهنگی ندارن که خود مشکل است ، در ازدواج نباید گفت فقط خودش خانوادش که مهم نیس چون فرد در همان خانواده بزرگ شده ، خانواده ها اگر به هم شبیه باشند بخش زیادی از مشکلات خود به خود حل می شود.
    طریقه آشناییتون رو اصلا نفی نمی کنم (بسیار کسانی دیدم که تو فیسبوک با هم آشنا شدند و مناسب هم بودند و الان هم موفق اند و برعکس این مورد بیشتر) ولی اینطور آشنایی ها شناخت درستی نمی دهد و بهتر است با کسی که دوست شده اید به چشم ازدواج نگاه نکنید ،چون دو مقوله متفاوت هستند ، البته برای آشنایی بعد خاستگاری مشکلی ندارد ، فقط احساسی نشود.
    این مورد چون مورد اول شما بوده که علاقه مند شده اید و یکسال هست با هم آشنا هستید و وابسته شده اید ، بهتر است با خانواده (مادر شما و ایشان) به کلینیک مشاوره مراجعه کنید تا تست ها و مشاهدات لازم و صحبت های لازم انجام شود. اگر آشنایی و وابستگی شما در این حد نبود قطعا بهترین کار اتمام این رابطه بود چون اونطور که الان فکر می کنید با هم جور نیستید و جدای از مساله شغل اختلافات جدی دارید. حتی ممکن است شما یا آقا در اوایل زندگی از اولویت ها و خواسته ها کوتاه بیایند ولی در ادامه و عادی شدن زندگی را برایتان دشوار می کند و شیرینی عشق را تلخ می کند.

صفحه 2 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا شیطان به انسان سجده نکرد ؟؟؟
    توسط Reepaa در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 45
    آخرين نوشته: 01-14-2016, 12:29 AM
  2. ...ببین دختر خانم؟؟؟...
    توسط sam127 در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 10-22-2015, 07:56 PM
  3. ادامه به زندگی یا طلاق؟؟؟
    توسط Mahno0sh در انجمن مشاوره طلاق
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 09-17-2015, 11:32 AM
  4. منظورش از حرص دادن من چیه؟؟؟
    توسط biitaa در انجمن سایر
    پاسخ: 36
    آخرين نوشته: 06-07-2015, 02:38 AM
  5. چگونه عاشقانه زندگی کنیم؟؟؟
    توسط mahastey در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-08-2014, 08:47 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد