نمایش نتایج: از 1 به 40 از 40

موضوع: مشکلات جنسی

8503
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشکلات جنسی

    با سلام و خسته نباشید اینجانب به مدت 6 سال است با فردی که دوست نداشتم ازدواج کردم متاسفانه در طول این شش سال رفتاری دال بر اینکه محبت مرا نسبت به خودش افزون کند انجام نداده است و دارای مشکلات جنسی نیز می باشد. با اینکه در طی این مدت من به ایشان ابراز احساسات می کردم و به نوعی برایش نقش یک عاشق را بازی می کردم ولی هیچ تغییری در رفتار خود ایجاد نکرده و الان به مدت شش سال است که از ناتوانی جنسی رنج می برد و به دنبال درمان خود نیز نیست علاوه بر این دارای بیماری دیابت نیز می باشد و به مدت دو سال است که انسولین تزریق می کند.مشکل جنسی ایشان نیز به خاطر قند بالایش می باشد و نظر دکتران بر این است که شاید از نظر جنسی کمی بهتر شود ولی کامل خوب نخواهد شد. من در طول این مدت دچار افسردگی شدید شدم خانواده ام نیز حمایتی از من نمی کنند به دلیل اینکه این یک ازدواج فامیلی بوده است در ضمن پدر و مادر بنده نیز در یکی از روستاهای تبریز زندگی می کنند و کلمه ی طلاق و جدایی برایشان نامفهوم می باشد. در ضمن ایشان قدرت باروری نیز ندارند. و همیشه بر زبانش کلمه ی دوست داشتن جاریست ولی در عمل نشانه ای از این دوست داشتن مشخص نیست. با توجه به این مشکیلات نظر شما چیست؟ حمیرا 21 ساله از کرج

    توضیحات :مطالب زیر در این فروم مورد بحث و تبادل نظر قرار میگیرند؟

    مشکلات جنسی در مردان و زنان به چه صورت می باشد؟
    درمان این مشکلات به چه صورت امکان پذیر است؟
    آیا این نوع مشکلات می توانند در زندگی زناشویی اختلافات حادی به وجود بیاورند؟
    آیا مشکلات زناشویی میتواند به مشکلات جنسی زناشویی ارتباط داشته باشد؟

  2. 2 کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra & homeyra نمایش پست ها
    با سلام و خسته نباشید اینجانب به مدت 6 سال است با فردی که دوست نداشتم ازدواج کردم متاسفانه در طول این شش سال رفتاری دال بر اینکه محبت مرا نسبت به خودش افزون کند انجام نداده است و دارای مشکلات عدیده ی جنسی نیز می باشد. با اینکه در طی این مدت من به ایشان ابراز احساسات می کردم و به نوعی برایش نقش یک عاشق را بازی می کردم ولی هیچ تغییری در رفتار خود ایجاد نکرده و الان به مدت شش سال است که از ناتاوانی جنسی رنج می برد و به دنبال درمان خود نیز نیست علاوه بر این دارای بیماری دیابت نیز می باشد و به مدت دو سال است که انسولین تزریق می کند.مشکل جنسی ایشان نیز به خاطر قند بالایش می باشد و نظر دکتران بر این است که شاید از نظر جنسی کمی بهتر شود ولی کامل خوب نخواهد شد. من در طول این مدت دچار افسردگی شدید شدم خانواده ام نیز حمایتی از من نمی کنند به دلیل اینکه این یک ازدواج فامیلی بوده است در ضمن پدر و مادر بنده نیز در یکی از روستاهای تبریز زندگی می کنند و کلمه ی طلاق و جدایی برایشان نامفهوم می باشد. در ضمن ایشان قدرت باروری نیز ندارند. و همیشه بر زبانش کلمه ی دوست داشتن جاریست ولی در عمل نشانه ای از این دوست داشتن مشخص نیست. با توجه به این مشکیلات نظر شما چیست؟ حمیرا 21 ساله از کرج
    سلام
    به مشاور خوش آمدید
    توی صحبتهاتون گفتین که با کسی ازدواج کردید که بهش علاقه ای نداشتید، چطور این اتفاق افتاد؟ لطفا از آشنایی و ازدواجتون برامون تعریف کنید
    چه نسبت فامیلی با هم دارید؟
    ایشون چند سالشونه؟ شغلشون چیه؟
    آیا شما هم شاعل هستید؟

  4. کاربران زیر از Ravanshenas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    ما فامیل بودیم به پسر داییم هستند مادر من پس از فوت برادر و خانواده برادرش افسرده شده بودند و ناراحتی قلبی شدیدی داشتند که تجویز پزشکشان فقط شادی بود من فرزند6 خانواده و آخرین فرزند بودم مادرم و خانواده ام رغبت زیادی به این ازدواج داشتند من به مدت یک هفته گفتم که ناراضی ام که با اصرار خانواده ام تسلیم شدم و همه چیز را به خودشان واگذار کردم من آدمی هستم فوقالعاده شاد و پر از انرژی با اعتماد به نفسم و با انگیزه ام که بهتر شدن مادرم بود تا الان با مردی که کلا اخلاقی سرد و ساکت دارد زندگی کرده ام ولی حالا کمی کم آورده ام همسر آدمی هستش ساده تیپ و قیافه و سرو وضع ظاهرییش چندان اهمیتی برایش ندارد و خیلی بی دست وپا هستند به طوری که همهی امر خانه اعم از خرید کردن، تعمیر لوازم و شیرآلات بر عهده منه [ همسر من 30 ساله و کارمند هستند من دانشجو بودم که این ترم حوصله دانشگاه رو نداشتم و فعلا خانه دار هستم چون خانواده همسرم نمیزارند سر کار برم کلا خانواده سختگیری هستند و همیشه همه چیز را برای خودشان میخواهند اگر موضوع مادرم نبود دوام نمی آوردم می دونم که اشتباه کردم و با جوونیم بازی کردم ولی تو رو خدا کمکم کنید

  6. کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    چرا کسی جواب مو نمیده خب خسته شدم از انتظار من نیاز به کمک دارم اونم سریع قبل اینکه همه امید هام بمیرن پس عجله کنید دیگه منتظرم

  8. کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra & homeyra نمایش پست ها
    ما فامیل بودیم به پسر داییم هستند مادر من پس از فوت برادر و خانواده برادرش افسرده شده بودند و ناراحتی قلبی شدیدی داشتند که تجویز پزشکشان فقط شادی بود من فرزند6 خانواده و آخرین فرزند بودم مادرم و خانواده ام رغبت زیادی به این ازدواج داشتند من به مدت یک هفته گفتم که ناراضی ام که با اصرار خانواده ام تسلیم شدم و همه چیز را به خودشان واگذار کردم من آدمی هستم فوقالعاده شاد و پر از انرژی با اعتماد به نفسم و با انگیزه ام که بهتر شدن مادرم بود تا الان با مردی که کلا اخلاقی سرد و ساکت دارد زندگی کرده ام ولی حالا کمی کم آورده ام همسر آدمی هستش ساده تیپ و قیافه و سرو وضع ظاهرییش چندان اهمیتی برایش ندارد و خیلی بی دست وپا هستند به طوری که همهی امر خانه اعم از خرید کردن، تعمیر لوازم و شیرآلات بر عهده منه [ همسر من 30 ساله و کارمند هستند من دانشجو بودم که این ترم حوصله دانشگاه رو نداشتم و فعلا خانه دار هستم چون خانواده همسرم نمیزارند سر کار برم کلا خانواده سختگیری هستند و همیشه همه چیز را برای خودشان میخواهند اگر موضوع مادرم نبود دوام نمی آوردم می دونم که اشتباه کردم و با جوونیم بازی کردم ولی تو رو خدا کمکم کنید
    آیا مشکل افسرگی مادرتون حل شده؟
    در حال حاضر واکنش خانواده تون نسبت به مشکلاتی که شما دارید چیه؟
    آیا شوهرتون از عدم علاقه ی شما نسبت به خودش و ازدواج اجباریتون باخبر بوده؟ واکنشش نسبت به این مسئله چی بود؟
    آیا شده قبلا یا الان به کسی علاقمند شده باشید ؟
    بچه هم دارید؟

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    خوشبختانه افسردگی مادرم بهتر شده من همسرم قدرت بچه دار شدن ندارند و من ماه پیش عمل ivf انجام دادم که منجر به بارداری نشد در طول دو هفته استراحت مطلقی که داشتم مادرم از تبریز اومدند پبشم در طول این مدت با مشکلات من و خودشون از نزدیک دیدند و درک کردند مادرم اظهار داشتند که تا این حد فکر نمی کردم دختر من صبور باشد و مشکلات زندگیش را از ما مخفی بدارد مادرم انگار یه جورایی بعد از دیدن شرایط زندگی من به طلاق من راضی شدند در ظاهر که اینگونه بود حتی می خواستند منو با خودشون ببرند که من خواستم بمونم و به همسرم فرصت بدم دلم نمیاد تو این شرایط تنهاش بذارم چون اگه از زندگیش برم نابود میشه و من از اینکه بعد رفتنم نفرینم کنه می ترسم ولی خدا شاهد که من براش کم نذاشتم همسرم فک میکنه که من فقط قبلا دوسشون نداشتم و الان دوسش دارم و عاشقشم اخه من نقش عاشق پیشه رو بازی کردن و خوب بلدم من بارها باهاش راجع به مشکلات مون صحبت کرده ام و بهش فرصت داده ام که شرایط زندگی رو برام محیا کنه من آدم زیاده خواهی نیستم فقط آرامش می خوام ولی همسرم کسی هستش که از بچگی کس دیگه ای کاراشو انجام داده و الانم پیگیری درمان بیماریش با منه به زور میبرمش دکتر مجبورش میکنم بریم پیاده روی سلامتی اش اصلا براش اهمیت نداره هر وقتم حرف از جدایی میزنم به شدت گریه میکنه و قول مساعد میده که همه چیز رو درست میکنه تا دو روز رعایت میکنه قندهاشو منظم کنترل میکنه بهد 2 روز شل میشه می میخوام باهاش حرف بزنم اجازه نمیده میگه حرفات تکراری شده بس کن همه رو بلدم باشه ببخشید دیگه تکرار نمیشه با اینکه 9 سال از من بزرگتره ولی عین بچه اه می مونه هوش و ذکاوت و زرنگی من تو فامیلو دوست وآشنا زبان زده ولی شوهرم برعکس من مثل رباتی می مونه که باید بهش برنامه بدی من قصد تعریف خودمو ندارم ولی قیافه و اندام بسیار زیبایی دارم که همه غیر از همسرم تعریف شو میکنند خونه داری و آشپزیمم عالیه من هیچ کمبودی براش نذاشتن حتی اجازه ندادم که بفهمه از اول دوسش نداشتم و عاشقش نیستم من احساس کمبود محبت زیادی میکنم می ترسم این احساس کار دستم بده من خواستگارهای زیادی داشتم الانم خیلی ها درو و برم هستند ولی من به همسرم متعهد هستم نمی خوام که بهش خیانت کنم همشه دیگران سریع مجذوب من میشن ولی من یه رابطه حلال و آروم رو ترجیح میدم بخدا خیلی ها دارن بهم میگن که طلاق بگیرم چون این زندگی حق من نیس کسایی هستند که انتظار طلاق منو می کشند که باهاشون ازدواج کنم ولی من اگه شرایط زندگیم درست بشه و همسرم آدم بی تفاوتی نباشه و بهم محبت بکنه تو این زندگی می مونم وقتی موضوع رو با خانواده اش مطرح میکنم اهمیت نمی دهن مادرشون میگن باباشونم همین جوری بود نمی تونه که 24 ساعته قربون صدقه ات بره مردها همه شون همین جوری اند الان برادر شوهرم در شرف اردواج میترسم با ازدواج اون و دیدن رابطه عشقی اونا بیشتر از هم بپاشم من آدم منطقی هستم ولی می ترسم کمبود محبت کار دستم بده کاری نبوده که برا این زندگی نکرده باشم تو رو خدا کمکم کنید روزهای جوانی من داره تلف میشه حالت های افسردگی رو هم پیدا کرده ام ولی با ورزش و گردش و افکار سالم کنترلش میکنم من آدم شاد و پر انرژی هستم ولی حالا خنده هام زورکی شده فقط برا خاطر شادی دیگران شما بگین من چیکار باید بکنم می ترسم تو دام رابطه های عاطفی بیافتم بالاخرهمن21 سالمه به محبت نیاز دارم قبل از اینکه دیر بشه کمکم کنید

  11. کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نا گفته نماند که همسرم میگه که خیلی دوسم داره و نهایت عشقی که از خودش بروز میده شاید یه بوسه باشه و یه شب بخیر ایشون مشکل جنسی هم دارند بیش از 1 سال است که ما مثل خواهر و برادر تو یه خونه زندگی میکنیم خانواده اش میگن اینکه همه زندگی نیس جای عشق و محبت تو زندگیم خالیه دارم به بن بست میرسم خانواده اش توان مالی زیادی دارند و نزدیک ما زندگی می کنند ولی مشکل نا توانی جنسی همسرم رو هیچ می دونند میگن اینکه مهم نیس مه اکث راه های درمانی رو رفتم و نتیجه نگرفتمخسته شدم چاره چیه

  13. کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    بابا خسته شدم چرا تا جون به لب می کنید و انقد دیر جواب میدید من آدم عجولی هستم اصلا از انتظار خوشم نمیاد بدم میاد هر روز دو سه بار میام سر میزنم می بینم خبری نیس خب ناراحت میشم تو رو خدا زود زود جواب مو بدید و کمکم کنید

  15. کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra & homeyra نمایش پست ها
    خوشبختانه افسردگی مادرم بهتر شده من همسرم قدرت بچه دار شدن ندارند و من ماه پیش عمل ivf انجام دادم که منجر به بارداری نشد در طول دو هفته استراحت مطلقی که داشتم مادرم از تبریز اومدند پبشم در طول این مدت با مشکلات من و خودشون از نزدیک دیدند و درک کردند مادرم اظهار داشتند که تا این حد فکر نمی کردم دختر من صبور باشد و مشکلات زندگیش را از ما مخفی بدارد مادرم انگار یه جورایی بعد از دیدن شرایط زندگی من به طلاق من راضی شدند در ظاهر که اینگونه بود حتی می خواستند منو با خودشون ببرند که من خواستم بمونم و به همسرم فرصت بدم دلم نمیاد تو این شرایط تنهاش بذارم چون اگه از زندگیش برم نابود میشه و من از اینکه بعد رفتنم نفرینم کنه می ترسم ولی خدا شاهد که من براش کم نذاشتم همسرم فک میکنه که من فقط قبلا دوسشون نداشتم و الان دوسش دارم و عاشقشم اخه من نقش عاشق پیشه رو بازی کردن و خوب بلدم من بارها باهاش راجع به مشکلات مون صحبت کرده ام و بهش فرصت داده ام که شرایط زندگی رو برام محیا کنه من آدم زیاده خواهی نیستم فقط آرامش می خوام ولی همسرم کسی هستش که از بچگی کس دیگه ای کاراشو انجام داده و الانم پیگیری درمان بیماریش با منه به زور میبرمش دکتر مجبورش میکنم بریم پیاده روی سلامتی اش اصلا براش اهمیت نداره هر وقتم حرف از جدایی میزنم به شدت گریه میکنه و قول مساعد میده که همه چیز رو درست میکنه تا دو روز رعایت میکنه قندهاشو منظم کنترل میکنه بهد 2 روز شل میشه می میخوام باهاش حرف بزنم اجازه نمیده میگه حرفات تکراری شده بس کن همه رو بلدم باشه ببخشید دیگه تکرار نمیشه با اینکه 9 سال از من بزرگتره ولی عین بچه اه می مونه هوش و ذکاوت و زرنگی من تو فامیلو دوست وآشنا زبان زده ولی شوهرم برعکس من مثل رباتی می مونه که باید بهش برنامه بدی من قصد تعریف خودمو ندارم ولی قیافه و اندام بسیار زیبایی دارم که همه غیر از همسرم تعریف شو میکنند خونه داری و آشپزیمم عالیه من هیچ کمبودی براش نذاشتن حتی اجازه ندادم که بفهمه از اول دوسش نداشتم و عاشقش نیستم من احساس کمبود محبت زیادی میکنم می ترسم این احساس کار دستم بده من خواستگارهای زیادی داشتم الانم خیلی ها درو و برم هستند ولی من به همسرم متعهد هستم نمی خوام که بهش خیانت کنم همشه دیگران سریع مجذوب من میشن ولی من یه رابطه حلال و آروم رو ترجیح میدم بخدا خیلی ها دارن بهم میگن که طلاق بگیرم چون این زندگی حق من نیس کسایی هستند که انتظار طلاق منو می کشند که باهاشون ازدواج کنم ولی من اگه شرایط زندگیم درست بشه و همسرم آدم بی تفاوتی نباشه و بهم محبت بکنه تو این زندگی می مونم وقتی موضوع رو با خانواده اش مطرح میکنم اهمیت نمی دهن مادرشون میگن باباشونم همین جوری بود نمی تونه که 24 ساعته قربون صدقه ات بره مردها همه شون همین جوری اند الان برادر شوهرم در شرف اردواج میترسم با ازدواج اون و دیدن رابطه عشقی اونا بیشتر از هم بپاشم من آدم منطقی هستم ولی می ترسم کمبود محبت کار دستم بده کاری نبوده که برا این زندگی نکرده باشم تو رو خدا کمکم کنید روزهای جوانی من داره تلف میشه حالت های افسردگی رو هم پیدا کرده ام ولی با ورزش و گردش و افکار سالم کنترلش میکنم من آدم شاد و پر انرژی هستم ولی حالا خنده هام زورکی شده فقط برا خاطر شادی دیگران شما بگین من چیکار باید بکنم می ترسم تو دام رابطه های عاطفی بیافتم بالاخرهمن21 سالمه به محبت نیاز دارم قبل از اینکه دیر بشه کمکم کنید
    ببینید شوهر شما مشکلات عدیده ای داره و با این وجود نیز تمام کارها رو بر گردن شما انداخته و حتی حاضر نیست برای جبران این مسائل، بار مسئولیتهای دیگر را به دوش بکشه تا اینجوری حداقل از فشارهای روانی که به شما وارد میشه کمی کاسته باشه...
    به نظرم در حال حاضر مهمترین کار اینه که اولا موضوع بچه دارشدن رو به زمان دیگری در آینده موکول کنید تا قبلش حداقل مشکلات دیگری که در زندگیتون وجود داره حل و فصل بشه ، چرا که با این اوضاع اومدن یه بچه نه تنها کمکی به شرایط الانتون نمیکنه بلکه بهشون دامن هم میزنه و آیا تابحال با خودتون فکر کردید که خودتون از شرایط موجود ناراضی هستید و رنج میبرید، اونوقت این وسط اون بچه چه گناهی کرده که باید توی این موقعیت پا به این دنیا بزاره؟!!! فکر نمی کنید این خودخواهی باشه؟
    و نکته ی بعدی اینکه باید با خودتون فکراتونو بکنید و ببینید توی این شرایط ترجیح میدین کدامیک از راه حلهای موجود رو درپیش بگیرید؟ درضمن باید ببینید کدوم راه هم نتیجه بخش بوده و هم به نفعتونه.
    و درکل شما باید قاطعانه بنشینید و با ایشون صحبت کنید و درنهایت ببینید برای پابرجا موندن زندگیتون هرکدومتون حاضرید چه کارها و تلاشهایی رو بکنید تا بتونید یه زندگی خوب و با آرامش داشته باشید و بعد به فکر بچه دارشدن بیفتید نه الان توی این موقعیت...

  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    بانظر شما موافقم من مهره سوخته هستم نمی خوام یه بچه دیگه رو بدبخت کنم منفعلا به فکر بچه دار شدن نیستم چون به نفع من نیست من دوس دارم همسرم رو کمک کنم تا مشکلاتش حل بشه تا به زندگی بر گردم من کسی هستم که اگر کسی قدمی برام بر داره من ده ها قدم براش بر می دارم من خیلی با همسرم صحبت کرده ام همان طور که گفتم حرف هایمن تا چند روز روش تاثیر میزاره ولی بعدا باز هم همون آش و همون کاسه است به نظرتون اگر برای مدتی به هوای قهر برم خونه مادرم یعنی یه جورایی با این کارم تهدیدش کنم چی من تو پست های قبلی خیلی نا امید و افسرده بودم ولی الان با دیدن یک هدیه از طرف همسرم عشق و علاقه ام نسبت بهش بیشتر شده اگر اوضاع این طوری پیش بره دوس دارم باشم و با مشکلات مبارزه میکنم ولی اگه محبت هاش ادامه نداشته باشه ترجیح میدم که جونی مو پای این زندگی نذارم حالا چیکار کنم ولی تازگی ها اخلاقش بهتر شده کسی که اجازه نمیداد یک شب تنهاش نذارم الان پیشنهاد داده که با خوانواده اش برو مشهد برا زیارت تا حال و هوام عوض بشه اگه تو این شخصیت بمونه جونمم فداش میکنم حالا اگه دوباره نسبت به مشکلاتش بی تفاوت شد برم خونه ی مادرم؟

  18. 2 کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra & homeyra نمایش پست ها
    بانظر شما موافقم من مهره سوخته هستم نمی خوام یه بچه دیگه رو بدبخت کنم منفعلا به فکر بچه دار شدن نیستم چون به نفع من نیست من دوس دارم همسرم رو کمک کنم تا مشکلاتش حل بشه تا به زندگی بر گردم من کسی هستم که اگر کسی قدمی برام بر داره من ده ها قدم براش بر می دارم من خیلی با همسرم صحبت کرده ام همان طور که گفتم حرف هایمن تا چند روز روش تاثیر میزاره ولی بعدا باز هم همون آش و همون کاسه است به نظرتون اگر برای مدتی به هوای قهر برم خونه مادرم یعنی یه جورایی با این کارم تهدیدش کنم چی من تو پست های قبلی خیلی نا امید و افسرده بودم ولی الان با دیدن یک هدیه از طرف همسرم عشق و علاقه ام نسبت بهش بیشتر شده اگر اوضاع این طوری پیش بره دوس دارم باشم و با مشکلات مبارزه میکنم ولی اگه محبت هاش ادامه نداشته باشه ترجیح میدم که جونی مو پای این زندگی نذارم حالا چیکار کنم ولی تازگی ها اخلاقش بهتر شده کسی که اجازه نمیداد یک شب تنهاش نذارم الان پیشنهاد داده که با خوانواده اش برو مشهد برا زیارت تا حال و هوام عوض بشه اگه تو این شخصیت بمونه جونمم فداش میکنم حالا اگه دوباره نسبت به مشکلاتش بی تفاوت شد برم خونه ی مادرم؟
    اینکه برای بهبود روابطتون و برگرداندن صمیمیت و آرامش به زندگیتون تلاش میکنید و حاضرید با هر مانعی بر سر راهتون بجنگید، خیلی عالیه و از این بابت بهتون تبریک میگم
    و فراموش نکنید که همسرتون اگه محبتی بهتون کرد و ابراز علاقه ای کرد، قدرشو بدونید و با عشق پاسخشو بدین و بهش نشون بدین که چقدر براتون ارزش داره و اینها رو فراموش نمیکنید
    مسئله ی بعدی اینکه به نظرم در حال حاضر قهرکردن چاره ساز نیست ، و پیشنهاد میکنم که قبلش راههای دیگه رو برید و بعد رفتن به خونه ی مادرتون به نشانه ی اعتراض رو امتحان کنید
    نکته دیگه اینکه یعنی امکان اینکه ایشونم با شما بیان سفر نیست؟ شغلشون چیه؟

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    ایشون کارمند بیمارستان هستند و نمی تونند که به سفر بیان چون مرخصی بیمارستان کمه و ایشون تازه رفتند سر این کار نمیشه که بیاد(ایشون اول مشاور املاک داشتند 3 سال کار کردند و چون در آمد نداشت کارمند دانشگاه و یک اداره شدند که دو جا کار میکردند و چون زیر دست زیر دستان پدرش بودند پدرشون نذاشتند ادامه بده و براشون لوازم یدکی زدند که چون در آمد نداشت 4 ماه بیشتر دوام نیاورد و رفت تو حراست بیمارستان مشغول بکار شد و چون نگهبان بودن ایشون کسر شان خانواده اش میشد شدند کارمند بیمارستان بماند که تو تعویض شغل های ایشون من با بی پولی های طولانی مدتش ساختم و اصلا هم به روش نیاوردم من کلا کم توقع بودم و هستم) و ایشون به شدت از تنهایی ماندن در منزل وحشت دارند در کل آدم ترسویی هستش حتی از موشم می ترسه ولی من این جوری نیستم چون بزرگ شده روستا هستم از تنهایی و حیونا نمی ترسم در این رابطه من نیز کمی سختگیری میکنم چون به نظر من که خیلی ها هم به آن معتقد هستند همسر من بچه ننه بار اومده مثلا مسواک نمیزنه تندتند غذا می خوره با دهن پر حرف میزنه تا نگی برو سلمونی نمیره کلا اگه هدایتش نکنی و بهش تذکر ندی کارهای اشتباه شو انجام میده خب منم دوس دارم حداقل این مسائل کوچک رو رعایت کنند بخدا همش فک میکنم که با یه بچه 10 ساله زندگی میکنم هر چند من همیشه با محبت این مسائل رو بهشون تذکر میدم ولی همیشه میگه بازم شروع کردی بابا چشم حتی من الان راه رفتن درست و صحیح رو دارم بهش یاد میدم از بس که شل راه میره گوز کمر پیدا کرده من کسی هم که اگه یک هدیه کوچک برام بخره تا چند روز مرتبا ازش تشکر میکنم. پس من به هوای قهر خونه مادرم نمیرم چون نمی خوام تنهاش بذارم ولی اعصابم از کاراش به هم می ریزه بابا این 30 سالشه تو کارای ساده و روز مره زندگیش مونده همه اینا بخاطر تربیت نادرست و تنبل بودن ایشون هستش مخ کامپیوتره ولی مهارت های زندگی درست رو بلد نیستش برا این مشکلاتش چیکار کنم؟

