نمایش نتایج: از 1 به 32 از 32

موضوع: عدم میل جنسی به همسر

3126
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    عدم میل جنسی به همسر

    سلام خدمت تمام اعضای محترم سایت. من یه پسر ۲۷ ساله ام که حدودا سه ساله عقدکردم ویه سال ونیمه که عروسی گرفتم ورفتم خونه خودم.مشکل جدی ای دارم که ممنون میشم نظرتونوبدونم.چون درفضای واقعی امکان مطرح کردنش کمترهست.فقط لطفا اگرکه خواستید لطف کنیدونظربدید حتماکل متنوبخونید.ممنون میشم...برای اینکه بتونم درست حرف ودرواقع مشکلموبیان کنم ناگزیرم که کمی به عقب برگردم وازخودم بگم.به خاطرطولانی شدن احتمالی سوالم هم عذرمیخوام.

    من مهندس مکانیکم ومحیط کارم صنعتیه ( چه حالا وچه دردوران تجرد) وتقریباهیچ همکارخانمی ندارم.شایدعجیب به نظرتون بیاد اماقبل ازدواج هم هیچگونه رابطه ای درهیچ حدی باجنس مخالف نداشتم. شده بودکه ازکسی واقعاخوشم بیاداماچون شرایط ازدواجو نداشتم هیچ اقدامی نمیکردم.اینوهم بگم که عدم رابطم باجنس مخالف به خاطرمشکل ظاهری یاعدم اعتمادبه نفس یاهیچ چیزدیگه ای نبود، من آدم رابطه داشتن نبودم.اگرنه خداروشکرهم سالمم و هم ظاهرم خوبه. جوری که هیشکی الآن باورش نمیشه من قبل خانومم به هیچ شکلی با هیچ احدالناسی رابطه نداشتم.بگذریم...

    آخرای ۹۲ من درسم تموم شده بود، سرکارم تاحدودی جاافتاده بودم وسربازیمم رفته بودم.این شدکه تصمیم به ازدواج گرفتم وباخونوادم مطرحش کردم.ازآشنایان یه خانومی که اینوفهمیده بودیکیومعرفی کرد به مادرم ومام رفتیم خواستگاری.توجلسه ی اول وباآدرسی که به ماداده بودن مشخص بودکه خونواده ی ایشون ازلحاظ اقتصادی بهترازمابودن( نه خیلی، درحدیک یا نهایتا دو دهک مثلا!).سرتونودردنیارم، خلاصش ما ۴ جلسه صحبت کردیم و یه جلسه هم رفتیم بیرون توپارک باهماهنگی خونواده ها صحبت کردیم، جهت آشنایی بیشتر.ماحصل صحبت ها این شدکه من فهمیدم ایشون دخترخیلی خوبیه، خودش وخونوادش آدمای نجیبی هستن،ازلحاظ سطح تحصیلات وخیلی مسایل تا حدودی به من میخوره، اماتوقعات اقتصادی ومعیشتیش بیشترازحدی بودکه من ازپسش بربیام. من هم اینوگفته بودم وکاملا صادقانه جلورفتم.درنهایت من یه شب به مادرایشون تماس گرفتم وگفتم شما ودخترخانوم وکلا خونوادتون خیلی محترم وشریف هستین اما حقیقتش من ازلحاظ اقتصادی خیلی خوشبین نیستم که بتونم دخترخانومتونو کامل تامین کنم. ایشون گفتن که اگرکه فقط همین مساله هستش که مشکلی نیست وما هم باشماراه میایم وماهم اونجوراکه فک کنید نیستیمو این حرفا.منم قانع شدم ودوتاخونواده هاتویه جلسه ی رسمی ترنشستیم پای صحبت و قول وقرارمجلس گذاشته شد ومام رسما زن وشوهر شدیم.

    پس ازیه مدت که ازدوران عقدمون گذشت خداروشکرمنم اوضاع کاریم بهترشدو جوری شدکه بتونم کلیات یه زندگی درشان همسرم وخونوادشو راه بندازم.بنابراین تاحدقابل توجهی ازمشکل ذهنی من درموردمسایل اقتصادی برطرف شد( الآنم خیلی عالی نیستم اما به حدلازم غنای مالی دارم.)

    اما یه مشکل اساسی دارم.همسرم خیلی خانومه، خونواده دارواصیله اما من حس خاصی نسبت بهش ندارم. من موقع ازدواج یه چیزخیلی مهمو نادیده گرفته بودم. اینکه به قول قدیمیها: علف بایدبه دهن بزی شیرین بیاد.خوب بودن دوطرف کافی نیست، جاذبه ی درونی لازمه واسه یه ازدواج موفق.بعدحدودسه سال الآن میبینم که همسرم هیچوقت اون علفی نبوده که به دهن من بز شیرین بیاد! دقیقانمیدونم چرااون موقع انقدربیتوجه بدم، شایدلازم بودحداقل یه جلسه میرفتم پیش مشاور. شایدهیچ گونه رابطه نداشتنی با جنس مخالف انقدمنوبی توجه کرده بود، وشایدم بولدشدن مساله اقتصادی توذهنم باعث شده بود سایرچیزا که ای بسا ریشه ای ترومهمترن رونبینم. نمیدونم...

    اوایلی که عروسی گرفته بودیم و اومده بودم خونه ی خودم، فک میکردم منم مثل خیلیا خوشی زده زیردلم ویه مدت بگذره درست میشه همه چیز. وقتی میدیدم که هنگام بیرون رفتن باهمسرم،خیلی ازخانومایی که توکوچه وخیابون میدیدم جذابیت بیشتری نسبت به همسرم دارن برام ( شایدبیشتر ازنصف خانوما این حسوبرام تداعی میکردن) توفکرمیرفتم وحالم گرفته میشداما به روی خانومم نمی آوردم.آخه اون بنده خدا که تقصیرومشکلی نداشت. یه مدت تصمیم گرفتم شدیداآدم سربه زیری بشم وتوخیابون سعی کنم هیشکیونبینم، سعی کردم فیلمای زبون اصلی نبینم( منظورم گلاب به روتون، فیلم پورن نیستش، اونو من ازاولشم خیلی درگیرش نبودم.منظورم فیلمای غیرفارسی مثل هالیووده)،حتی فیلمای ایرانی ای که هنرپیشه ی خانومشون منوبه وجدمیاوردنبینم!( اینوهم بگم که من سالهاست تفریح اصلیم فیلم دیدنه واین تصمیم خیلی راحتی نبودبرام). اما این کارم افاقه نکرد.ینی هیچی افاقه نمیکنه.

    الآن میبینم ومیدونم که مشکلم خیلی ریشه ای ترازاین حرفاست. شده چن روزمسافرت کاری بودم وهمسرمو ندیدم اماحتی دلم تنگ هم نشده براش.هیشکدوم ازکارهای خانومم منوبه وجدنمیاره وجذابیتی نداره واسم. اون یه مقدارحداقلی جذابیت موقع خواستگاری هم صرفا به این دلیل بود که ایشون اولین خانومی بودکه من حتی درست وحسابی همکلامش شده بودم.واگه جای ایشون هردختردیگه ای هم رواون صندلی نشسته بود چون برام یه اتفاق کاملا تازه بودیه کشش حداقلی ای میداشت.

    خیلی وقته میخوام برم پیش مشاوراما حقیقتش ترس دارم، میترسم صحبت بامشاور این حسو توم تقویت کنه که توخیلی اشتباه بزرگی کردی وتنها راه خلاصیت جداییه! واقعیتش اصلا نمیتونم راحت به جدایی فک کنم، نه مشکل مهریه اس ونه هیچ چیز.مشکل اینه که خیلی نامردیه درحق خانومم. اون چرابایدپاسوز اشتباه ابلهانه ی من شه؟! حس کسیو دارم که نه راه پس داره ونه راه پیش.

    پرواضحه که این مساله تورابطه جنسیمون هم خیلی اثرگذاشته.فک کنم تونستم درست شرح بدم مشکلمو. اینم بگم همسرم دوسال کوچکترازمنه ویه خرده چاقترازمن. ازاساتیدومشاوران واعضا سایت اگرکه کسی تجربه ی مشابه بامنو داره ویا چیزی میدونه که من ممکنه ندونم ویاهرچی. خوشحال میشم بشنوم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2016
    شماره عضویت
    31863
    نوشته ها
    163
    تشکـر
    44
    تشکر شده 75 بار در 56 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    سلام دوست عزیز
    شما نیاز نیست زنی رو که دوست داری توی خیابون ببینی
    تو میتونی خیلی راحت توی تیپ و قیافه و حرف زدن خانومتون تغییر ایجاد کنید
    وقتی ازتون در هر زمینه ای نظر میخواد شما چیزی که واقعا بهش علاقه دارید رو به ایشون بگید
    و بگید که اینجوری زیبا ترید
    ن تنها به ایشون بر میخوره بلکه از اینکه مورد نوجه شما قرارگرفتن خوشحال میشن
    و به همون زنی که برای شما جذابه تبدیل میشه
    دلیل جذابیت تمام اون زنایی که توی خیابون میبینید فقط ارایش و خوب لباس پوشیدن و
    بلانسبت بعضی از زنا و دختر خانوما،هرزه بازی هست که میخوان خودشونو توی دل مردا و پسرا جا کنن
    مطمئن باشید که هیچکدوم مثه خانومتون نمیشه و زن زندگی نیست
    امیدوارم موفق باشید

  3. 3 کاربران زیر از mamadiiiiii بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    یه سوال : ظاهر خانمتونو میپسندید (یعنی اگر توی خیابون باهم راه برید و اتفاقی دوستتونو ببینید خجالت میکشید بگید این خانوممه ؟)
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    متاسفانه این زنگ خطری هستش تو پسرایی که قبل ازدواج دنبال روابط نرفتن بعد از ازدواج گیجن و بعضیا چون یکم تو لذت ارتباط با غیر همجنس فرو میرن دوست دارن این لذته بیشتر بشه

    و این میشه مشکل شما

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    علیک سلام دوست عزیز.تشکربابت وقتی که گذاشتین ونظرتونوگفتین.دراینی که من میتونم با اعلام سلیقم به قول شما ازلحاظ نوع پوشش وقیافه وحتی نوع حرف زدن همسرم تغییراتی ایجادکنم شکی نیست، اما اینی که گفتین(خیلی راحت!) روقبول ندارم.کاربسیارزمانبرو فرسایشی ای هست و مهمتراز اون اینکه تاحدودی شدنیه نه اینکه انتظاریه انقلاب روداشته باشی.

    درمورد این تیکه ازصحبتتون :

    (دلیل جذابیت تمام اون زنایی که توی خیابون میبینید فقط ارایش و خوب لباس پوشیدن و

    بلانسبت بعضی از زنا و دختر خانوما،هرزه بازی هست که میخوان خودشونو توی دل مردا و پسرا جا کنن
    مطمئن باشید که هیچکدوم مثه خانومتون نمیشه و زن زندگی نیست)

    تشکربابت تعریفتون ازخانوم بنده، امامساله این نیست. اتفاقا من نسبت به آرایش غلیظ یا پوششهایی که ممکنه ازروی هرزگی باشه تحریک نمیشم، کلا اینکی که من اسم کوچه وخیابون روآوردم فقط باب مثال بود ومنظورمن هم ازجاذبه صرفا جاذبه ی جنسی نیست. اتفاقا الآن که دارم توذهنم رو مرورمیکنم میبینم که جذاب ترین خانوم ها( که من نسبت بهشون کشش دارم) موقرترین اونهان.
    من بیشترچهره ی خانوم ها منظورم بود نه تیپ وقیافشون.


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    خیر، چهره ی همسرم خوبه.اما به دل من نمیشینه.به عنوان مثال الآن که فک میکنم ویه خورده مقایسه میکنم میبینم که من ازخانوم هایی باچشم وابروهای مشکی خیلی خوشم میاد( که همسرم اینطورنیستن).وباقدوقامتی کمی بلندترازخانوم خودم

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط miss eli vrn نمایش پست ها
    یه سوال : ظاهر خانمتونو میپسندید (یعنی اگر توی خیابون باهم راه برید و اتفاقی دوستتونو ببینید خجالت میکشید بگید این خانوممه ؟)
    خیر، چهره ی همسرم خوبه.اما به دل من نمیشینه.به عنوان مثال الآن که فک میکنم ویه خورده مقایسه میکنم میبینم که من ازخانوم هایی باچشم وابروهای مشکی خیلی خوشم میاد( که همسرم اینطورنیستن).وباقدوقامتی کمی بلندترازخانوم خودم

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30750
    نوشته ها
    338
    تشکـر
    1,307
    تشکر شده 391 بار در 213 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    سلام
    نه ازینکه برید پیش مشاور نترسیده هیچ مشاوری به شما نمیگه که راهتون طلاقه.
    شما باید دیدت رو به همسرت تغییر بدی بیشتر باهاش حرف بزنی به خوبی هاش فکر کنی. حتی اگه تلقین کنی که زیاد دوسش داری کم کم این حس ایجاد میشه.
    امضای ایشان
    حال که انسان اشرف مخلوقات است
    باید در هر گام به یاد داشته باشد که خلیفه خدا بر زمین است
    و طوری رفتار کند که شایسته ی این مقام باشد.
    انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود،
    باز هم باید مانند خلیفه ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمین رفتار کند.


    ملت عشق، الیف




  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    دوست عزیز
    این طور که متوجه شدم شما از ظاهر همسرتون ناراضی هستید
    به قول خودتون این کاملا نامردی هست که الان متوجه این موضوع شدید هم در حق خودتون نامردی کردید و هم در حق همسر خوبتون
    به نظره من سعی کن جنبه های و ویژگی های مختلف و بیشتری از همسرت رو کشف کنی
    یه دفتر بردار و هر روز یکی از خصوصیات و علاقه همسرتو بنویس حتی عادتش در کار های روتین زندگی مثل غذا خوردن و ...
    درسته که به دل نشستن ظاهر مهمه اینجا دو دسته مطرحه
    یه موقع میبینی طرف از دید ما متوسطه
    یه موقع ام هست غیر قابل تحمله یعنی صد و هشتاد درجه با معیار های ظاهری که داریم متفاوته
    اگر متوسط باشه یعنی نصف معیار های ظاهریه ما رو رو داشته باشه و بقیه موارد هم مورد پسندمون باشه میشه ادامه داد و حتی در خیلی موارد به عشق رسید چون بعد از چندین سال زندگی شما مفهوم اینکه میگن اخلاق و نجیب بودن و خانواده دار بودن چقدر مهمه به وضوح برات ملموس میشه
    اما اگر از دسته غیر قابل تحمل باشه همش با خودت درگیری و حتی امکان داره به مرور زمان به خودت اجازه بدی با این توجیحات خدایی نکرده به زنت خیانت کنی

    بشین با خودت حسابی فکر کن و حتما پیش مشاور برو مسئله ایی که برات پیش اومده رو حل کن نه از ترس جواب صورت مسئله رو بخوای پاک کنی
    و در نهایت تصمیمی بگیر بقیه ی زندگیت حسرت نخوری
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  11. 2 کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    متاسفانه این زنگ خطری هستش تو پسرایی که قبل ازدواج دنبال روابط نرفتن بعد از ازدواج گیجن و بعضیا چون یکم تو لذت ارتباط با غیر همجنس فرو میرن دوست دارن این لذته بیشتر بشه

    و این میشه مشکل شما
    سلام دوست عزیز...
    اینی که گفتین :
    بعضیا چون یکم تو لذت ارتباط با غیر همجنس فرو میرن دوست دارن این لذته بیشتر بشه

    و این میشه مشکل شما

    این ظنی بودکه تاچن ماه پیش به خودم داشتم اما الآن تقریبا مطمئنم که اینطور نیست. ینی درموردمن صدق نمیکنه. من چیزخیلی خاص وکمیابی ازیه رابطه نمیخوام، میخوام رابطم جوششی باشه نه کوششی! اینکه ابرازعلاقم، تاییدم، حمایتهام و... حرف دلم باشه نه صرفاازروی انجام وظیفه ی شوهری .همین

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط miss eli vrn نمایش پست ها
    دوست عزیز
    این طور که متوجه شدم شما از ظاهر همسرتون ناراضی هستید
    به قول خودتون این کاملا نامردی هست که الان متوجه این موضوع شدید هم در حق خودتون نامردی کردید و هم در حق همسر خوبتون
    به نظره من سعی کن جنبه های و ویژگی های مختلف و بیشتری از همسرت رو کشف کنی
    یه دفتر بردار و هر روز یکی از خصوصیات و علاقه همسرتو بنویس حتی عادتش در کار های روتین زندگی مثل غذا خوردن و ...
    درسته که به دل نشستن ظاهر مهمه اینجا دو دسته مطرحه
    یه موقع میبینی طرف از دید ما متوسطه
    یه موقع ام هست غیر قابل تحمله یعنی صد و هشتاد درجه با معیار های ظاهری که داریم متفاوته
    اگر متوسط باشه یعنی نصف معیار های ظاهریه ما رو رو داشته باشه و بقیه موارد هم مورد پسندمون باشه میشه ادامه داد و حتی در خیلی موارد به عشق رسید چون بعد از چندین سال زندگی شما مفهوم اینکه میگن اخلاق و نجیب بودن و خانواده دار بودن چقدر مهمه به وضوح برات ملموس میشه
    اما اگر از دسته غیر قابل تحمل باشه همش با خودت درگیری و حتی امکان داره به مرور زمان به خودت اجازه بدی با این توجیحات خدایی نکرده به زنت خیانت کنی

    بشین با خودت حسابی فکر کن و حتما پیش مشاور برو مسئله ایی که برات پیش اومده رو حل کن نه از ترس جواب صورت مسئله رو بخوای پاک کنی
    و در نهایت تصمیمی بگیر بقیه ی زندگیت حسرت نخوری
    نه،ازهمون دسته ی متوسطه دوست عزیز.حرفتون متینه

  14. کاربران زیر از mohsen.k2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    آقا محسن اینکه گفتی میخوام رابطه ام جوششی باشه نه کوششی
    این و داشته باش که رابطه ایی که جوشش زیاد باشه زودم سرد میشه
    اما رابطه ایی که با کوشش درست شده باشه برای هر قدمش هر دو طرف زحمت کشیده باشند پایدار و ماندگاره

    یه متن زیبا از دکتر علی شریعتی برات میذارم :

    دوست داشتن از عشق بهتر است... عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی ، اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .

    عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد .

    عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست ...

    عشق ، در هر رنگی و سطحی ، با زیبایی محسوس ، در نهان یا آشکار رابطه دارد . چنان که شوپنهاور می گوید : «شما بیست سال بر سن معشوق تان بافزایید، آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساس تان مطالعه کنید »!

    اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند .

    عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت .

    عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است . اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و «دیدار و پرهیز» ، زنده و نیرومند می ماند . اما دوست داشتن با این حالات نا آشناست دنیایش دنیای دیگری است .

    عشق جوششی یک جانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست ؟ یک «خود جوشی ذاتی است» ، از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه ، میان دو بیگانه نا همانند ، عشق جرقه می زند ، و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن ، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجاست که گاه پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند احساس می کنند که همدیگر را نمی شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق که درد کوچکی نیست فراوان است .

    اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می آید ، و در حقیقت در آغاز ، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند ، و پس از «آشنا شدن» است که «خودمانی» می شوند . دو روح ، نه دو نفر ، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی بودن کنند .

    عشق ، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانیِ «فهمیدن» و «اندیشیدن» نیست . اما دوست داشتن در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .
    عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در «دوست» می بیند و می یابد .
    عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق .
    عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد .
    عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر . از عشق هرچه بیشتر می نوشیم ، سیراب تر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر ، عشق هرچه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر .
    عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .
    عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن ، عشق غذا خوردن یک گرسنه است و دوست داشتن «همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن» است .
    عشق گاه جابجا می شود و گاه سرد می شود و گاه می سوزاند . اما دوست داشتن از جای خویش ، از کنار دوست خویش ، بر نمی خیزد ؛ سرد نمی شود که داغ نیست ؛ نمی سوزاند که سوزاننده نیست .
    عشق رو به جانب خود دارد . خود خواه است و خود پا و حسود و معشوق را برای خویش
    می پرستد و می ستاید ، اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد ، دوست خواه است و دوست پا و خود را برای دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میانه نیست .

