خب تو سه راه بیشتر نداری:
1. بی خیاله این ازدواج شی...چون این مسیله ی مهمیه.
2.بیخیال کار کردن شی.
3. ازدواج کنی و به این امید باشی که در آینده همسرت راضی بشه و بتونید سر این قضیه با صلح کنار بیاید...
به نظرم راه سومو کلا بزار کنار...چون یسری چیزها برای آدما اولویته و خط قرمز....و باید اون آدمارو با همین اولویتها بپسندی...اون آقا پسرو همینطوری که هست باید قبول کنی ،و اگه ذره ای شک تو دلت در این باره هست باید بریزی بیرون
در مورد انتخابه راه اولو دومم ...باید ببینی اولویت و خط قرمزه زندگیت چیه...ببین بعضی چیزها واسه بعضیا خطه قرمزه و به هیچ وجه نمیتونن باش کنار بیان ولی بعضی چیزها هست که آدم براش مهمه ولی با وجود بعضی تبصره ها میتونه باش کنار بیاد(به این مگن خط زرد!)
یه مثال میزنم شاید بهتر متوجه شی...
مثلا از یه پسری میپرسیم:معیارهای ازدواجت چیه؟!بعد اون ده تا ویژگی میگه،...........که دو تا از این ویژگی ها اینه:قد 170 و اخلاق خوب و شیطون....(مثلا
)
بعد به این آقا میگیم اگه دختری که میخای باش ازدواج کنی ،قدش 165 باشه ولی در عوض خیلی پولدار باشه،چی؟!یعنی باش ازدواج نمیکنی!!؟!بعد اون پسر میره تو فکر و بعد میگه حالا اگه خیلی پولدار باشه و بقیه ی معیارهامو داشته باشه،احتمالا قبول میکنم.....(به این میگن "خط زرد....یعنی معیاری که میتونیم بنا به شرایطی نادیدش بگیریم!)
اما فرض کن همین سوالو از همین آقا پسر در مورد اون ویژگیه "اخلاق خوب و شیطون."بپرسیم....مثلا بهش بگیم اگه دختری که میخای باش ازدواج کنی ،قدش 170 باشه،خیلی پولدار باشه،خیلی خوشگل باشه،دکتر باشه،خانوادش بهترین باشن و....خیلی چیزای خوب دیگه و فقط اون دختر اخلاق معمولی داشته باشه و شیطون نباشه،چی؟!یعنی باش ازدواج نمیکنی!!؟
بعد اون پسر جواب میده،نه قبول نمیکنم...و باید حتما این ویژگی"اخلاقو" داشته باشه(این میشه خط قرمز)!!
تو باید مرز خط قرمز و خط زرده معیارهاتو پیدا کنی!ببین موضوعه کار کردن برات یه خط زرد محسوب میشه یا خط قرمز...!بر اساسه اون تصمیم بگیر!
فقط یه موضوعیو هم بهتره مده نظرت باشه..فکر میکنم خوب باشه....ببین ماها (منظور ما دخترایی که عاشقه کار کردن هستیم و به قول تو سرشتمون با بیکاری نمیخونه)یه موقع هایی از دست این خواستگارهایی که با کار مخالفن،حرصمون میگیره و سریعا اون خواستگارو آدم متحجر و سنتی و غیر روشنفکر میدونیم و از لج اونها هم که شده دوست داریم کار کنیم....!
ولی واقعیتش اینه که بعضیا اینطور متحجر نیستن و فقط از رویه محبت و تجربه است که با کار مخالفن!!!!
میگی یعنی چی!!
الان بت میگم....
یه دوستی دارم 25 سالشه...پزشکی خونده...کلی برای درسش زحمت کشیده و همیشه نمونه بوده...تو این بین یه خاستگار داشت که شرایطه خوبی داشت ولی به شدت با کاره اون مخالف بود...!
اون موقع دوستم هم خندش گرفته بود هم غصش....میگفت منه پزشک کار نکنم!من عاشقه کارمم...اصلا به خاطره این درس خوندم...میگفت حالا اگه یه درسه انسانی مثل جامعه شناسی خونده بودم...باز یه چیزی....ولی من نمیتونم از کارم بزنم...
اون آقا هم آدم فهمیده ای بود...میگفت حق با توا...ولی من بخاطره خودت میگم...
مادر اون آقا هم سرکار میرفته و به این خاطر دیده بود که چقدر اذیت میشه...درسته خانوومی که همه چیز تموم باشه به همه ی کارهاش میرسه و درسته که قرار نیست زن همه ی کارهای خونه رو انجام بده...ولی فقط بحثه کاره خونه نیست که....بعضی موقع ها یه خانوم اینقدر خسته میشه که حتی حوصله ی محبت دیدنم نداره...
همین دوستم الان صبح تا شب سرکاره....صبح ها کار آموزیه...تو بیمارستانه دولتی و عصرها تو یه بیمارستان خصوصی...باور کن شب که بش زنگ میزنم از حال افتاده و دیگه نای خندیدن هم نداره...حالا فرض کن همیم آدم تو زندگیه مشترک چقدر لطمه به خودش میزنه...حتی نایه اینو نداره که از شوهرش بشنوه:دوستت دارم"!!!
درسته اینها با برنامه ریزی دقیق و سنجیده قابل حل شدنه ولی اون چیزی که من میخاستم از حرفای بالا یادآوری کنم...اینه که حواست باشه بعضی حرفا به خاطر خوده آدمه هرچند اون لحظه خود آدم متوجه نباشه و شاید چون تجربه نکرده،نتونه دقیقن شرایطو بسنجه!
نهایتا بشین با خودت دو دو تا چهارتا کن..و ببین از زندگیت چی میخای و خطوط زرد و قرمزه معیارهاتو مشخص کن...ایشالا که بتونی یه تصمیمه خوب بگیری.....
اگه خیلی دودل بودی...یه راهی هست که من قبلن یه جایی خونده بودم ،جالبه ،اگه خاستی امتحانش کن....
اون راه اینه:"همیشه اگه تو تصمیم بین دو کار دو دل بودی،قرعه کشی کن...مهم نیست نتیجه ی قرعه کشی چی باشه،مهم اینه که وقتی داری قرعه کشی میکنی،دوست داشته باشی "کدوم" دربیاد...!!همونو انجام بده...
موفق باشی دوستم