نوشته اصلی توسط
mahson
سلام به مشکلی برخوردم مادری دارم 60 ساله با پدرم زندگی میکنه پدرم یک معلم فرهنگی بازنشسته و مادر بی سواد یا سیکل پدرم سکنه مغزی کرده ومادرم بین من که پسرم وفرزند چهارم هستم و برادرم که از من بزرگتر هست تفاوت میگذاره به اون خانه ساختن وزندگیشو سر سامون دادن اون زمان پدرم سکته نکرده بود و حاضر بود برای دوپسرش جونشون رو بدن ولی حالا برای برادرم خانه ساختن وحالا که من هم زندگی شروع کردم بین من و همسرم اختلاف میذاره و همیشه همسرم بهانه میگیره که مادرت چنین کرد و چنان کرد مادرم هم همه اموال پدر و مادرم رو حاضره به برادرم بده ولی به من نه حلال نداره حالا که برادرم دو فرزند داره بین نوه های اون و فرزند من فرق میذاره من هم خانمم خیلی رنج میکشه وخودمم خیلی رنج میکشم خیلی پیر شدم از نظر روحی خسته شدم هم از مادرم و هم از همسرم دیگه بریدم همیشه آرزوی مرگ میکنم که شاید با مردن من این دو خوب بشن ومادرم نسبت بمن بهتر بشه
علتش هم میدونم چون مادر بزرگم هم دقیقا کارهای مادرم رو کرد و نتونست دو پسرش رو سر سامون بده و پسر اولش فوت کرد خیلی خسته ام کمکم کنید چیکار کنم