    ... که دوست داشتن از عشق برتر است و من ، هرگز ، خود را تا سطح بلند ترین قله
    عشق های بلند ، پایین نخواهم آورد .


    دکتر علی شریعتی
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  16. کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aza نمایش پست ها
    سلام
    نه ازینکه برید پیش مشاور نترسیده هیچ مشاوری به شما نمیگه که راهتون طلاقه.
    شما باید دیدت رو به همسرت تغییر بدی بیشتر باهاش حرف بزنی به خوبی هاش فکر کنی. حتی اگه تلقین کنی که زیاد دوسش داری کم کم این حس ایجاد میشه.
    آره،حتماباس برم پیش مشاور.اماشما مطمئنید که تلقین باعث میشه که کسیو دوس داشته باشی؟! ینی همچین تجربه ای رودارید؟ آخه بعیدمیدونم دوست گرامی.

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط miss eli vrn نمایش پست ها
    آقا محسن اینکه گفتی میخوام رابطه ام جوششی باشه نه کوششی
    این و داشته باش که رابطه ایی که جوشش زیاد باشه زودم سرد میشه
    اما رابطه ایی که با کوشش درست شده باشه برای هر قدمش هر دو طرف زحمت کشیده باشند پایدار و ماندگاره

    یه متن زیبا از دکتر علی شریعتی برات میذارم :

    دوست داشتن از عشق بهتر است... عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی ، اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال .

    عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد .

    عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست ...

    عشق ، در هر رنگی و سطحی ، با زیبایی محسوس ، در نهان یا آشکار رابطه دارد . چنان که شوپنهاور می گوید : «شما بیست سال بر سن معشوق تان بافزایید، آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساس تان مطالعه کنید »!

    اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح که زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند .

    عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار و سرشار از نجابت .

    عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است . اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود ، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و «دیدار و پرهیز» ، زنده و نیرومند می ماند . اما دوست داشتن با این حالات نا آشناست دنیایش دنیای دیگری است .

    عشق جوششی یک جانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست ؟ یک «خود جوشی ذاتی است» ، از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند و گاه ، میان دو بیگانه نا همانند ، عشق جرقه می زند ، و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن ، چهره یکدیگر را می توانند دید و در اینجاست که گاه پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند احساس می کنند که همدیگر را نمی شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق که درد کوچکی نیست فراوان است .

    اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می آید ، و در حقیقت در آغاز ، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند ، و پس از «آشنا شدن» است که «خودمانی» می شوند . دو روح ، نه دو نفر ، که ممکن است دو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی بودن کنند .

    عشق ، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانیِ «فهمیدن» و «اندیشیدن» نیست . اما دوست داشتن در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .
    عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در «دوست» می بیند و می یابد .
    عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق .
    عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد .
    عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر . از عشق هرچه بیشتر می نوشیم ، سیراب تر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر ، تشنه تر ، عشق هرچه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر .
    عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .
    عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن ، عشق غذا خوردن یک گرسنه است و دوست داشتن «همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن» است .
    عشق گاه جابجا می شود و گاه سرد می شود و گاه می سوزاند . اما دوست داشتن از جای خویش ، از کنار دوست خویش ، بر نمی خیزد ؛ سرد نمی شود که داغ نیست ؛ نمی سوزاند که سوزاننده نیست .
    عشق رو به جانب خود دارد . خود خواه است و خود پا و حسود و معشوق را برای خویش
    می پرستد و می ستاید ، اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد ، دوست خواه است و دوست پا و خود را برای دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میانه نیست .

    ... که دوست داشتن از عشق برتر است و من ، هرگز ، خود را تا سطح بلند ترین قله
    عشق های بلند ، پایین نخواهم آورد .


    دکتر علی شریعتی
    این متنوتاحالا کامل نخونده بودم، ممنون ازشما، روح دکترشریعتی نازنین هم قرین رحمت بادانشاالله.

    شماروارجاع میدم به قسمت بولدشده ی صحبتتون درزیر:

    اما رابطه ایی که با کوشش درست شده باشه برای هر قدمش هر دو طرف زحمت کشیده باشند پایدار و ماندگاره

    تمام مشکل من اینه که این ازسمت هردوطرف نیست آخه. بیشترازطرف منه.

  19. کاربران زیر از mohsen.k2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    این متنوتاحالا کامل نخونده بودم، ممنون ازشما، روح دکترشریعتی نازنین هم قرین رحمت بادانشاالله.

    شماروارجاع میدم به قسمت بولدشده ی صحبتتون درزیر:

    اما رابطه ایی که با کوشش درست شده باشه برای هر قدمش هر دو طرف زحمت کشیده باشند پایدار و ماندگاره

    تمام مشکل من اینه که این ازسمت هردوطرف نیست آخه. بیشترازطرف منه.
    آقا محسن میدونید مشکل خیلی از زوج ها اینکه بین خودشون یه دیوار شیشه ایی کشیدن و با هام روراست نیستند
    از کجا معلوم ، هرکسی از دید خودش نگاه میکنه شاید همسرتونم برای رابطتتون به شیوه ی خودش داره تلاش میکنه !
    از همسرتون بخواهید با هم پیش برید خواسته هاتون رو بهم بگید
    چون اگر همین خواسته های کوچک کوچک روی هم جمع بشند امکان داره تبدیل به کوهی از مشکلات بشن
    میتونید خودتونو خانمتون هر دو با هم پیش مشاور برید
    امضای ایشان

    Don't GIVE UP
    if you wait for the perfect time you will never get anything done

  21. کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 16


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز...
    اینی که گفتین :
    بعضیا چون یکم تو لذت ارتباط با غیر همجنس فرو میرن دوست دارن این لذته بیشتر بشه

    و این میشه مشکل شما

    این ظنی بودکه تاچن ماه پیش به خودم داشتم اما الآن تقریبا مطمئنم که اینطور نیست. ینی درموردمن صدق نمیکنه. من چیزخیلی خاص وکمیابی ازیه رابطه نمیخوام، میخوام رابطم جوششی باشه نه کوششی! اینکه ابرازعلاقم، تاییدم، حمایتهام و... حرف دلم باشه نه صرفاازروی انجام وظیفه ی شوهری .همین
    سلام

    من همیشه میگم باید قبل اقدام به خواستگاری، رابطه داشت( در حد شناخت کامل طرف و دونستن میزان احساسها نسبت به هم ) و اگه احساسی شکل نگرفت میتونن راحت کات کنن تموم شه قضیه

    اما اکثر دوستان میگن باید به واسطه خانواده ها آشنا شد که به نظر من باعث بروز مشکلاتی مثل همین مشکل شما خواهد شد

    نمیدونم شایدم احساس آدما فرق داره

    برای خود منم احساس داشتن و عاشق بودن قبل از عقد از واجباته و نمیتونم منکرش بشم و باید در نظر داشته باشم

  23. کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام خدمت تمام اعضای محترم سایت. من یه پسر ۲۷ ساله ام که حدودا سه ساله عقدکردم ویه سال ونیمه که عروسی گرفتم ورفتم خونه خودم.مشکل جدی ای دارم که ممنون میشم نظرتونوبدونم.چون درفضای واقعی امکان مطرح کردنش کمترهست.فقط لطفا اگرکه خواستید لطف کنیدونظربدید حتماکل متنوبخونید.ممنون میشم...برای اینکه بتونم درست حرف ودرواقع مشکلموبیان کنم ناگزیرم که کمی به عقب برگردم وازخودم بگم.به خاطرطولانی شدن احتمالی سوالم هم عذرمیخوام.

    من مهندس مکانیکم ومحیط کارم صنعتیه ( چه حالا وچه دردوران تجرد) وتقریباهیچ همکارخانمی ندارم.شایدعجیب به نظرتون بیاد اماقبل ازدواج هم هیچگونه رابطه ای درهیچ حدی باجنس مخالف نداشتم. شده بودکه ازکسی واقعاخوشم بیاداماچون شرایط ازدواجو نداشتم هیچ اقدامی نمیکردم.اینوهم بگم که عدم رابطم باجنس مخالف به خاطرمشکل ظاهری یاعدم اعتمادبه نفس یاهیچ چیزدیگه ای نبود، من آدم رابطه داشتن نبودم.اگرنه خداروشکرهم سالمم و هم ظاهرم خوبه. جوری که هیشکی الآن باورش نمیشه من قبل خانومم به هیچ شکلی با هیچ احدالناسی رابطه نداشتم.بگذریم...

    آخرای ۹۲ من درسم تموم شده بود، سرکارم تاحدودی جاافتاده بودم وسربازیمم رفته بودم.این شدکه تصمیم به ازدواج گرفتم وباخونوادم مطرحش کردم.ازآشنایان یه خانومی که اینوفهمیده بودیکیومعرفی کرد به مادرم ومام رفتیم خواستگاری.توجلسه ی اول وباآدرسی که به ماداده بودن مشخص بودکه خونواده ی ایشون ازلحاظ اقتصادی بهترازمابودن( نه خیلی، درحدیک یا نهایتا دو دهک مثلا!).سرتونودردنیارم، خلاصش ما ۴ جلسه صحبت کردیم و یه جلسه هم رفتیم بیرون توپارک باهماهنگی خونواده ها صحبت کردیم، جهت آشنایی بیشتر.ماحصل صحبت ها این شدکه من فهمیدم ایشون دخترخیلی خوبیه، خودش وخونوادش آدمای نجیبی هستن،ازلحاظ سطح تحصیلات وخیلی مسایل تا حدودی به من میخوره، اماتوقعات اقتصادی ومعیشتیش بیشترازحدی بودکه من ازپسش بربیام. من هم اینوگفته بودم وکاملا صادقانه جلورفتم.درنهایت من یه شب به مادرایشون تماس گرفتم وگفتم شما ودخترخانوم وکلا خونوادتون خیلی محترم وشریف هستین اما حقیقتش من ازلحاظ اقتصادی خیلی خوشبین نیستم که بتونم دخترخانومتونو کامل تامین کنم. ایشون گفتن که اگرکه فقط همین مساله هستش که مشکلی نیست وما هم باشماراه میایم وماهم اونجوراکه فک کنید نیستیمو این حرفا.منم قانع شدم ودوتاخونواده هاتویه جلسه ی رسمی ترنشستیم پای صحبت و قول وقرارمجلس گذاشته شد ومام رسما زن وشوهر شدیم.

    پس ازیه مدت که ازدوران عقدمون گذشت خداروشکرمنم اوضاع کاریم بهترشدو جوری شدکه بتونم کلیات یه زندگی درشان همسرم وخونوادشو راه بندازم.بنابراین تاحدقابل توجهی ازمشکل ذهنی من درموردمسایل اقتصادی برطرف شد( الآنم خیلی عالی نیستم اما به حدلازم غنای مالی دارم.)

    اما یه مشکل اساسی دارم.همسرم خیلی خانومه، خونواده دارواصیله اما من حس خاصی نسبت بهش ندارم. من موقع ازدواج یه چیزخیلی مهمو نادیده گرفته بودم. اینکه به قول قدیمیها: علف بایدبه دهن بزی شیرین بیاد.خوب بودن دوطرف کافی نیست، جاذبه ی درونی لازمه واسه یه ازدواج موفق.بعدحدودسه سال الآن میبینم که همسرم هیچوقت اون علفی نبوده که به دهن من بز شیرین بیاد! دقیقانمیدونم چرااون موقع انقدربیتوجه بدم، شایدلازم بودحداقل یه جلسه میرفتم پیش مشاور. شایدهیچ گونه رابطه نداشتنی با جنس مخالف انقدمنوبی توجه کرده بود، وشایدم بولدشدن مساله اقتصادی توذهنم باعث شده بود سایرچیزا که ای بسا ریشه ای ترومهمترن رونبینم. نمیدونم...

    اوایلی که عروسی گرفته بودیم و اومده بودم خونه ی خودم، فک میکردم منم مثل خیلیا خوشی زده زیردلم ویه مدت بگذره درست میشه همه چیز. وقتی میدیدم که هنگام بیرون رفتن باهمسرم،خیلی ازخانومایی که توکوچه وخیابون میدیدم جذابیت بیشتری نسبت به همسرم دارن برام ( شایدبیشتر ازنصف خانوما این حسوبرام تداعی میکردن) توفکرمیرفتم وحالم گرفته میشداما به روی خانومم نمی آوردم.آخه اون بنده خدا که تقصیرومشکلی نداشت. یه مدت تصمیم گرفتم شدیداآدم سربه زیری بشم وتوخیابون سعی کنم هیشکیونبینم، سعی کردم فیلمای زبون اصلی نبینم( منظورم گلاب به روتون، فیلم پورن نیستش، اونو من ازاولشم خیلی درگیرش نبودم.منظورم فیلمای غیرفارسی مثل هالیووده)،حتی فیلمای ایرانی ای که هنرپیشه ی خانومشون منوبه وجدمیاوردنبینم!( اینوهم بگم که من سالهاست تفریح اصلیم فیلم دیدنه واین تصمیم خیلی راحتی نبودبرام). اما این کارم افاقه نکرد.ینی هیچی افاقه نمیکنه.

    الآن میبینم ومیدونم که مشکلم خیلی ریشه ای ترازاین حرفاست. شده چن روزمسافرت کاری بودم وهمسرمو ندیدم اماحتی دلم تنگ هم نشده براش.هیشکدوم ازکارهای خانومم منوبه وجدنمیاره وجذابیتی نداره واسم. اون یه مقدارحداقلی جذابیت موقع خواستگاری هم صرفا به این دلیل بود که ایشون اولین خانومی بودکه من حتی درست وحسابی همکلامش شده بودم.واگه جای ایشون هردختردیگه ای هم رواون صندلی نشسته بود چون برام یه اتفاق کاملا تازه بودیه کشش حداقلی ای میداشت.

    خیلی وقته میخوام برم پیش مشاوراما حقیقتش ترس دارم، میترسم صحبت بامشاور این حسو توم تقویت کنه که توخیلی اشتباه بزرگی کردی وتنها راه خلاصیت جداییه! واقعیتش اصلا نمیتونم راحت به جدایی فک کنم، نه مشکل مهریه اس ونه هیچ چیز.مشکل اینه که خیلی نامردیه درحق خانومم. اون چرابایدپاسوز اشتباه ابلهانه ی من شه؟! حس کسیو دارم که نه راه پس داره ونه راه پیش.

    پرواضحه که این مساله تورابطه جنسیمون هم خیلی اثرگذاشته.فک کنم تونستم درست شرح بدم مشکلمو. اینم بگم همسرم دوسال کوچکترازمنه ویه خرده چاقترازمن. ازاساتیدومشاوران واعضا سایت اگرکه کسی تجربه ی مشابه بامنو داره ویا چیزی میدونه که من ممکنه ندونم ویاهرچی. خوشحال میشم بشنوم

    سلام دوست عزیز
    از اینکه خودتون خوب بودین و همسر خوبی هم انتخاب کردین خداروشاکر باشین
    و اما بابت مسئله ای که فرمودین به همسرتون حس دوست داشتن ندارید و برای شما جذاب نیستن برعکس خیلی از خانومای دیگه
    شما فرمودین که تو محیط کارتون هیچ خانومی نبوده و این خب بی تاثیر نیست تو شناخت شما از جنس مخالف
    اما آیا خواهر دارین خودتون؟
    اگه دارین خب به تا حدودی با دنیای دخترا آشنا بودین
    ولی اگه هم نه خب کمی سخت تر میشه
    و اگه قبل قطعی شدن انتخاب یه مشاوره باشه خیلی بهتر میشه به نظر
    الان به نظرم باید ریشه یابی کنین خانوم شما با وجودی که شما فرمودین پوئن های مثبت زیادی دارن برای دوست داشته بشن اما سوال اینجاست شما چرا ایشونو دوست ندارین؟
    یعنی به چه دلایلی؟
    قبل ازدواج میخواستید همسر آینده تون چجوری باشه؟ اخلاق؟ ایمان؟ تیپ و قیافه؟ کلا معیاراتون چیه بودن؟
    همسرتون چند درصد از اون معیارارو دارند؟
    می تونید یه قلم کاغذ بیارین همه رو بنویسین که دقیقا مشخص بشه
    و اینکه چه چیزی در خانومای دیگه که براتون جذاب و دوست داشتنی هستن در همسرتون نمیبینید؟
    نحوه رفتارشون؟ تیپ و قیافه؟
    اگه تیپ و آرایش خاصی تو ذهنتونه که شما رو جذب بقیه میکنه خب به همسرتون پینشنهاد بدید انجام بدن
    اگه نه
    بیشتر بررسی کنید که ببینین مشکل چیه دقیقا چون مهم هم هست به خصوص اگه همسرتون این موضوع رو فهمیده باشن...
    شما الان به ایشون تعهد دارید و تکیه گاهشون هستید همه تلاشتونو در اسرع وقت به کار بگیرید که این موضوع براتون حل بشه و بهتره فعلا بچه دار نشین..
    اول که خواستگاری ایشون رفته بودین تو نگاه اول چه چیزی باعث شد تصمیم بگیرین باهاش ازدواج کنین؟
    چقدر به دلتون نشست؟
    الان چی تغییر کرده؟
    گاهی لازمه آدم دیدش رو عوض کنه که مشکلش حل بشه
    آیا قبل عقد و تعهدتون بهش کشش داشتین و براتون جذاب بود؟ دلیلی داشتین برای این موضوع؟
    این ها رو بیشتر روشون فکر کنین که به یه نتیجه درست برسین
    می تونید از یه مشاور هم کمک بگیرید که خب سریعتر جواب میده و کارتونو راحت تر میکنه
    موفق باشین.

  25. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 18


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27944
    نوشته ها
    4,023
    تشکـر
    3,916
    تشکر شده 2,513 بار در 1,691 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    ظاهرا خانما میتونن با آرایش رنگ ابروهاشونو مشکی کنن

    میتونین از همسرتون بخواین همین کارو بکنه

  27. 2 کاربران زیر از Experience بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17322
    نوشته ها
    3,619
    تشکـر
    3,638
    تشکر شده 6,747 بار در 2,688 پست
    میزان امتیاز
    13

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    سلام
    حتما مشاوره حضوری داشته باشید.
    مشاوره به شما پیشنهاد جدایی نمیده
    مطمئن باشید .
    به نظر من روزی چند بار تکرار کنید همسر من بهترین همسر دنیاست

    نه این که فکر کنید که خانم هستم
    ولی تجربه بیست ساله زندگی بهم میگه یه مقدار در حق همسرتون کم لطفی میکنید .
    همین الان یه ورق بردار شروع کن خواسته هات رو از همسرت لیست کن
    ویژگی های مثبت و منفی رو هم لیست کن
    اصلا از همسرت بخواه که ایشون هم این کار رو انجام بده
    خواسته و توقعاتتون رو بنویسید .
    یک ماه سعی کنید خواسته ها و توقعات هم رو حتی اگر مشکل باشه
    انجام بدید .
    به هم قول بدید که از شنیدن توقعات یکدیگر ناراحت نشید .
    برادر گرامی امروزه با رنگ و وسایل آرایش به راحتی میشه حتی
    مژه و ابرو رو رنگ کرد .
    قد هم با پوشیدن کفش پاشنه بلند حل میشه
    سعی کن ویژگی های مثبت همسرتون رو کنار هم قرار بدی
    یه دسته گل زیبا درست میشه
    شاید این دسته گل تیغ هم داشته باشه ولی وقتی محو زیبایی دسته گل بشی تیغ ها رو نمیبینی ‌.

    با مشاورین کانون در تماس باشید .
    امضای ایشان
    خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق

    خراش های وجودت بیشتر باشد

    خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد

    خدایا دردهایم دلنشین می شود

    وقتی درمانم " تویی "

  29. کاربران زیر از ستیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    سلام
    حتما مشاوره حضوری داشته باشید.
    مشاوره به شما پیشنهاد جدایی نمیده
    مطمئن باشید .
    به نظر من روزی چند بار تکرار کنید همسر من بهترین همسر دنیاست

    نه این که فکر کنید که خانم هستم
    ولی تجربه بیست ساله زندگی بهم میگه یه مقدار در حق همسرتون کم لطفی میکنید .
    همین الان یه ورق بردار شروع کن خواسته هات رو از همسرت لیست کن
    ویژگی های مثبت و منفی رو هم لیست کن
    اصلا از همسرت بخواه که ایشون هم این کار رو انجام بده
    خواسته و توقعاتتون رو بنویسید .
    یک ماه سعی کنید خواسته ها و توقعات هم رو حتی اگر مشکل باشه
    انجام بدید .
    به هم قول بدید که از شنیدن توقعات یکدیگر ناراحت نشید .
    برادر گرامی امروزه با رنگ و وسایل آرایش به راحتی میشه حتی
    مژه و ابرو رو رنگ کرد .
    قد هم با پوشیدن کفش پاشنه بلند حل میشه
    سعی کن ویژگی های مثبت همسرتون رو کنار هم قرار بدی
    یه دسته گل زیبا درست میشه
    شاید این دسته گل تیغ هم داشته باشه ولی وقتی محو زیبایی دسته گل بشی تیغ ها رو نمیبینی ‌.

    با مشاورین کانون در تماس باشید .
    سلام وتشکر . بیست سال تجربه ی شما احتمالا درست میگه وقطعا من کم لطفی هایی داشتم به همسرم توزندگیم.میدونید مساله چیه؟! من آدم پرتوقعی نیستم به خدا.گاهی آدم باخودش صحبت میکنه و میگه فلانی،تو مثلا نمیتونی انتظارداشته باشی که خیلی آدم ثروتمندی باشی، چون هیچوقت ریسک راه اندازی یه کسب وکارمستقل روبه جون نخریدی وحتی یه دونه کتاب هم درزمینه ی تجارت ومدیریت کسب وکارنخوندی. یامثلا نمیتونی انتظارداشته باشی که عمرطولانی ای داشته باشی. چون هروقتی هرچیزی دوس داشتیوخوردی وهیچ وقت خیلی به نحوه ی خورد وخوراکت توجه نکردی، ویا هیچوقت ورزش منظم توسبک زندگیت نبوده.اما تو فلان موردتوحقته که آدمه خیلی موفقی بشی چون خیلی تلاش کردی براش وخیلی هزینه دادی پاش.اینه حکایت من...

    خانم ستیلا، من ۵ ساله بودم که پدرم به رحمت خدارفتن. توی محله ی پایین شهرکه پرازانواع فسادهابودبزرگ شدم. زندگی ماجوری بود که من توی دوران تجرد حداقل نصف زمانهایی که توخونه بودمو تنها بودم.تنهای تنها.هیچ بزرگتری هم نبودکه بخوادامرونهی ای بهم کنه. خیلی عذرمیخوام بابت این حرف.توزمونه ای که حتی مرد متاهل دنبال یه خونه خالی میگرده که یه شب هزارکارناشایستی توش کنه من مجرد کرور کرورازون زمانهاروداشتم وهیچ کنترل بیرونی هم روم نبود ولی دست ازپاخطانکردم.که صدالبته بیش ازلیاقت بنده مربوط به لطف خدابودوبس. مثه بچه ی آدم درس خوندم، رفتم سرکار ومثه آدمم ازدواج کردم.توی چندمقطع هم همزمان بادرس خوندن کارمیکردم. به سبکی که عقل، عرف وشرع هرسه میپسندن.اما توی یه مقطع حساس یه کم خردی بزرگ کردم. ازین بابت که سهم عقل روانقدرپررنگ کردم توتصمیم گیری که هیچ توجهی به دلم نکردم(اصلا اون موقع نمیدونستم که دلم هم مهمه!!!). الآن میبینم که داره جوونیم میره، پولم به راحتی هرچه تمام ترمیره چون همانطورکه عرض کردم استانداردهزینه های خانواده ی همسرم بیشترازماست که خب من باهاش کناراومدم.همه چیم داره میره که دلم واسه یکی بتپه ووقتی دوروزنمیبینمش دنیام تیره وتارشه ووقتی شماره شو میبینم روگوشیم احساس کنم دنیا روبهم دادن.اما هیچکدوم این اتفاقانمیفته. همسرم باتمام خوبی هایی که داره اما هیچ فرقی نمیکنه باآدمای دیگه ی زندگیم.من زیادپیش میادکه میرم اینوراونورماموریت کاری.بارهاشده که حدود یه هفته همسرموندیدم وروزی که برگشتم به خودم یادآوری کردم که فلانی حتما بایدوقتی رفتی بغلش کنی وببوسیش وحداقل تا ده دقیقه هیچکاری جزحرف زدن باهاش انجام ندی. انقدربیحسم نسبت بهش که اگه یادآوری نکنم به خودم وبعد یه هفته ببینمش ناخواسته رفتارسردی باهاش خواهم داشت.این اتفاق واسه ی منی که یه مرداحساساتی هستم حکم مرگ روداره.بقیه فک میکنن که من خیلی همسرمودوس دارم چون واسش همه کارمیکنم.واقعا هم همینطوره، همه کارمیکنم اما نه چون عاشقشم، چون آدم بی مسئولیتی نیستم( حداقل میتونم بگم تاالآن نبودم) وازنامردی بدم میاد. شاید فک کنیدکه فلانی چقدازخودمتشکره، اما انصافاتعهدی که من داشتم تاحالا کسایی که ادعامیکنن عاشق زنشونن خیلیاشون نداشتن. خیلی شده که تاحالا چند صدکیلومتر راه رفتم به یه شهرخیلی دورواسه کاری که میدونستم توش پول خوبیه.واسه چی؟ که بتونم رفاه بیشتری رو واسه همسرم به ارمغان بیارم.
    ببخشید.سرتونودردآوردم.میدو نین دنیاخیلی چیزعجیبیه.شایدهزاران خوبی داشته باشی وهیچکس نبینه این خوبیارو وهیشکی حتی یه تشکرخشک وخالی ازت نکنه ودنیاهم به خاطرداشتن هیشکدومشون بهت پاداش نده.امااگه یه نقطه ضعف داشته باشی امکان نداره این دنیایه جایی ویه روزی تنبیهت نکنه
    ویرایش توسط mohsen.k2 : 11-30-2016 در ساعت 06:32 AM

  31. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,197 بار در 635 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    سلام
    درسته هرچقدر تو طر معیارا همو داشته باشن ولی به دل هم نشینن هیچوقت زندیشون شیرین نمیشه!
    خانومها شاید کم کم عاشق بشن با دیدن محبت ولی اقایون خیلی کم پیش میاد ..ولی اگر بخواید میشه
    این موضوع رو جدی بگیرید و پیش مشاوره برید خجالتم نکشید مشاوره حتما کمکتون میکنن .. خانومتون زن خوبی ان پس همه سعیون کنید و از دستش ندید خانوما
    خوب میفهمن مردشون چه احساسی نسبت بهشون داره

  32. کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها
    سلام
    درسته هرچقدر تو طر معیارا همو داشته باشن ولی به دل هم نشینن هیچوقت زندیشون شیرین نمیشه!
    خانومها شاید کم کم عاشق بشن با دیدن محبت ولی اقایون خیلی کم پیش میاد ..ولی اگر بخواید میشه
    این موضوع رو جدی بگیرید و پیش مشاوره برید خجالتم نکشید مشاوره حتما کمکتون میکنن .. خانومتون زن خوبی ان پس همه سعیون کنید و از دستش ندید خانوما
    خوب میفهمن مردشون چه احساسی نسبت بهشون داره
    سلام.ممنونم.مطلب کلیدی ای بودتوصحبتاتون که من کمتربهش توجه داشتم تاحالا

  34. کاربران زیر از mohsen.k2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : عدم میل جنسی به همسر

    فقط متن اولو خوندم وبقیه نظراتو نخوندم و نظر شخصی من اینه که شما اعتماد به نفس خیلی زیادی دارید به نظرم یکم بهتره متعادل تر باشید شما باتوجه به اینکه عنوان کردید چهره ی خوبی دارید و اعتماد به نفس خوبی دارید به گونه ای که هیچکس باورش نمیشه من تا حالا باکسی نبودم واینکه شما وقتی احساس کردید وقت ازدواجتونه و با خانواده در میان گذاشتن و اولین خاستگاری برابر بود با ازدواج به گونه ای که تقریبا میشه گفت تا حالا جواب نه از کسی نشنیده اید واسه همین حس میکنید میتونسید انتخابای بهتری داشته باشید و حتی با وجود اینکه به خانواده همسرتون گفتید توانایی پذیرفتن شرایط شما رو نداریم اون خانواده شما رو قبول کردن این باعث شده یه جورایی جذابیت همسرتون براتون کم بشه و به مرور احساس پشیمونی کردید و فکر کردید که شاید میتونسید گزینه های دیگری روانتخاب کنید
    پس چون اولا جذابیت خانمتون براتون کم شده به دلیل اینکه به راحتی به دستش اوردید و اونم دلیلش این بود که همسرتون عاشق شما شدن و از شما خوششون اومده . ولی اگر چندبار خاستگاری رفته بودید و نه شنیده بودید و حتی شکست عشقی خورده بودید اینجوری دلزده نشده بودید و این اعتماد به نفس کاذب ایجاد نمیشد
    چه بسا اون خانمایی که دارید با خانم خودتون مقایسه میکنید اگر دست روی هرکدام از اون ها گذاشته بودید ممکن بود که دوست پسر داشته باشن یا همسر یا شکست عشقی یا ... اینجوری کمی بیشتر با ناسالم بودن جامعه اشنا شده بودید شاید قدر همسر وفادارو عاشق خودتونو بهتر میدونسید .
    به گونه ای که ادم تا به بد نرسه قدر خوبو نمیدونه واسه همین شما چون تجربه شکست و نه شنیدن نداشتید قدر زندگی خوبو راحتتونو نمیدونید
    اینا صرفا نظر شخصی من بود موفق باشید
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  36. 2 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام خدمت تمام اعضای محترم سایت. من یه پسر ۲۷ ساله ام که حدودا سه ساله عقدکردم ویه سال ونیمه که عروسی گرفتم ورفتم خونه خودم.مشکل جدی ای دارم که ممنون میشم نظرتونوبدونم.چون درفضای واقعی امکان مطرح کردنش کمترهست.فقط لطفا اگرکه خواستید لطف کنیدونظربدید حتماکل متنوبخونید.ممنون میشم...برای اینکه بتونم درست حرف ودرواقع مشکلموبیان کنم ناگزیرم که کمی به عقب برگردم وازخودم بگم.به خاطرطولانی شدن احتمالی سوالم هم عذرمیخوام.