  21. کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    به نظرم هرگز تنهاش نذارید و بهش کنید و مراقب باشید از دستش ندید! :-)

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  23. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام دوست عزیز میشه بپرسم که مراقب کی باشم و از دستش ندم؟ واقعا متوجه منظورتون نشدم اگه می تونید بیشتر برام توضیح بدید متشکرم

  24. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام عزیزم، منظورم این بود که هرگز با همسرتون به نظرم به فکر قهر نباشید و ایشونو تهدید نکنید چون حداقل از این رفتار اخیرشون (هدیه گرفتن برای شما) میشه فهمید دوستتون دارن پس چرا باید به روش تهدید و قهر باهاشون رفتار کنین اگر کمکش کنین مهارتاشو بیشتر کنه به نظرم بهتره مثلا میتونید یک سری مسئولیتها رو در خانه یا بیرون بعهده ایشون بزارید و اگه درست از پسش بر نیومدن شما عواقبش رو پذیرا نشید و به خودشون واگذار کنید. شاید گفتنش راحت باشه که آدم بگه شما خودتونو فدایی کردین ولی این درست نیست به نظرم چون به هر حال شما انتخابی رو کردین و حالا جدایی تبعات خودش رو داره مخصوصاً که فکر میکنم خانوادتون سنتی هستن. وشما نباید خودتونو قربانی بدونید نکات مثبتش رو دریابید اونطور که از بقیه شنیدم و حتی در خیلی موارد دیدم آقایون تقریباً همیشه یک جور بچگانه ای هستن حالا درجه اش فرق می کنه! البته باز هم جز خودتون کسی نمی تونه دقیق قضاوت کنه و من هم فقط نظر شخصیم و گفتم شاید چون خودم با آدمای آروم خیلی احساس خوبی دارم با وجود اینکه خودم خیلی پر حرفم... ببخشید که منظورمو واضح نگفتم...

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  25. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام من دختر دایی حمیرا جون هستم میخواستم بگم هیج نکات مثبتی در زندگیشون نیست

  26. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    sسلام دوست عزیز ممنون از راهنمایی هاتون بودن تو شرایط من بودن سخته و حرف تون رو قبول دارم که جز من کس دیگه ای نمی تونه قضاوت کنه همسرم دیشب کلی گریه کرد سر اینکه قراره 3 روز برم مسافرت و تو خونه نباشم دیدن این صحنه ها برام سخته اصلا دوست ندارم با زندگی و احساساتش بازی کنم من همیشه میگم خدا منو آفریده برا جنگیدن پس من بازم صبر میکنم و با ناملایمتی ها میجنگم

  27. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    509
    نوشته ها
    599
    تشکـر
    848
    تشکر شده 362 بار در 242 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام عزیزم خواهش میکنم ... ;-) خب اگه بخاطر اینکه قراره نباشین گریه کرده به نظرم یعنی خیلی دوستتون داره وخیلی خوبه که... به هر حال شما با خوبی کردن به اون و تحمل ناملایمات زندگی اجرتون رو از خدا دریافت میکنید در ضمن به نظرم جنگی در کارنیست و اینطور فکر کردن انرژی زیادی از آدم میبره شما ازدواج کردید و ممکنه فراز و نشیبهای زیادی در زندگی پیش بیاد ولی در نهایت شما با امیدواری به آینده می تونید خوشحال باشید به درساتون برسید و به فکر پیشرفتتون باشید واینکه به عنوان مثال همسرتون بهتون وابسته است از این جهت خوبه که بهتون خیانت نمی کنه یا میشه موردای مثبت دیگه ای رو هم پیدا کرد در مورد بچه دارشدن هم امیدوار باشید راههای زیادی اخیراً پیشنهاد میشه که خیلی موارد مشابه شما رو جوابگو هست و یا حتی در آینده ممکنه پیش بیاد چون ظاهراً روند رو به پیشرفتی رو در پزشکی طی کرده... ولی قضیه روی دیگه ای هم داره و اون اینکه شما بدون احساس ناخوشایند قربانی بودن یا موارد منفی دیگه با فکر باز و آرامش ارزیابی کنید که آیا آدم ادامه هستید و قادرین همچین نقشی رو که بالا بعنوان مثال خدمتتون گفتم داشته باشین (بدون حس جنگیدن و یا قربانی بودن) یا نه که اگه نمی تونید همین حالا که خیلی حوونید به فکر جدایی باشید بهتره چون با حسهای منفیتون نسبت به شرایط همسرتون حالات ایشون رو هم ممکنه تشدید کنید. و این نظرهای غیر تخصصی من هست فقط سعی کردم خودم رو تا اندازه ای جای شما بگذارم و چیزی که به ذهنم رسید و بگم و با شما درددل کنم. امیدوارم لحظه های خوبی در انتظارتون باشه :-)

    Sent from my HUAWEI G510-0200 using Tapatalk
    امضای ایشان
    دلم به مستحبی خوشست
    که جوابش
    واجبست...
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا ...

  28. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    11
    نوشته ها
    322
    تشکـر
    635
    تشکر شده 212 بار در 142 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra & homeyra نمایش پست ها
    ایشون کارمند بیمارستان هستند و نمی تونند که به سفر بیان چون مرخصی بیمارستان کمه و ایشون تازه رفتند سر این کار نمیشه که بیاد(ایشون اول مشاور املاک داشتند 3 سال کار کردند و چون در آمد نداشت کارمند دانشگاه و یک اداره شدند که دو جا کار میکردند و چون زیر دست زیر دستان پدرش بودند پدرشون نذاشتند ادامه بده و براشون لوازم یدکی زدند که چون در آمد نداشت 4 ماه بیشتر دوام نیاورد و رفت تو حراست بیمارستان مشغول بکار شد و چون نگهبان بودن ایشون کسر شان خانواده اش میشد شدند کارمند بیمارستان بماند که تو تعویض شغل های ایشون من با بی پولی های طولانی مدتش ساختم و اصلا هم به روش نیاوردم من کلا کم توقع بودم و هستم) و ایشون به شدت از تنهایی ماندن در منزل وحشت دارند در کل آدم ترسویی هستش حتی از موشم می ترسه ولی من این جوری نیستم چون بزرگ شده روستا هستم از تنهایی و حیونا نمی ترسم در این رابطه من نیز کمی سختگیری میکنم چون به نظر من که خیلی ها هم به آن معتقد هستند همسر من بچه ننه بار اومده مثلا مسواک نمیزنه تندتند غذا می خوره با دهن پر حرف میزنه تا نگی برو سلمونی نمیره کلا اگه هدایتش نکنی و بهش تذکر ندی کارهای اشتباه شو انجام میده خب منم دوس دارم حداقل این مسائل کوچک رو رعایت کنند بخدا همش فک میکنم که با یه بچه 10 ساله زندگی میکنم هر چند من همیشه با محبت این مسائل رو بهشون تذکر میدم ولی همیشه میگه بازم شروع کردی بابا چشم حتی من الان راه رفتن درست و صحیح رو دارم بهش یاد میدم از بس که شل راه میره گوز کمر پیدا کرده من کسی هم که اگه یک هدیه کوچک برام بخره تا چند روز مرتبا ازش تشکر میکنم. پس من به هوای قهر خونه مادرم نمیرم چون نمی خوام تنهاش بذارم ولی اعصابم از کاراش به هم می ریزه بابا این 30 سالشه تو کارای ساده و روز مره زندگیش مونده همه اینا بخاطر تربیت نادرست و تنبل بودن ایشون هستش مخ کامپیوتره ولی مهارت های زندگی درست رو بلد نیستش برا این مشکلاتش چیکار کنم؟
    پيشنهاد ميکنم درصورتيکه شوهرتون به حرف شما اهميت ميدن, بهشون پيشنهاد بدين که با هم بريد مشاوره ى حضورى

  29. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    525
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام
    به نظر من هیچ مشکلی نیست که راه حل نداشته باشه به جز مرگ
    اولین و بهترین کسی که میتونه کمکتون کنه خودتون هستید
    شما چندین ساله از ازدواجتون گذشته نمیشه که راههای نفوذ به دل و ذهن همسرتون رو ندونید مگر اینکه شما هم بی تفاوت بوده باشید
    در کل شناخت طرفین میتونه خیلی تو بهبود روابط کمکتون کنه
    البته اینم بگم که مسایل جنسی در زندگی از اهمیت بسیار بالایی برخورداره ولی وجود فرزند نمیتونه و نباید خللی در عشق و علاقه زوجین بوجود بیاره

  30. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    همسرم خیلی به حرف هام توجه میکنه و اگر ازش بخوام مشاوره هم میره پس من متقاعد شون میکنم بعد از گرفتن حقوقش بره پیش مشاوره

  31. 2 کاربران زیر از zahra & homeyra بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    928
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    azizam seni ham nadari kheyli javoni va bayad lezat bebari az meyle jensi faghat ba shoharet sohbat kon moshkeleshoo hal kon alan jedi begirrr dir beshe vared rabete jensi ba gharbe mishi

  33. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    10
    نوشته ها
    55
    تشکـر
    88
    تشکر شده 70 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط arvand.t نمایش پست ها
    azizam ... dir beshe vared rabete jensi ba gharbe mishi
    سلام
    ممنون میشم فارسی تایپ کنید، خوندن فینگلیش یه کم سخته
    اما شما از کجا پیشگویی میکنید که وارد یه رابطه با غریبه ها، اونم از نوع جنسی ش میشه؟!...

  34. کاربران زیر از MHY بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    928
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    خوب احتمال داره در کوچه و خیابون یه پسر دنبالش کنه

  36. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    شماره عضویت
    767
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    187
    تشکر شده 120 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مشکلات جنسی

    یعنی میگید اگه ادم چاره ای برای مشکلش پیدا نکنه باید پشته پا بزنه به تعهداتش ؟ چه ذهنیتی اشتباهی ؟
    شاید من 6 ماه با همسرم به هر علتی رابطه نداشته باشم باید هر پسری رو قبول کنم . اگه اینجوری باشه که سنگ روی سنگ بند نمیشه
    این که میشه خیانت که همه ازش بیزارن. حتی اگه طرف مقابل ما بدترین و بی احساس ترین ادم باشه ما حق نداریم چنین تمایلی داشته باشیم و به نظرم بهتره اینجوری راه حل به دوستانمون نشون ندیم که یا مشکلتو حل کن یا میری با پسرای خیابون رابطه برقرار میکنی .

  37. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    شماره عضویت
    15
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    4
    تشکر شده 26 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط arvand.t نمایش پست ها
    خوب احتمال داره در کوچه و خیابون یه پسر دنبالش کنه
    حرف خیلی باحالی بود

    مرسی روزم شاد شد

  38. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام بچه ها از نظرات تون ممنونم و تا حدودی با نظر هر دوی شما موافقم اول اینکه متاهلی یعنی متعهدی دوم اینکه اگه محکم نباشی خیلی زود میشی یک ادم لا ابالی ولی مهم تر از اینا اینکه ماه قبل دکتر همسرم گفتند که دیگه هرگز بچه دار نمی شن و گفتند که بریم از بهزیستی بچه بیاریم جالبه هیچ عکس العملی ندارم انگار منگم بی تفاوتم حالا چیکار کنم؟

  39. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    زندگیم روز به روز پیچیده تر میشه من پیش مشاور نرفتم و دانشگاه رو هم ول کردم پیگیری دکتر هم نشدم با رفتارم سعی کردم به همسرم آرامش بدم و دوست داشتن و یادش دادم خدا رو شکر زندگیم بهتر و رضایت بخش تر شده الان واقعا دوسش دارم می مونه مشکل بچه که از امروز پیگیری کارهش میشم برام دعا کنید

  40. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2013
    شماره عضویت
    382
    نوشته ها
    31
    تشکـر
    2
    تشکر شده 23 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    ممنونم از همه کس هایی که راهنماییم کردند و از کس هایی که وقت گذاشتند و پس ت هامو و خوندند و جواب دادند به امید روزهای شادی بخش برای همه

  41. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1341
    نوشته ها
    43
    تشکـر
    0
    تشکر شده 14 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    امیدوارم همه چی درست بشه به خدا توکل کن

  42. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2108
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    مرسی آجی بیتا ولی هرزگاهی از آینده می ترسم می ترسم که کم بیارم

  43. کاربران زیر از sepideh18 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2014
    شماره عضویت
    2062
    نوشته ها
    44
    تشکـر
    1
    تشکر شده 22 بار در 17 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    با سلام خدمت همه من در گذشته مشکلات زیادی داشتم که در بالا خدمت تون عرض کردم و حالا تا حدودی مشکلاتم حل شده و و با برخی هم کنار اومده ام عاشق همسر و زندگیم شده ام و کلاس های مختلف میرم و پیگیر دکتر همسرمم هستم و حال مشکلی که آزارم میدهد این است که من عروس بزرگ خانواده همسرم هستم و به نوعی میشه گفت موش آزمایشگاهی خیلی اذیتم کردند و کلی برام سخت گیری کردندو در عوض من همیشه احترامشان را نگه می دارم و هرگز جواب سر بالا به آنها ندادهام و در طول 7 سال هم من و هم خانواده ام را آزار دادند و الان که پسر دیگرشان عروسی کرده و عروسه هم از این جو.اب بده ها هستش ولی خیلی تبعیض قایل می شن به من می گفتند تو خونه جلو مهمون باید چادر سر کنی ولی الان عروس دومی آستین 3ربع و لباس های کوتاه می پوشه و لی کسی کاری به کارش نداذه و چون جواب میده خیلی هم عزیز هستش تنهایی تا تهران و قزوین میره ولی به من اجازه نمی دادند باشگاه یا بیرون برم اون شاغله ولی مون ونذاشتند کار کنم همی آزادی ها رو داره من چون دختر شهرستان بودم خیلی اذیتم کردند ولی جاریم بچه تهرانه الان من بیشتر از هر کسی هوای خانواده همسرم رو دارم و همیشه در کارهاشون کمک حال هستم ولی توجه اینها به جز خواهر شوهرم سمت جاریم هستش من آدم حسودی نیستم ولی وقتی تبعیض قایا می شن حس بدی دارم همه محدودیت ها برا من وتنها خواهرشوهرم هست ولی برا عروس جدیده نیست میشه راهنماییم کنید که من چیکار باید بکنم؟

  45. کاربران زیر از sogand بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4931
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    سلام
    وقت بخیر
    من امیر هستم 27 ساله
    دوست ندارم آزادانه مطلب خودم رو بیان کنم!
    چطور میشه مشکلم رو بیان کنم ؟؟

  47. کاربران زیر از امیرساهی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط امیرساهی نمایش پست ها
    سلام
    وقت بخیر
    من امیر هستم 27 ساله
    دوست ندارم آزادانه مطلب خودم رو بیان کنم!
    چطور میشه مشکلم رو بیان کنم ؟؟
    سلام
    دوست عزیز اگر مشکل خاصی هست باید به متخصص روانپزشک مراجعه کنی

    و یا با مشاور روانکاو مشورت کنی ، وبرای اینکار باید با بهزیستی منطقه تماس بگیرید تا آدرس مراکز موجود در شهرو بهتون بگن ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  49. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27926
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    با سلام بر همکی بعد از دو سال برگشتم من همچنان مشکلاتم سر جاش هست دیگه خسته شدم وضعیت همسرمم بد شده موندم چیکار کنم

  50. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مژگان۲۴ نمایش پست ها
    با سلام بر همکی بعد از دو سال برگشتم من همچنان مشکلاتم سر جاش هست دیگه خسته شدم وضعیت همسرمم بد شده موندم چیکار کنم
    دوست عزیز از اولین پست تون که شروع کردم به خوندن، حدس زدم این ارامش موقتی باشه.
    گفتم این خانم میگه کج دار و مریز به این رابطه ادامه میدم تا ببینم چی پیش میاد.
    و متاسفم که بعد از دوسال برگشتین خونه اول!

    اول از همه یه موضوعی رو بهتون بگم. تحت هیچ شرایطی و هرررررررگززززززز منزلتون رو به قصد قهر ترک نکنین. یعنی شده همسرتون قهر کنه و بره بیرون، بذارین بره ولی ابدا خونه تون رو ترک نکنین. همه ما روزای سخت داشتیم. قهر و دعوا داشتیم. ادم وقتی عصبانی میشه خیلی فکرها ممکنه بکنه که در ظاهر منطقی همهست ولی وقتی خشمش فروکش کنه، اونوقت میفهمه چه اشتباهات بزرگ و بعضا جبران ناپذیری رو مرتکب شده.
    ترک خونه اصلا چه معنی میده؟ میرین که چی بشه؟ که همسرتون با سرشکستگی، خرد بشه جلوی خانواده خودش و شما، غرورشو له کنه بیاد دنبالتون؟ انصافه؟ این زندگی دیگه زندگی میشه؟ فردا هم که چشمش بهتون بیفته تو دلش میگه این همون کسیه که منو له کرد. به جای اینکه منو بالا ببره، غرورمو خرد کرد! دیگه عشقی باقی نمی مونه.
    حالا اگه نیاد هم که دیگه بدتر. شماجلوی همه سنگ رو یخ شدین!

    پس به جای پاک کردن صورت مساله، به فکر راه حل باشین.

    اول از همه به جای منفی بافی و ایرادگیری، صفات مثبت و منحصر بفرد همسرتون رو یادداشت کنین. مثلا یکیش همین که مخ کامپیوتره
    و تاکید میکنم حتما بنویسین تا جلوی چشمتون باشه.
    اگه منصفانه قضاوت کنین میبینین اونقدرها هم غیرقابل تحمل نیست.

    با چیزایی که گفتین حدس میزنم فقط مشکل کمبود اعتماد به نفسش خیلی ازار دهنده باشه. اونم با حمایت و تشویق شما کم کم درست میشه. از نوشته هاتون حس کردم زیادی اهل امر و نهی کردن هستین. مردها مثل بچه ها می مونن. با محبت چنان گل از گلشون میشکفه که دنیا رو به پات میریزن.
    میدونم خسته این. مشکلاتتون هم مدام یاداوری میکنین، فکرتون درگیر میشه، کلافه میشین. یه استراحت به خودتون بدین، از نو شروع کنین.
    حالا که همسرتون کوتاه اومده، یه سفر چند روزه با دوستان یا اقوامی که باهاشون راحتین، برین. خیلی کمک میکنه به تمدد اعصاب. بعد که برگشتین با ارامش شروع کنین به حل مسائل زندگیتون.
    اینقدر هم نگید دارم میجنگم، بار زندگی رو دوش منه، بدبخت شدم و... اینا بار منفی دارن، ناخوداگاه رو ذهنتون تاثیر میذارن.
    به حرف کسی هم درباره طلاق گوش ندین. به خدا ملت زندگی خودشونو دارن، یه حرفی میزنن رو هوا. فردا شما میمونی و هزاران مشکل. اگه یه کدوم از اونایی که الان شیرتون کردن جدا شین، بیان بگن حالت چطوره؟ به خاطر حرف چند نفر، زندگیتونو خراب نکنین.
    مشکل جنسی شون هم با یه مشاوره حضوری به سادگی حل میشه. به حرف یه دکتر که ادم دلسرد نمیشه. الان مثل قدیم نیست که بسوزی و بسازی. اینترنت هست، مشاوره هست، دکتر طب سنتی هست، طب مدرن هست. هزار تا راه وجود داره واسه حل این قضیه.
    احتمالا از این بابت هم خیلی تحت فشارین و این قضیه در اختلافاتتون بی تاثیر نیست.
    شما که تا اینجای کار رو اومدین، باقیشم برین. ان شاا... حل میشه. اگر مشکلی در هر زمینه داشته باشن، متخصص بهتون اموزش میده چطور نواقص رو برطرف کنین.

    اینقدر هم زندگی تون رو با کسی مقایسه نکنین. شما ظاهر زندگی مردم رو میبینین، قضاوت میکنین. حالا اگه جاری تون لباس باز پوشیده خیلی خوشبخته؟ یا اگه اطرافیان از ترس نیش زبونش احترامشو نگه میدارن خیلی ارزش منده؟
    شما به جای حسرت زندگی دیگرون رو خوردن، جوری زندگیتون رو بسازین که بقیه حسرت زندگی شما رو بخورن.

  51. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27926
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    مرسی دوست عزیز نت تو این هشت سال به هیچ عنوان به قهر خونه مو ترک نکردم برا اینکه از مشکلات فرار کنم رفتم سر کار ولی دیابت همسرم و رعایت نکردنش عذابم میده و چون رعایت نمی کنه مشکلات جنسیش روز به روز بدتر میشه شدیم خواهر و برادر من همیشه و همه جا تحسین شده ام ولی دیگه سر خورده شدم عصبی شدم دلمم نمیاد تو این شرایط تنهاش بذارم تو این هشت سال خلی دکتر رفتم ولی نتیجه نداد من تمام تلاشم رو کردم ولی کاهی اوقات منم دلم می خواد جوونی کنم و از زنذگیم لذت ببرم من تازه ۲۴ ساله شدم پس کی قراره خوش باشم

  52. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مژگان۲۴ نمایش پست ها
    مرسی دوست عزیز نت تو این هشت سال به هیچ عنوان به قهر خونه مو ترک نکردم برا اینکه از مشکلات فرار کنم رفتم سر کار ولی دیابت همسرم و رعایت نکردنش عذابم میده و چون رعایت نمی کنه مشکلات جنسیش روز به روز بدتر میشه شدیم خواهر و برادر من همیشه و همه جا تحسین شده ام ولی دیگه سر خورده شدم عصبی شدم دلمم نمیاد تو این شرایط تنهاش بذارم تو این هشت سال خلی دکتر رفتم ولی نتیجه نداد من تمام تلاشم رو کردم ولی کاهی اوقات منم دلم می خواد جوونی کنم و از زنذگیم لذت ببرم من تازه ۲۴ ساله شدم پس کی قراره خوش باشم
    حق دارین. واقعا درکتون میکنم چون منم تو یه برهه ای از زندگیم مشکل مشابه شمارو داشتم. واقعا کمبود روابط جنسی خصوصا اگه شما طبع گرم و همسرتون طبع سردی داشته باشن، خیلی ازار دهنده س.
    پیشنهاد میکنم اگه از دکتر رفتن نتیجه نگرفتین، پیش یه مشاور در زمینه روابط جنسی برین. شاید بخشی از مشکل همسر شما روانی باشه نه صرفا به خاطر دیابت.
    سعی کنین از داشته هاتون لذت ببرین. شما هنوز خیلی جوونین. اول راهین. از کجا معلوم اگه خدای نکرده جدا بشین، گیر یه ادم بدتر نیفتین؟
    اگه اخلاق همسرتون خوبه و باهاتون راه میاد، شمام کمکش کنین مشکلش حل بشه. باور کنین ایشون الان بیشتر از شما ممکنه اذیت بشه و خجالت بکشه.
    یه جا نوشته بودین مادرشوهرتون گفته پدرشوهرتون هم همینجوری بوده.
    اشتباه بزرگی کردین که راجع به خصوصی ترین مساله زندگیتون با بقیه حرف زدین. اینکار فقط عزت نفس همسرتون رو کم میکنه. اگه با ملایمت با خودشون حرف بزنین راحت تر به نتیجه میرسین.

    موفق باشین

  53. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27926
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشکلات جنسی

    آخه من سنی نداشتم مادرشون هم خیلی اذیت می کرد کار به جایی رسید که همسرم شب ادراری داشت من فقط ۱۶ سالم بود نمی تونستک تنهایی جمع و جور کنم همش گیر میداد که چرا هر روز تشک می شوری مجبور شدم بگم

  54. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشکلات جنسی

    نقل قول نوشته اصلی توسط مژگان۲۴ نمایش پست ها
    آخه من سنی نداشتم مادرشون هم خیلی اذیت می کرد کار به جایی رسید که همسرم شب ادراری داشت من فقط ۱۶ سالم بود نمی تونستک تنهایی جمع و جور کنم همش گیر میداد که چرا هر روز تشک می شوری مجبور شدم بگم
    خیلی زود ازدواج کردین.
    واقعا امادگی ازدواج رو داشتین؟
    الانم با خانواده همسرتون یه جا زندگی میکنین؟
    یه بار که هم شما و هم همسرتون از وضعیت روحی خوبی برخوردار بودین، با هم حرف بزنین.
    شما از دغدغه هاتون بگین. حرفای ایشونم بشنوین.
    خودتون دوتا بیشتر از هرکس دیگه ای میتونین به هم کمک کنین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد