نوشته اصلی توسط
saz
خواهر من دو سال پیش با پسری آشنا و علاقمند شد و تصمیم به ازدواج گرفتن.یک سال پیش خواستگاری کردن وقرار شد که برن آزمایش.بعد از آزمایش خواهرم گفت که کم خونی داره و نمی تونه ازدواج کنه.بعد از اینکه کم خونیش برطرف شد گفت که پسره مشکل بچه دار شدن داره.یکی از آشنایان هم می گفت که پسره گفته طبق نتیجه آزمایش اینها نمی تونن باهم ازدواج کنن.حالا پسره دیگه نمی خواد با خواهر من ازدواج کنه ولی خواهرم نمی تونه ازش دل بکنه.ضمنا ما حدس می زنیم که پسره به خواهرم دروغ گفته که مشکل از اون هست.الان پسره به دنبال یه دختر دیگه واسه ازدواج هست ولی دروغکی به خواهرم گفته که مادرش دنبال یه دختر دیگه هست و نمی خواد دل مادرشو بشکنه.خلاصه چند تا دروغ دیگه هم گفته ولی ما نمی تونیم به خواهرم بفهمونیم که اون بهت دروغ گفته و فقط حرفهای پسره رو قبول می کنه.خود پسره هم به بابام گفته که نمی خواد با خواهرم ازدواج کنه ولی باز هم دختر شما دست از سر من برنمی داره.میخواستم ببینم در این شرایط ما چی کار می تونیم بکیم؟ضمنا میگه که یا منو بکشید یا خودکشی میکنم میگه کاری به کار من نداشته باشید و در این مورد هر کاری دلم خواست می کنم