    من مهندس مکانیکم ومحیط کارم صنعتیه ( چه حالا وچه دردوران تجرد) وتقریباهیچ همکارخانمی ندارم.شایدعجیب به نظرتون بیاد اماقبل ازدواج هم هیچگونه رابطه ای درهیچ حدی باجنس مخالف نداشتم. شده بودکه ازکسی واقعاخوشم بیاداماچون شرایط ازدواجو نداشتم هیچ اقدامی نمیکردم.اینوهم بگم که عدم رابطم باجنس مخالف به خاطرمشکل ظاهری یاعدم اعتمادبه نفس یاهیچ چیزدیگه ای نبود، من آدم رابطه داشتن نبودم.اگرنه خداروشکرهم سالمم و هم ظاهرم خوبه. جوری که هیشکی الآن باورش نمیشه من قبل خانومم به هیچ شکلی با هیچ احدالناسی رابطه نداشتم.بگذریم...

    آخرای ۹۲ من درسم تموم شده بود، سرکارم تاحدودی جاافتاده بودم وسربازیمم رفته بودم.این شدکه تصمیم به ازدواج گرفتم وباخونوادم مطرحش کردم.ازآشنایان یه خانومی که اینوفهمیده بودیکیومعرفی کرد به مادرم ومام رفتیم خواستگاری.توجلسه ی اول وباآدرسی که به ماداده بودن مشخص بودکه خونواده ی ایشون ازلحاظ اقتصادی بهترازمابودن( نه خیلی، درحدیک یا نهایتا دو دهک مثلا!).سرتونودردنیارم، خلاصش ما ۴ جلسه صحبت کردیم و یه جلسه هم رفتیم بیرون توپارک باهماهنگی خونواده ها صحبت کردیم، جهت آشنایی بیشتر.ماحصل صحبت ها این شدکه من فهمیدم ایشون دخترخیلی خوبیه، خودش وخونوادش آدمای نجیبی هستن،ازلحاظ سطح تحصیلات وخیلی مسایل تا حدودی به من میخوره، اماتوقعات اقتصادی ومعیشتیش بیشترازحدی بودکه من ازپسش بربیام. من هم اینوگفته بودم وکاملا صادقانه جلورفتم.درنهایت من یه شب به مادرایشون تماس گرفتم وگفتم شما ودخترخانوم وکلا خونوادتون خیلی محترم وشریف هستین اما حقیقتش من ازلحاظ اقتصادی خیلی خوشبین نیستم که بتونم دخترخانومتونو کامل تامین کنم. ایشون گفتن که اگرکه فقط همین مساله هستش که مشکلی نیست وما هم باشماراه میایم وماهم اونجوراکه فک کنید نیستیمو این حرفا.منم قانع شدم ودوتاخونواده هاتویه جلسه ی رسمی ترنشستیم پای صحبت و قول وقرارمجلس گذاشته شد ومام رسما زن وشوهر شدیم.

    پس ازیه مدت که ازدوران عقدمون گذشت خداروشکرمنم اوضاع کاریم بهترشدو جوری شدکه بتونم کلیات یه زندگی درشان همسرم وخونوادشو راه بندازم.بنابراین تاحدقابل توجهی ازمشکل ذهنی من درموردمسایل اقتصادی برطرف شد( الآنم خیلی عالی نیستم اما به حدلازم غنای مالی دارم.)

    اما یه مشکل اساسی دارم.همسرم خیلی خانومه، خونواده دارواصیله اما من حس خاصی نسبت بهش ندارم. من موقع ازدواج یه چیزخیلی مهمو نادیده گرفته بودم. اینکه به قول قدیمیها: علف بایدبه دهن بزی شیرین بیاد.خوب بودن دوطرف کافی نیست، جاذبه ی درونی لازمه واسه یه ازدواج موفق.بعدحدودسه سال الآن میبینم که همسرم هیچوقت اون علفی نبوده که به دهن من بز شیرین بیاد! دقیقانمیدونم چرااون موقع انقدربیتوجه بدم، شایدلازم بودحداقل یه جلسه میرفتم پیش مشاور. شایدهیچ گونه رابطه نداشتنی با جنس مخالف انقدمنوبی توجه کرده بود، وشایدم بولدشدن مساله اقتصادی توذهنم باعث شده بود سایرچیزا که ای بسا ریشه ای ترومهمترن رونبینم. نمیدونم...

    اوایلی که عروسی گرفته بودیم و اومده بودم خونه ی خودم، فک میکردم منم مثل خیلیا خوشی زده زیردلم ویه مدت بگذره درست میشه همه چیز. وقتی میدیدم که هنگام بیرون رفتن باهمسرم،خیلی ازخانومایی که توکوچه وخیابون میدیدم جذابیت بیشتری نسبت به همسرم دارن برام ( شایدبیشتر ازنصف خانوما این حسوبرام تداعی میکردن) توفکرمیرفتم وحالم گرفته میشداما به روی خانومم نمی آوردم.آخه اون بنده خدا که تقصیرومشکلی نداشت. یه مدت تصمیم گرفتم شدیداآدم سربه زیری بشم وتوخیابون سعی کنم هیشکیونبینم، سعی کردم فیلمای زبون اصلی نبینم( منظورم گلاب به روتون، فیلم پورن نیستش، اونو من ازاولشم خیلی درگیرش نبودم.منظورم فیلمای غیرفارسی مثل هالیووده)،حتی فیلمای ایرانی ای که هنرپیشه ی خانومشون منوبه وجدمیاوردنبینم!( اینوهم بگم که من سالهاست تفریح اصلیم فیلم دیدنه واین تصمیم خیلی راحتی نبودبرام). اما این کارم افاقه نکرد.ینی هیچی افاقه نمیکنه.

    الآن میبینم ومیدونم که مشکلم خیلی ریشه ای ترازاین حرفاست. شده چن روزمسافرت کاری بودم وهمسرمو ندیدم اماحتی دلم تنگ هم نشده براش.هیشکدوم ازکارهای خانومم منوبه وجدنمیاره وجذابیتی نداره واسم. اون یه مقدارحداقلی جذابیت موقع خواستگاری هم صرفا به این دلیل بود که ایشون اولین خانومی بودکه من حتی درست وحسابی همکلامش شده بودم.واگه جای ایشون هردختردیگه ای هم رواون صندلی نشسته بود چون برام یه اتفاق کاملا تازه بودیه کشش حداقلی ای میداشت.

    خیلی وقته میخوام برم پیش مشاوراما حقیقتش ترس دارم، میترسم صحبت بامشاور این حسو توم تقویت کنه که توخیلی اشتباه بزرگی کردی وتنها راه خلاصیت جداییه! واقعیتش اصلا نمیتونم راحت به جدایی فک کنم، نه مشکل مهریه اس ونه هیچ چیز.مشکل اینه که خیلی نامردیه درحق خانومم. اون چرابایدپاسوز اشتباه ابلهانه ی من شه؟! حس کسیو دارم که نه راه پس داره ونه راه پیش.

    پرواضحه که این مساله تورابطه جنسیمون هم خیلی اثرگذاشته.فک کنم تونستم درست شرح بدم مشکلمو. اینم بگم همسرم دوسال کوچکترازمنه ویه خرده چاقترازمن. ازاساتیدومشاوران واعضا سایت اگرکه کسی تجربه ی مشابه بامنو داره ویا چیزی میدونه که من ممکنه ندونم ویاهرچی. خوشحال میشم بشنوم
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    علیک سلام دوست عزیز.تشکربابت وقتی که گذاشتین ونظرتونوگفتین.دراینی که من میتونم با اعلام سلیقم به قول شما ازلحاظ نوع پوشش وقیافه وحتی نوع حرف زدن همسرم تغییراتی ایجادکنم شکی نیست، اما اینی که گفتین(خیلی راحت!) روقبول ندارم.کاربسیارزمانبرو فرسایشی ای هست و مهمتراز اون اینکه تاحدودی شدنیه نه اینکه انتظاریه انقلاب روداشته باشی.

    درمورد این تیکه ازصحبتتون :

    (دلیل جذابیت تمام اون زنایی که توی خیابون میبینید فقط ارایش و خوب لباس پوشیدن و

    بلانسبت بعضی از زنا و دختر خانوما،هرزه بازی هست که میخوان خودشونو توی دل مردا و پسرا جا کنن
    مطمئن باشید که هیچکدوم مثه خانومتون نمیشه و زن زندگی نیست)

    تشکربابت تعریفتون ازخانوم بنده، امامساله این نیست. اتفاقا من نسبت به آرایش غلیظ یا پوششهایی که ممکنه ازروی هرزگی باشه تحریک نمیشم، کلا اینکی که من اسم کوچه وخیابون روآوردم فقط باب مثال بود ومنظورمن هم ازجاذبه صرفا جاذبه ی جنسی نیست. اتفاقا الآن که دارم توذهنم رو مرورمیکنم میبینم که جذاب ترین خانوم ها( که من نسبت بهشون کشش دارم) موقرترین اونهان.

    من بیشترچهره ی خانوم ها منظورم بود نه تیپ وقیافشون.

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    خیر، چهره ی همسرم خوبه.اما به دل من نمیشینه.به عنوان مثال الآن که فک میکنم ویه خورده مقایسه میکنم میبینم که من ازخانوم هایی باچشم وابروهای مشکی خیلی خوشم میاد( که همسرم اینطورنیستن).وباقدوقامتی کمی بلندترازخانوم خودم
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    خیر، چهره ی همسرم خوبه.اما به دل من نمیشینه.به عنوان مثال الآن که فک میکنم ویه خورده مقایسه میکنم میبینم که من ازخانوم هایی باچشم وابروهای مشکی خیلی خوشم میاد( که همسرم اینطورنیستن).وباقدوقامتی کمی بلندترازخانوم خودم
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز...
    اینی که گفتین :
    بعضیا چون یکم تو لذت ارتباط با غیر همجنس فرو میرن دوست دارن این لذته بیشتر بشه

    و این میشه مشکل شما

    این ظنی بودکه تاچن ماه پیش به خودم داشتم اما الآن تقریبا مطمئنم که اینطور نیست. ینی درموردمن صدق نمیکنه. من چیزخیلی خاص وکمیابی ازیه رابطه نمیخوام، میخوام رابطم جوششی باشه نه کوششی! اینکه ابرازعلاقم، تاییدم، حمایتهام و... حرف دلم باشه نه صرفاازروی انجام وظیفه ی شوهری .همین
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    نه،ازهمون دسته ی متوسطه دوست عزیز.حرفتون متینه
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    آره،حتماباس برم پیش مشاور.اماشما مطمئنید که تلقین باعث میشه که کسیو دوس داشته باشی؟! ینی همچین تجربه ای رودارید؟ آخه بعیدمیدونم دوست گرامی.
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    این متنوتاحالا کامل نخونده بودم، ممنون ازشما، روح دکترشریعتی نازنین هم قرین رحمت بادانشاالله.

    شماروارجاع میدم به قسمت بولدشده ی صحبتتون درزیر:

    اما رابطه ایی که با کوشش درست شده باشه برای هر قدمش هر دو طرف زحمت کشیده باشند پایدار و ماندگاره

    تمام مشکل من اینه که این ازسمت هردوطرف نیست آخه. بیشترازطرف منه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام وتشکر . بیست سال تجربه ی شما احتمالا درست میگه وقطعا من کم لطفی هایی داشتم به همسرم توزندگیم.میدونید مساله چیه؟! من آدم پرتوقعی نیستم به خدا.گاهی آدم باخودش صحبت میکنه و میگه فلانی،تو مثلا نمیتونی انتظارداشته باشی که خیلی آدم ثروتمندی باشی، چون هیچوقت ریسک راه اندازی یه کسب وکارمستقل روبه جون نخریدی وحتی یه دونه کتاب هم درزمینه ی تجارت ومدیریت کسب وکارنخوندی. یامثلا نمیتونی انتظارداشته باشی که عمرطولانی ای داشته باشی. چون هروقتی هرچیزی دوس داشتیوخوردی وهیچ وقت خیلی به نحوه ی خورد وخوراکت توجه نکردی، ویا هیچوقت ورزش منظم توسبک زندگیت نبوده.اما تو فلان موردتوحقته که آدمه خیلی موفقی بشی چون خیلی تلاش کردی براش وخیلی هزینه دادی پاش.اینه حکایت من...

    خانم ستیلا، من ۵ ساله بودم که پدرم به رحمت خدارفتن. توی محله ی پایین شهرکه پرازانواع فسادهابودبزرگ شدم. زندگی ماجوری بود که من توی دوران تجرد حداقل نصف زمانهایی که توخونه بودمو تنها بودم.تنهای تنها.هیچ بزرگتری هم نبودکه بخوادامرونهی ای بهم کنه. خیلی عذرمیخوام بابت این حرف.توزمونه ای که حتی مرد متاهل دنبال یه خونه خالی میگرده که یه شب هزارکارناشایستی توش کنه من مجرد کرور کرورازون زمانهاروداشتم وهیچ کنترل بیرونی هم روم نبود ولی دست ازپاخطانکردم.که صدالبته بیش ازلیاقت بنده مربوط به لطف خدابودوبس. مثه بچه ی آدم درس خوندم، رفتم سرکار ومثه آدمم ازدواج کردم.توی چندمقطع هم همزمان بادرس خوندن کارمیکردم. به سبکی که عقل، عرف وشرع هرسه میپسندن.اما توی یه مقطع حساس یه کم خردی بزرگ کردم. ازین بابت که سهم عقل روانقدرپررنگ کردم توتصمیم گیری که هیچ توجهی به دلم نکردم(اصلا اون موقع نمیدونستم که دلم هم مهمه!!!). الآن میبینم که داره جوونیم میره، پولم به راحتی هرچه تمام ترمیره چون همانطورکه عرض کردم استانداردهزینه های خانواده ی همسرم بیشترازماست که خب من باهاش کناراومدم.همه چیم داره میره که دلم واسه یکی بتپه ووقتی دوروزنمیبینمش دنیام تیره وتارشه ووقتی شماره شو میبینم روگوشیم احساس کنم دنیا روبهم دادن.اما هیچکدوم این اتفاقانمیفته. همسرم باتمام خوبی هایی که داره اما هیچ فرقی نمیکنه باآدمای دیگه ی زندگیم.من زیادپیش میادکه میرم اینوراونورماموریت کاری.بارهاشده که حدود یه هفته همسرموندیدم وروزی که برگشتم به خودم یادآوری کردم که فلانی حتما بایدوقتی رفتی بغلش کنی وببوسیش وحداقل تا ده دقیقه هیچکاری جزحرف زدن باهاش انجام ندی. انقدربیحسم نسبت بهش که اگه یادآوری نکنم به خودم وبعد یه هفته ببینمش ناخواسته رفتارسردی باهاش خواهم داشت.این اتفاق واسه ی منی که یه مرداحساساتی هستم حکم مرگ روداره.بقیه فک میکنن که من خیلی همسرمودوس دارم چون واسش همه کارمیکنم.واقعا هم همینطوره، همه کارمیکنم اما نه چون عاشقشم، چون آدم بی مسئولیتی نیستم( حداقل میتونم بگم تاالآن نبودم) وازنامردی بدم میاد. شاید فک کنیدکه فلانی چقدازخودمتشکره، اما انصافاتعهدی که من داشتم تاحالا کسایی که ادعامیکنن عاشق زنشونن خیلیاشون نداشتن. خیلی شده که تاحالا چند صدکیلومتر راه رفتم به یه شهرخیلی دورواسه کاری که میدونستم توش پول خوبیه.واسه چی؟ که بتونم رفاه بیشتری رو واسه همسرم به ارمغان بیارم.
    ببخشید.سرتونودردآوردم.میدو نین دنیاخیلی چیزعجیبیه.شایدهزاران خوبی داشته باشی وهیچکس نبینه این خوبیارو وهیشکی حتی یه تشکرخشک وخالی ازت نکنه ودنیاهم به خاطرداشتن هیشکدومشون بهت پاداش نده.امااگه یه نقطه ضعف داشته باشی امکان نداره این دنیایه جایی ویه روزی تنبیهت نکنه
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام.ممنونم.مطلب کلیدی ای بودتوصحبتاتون که من کمتربهش توجه داشتم تاحالا
    سلام

    متاسفم عزیز از آنچه که خواندم. ولی متاسفانه باید حرف بدی رو بزنم ,گلم شما خیلی خیلی کم میدانید چه راجب انسان و چه عشق و چه ازدواج!!!

    البته متوجه هستم و میفهمم شما رو تا حدودی و متوجه اون شرایط دیدگاهی مکانیکی مغزیتون با توجه به تحصیلاتتون هم هستم ولی عزیز ما راجب مسائل انسانی و اجتمایی صحبت میکنیم و کار داریم

    شما ببخشید با این نحوه نگاه به زندگی به درد هیچ کس نمیخورید و اصولا اینطوری نگاه کردن به مسئله عشق و ازدواج غلطه مگر اینکه فقط به صورت زن گرفتن یا مرد گرفتن بهش نگاه کنیم!!!

    حتما اول باید توجه و کشش باشه تا عشق ریشه بگیره و سپس ازدواج که خود حدیثی است مفصل . پس عشق رو نمیشه کاشت!!؟؟

    از طرفی خود کشش و جذبه اولیه نیز هیچ گونه تضمینی برای پایداری و حیات اون ازدواج در دراز مدت نمیتونه باشه که خارج از حوصله و نگارش ماست

    کوتاه سخن:

    کم میدانید بیشتر راجب انسان و عشق و ازدواج امروز بخوانید و بدانید(کتب علمی)

    حتما با همسرتان به یکی از همکاران خوب مشاور ما در شهر خود بروید و تستهای مربوط به شخصیت و ازدواج رو انجام بدید تا با کمک و راهنمایی ایشون به یک بالانسی جهت ادامه زندگی برسید

    لطفا فعلا و حتما تا چند سالی از بچه داشتن بپرهیزید

    با آرزوی بهترینها

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  38. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم میل جنسی به همسر

    این تاپیک رو بخونید
    http://forum.moshaver.co/f200/%D8%B2...22/#post219987
    امضای ایشان
    آنکس که ظلمی بر دوش دارد، رستگار نخواهد شد.

  40. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 26


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عدم میل جنسی به همسر

    سلام.
    دوست عزیز به نظر من اینکه شما در مقابل علاقه همسرتون چنین نگاه بی تفاوت و بی احساسی به ایشون داری و طوری وانمود میکنی که انگار واقعا احساس کشش و علاقه ای وجود داره ؛ این از نظر من خیانته!

    لحظاتی که ایشون با همه وجودش به شما ابراز علاقه میکنه و عاشقانه خودشو در اختیار شما میزاره ٬ شما با نگاه و لبخند مصنوعی تظاهر میکنی به اهمیتی که ایشون برای شما داره!

    این ترحم از هر توهین و خیانتی برای یک زن دردناکتره...

    یا کاری کنید تا واقعا دوسش داشته باشید و این ترحم و به قول خودتون صرفا احساس وظیفه وجود نداشته باشه یا ایشون رو از احساسی که دارید مطلع کنید.

    این که میگید هر کاری میکنید به خاطر آسایش ایشونه؛
    این که میگید سخت کار میکنید و ماموریت میرید تا پول بیشتری در بیارید و صرف آرامش ایشون کنید؛
    اگه بگید اینکارا فقط به خاطر ایشونه ٬دارید خودتونو گول میزنید!

    ما آدما تو این دنیا هر کاری هر کاری میکنیم در نهایت اون کارو واسه خودمون انجام میدیم نه کس دیگه!

    شما پول بیشتر درمیارید تا به مسئولیتی که در ازدواج و زندگیتون پذیرفتید به درستی عمل کنید تا وجدان راحتی داشته باشید و همیشه سربلند باشید در برابر اطرافیانتون!

    تا کم نیارید و غرورتون لگدمال نشه!

    تا به خودتون و اطرافیانتون ثابت کنید که اگرچه در زندگی متمولانه ای رشد نکردید اما میتونید زندگی متمولانه و مرفهی برای خودتون و یک نفر دیگه بسازید و داشته باشید!

    به نظر من نگاهتون به زن و عشق سطحیه و با نظر آقای شهرام موافقم که دیدگاهتون اشتباهه و باید بیشتر در موردش فکر کنید و آگاهی کسب کنید.
    ویرایش توسط رامونا : 11-30-2016 در ساعت 08:18 PM

  42. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط شهرام2014 نمایش پست ها
    سلام

    متاسفم عزیز از آنچه که خواندم. ولی متاسفانه باید حرف بدی رو بزنم ,گلم شما خیلی خیلی کم میدانید چه راجب انسان و چه عشق و چه ازدواج!!!

    البته متوجه هستم و میفهمم شما رو تا حدودی و متوجه اون شرایط دیدگاهی مکانیکی مغزیتون با توجه به تحصیلاتتون هم هستم ولی عزیز ما راجب مسائل انسانی و اجتمایی صحبت میکنیم و کار داریم

    شما ببخشید با این نحوه نگاه به زندگی به درد هیچ کس نمیخورید و اصولا اینطوری نگاه کردن به مسئله عشق و ازدواج غلطه مگر اینکه فقط به صورت زن گرفتن یا مرد گرفتن بهش نگاه کنیم!!!

    حتما اول باید توجه و کشش باشه تا عشق ریشه بگیره و سپس ازدواج که خود حدیثی است مفصل . پس عشق رو نمیشه کاشت!!؟؟

    از طرفی خود کشش و جذبه اولیه نیز هیچ گونه تضمینی برای پایداری و حیات اون ازدواج در دراز مدت نمیتونه باشه که خارج از حوصله و نگارش ماست

    کوتاه سخن:

    کم میدانید بیشتر راجب انسان و عشق و ازدواج امروز بخوانید و بدانید(کتب علمی)

    حتما با همسرتان به یکی از همکاران خوب مشاور ما در شهر خود بروید و تستهای مربوط به شخصیت و ازدواج رو انجام بدید تا با کمک و راهنمایی ایشون به یک بالانسی جهت ادامه زندگی برسید

    لطفا فعلا و حتما تا چند سالی از بچه داشتن بپرهیزید

    با آرزوی بهترینها

    سپاس

    دکتر
    سلام آقای دکترشهرام.ممنون به خاطروقتی که گذاشتید.متاسفانه درست میگید.من خیلی کم میدونم.الآن شهرخودم نیستم اماتصمیم دارم به محض رسیدن به یه مشاورحاذق حضوری مراجعه کنم.تصمیم دارم خودم تنهابرم.چون این مشکل وتعارض درونی خودمه.درسته به نظرتون یاباهمسرم برم؟ودوم اینکه اگرمیدونیدکه مطالعه ی کتابی میتونه مفیدحالم واقع شه لطفاراهنمایی بفرمایید.

  43. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل جنسی به همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    فقط متن اولو خوندم وبقیه نظراتو نخوندم و نظر شخصی من اینه که شما اعتماد به نفس خیلی زیادی دارید به نظرم یکم بهتره متعادل تر باشید شما باتوجه به اینکه عنوان کردید چهره ی خوبی دارید و اعتماد به نفس خوبی دارید به گونه ای که هیچکس باورش نمیشه من تا حالا باکسی نبودم واینکه شما وقتی احساس کردید وقت ازدواجتونه و با خانواده در میان گذاشتن و اولین خاستگاری برابر بود با ازدواج به گونه ای که تقریبا میشه گفت تا حالا جواب نه از کسی نشنیده اید واسه همین حس میکنید میتونسید انتخابای بهتری داشته باشید و حتی با وجود اینکه به خانواده همسرتون گفتید توانایی پذیرفتن شرایط شما رو نداریم اون خانواده شما رو قبول کردن این باعث شده یه جورایی جذابیت همسرتون براتون کم بشه و به مرور احساس پشیمونی کردید و فکر کردید که شاید میتونسید گزینه های دیگری روانتخاب کنید
    پس چون اولا جذابیت خانمتون براتون کم شده به دلیل اینکه به راحتی به دستش اوردید و اونم دلیلش این بود که همسرتون عاشق شما شدن و از شما خوششون اومده . ولی اگر چندبار خاستگاری رفته بودید و نه شنیده بودید و حتی شکست عشقی خورده بودید اینجوری دلزده نشده بودید و این اعتماد به نفس کاذب ایجاد نمیشد
    چه بسا اون خانمایی که دارید با خانم خودتون مقایسه میکنید اگر دست روی هرکدام از اون ها گذاشته بودید ممکن بود که دوست پسر داشته باشن یا همسر یا شکست عشقی یا ... اینجوری کمی بیشتر با ناسالم بودن جامعه اشنا شده بودید شاید قدر همسر وفادارو عاشق خودتونو بهتر میدونسید .
    به گونه ای که ادم تا به بد نرسه قدر خوبو نمیدونه واسه همین شما چون تجربه شکست و نه شنیدن نداشتید قدر زندگی خوبو راحتتونو نمیدونید
    اینا صرفا نظر شخصی من بود موفق باشید
    تشکر

  44. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل جنسی به همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    سلام.
    دوست عزیز به نظر من اینکه شما در مقابل علاقه همسرتون چنین نگاه بی تفاوت و بی احساسی به ایشون داری و طوری وانمود میکنی که انگار واقعا احساس کشش و علاقه ای وجود داره ؛ این از نظر من خیانته!

    لحظاتی که ایشون با همه وجودش به شما ابراز علاقه میکنه و عاشقانه خودشو در اختیار شما میزاره ٬ شما با نگاه و لبخند مصنوعی تظاهر میکنی به اهمیتی که ایشون برای شما داره!

    این ترحم از هر توهین و خیانتی برای یک زن دردناکتره...

    یا کاری کنید تا واقعا دوسش داشته باشید و این ترحم و به قول خودتون صرفا احساس وظیفه وجود نداشته باشه یا ایشون رو از احساسی که دارید مطلع کنید.

    این که میگید هر کاری میکنید به خاطر آسایش ایشونه؛
    این که میگید سخت کار میکنید و ماموریت میرید تا پول بیشتری در بیارید و صرف آرامش ایشون کنید؛
    اگه بگید اینکارا فقط به خاطر ایشونه ٬دارید خودتونو گول میزنید!

    ما آدما تو این دنیا هر کاری هر کاری میکنیم در نهایت اون کارو واسه خودمون انجام میدیم نه کس دیگه!

    شما پول بیشتر درمیارید تا به مسئولیتی که در ازدواج و زندگیتون پذیرفتید به درستی عمل کنید تا وجدان راحتی داشته باشید و همیشه سربلند باشید در برابر اطرافیانتون!

    تا کم نیارید و غرورتون لگدمال نشه!

    تا به خودتون و اطرافیانتون ثابت کنید که اگرچه در زندگی متمولانه ای رشد نکردید اما میتونید زندگی متمولانه و مرفهی برای خودتون و یک نفر دیگه بسازید و داشته باشید!

    به نظر من نگاهتون به زن و عشق سطحیه و با نظر آقای شهرام موافقم که دیدگاهتون اشتباهه و باید بیشتر در موردش فکر کنید و آگاهی کسب کنید.
    سلام.اینکه اینجا تونستم نظرات کسایی روبدونم که همجنس همسرم هستن اتفاق خوبی بودبرام.ممنون

  45. کاربران زیر از mohsen.k2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام آقای دکترشهرام.ممنون به خاطروقتی که گذاشتید.متاسفانه درست میگید.من خیلی کم میدونم.الآن شهرخودم نیستم اماتصمیم دارم به محض رسیدن به یه مشاورحاذق حضوری مراجعه کنم.تصمیم دارم خودم تنهابرم.چون این مشکل وتعارض درونی خودمه.درسته به نظرتون یاباهمسرم برم؟ودوم اینکه اگرمیدونیدکه مطالعه ی کتابی میتونه مفیدحالم واقع شه لطفاراهنمایی بفرمایید.
    سلام

    خواهش میکنم. بهتر اینه که هر دو با هم مراجعه کنید. هر نوع کتابی در این زمینه ها که مولف و نویسنده آن از اساتید دانشگاهی و یا روانکاو و یا روانپزشک و..... باشد.

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  47. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32497
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    13
    تشکر شده 5 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عدم میل جنسی به همسر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    این تاپیک رو بخونید
    http://forum.moshaver.co/f200/%D8%B2...22/#post219987
    زیبابود.ممنون

  49. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,197 بار در 635 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : عدم میل عاطفی وجنسی به همسرم درعین خوب بودن ایشان

    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen.k2 نمایش پست ها
    سلام.ممنونم.مطلب کلیدی ای بودتوصحبتاتون که من کمتربهش توجه داشتم تاحالا
    امیدوارم زندگیتون شیرین بشه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روابط عمومی ضعیف
    توسط ali8636 در انجمن مشاوره شغلی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 10-12-2016, 09:15 PM
  2. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 02-01-2016, 02:59 PM
  3. در محضر حاج اسماعیل دولابی...
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 09-04-2015, 09:21 PM
  4. چطور روابط اجتماعیمو بالا ببرم؟
    توسط alireza74 در انجمن سایر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 08-25-2015, 07:20 PM
  5. ضعیف بودن همسرم از نظر عاطفی و احساسی
    توسط sepide در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-01-2014, 11:59 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد