نوشته اصلی توسط
دپرس
سلام.من یه دختر18ساله م.همه ی دوستام از من به عنوان یه آدم شوخ و پرانژری یاد میکنن درحالی که این یه نقابه که من ب صورتم زدم تا کسی خوده واقعی منو نشناسه
اولین جرقه ی علاقه و عشق من به هم جنسم تودوران ابتدایی مشخص شد.وقتی کلاس5م بودم یکی از همکلاسیام خونشونو به یه شهر دیگه منتقل کردن یادمه مثه چی گریه میکرذم که دیگه نمیبینمش.این قضایا ادامه داشت .خیلی اذیت میشدم چون هربار به یه نفر دلبسته میشدم یطوری از دستش میدادم...
هیچوقت به اندازه ی الان بهم نریختم.بیشتردوستای من از خودم بزرگترن.حدود 5-6سال.همه شونم بم میگن بخاطر این باهات دوس شدم جون میدونم از سنت بیشتر میفهمی...
درحال حاضر به یه دختر دلبستگی شدید دارم خیلی دوسش دارم از هرکسی تو دنیا بیشتر علاقه ی من به اون معمولی نیس حدود 23سالشه و هروقت میگه خواستگار داره من تاچندروز بهم میریزم .تو یه شهر دیگه زندگی میکنه ماتو مسابقات ورزشی باهم آشناشدیم به دوستاش حسادت میکنم وقتی تعریف میکنه باهم میرن بیرون...وقتی میبینم بااونا وقت میگذرونه و من نمیتونم ببینمش...همیشه بم میگه حس میکنم یه چیزی ته دلته که هیچوقت بم نگفتی...من هیچوقت جرات ابراز احساسات واقعیمو نداشتمو ندارم میترسم ولم کنه باز من بمونمو خودم. ..
من حتی از خوشی های فیزیکی با دوستامم دوری میکنم چون میترسم لو برم حس میکنم اطرافیانم میفهمن اگه شوخی کنم...چن وقت پیش دعوتش کردم خونمون روتختم ذراز کشید گف بیا پیشم دراز بکش یکم حرف بزنیم ولی من نرفتم بااینکه عاشق این بودم که برم....حالم بده...روم نمیشه با خدا دردو دل کنم چون میدونم حسی که دارم گناهه...کمکم کنین چیکا کنم دارم دیوونه میشم...من اندامه ورزشکاری پسرانه ای دارم واین باعث میشه همکلاسیام بامن شوخی هایی کنن که خوده واقعیمو هرلحظه یادم بندازن...موقعیت و شرایط اینکه با یه روانشناس از نزدیک صحبت کنم رو ندارم چون تو خانواده ی ما این چیزا مسخره بازی و چرتوپرته...توروخدا کمکم کنین اشک و گریه امون روز و شبامو بریده اونقد بش وابسته شدم که نمیتونم 2ساعت باش حرف نزنم...کمکم کنین منم دوس ذارم مثه بقیه باشم خانوادم منو مثه یه پسر بار آوردن از آرایش خوشم نمیاد...مثه بقیه ی دخترا لاک نمیزنم آرایش نمیکنم مگه به اجبار اطرافیانم اونم فقط واسه اینکه نفهمن من چی تو دلمه...کمکم کنید حالم خرابه هروقت بم زنگ میزنه دلم هوری میریزه عاشقش شدم...میدونم اشتباهه ولی نمیتونم کاریش کنم این حس تو وجودمه...کمکم کنین