-
بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
با سلام...
پدرم خیلی بداخلاق و بد دهنه,پدرم 53 سالشه و 24 ساله که با مادرم ازدواج کرده,اختلاف سنیش با مادرم 8 ساله و نتیجه این ازدواج دو دختر و یک پسره.الان چند ساله که بازنشسته شده و مشغول کشاورزیه,کلا سرش شلوغه ولی خدا نکنه پاش برسه خونه,از روزی که یادم میاد همیشه ظالم و ستمگر بوده.سر هر چیزی داد وبیداد راه میندازه,مثلا چرا آب خورش کمه,چرا سوپ ترشه,چرا چراغ روشنه,چرا آب بازه,چرا میخندید!چرا حرف میزنید,همه روزهای ما اینجوری میگذره,اصلا برامون احترامی قائل نیست.اضلا هیچی ما براش مهم نیست و دائم میگه من برای شما زحمت می کشم,خیلی هم خسیسه,دست بزنم داره ,مادرم شاغله و تقریبا تمام خرجیمون رو مامانم میده ولی اون با اینکه ذره ای از پولش رو تو خونه خرج نمیکنه و پولای مامانم رو هم به زور میگیره ولی همیشه این ادعا رو داره که همه کارا رو خودش میکنه,همیشه هم بقیه رو اذیت میکنه یا مسخره میکنه,تنها تفریحش مسخره کردن بقیه اس.وقتی خونه اس,خونه برام جهنمه,واسه بقیه هم همینطوره ولی من دیگه واقعا دارم دیونه میشم,من 23 سالمه و خودم هم مشغول به کارم,تنها دلخوشیم وقتایی هست که از خونه میرم بیرون,اون رو نمیتونم عوض کنم,چون سالهاست همینطوریه,البته به نظرم خونوداشم موثر بودند,مثلا مادربزرگم که مامانش باشه,تعریف می کنه وقتی از سربازی بر می گشته با پوتین از روی داداشاش که خواب بودند رد میشده.بگید چیکار کنم حالم بهتر بشه؟؟؟؟از قضا خیلی خشکه مذهبم هس و نمازاش رو همیشه مسجد میخونه و همه اعیاد رو مسجده ولی نکته جالبش اینه که هر موقع عیده و میخواد بره مسجد,قبلش اعصاب ما رو میریزه به هم و اشکمون رو در میاره و بعد خودش میره مسجد.....خیلی ظالمه....باعث شده به همه چی بدبین بشم,حتی به خدا......
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
من قشنگ متوجه نشدم.شما این حرفارو در مورد پدرتون زدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرفای قشنگی نزدید اون اقا هرچی باشه و هر کاری کنه بازم پدر شماست.سایه بالا سر شماست.میدونی سایه بال سر یعنی چی؟از اون بچه هایی که پدر ندارن
بپرس تا بهت بگن
این قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم در مورد خودمه وقتی که سوم ابتدایی بودم.
خواهرم که از من 5 سال کوچکتره اونموقع مریض بودو تو بیمارستان.مامانم هم که همیشه پیش اون بود خب کوچیک بود دیگه سه چهار سالش بود
بابام هم یه پاش بیمارستان بودو یه پاش خونه که هم به من برسه که گشنه نمونم و تنها نباشم و هم این که پیشم باشه که قصه خواهرمو نخورم
یه بار همون موقع چون کلا صبح تا ظهر که مدرسه بودم و بعدازظهر هم کلا تنها تو خونه و خلاصه شکر خوردمو یه حرف خیلی بد به بابام زدم وقتی
که برگشته بود خونه از بیمارستان چون ناراحت بودمو بهش میگفتم که شما دیگه منو دوست ندارید کلا ولم کردید.خب حرفم هم از بچگی بود دیگه
عقلم نمیرسید و شکر خوردمو به بابام فحش دادم(خدا لعنتم کنه) بابام هم یه سیلیه اروم زد تو گوشم که خب من هم شروع به گریه کردن کردمو
با بابام قهر شدمو شام هم نخوردمو خلاصه رفتم تو اتاقو تو دلم کلی فحش به بابام دادم و انقدر گریه کردم که خوابم برد(اون هم اولین و اخرین
باری بود که بابام منو زده.حداقل تا حالا)
همون شب خواب دیدم که بابام دور از جونش مرده و کلی ناراحت شدمو یه جوری که اصلا تا حالا نشده بودم . خلاصه وقتی بیدار شدمو فهمیدم
خواب دیدم کلی خوشحال شدم
ادما شاید از این که پدرشون کارای بد میکنه هو به قول شما اذیتشون میکنه ناراحت باشن ولی اگه فقط خوابشو ببینن که باباشون پیششون نیست
یا این که نه حتی یه بار تصورشو بکنن از ناراحتی دوس دارن بمیرن
پدر و مادر ادم مثل زن نیست که هر کدومو که خواستی بری خواستگاریش یا این که اگه نخواستی طلاقش بدی اینا چیزایی هستن که خدا به تو دادن
پدر تو هرطوری که هست خوب یا بد تو حق نداری بهش بی احترامی بکنی
موفق باشی
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
ببخشید شما پسر هستین ؟
( میخواستم بدونم باید یه خانوم رو راهنمای کنیم یا یه آقا )
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
سلام
یه لحظه خودتونو بذارین جای اونایی که توبچگی باباشونواز دس دادن اونا حتی نمیدونن معنی بابا چیه؟؟نمیدونن بابا داشتن چه حسی داره؟؟؟لااقل شما یه بار دس نوازشگرشون رو حس کردین،به هر حال ایشونم پا به سن گذاشتن وبا کمی مراعات کردن وگوش دادان به حرفاشون میشه صمیمانه کنارهم زندگی کرد
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
reza1
ببخشید شما پسر هستین ؟
( میخواستم بدونم باید یه خانوم رو راهنمای کنیم یا یه آقا )
ممنونم به خاطر دقت نظرتون و اینکه به نظر میاد نمیخواید یه طرفه به قاضی برید.
من دخترم ولی این مشکل برادرم هم هست و اینکه واقعا نمیدونم اونو چطور راهنمایی کنم.....
پس اگه جفتمون رو راهنمایی کنید خیلی ازتون ممنون میشم.
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
ممنون به خاطر عکس زیباتون...واقعا اشک آدمو در میاره...
شاید من اونقدر تند حرف زدم که به نظر بیاد هیچ بویی از محبت نبردم ولی واقعا اینطور نیست,شرایط این روزام واقعا دردناک شده و نمیدونم باید چیکار کنم....
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
مرسی که اینقدر وقت گذاشتید و کلی نوشتید.دیروز موقعی که متن خودم رو می نوشتم داشتم گریه می کردم و مینوشتم و وقتی که نوشته شما رو خوندم بازم گریه کردم.حرفاتون قشنگ بود و تاثیر برانگیز ولی همه چیزایی که من نوشتم فقط یه نمای دور بود و کلی از همه اتفاقات زندگیم,شاید خیلی ظالمانه نوشتم که پدرم رو ظالم خوندم.ولی این روزا واقعا نمیدونم باید چیکار کنم,هر لحظه دارم گریه می کنم,امیدوارم هیچ کس صبح و شبش با دعوا نگذره,اونم هر ساعت و هر روز.....
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ابوغفار
ممنون به خاطر عکس زیباتون...واقعا اشک آدمو در میاره...
شاید من اونقدر تند حرف زدم که به نظر بیاد هیچ بویی از محبت نبردم ولی واقعا اینطور نیست,شرایط این روزام واقعا دردناک شده و نمیدونم باید چیکار کنم....
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Alisbi
من قشنگ متوجه نشدم.شما این حرفارو در مورد پدرتون زدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرفای قشنگی نزدید اون اقا هرچی باشه و هر کاری کنه بازم پدر شماست.سایه بالا سر شماست.میدونی سایه بال سر یعنی چی؟از اون بچه هایی که پدر ندارن
بپرس تا بهت بگن
این قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم در مورد خودمه وقتی که سوم ابتدایی بودم.
خواهرم که از من 5 سال کوچکتره اونموقع مریض بودو تو بیمارستان.مامانم هم که همیشه پیش اون بود خب کوچیک بود دیگه سه چهار سالش بود
بابام هم یه پاش بیمارستان بودو یه پاش خونه که هم به من برسه که گشنه نمونم و تنها نباشم و هم این که پیشم باشه که قصه خواهرمو نخورم
یه بار همون موقع چون کلا صبح تا ظهر که مدرسه بودم و بعدازظهر هم کلا تنها تو خونه و خلاصه شکر خوردمو یه حرف خیلی بد به بابام زدم وقتی
که برگشته بود خونه از بیمارستان چون ناراحت بودمو بهش میگفتم که شما دیگه منو دوست ندارید کلا ولم کردید.خب حرفم هم از بچگی بود دیگه
عقلم نمیرسید و شکر خوردمو به بابام فحش دادم(خدا لعنتم کنه) بابام هم یه سیلیه اروم زد تو گوشم که خب من هم شروع به گریه کردن کردمو
با بابام قهر شدمو شام هم نخوردمو خلاصه رفتم تو اتاقو تو دلم کلی فحش به بابام دادم و انقدر گریه کردم که خوابم برد(اون هم اولین و اخرین
باری بود که بابام منو زده.حداقل تا حالا)
همون شب خواب دیدم که بابام دور از جونش مرده و کلی ناراحت شدمو یه جوری که اصلا تا حالا نشده بودم . خلاصه وقتی بیدار شدمو فهمیدم
خواب دیدم کلی خوشحال شدم
ادما شاید از این که پدرشون کارای بد میکنه هو به قول شما اذیتشون میکنه ناراحت باشن ولی اگه فقط خوابشو ببینن که باباشون پیششون نیست
یا این که نه حتی یه بار تصورشو بکنن از ناراحتی دوس دارن بمیرن
پدر و مادر ادم مثل زن نیست که هر کدومو که خواستی بری خواستگاریش یا این که اگه نخواستی طلاقش بدی اینا چیزایی هستن که خدا به تو دادن
پدر تو هرطوری که هست خوب یا بد تو حق نداری بهش بی احترامی بکنی
موفق باشی
مرسی که اینقدر وقت گذاشتید و کلی نوشتید.دیروز موقعی که متن خودم رو می نوشتم داشتم گریه می کردم و مینوشتم و وقتی که نوشته شما رو خوندم بازم گریه کردم.حرفاتون قشنگ بود و تاثیر برانگیز ولی همه چیزایی که من نوشتم فقط یه نمای دور بود و کلی از همه اتفاقات زندگیم,شاید خیلی ظالمانه نوشتم که پدرم رو ظالم خوندم.ولی این روزا واقعا نمیدونم باید چیکار کنم,هر لحظه دارم گریه می کنم,امیدوارم هیچ کس صبح و شبش با دعوا نگذره,اونم هر ساعت و هر روز.....
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
yass
سلام
یه لحظه خودتونو بذارین جای اونایی که توبچگی باباشونواز دس دادن اونا حتی نمیدونن معنی بابا چیه؟؟نمیدونن بابا داشتن چه حسی داره؟؟؟لااقل شما یه بار دس نوازشگرشون رو حس کردین،به هر حال ایشونم پا به سن گذاشتن وبا کمی مراعات کردن وگوش دادان به حرفاشون میشه صمیمانه کنارهم زندگی کرد
مرسی به خاطر وقتی که گذاشتید,ما هممون همیشه گوش به فرمان حرفاشون هستیم و هر چیزی که بخوان رو خیلی سریع واسشون آماده می کنیم ولی فایده نداره....آخه ایشون از جوانیهاشونم هم همینطوربودند
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
همان گونه كه خود شما هم میدانید احترام پدر و مادر در هر صورتی واجب و لازم است و هیچ راهی برای بی احترامی به این بزرگوران توصیه نمیشود و حتی خود خداوند هم كه خالق انسانها است انسانها را توصیه به رعایت حال پدر مادر كرده و میفرماید:
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیكى كنید! هر گاه یكى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، كمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو. [1]
خداوند به وسیله این آیه راه هر گونه تندی و بیمحبتی به پدر و ماد را بسته است و البته هر چند این كار سخت است و نگه داشتن احترام برخی از والدین بسیار سخت است ولی این را بدانید كه رضایت خداوند با این سختیها به دست میآید و خداوند درهای بهشت را به روی انسان میگشاید همان گونه كه از پیامبر نقل شذه است كه میفرماید:
کسی که دستور الهی را در مورد پدر و مادر اطاعت کند، دو درب از بهشت به رویش بازخواهد شد، اگر فرمان خدا را در مورد یکی از آنها انجام دهد یک درب گشوده میشود. [3]
اگر پدر شما حریم خود را يا حریم خانواده را میشكنند شما به خودتان حق ندهید كه به او بیاحترامی كنید زیرا نه تنها مشكلی حل نخواهد شد بلكه حرمت شكنیها عمومیت پیدا میكند و دیگر هیچ حریمی برای خانواده باقی نخواهد ماند. در حالی كه اگر شما با صبر و تحمل این حریم را حفظ كردید حداقل یك پناهگاه و یك دیوار از چهاردیواری حریم خانه محفوظ مانده و به همان میزان آسیب پذیری اهل خانواده كمتر خواهد شد.
شما سعی كنید مانند دریا صبور باشید؛ میدانید امواج خروشان دریا با چه شور و هیجانی خود را به دیوار سنگی ساحل میكوبند تا بر آن اثری بگذارند، اما ساحل سنگی به شدّت در مقابل آن همه هیجان و عشق میایستد و حتی قطرهای از آن همه آب را كه سراپا شور و هیجان است، جذب نمیكند. امواج به یكباره، ناامید از این كه برساحل سنگی تأثیری گذاشته باشند، باز میگردند؛ اما آنقدر این حركت پرشور و شوق انجام میشود تا این كه دل سنگ به نرمی میگراید؛ زیرا موج حیات خویش را درگیر همین حركات پرشور میداند و پیوسته به پیشرفت شور انگیز خود ادامه میدهد تا هر چه بیشتر در دل سنگ جای گیرد و ...
شما نیز در مقابل بیمنطقیهای پدر همیشه با منطقی استوار و رویی گشاده و خندان و دلی مهربان و پر از شوق، ایستادگی كنید تا بلاخره با استقامتتان پدر را به سوی منطقی شدن و خوش اخلاقی سوق دهید.
این قانون را بپذیرید كه وجود سرشار از محبّت، ضمن بذل محبت به دیگری میتواند او را نیز به مهربانی سوق دهد؛ بنابراین هیچ فرصتی را برای ابراز محبّت به پدرتان از دست ندهید. از امواج پرشور و خستگی ناپذیر دریا الهام بگیرید و در راه ابراز عشق و علاقه همچون موج از پای ننشینید. و بدانید كه خاصیت محبت این است كه اخلاقهایی كه مانند خار هستند و همه از وجودشان در آزار و اذیت هستند را به گل تبدیل میكند و اگر هم این اتقاق به خاطر سختی خار نیفتند شما همیشه در محكمه وجدان مانند گل مورد ستایش هستید.
همواره بكوشید در برابر بیمنطقیهایی كه از پدتان ذكر كردید صبر، متانت و برخوردى پرمهر و عاطفه و منطقى داشته باشید و دیگر اعضاى خانواده را نیز به چنین شیوهاى تشویق نمایید. اگر اعضای خانواده در برابر هر خشونتى عكس العملى محبتآمیز داشته باشند به تدریج و در مدت طولانى، روش او را میتوانید تغییر دهید؛ البته لازمه آن صبر و استفاده از زمان است.
در صورتى كه افراد بزرگ و فهمیدهاى از نزدیكان، بستگان یا دوستان وجود دارد كه توصیههایش براى ایشان مفید مىافتد، مشكلات را با او در میان نهاده و بخواهید كه با حفظ امانت و شیوهاى حكیمانه در موارد مقتضى، اندرزها و رهنمودهاى لازم را به او بدهد. برای این كار حتی میتوانید از مادرتان كه با او مانوس تر است و یا روحانی مسجدتان كه میدانید مورد احترام اوست و حرفش بر روی پدرتان تاثیرگذار است كمك بگیرید.
انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید. گوش دادن به حرفهای یكدیگر، یك موضوع مهم برای پایان دادن به جر و بحث بشمار میرود. مجادلههایی كه هر دوی شما تصور میكنید حق با شما است، ولی در واقع مشكل مربوط به هر جفتتان میباشد. این بـخصوص زمانی صدق میكند كه قبلا نیز مكررا بر سر موضوعی بحث كرده باشید. وقتی وی از شما انتقاد میكند، شمشیرتان را از رو نبندید. اینطور نشان دهید كه حرف او را میفهمید، همانگونه كه انتظار دارید هنگامی كه شما صحبت میكنید، او نیز متـوجه منظورتان شود. باز فكر كنید، نظر خودتان را بدهید، ایده او را لحاظ نموده و جلو روید.
خشونت را با خشونت پاسخ ندهید. خشونت را با سكوت پاسخ گویید و در موقعیتى مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفتگو بپردازید .
هرگز وی را به خاطر اخلاق و رفتارش ملامت نكنید. از گفتن كلمات كنایه آمیز اجتناب كنید و از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهاى ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، كله شق، یك دنده، لجباز، زورگو، بد اخلاق، خودخواه و ... به او پرهیز كنید .
به یاد داشته باشید كه غالباً تغییر عادتها، نیازمند پیشرفت تدریجی و برداشتن گامهای كوچك به سمت یك هدف بزرگتر است. هر كاری كه از دستتان بر میآید، انجام دهید، خواهید دید كه این یكی از بهترین سرمایه گذاریهای عمرتان خواهد بود. و خداوند در مقابل این صبر و متانتی كه به خرج میدهید پاداش بزرگی خواهد داد همان گونه كه پیامبر میفرماید:
هر فرزند نیکوکاری که بامهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده میشود. سوال کردند حتی اگر روزی صدمرتبه به آنها نگاه کند؟ فرمود:آری خداوند بزرگتر و پاکتر است. [3]
منابع:
[1] . وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَریماً «سوره اسراء آیه 23»
[2] . قال رسول الله(ص:) من اصبح مطیعا لله فی الوالدین اصبح له بابان مفتوحان من الجنه وان کان واحدا فواحدا «(کنزالعمال،ج16،ص467)»
[3] . قال رسول الله (ص:) ما ولد بار نظر الی ابویه برحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره .فقالوا:یا رسول الله وان نظر فی کل یوم مائه نظره؟ قال: نعم ،الله اکبرو اطیب.«بحارالانوار،ج 74،ص73»
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
farimah
همان گونه كه خود شما هم میدانید احترام پدر و مادر در هر صورتی واجب و لازم است و هیچ راهی برای بی احترامی به این بزرگوران توصیه نمیشود و حتی خود خداوند هم كه خالق انسانها است انسانها را توصیه به رعایت حال پدر مادر كرده و میفرماید:
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیكى كنید! هر گاه یكى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند، كمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو. [1]
خداوند به وسیله این آیه راه هر گونه تندی و بیمحبتی به پدر و ماد را بسته است و البته هر چند این كار سخت است و نگه داشتن احترام برخی از والدین بسیار سخت است ولی این را بدانید كه رضایت خداوند با این سختیها به دست میآید و خداوند درهای بهشت را به روی انسان میگشاید همان گونه كه از پیامبر نقل شذه است كه میفرماید:
کسی که دستور الهی را در مورد پدر و مادر اطاعت کند، دو درب از بهشت به رویش بازخواهد شد، اگر فرمان خدا را در مورد یکی از آنها انجام دهد یک درب گشوده میشود. [3]
اگر پدر شما حریم خود را يا حریم خانواده را میشكنند شما به خودتان حق ندهید كه به او بیاحترامی كنید زیرا نه تنها مشكلی حل نخواهد شد بلكه حرمت شكنیها عمومیت پیدا میكند و دیگر هیچ حریمی برای خانواده باقی نخواهد ماند. در حالی كه اگر شما با صبر و تحمل این حریم را حفظ كردید حداقل یك پناهگاه و یك دیوار از چهاردیواری حریم خانه محفوظ مانده و به همان میزان آسیب پذیری اهل خانواده كمتر خواهد شد.
شما سعی كنید مانند دریا صبور باشید؛ میدانید امواج خروشان دریا با چه شور و هیجانی خود را به دیوار سنگی ساحل میكوبند تا بر آن اثری بگذارند، اما ساحل سنگی به شدّت در مقابل آن همه هیجان و عشق میایستد و حتی قطرهای از آن همه آب را كه سراپا شور و هیجان است، جذب نمیكند. امواج به یكباره، ناامید از این كه برساحل سنگی تأثیری گذاشته باشند، باز میگردند؛ اما آنقدر این حركت پرشور و شوق انجام میشود تا این كه دل سنگ به نرمی میگراید؛ زیرا موج حیات خویش را درگیر همین حركات پرشور میداند و پیوسته به پیشرفت شور انگیز خود ادامه میدهد تا هر چه بیشتر در دل سنگ جای گیرد و ...
شما نیز در مقابل بیمنطقیهای پدر همیشه با منطقی استوار و رویی گشاده و خندان و دلی مهربان و پر از شوق، ایستادگی كنید تا بلاخره با استقامتتان پدر را به سوی منطقی شدن و خوش اخلاقی سوق دهید.
این قانون را بپذیرید كه وجود سرشار از محبّت، ضمن بذل محبت به دیگری میتواند او را نیز به مهربانی سوق دهد؛ بنابراین هیچ فرصتی را برای ابراز محبّت به پدرتان از دست ندهید. از امواج پرشور و خستگی ناپذیر دریا الهام بگیرید و در راه ابراز عشق و علاقه همچون موج از پای ننشینید. و بدانید كه خاصیت محبت این است كه اخلاقهایی كه مانند خار هستند و همه از وجودشان در آزار و اذیت هستند را به گل تبدیل میكند و اگر هم این اتقاق به خاطر سختی خار نیفتند شما همیشه در محكمه وجدان مانند گل مورد ستایش هستید.
همواره بكوشید در برابر بیمنطقیهایی كه از پدتان ذكر كردید صبر، متانت و برخوردى پرمهر و عاطفه و منطقى داشته باشید و دیگر اعضاى خانواده را نیز به چنین شیوهاى تشویق نمایید. اگر اعضای خانواده در برابر هر خشونتى عكس العملى محبتآمیز داشته باشند به تدریج و در مدت طولانى، روش او را میتوانید تغییر دهید؛ البته لازمه آن صبر و استفاده از زمان است.
در صورتى كه افراد بزرگ و فهمیدهاى از نزدیكان، بستگان یا دوستان وجود دارد كه توصیههایش براى ایشان مفید مىافتد، مشكلات را با او در میان نهاده و بخواهید كه با حفظ امانت و شیوهاى حكیمانه در موارد مقتضى، اندرزها و رهنمودهاى لازم را به او بدهد. برای این كار حتی میتوانید از مادرتان كه با او مانوس تر است و یا روحانی مسجدتان كه میدانید مورد احترام اوست و حرفش بر روی پدرتان تاثیرگذار است كمك بگیرید.
انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید. گوش دادن به حرفهای یكدیگر، یك موضوع مهم برای پایان دادن به جر و بحث بشمار میرود. مجادلههایی كه هر دوی شما تصور میكنید حق با شما است، ولی در واقع مشكل مربوط به هر جفتتان میباشد. این بـخصوص زمانی صدق میكند كه قبلا نیز مكررا بر سر موضوعی بحث كرده باشید. وقتی وی از شما انتقاد میكند، شمشیرتان را از رو نبندید. اینطور نشان دهید كه حرف او را میفهمید، همانگونه كه انتظار دارید هنگامی كه شما صحبت میكنید، او نیز متـوجه منظورتان شود. باز فكر كنید، نظر خودتان را بدهید، ایده او را لحاظ نموده و جلو روید.
خشونت را با خشونت پاسخ ندهید. خشونت را با سكوت پاسخ گویید و در موقعیتى مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفتگو بپردازید .
هرگز وی را به خاطر اخلاق و رفتارش ملامت نكنید. از گفتن كلمات كنایه آمیز اجتناب كنید و از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهاى ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، كله شق، یك دنده، لجباز، زورگو، بد اخلاق، خودخواه و ... به او پرهیز كنید .
به یاد داشته باشید كه غالباً تغییر عادتها، نیازمند پیشرفت تدریجی و برداشتن گامهای كوچك به سمت یك هدف بزرگتر است. هر كاری كه از دستتان بر میآید، انجام دهید، خواهید دید كه این یكی از بهترین سرمایه گذاریهای عمرتان خواهد بود. و خداوند در مقابل این صبر و متانتی كه به خرج میدهید پاداش بزرگی خواهد داد همان گونه كه پیامبر میفرماید:
هر فرزند نیکوکاری که بامهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده میشود. سوال کردند حتی اگر روزی صدمرتبه به آنها نگاه کند؟ فرمود:آری خداوند بزرگتر و پاکتر است. [3]
منابع:
[1] . وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَریماً «سوره اسراء آیه 23»
[2] . قال رسول الله(ص:) من اصبح مطیعا لله فی الوالدین اصبح له بابان مفتوحان من الجنه وان کان واحدا فواحدا «(کنزالعمال،ج16،ص467)»
[3] . قال رسول الله (ص:) ما ولد بار نظر الی ابویه برحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره .فقالوا:یا رسول الله وان نظر فی کل یوم مائه نظره؟ قال: نعم ،الله اکبرو اطیب.«بحارالانوار،ج 74،ص73»
ممنونم ازتون,واقعا ممنونم,شاید خیلی از این حرفا رو قبلا شنیده بودم ولی حرفاتون خیلی دلنشین بودند.موضع من نسبت به ایشون سالهاست که فقط سکوته و سکوته.البته دو یا سه بار که تحمل اوضاع و شرایط واقعا برام سخت بوده اعتراض کردم که هر بار هم پشیمون شدم.سعی خودم رو می کنم که به حرفاتون دوباره و دوباره فکر کنم و عمل کنم.اما محبت کردن برام خیلی سخته.وقتی چند روز از خونه دور میشم و اوضاع و شرایط خونه رو فراموش می کنم می تونم با محبت باشم ولی دائم موندن اینجا همه روح و جسمم رو درگیر می کنه و واقعا حس می کنم می میرم.حال کسی رو دارم که انداختنش توی یه زندان و هر لحظه منتظر اینه که حکم اعدامش رو بدند دستش,باور کنید جملاتم اغراق نیست,فقط بیان حالمه.چطوری میتونم بامحبت باشم؟؟؟
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
زیاد به اخلاقای بد بابا فکرنکن حتما چیزی مشکی هست که اونو ناراحت میکنه و همینم اینقد اخلاشو تند کرده
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
bluerose
ممنونم به خاطر دقت نظرتون و اینکه به نظر میاد نمیخواید یه طرفه به قاضی برید.
من دخترم ولی این مشکل برادرم هم هست و اینکه واقعا نمیدونم اونو چطور راهنمایی کنم.....
پس اگه جفتمون رو راهنمایی کنید خیلی ازتون ممنون میشم.
اول سلام و خسته نباشد
از اونجای که فرزند بزرگ خانواده هستین معلوم احساس مسئولیت بیشتری میکنین و فشار ها و سختی ها رو حس میکنید و میخواهید که قدمی برای بهتر شدن زندگی خودتون و خانواده بردارین . . .
با توجه به نوشته هاتون از پدر تون معلومه که زیاد ازش راضی نیستین و خیلی هم دوسش دارین . . .
پدر شما سنی ازش گذشته و دیگه نمیشه تغییرش داد پس کار خوبی میکنید که جوابشون رو نمیدین و با مهربونی باهاشون برخود میکنید . . .
بهترین کار شما همین برخود با مهربونی و خوش روییه ، جرو بحث و برخود شدید فقط کارو بدتر میکنه . . .
بهتره سعی کنین کم کم مدریت خوانواده رو دست خودتونن بگیرین ( با کمک بقیه اعضای خانواده ) و تا جای که میتونین از مسئولیت های پدرتون کم کنید ، تا اختیاراتش هم کمتر بشه و زیاد تند نباشن . . .
با توجه به اینکه یک برادر کوچیکتر و خواهر کوچیک تر دارین که نیاز به محبت دارن بهشون بیشتر توجه کنید تا این خلائی زندگیشون جای که نباید و یا در یه ارتباط ناسالم پر نشه . . .
خودتون هم سعی کنین همیشه آرمشتون رو حفظ کنید و از زندگی لذت ببرین ، خدا شما رو دوست داره و وقتی زندگی براتون سخت میشه میخواد شما رو قوی تر کنه . . .
آروم باشید ، از فکرتون و هوشتون برا برخود با پدر استفاده کنید و سیاست به خرج بدین ، با احساساتتون به خودتون دلهره و ناراحتی راه ندین ، مواظب خودتون هم باشین .
شاید تو زندگی سخت بگذره اما یادتو باشه که میگذره و خوبه که نمیمونه
انشالله همیشه تو زندگیتون موفق باشید
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Alisbi
من قشنگ متوجه نشدم.شما این حرفارو در مورد پدرتون زدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرفای قشنگی نزدید اون اقا هرچی باشه و هر کاری کنه بازم پدر شماست.سایه بالا سر شماست.میدونی سایه بال سر یعنی چی؟از اون بچه هایی که پدر ندارن
بپرس تا بهت بگن
این قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم در مورد خودمه وقتی که سوم ابتدایی بودم.
خواهرم که از من 5 سال کوچکتره اونموقع مریض بودو تو بیمارستان.مامانم هم که همیشه پیش اون بود خب کوچیک بود دیگه سه چهار سالش بود
بابام هم یه پاش بیمارستان بودو یه پاش خونه که هم به من برسه که گشنه نمونم و تنها نباشم و هم این که پیشم باشه که قصه خواهرمو نخورم
یه بار همون موقع چون کلا صبح تا ظهر که مدرسه بودم و بعدازظهر هم کلا تنها تو خونه و خلاصه شکر خوردمو یه حرف خیلی بد به بابام زدم وقتی
که برگشته بود خونه از بیمارستان چون ناراحت بودمو بهش میگفتم که شما دیگه منو دوست ندارید کلا ولم کردید.خب حرفم هم از بچگی بود دیگه
عقلم نمیرسید و شکر خوردمو به بابام فحش دادم(خدا لعنتم کنه) بابام هم یه سیلیه اروم زد تو گوشم که خب من هم شروع به گریه کردن کردمو
با بابام قهر شدمو شام هم نخوردمو خلاصه رفتم تو اتاقو تو دلم کلی فحش به بابام دادم و انقدر گریه کردم که خوابم برد(اون هم اولین و اخرین
باری بود که بابام منو زده.حداقل تا حالا)
همون شب خواب دیدم که بابام دور از جونش مرده و کلی ناراحت شدمو یه جوری که اصلا تا حالا نشده بودم . خلاصه وقتی بیدار شدمو فهمیدم
خواب دیدم کلی خوشحال شدم
ادما شاید از این که پدرشون کارای بد میکنه هو به قول شما اذیتشون میکنه ناراحت باشن ولی اگه فقط خوابشو ببینن که باباشون پیششون نیست
یا این که نه حتی یه بار تصورشو بکنن از ناراحتی دوس دارن بمیرن
پدر و مادر ادم مثل زن نیست که هر کدومو که خواستی بری خواستگاریش یا این که اگه نخواستی طلاقش بدی اینا چیزایی هستن که خدا به تو دادن
پدر تو هرطوری که هست خوب یا بد تو حق نداری بهش بی احترامی بکنی
موفق باشی
به نظرم شما متوجه نشدی عزیز من، من هم همچین پدر بد اخلاقی دارم و حرف این خانم رو کاملا درک می کنم من کلی بیماری های عصبی گرفتم و کلی مشکل برام پیش اومده که پدرم سهم اساسی داره و ازش نمی گذرم، شما خیلی دلت خوشه حرف دل ما رو نمی فهمی، پس لطفا نظر ندید، اینطوری نمک به زخم کسی هم که زخمهای بدی توی زندگیش خورده که هیچ جوری درمان نمی شه و تا آخر عمر درگیرش می کنه نمی پاشید. واقعا از اینکه نظر نمی دید ممنونم
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
سلام عزیزم
منم مشکل تو رو داشته و دارم
و بسیار مشکلات شدیدی توی زندگی برام ایجاد شده، ایراد نه از شما است نه من و نه خانواده، از قانون ماست که اینقدر به مردها نیرو داده که هر طور دلشون می خواد با خانواده برخورد کنند. من ضربه خورده سختی هستم و هنوز که هنوزه دارم زجرش رو می کشم. الانم خیلی داغونم و ایراد رو به جامعه و قانون می گیرم. تنها راه حل هم اینه که خودمون به فکر خودمون باشیم و دردمون رو تسکین بدیم
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
ممنونم از کاربران سایت، بخاطر شخصیتهای زیبایی که دارید، نظرها خیلی عاقلانه بود. پدر ایشان احتمالا از بعضی جهات از خانواده ایی که دارند راضی نیستند. هر چقدر در مورد احترام به پدرومادر نصیحت کنیم معمولا فایده ندارد و تغییری صورت نمیگیرد. نه رفتار پدر ایشان عوض میشه، نه فرزندانش شجاعت ابراز محبت و درددل با پدر را دارند.
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Mina6060
به نظرم شما متوجه نشدی عزیز من، من هم همچین پدر بد اخلاقی دارم و حرف این خانم رو کاملا درک می کنم من کلی بیماری های عصبی گرفتم و کلی مشکل برام پیش اومده که پدرم سهم اساسی داره و ازش نمی گذرم، شما خیلی دلت خوشه حرف دل ما رو نمی فهمی، پس لطفا نظر ندید، اینطوری نمک به زخم کسی هم که زخمهای بدی توی زندگیش خورده که هیچ جوری درمان نمی شه و تا آخر عمر درگیرش می کنه نمی پاشید. واقعا از اینکه نظر نمی دید ممنونم
پاشو بیا بزن
-
پاسخ :بردار عزیزم برخورد هر پدر با بقیه فرق داره و نوع برخورد کردن با اونها هم متفاوته
میدونم نداشتن پدر وافعا بده خیلی بد ولی پدری که دوست عزیزمون داشت به غیر از سنی که اصولا پدرا کم خلق مشن رسیده اینه که از قبل همین مشکل روحی رو داشته و نظریه من قطع رابطه باهشون نیست ولی اگه میتونن باید رابطشونو تا حدی کم بکنن یا اینکه خیلی باهاش خشک رفتار کنن یا اینکه طرز رفتارتون رو تو خونه خیلی با ادب کننین و فراموش نکنین پدر شما و از همه راه ها باید احترامشو نگهداشت و تو راه سوم میتونید خیلی محترمانه و خونسرد باهاش حرف بزنین و از کاراش اطاعت کنین انتخاب با خودتونه
-
پاسخ : بردار عزیزم برخورد هر پدر با بقیه فرق داره و نوع برخورد کردن با اونها هم متفاوته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
داداش
میدونم نداشتن پدر وافعا بده خیلی بد ولی پدری که دوست عزیزمون داشت به غیر از سنی که اصولا پدرا کم خلق مشن رسیده اینه که از قبل همین مشکل روحی رو داشته و نظریه من قطع رابطه باهشون نیست ولی اگه میتونن باید رابطشونو تا حدی کم بکنن یا اینکه خیلی باهاش خشک رفتار کنن یا اینکه طرز رفتارتون رو تو خونه خیلی با ادب کننین و فراموش نکنین پدر شما و از همه راه ها باید احترامشو نگهداشت و تو راه سوم میتونید خیلی محترمانه و خونسرد باهاش حرف بزنین و از کاراش اطاعت کنین انتخاب با خودتونه
از ادمین محترم خواهشمندم تاریخها رو کلا ایرانی کنن
چون تاریخهای میلادی متاسفانه واسه خیلی از کاربرها گیج کنندس و همونطور که ملاحظه میکنین باعث میشه که اشتباها تاپیک ۵ سال پیش رو بیارن بالا!
دوست عزیزی که تاپیک ۵ سال قبل رو بالا اوردین
راهنمایی شما الان و واسه مشکلی که ۵ سال ازش میگذره دیگه چه کاربردی داره؟
بهتره وقت و انرژیتونو واسه تاپیکهای جدید بزارین که زحماتتون اثربخش باشن
ضمن اینکه شاید صاحب تاپیک دلش نخواد بعد از سالها تاپیکش بیاد بالا
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
خب بايد به شما عزيزدل بگم كه كاملا شما رو درك ميكنم چون دقيقا توي شرايط شما هستم
در جواب اون بزرگواري كه ميگن كه شما نبايد گله گي كني و بايد خوشحال باشي كه سايه پدر بالاسرتونه بايد بگم كه هر كسي نميتونه پدر باشه و در مقام پدر بودن
باشه
خيليـ از أفراد مشكل رواني دارن كه باعث رنجش خانواده ميشن و شايد شما نتوني اينو درك كني كه عذابي كه ايشون ميكشه شايد خيليـ بيشتر از عذابيه كه كسي كه پدر نداره ميكشه
بنابراين بيايد درست قضاوت كنيم و شرايط ايشون رو هم بسنجيم
حالا بايد بگم شما هم چاره اي نداري جز سازش با پدرت چون به هر حال عضوي از زندگيته كه نميتوني جداش كني
يا بايد از طريق مشاور درمان شه يا اگر پيشنهاد مشاوره به دردت نميخوره بايد بگم كه مجبوري سازش كني...
موفق باشيد
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
bluerose
با سلام...
پدرم خیلی بداخلاق و بد دهنه,پدرم 53 سالشه و 24 ساله که با مادرم ازدواج کرده,اختلاف سنیش با مادرم 8 ساله و نتیجه این ازدواج دو دختر و یک پسره.الان چند ساله که بازنشسته شده و مشغول کشاورزیه,کلا سرش شلوغه ولی خدا نکنه پاش برسه خونه,از روزی که یادم میاد همیشه ظالم و ستمگر بوده.سر هر چیزی داد وبیداد راه میندازه,مثلا چرا آب خورش کمه,چرا سوپ ترشه,چرا چراغ روشنه,چرا آب بازه,چرا میخندید!چرا حرف میزنید,همه روزهای ما اینجوری میگذره,اصلا برامون احترامی قائل نیست.اضلا هیچی ما براش مهم نیست و دائم میگه من برای شما زحمت می کشم,خیلی هم خسیسه,دست بزنم داره ,مادرم شاغله و تقریبا تمام خرجیمون رو مامانم میده ولی اون با اینکه ذره ای از پولش رو تو خونه خرج نمیکنه و پولای مامانم رو هم به زور میگیره ولی همیشه این ادعا رو داره که همه کارا رو خودش میکنه,همیشه هم بقیه رو اذیت میکنه یا مسخره میکنه,تنها تفریحش مسخره کردن بقیه اس.وقتی خونه اس,خونه برام جهنمه,واسه بقیه هم همینطوره ولی من دیگه واقعا دارم دیونه میشم,من 23 سالمه و خودم هم مشغول به کارم,تنها دلخوشیم وقتایی هست که از خونه میرم بیرون,اون رو نمیتونم عوض کنم,چون سالهاست همینطوریه,البته به نظرم خونوداشم موثر بودند,مثلا مادربزرگم که مامانش باشه,تعریف می کنه وقتی از سربازی بر می گشته با پوتین از روی داداشاش که خواب بودند رد میشده.بگید چیکار کنم حالم بهتر بشه؟؟؟؟از قضا خیلی خشکه مذهبم هس و نمازاش رو همیشه مسجد میخونه و همه اعیاد رو مسجده ولی نکته جالبش اینه که هر موقع عیده و میخواد بره مسجد,قبلش اعصاب ما رو میریزه به هم و اشکمون رو در میاره و بعد خودش میره مسجد.....خیلی ظالمه....باعث شده به همه چی بدبین بشم,حتی به خدا......
حق داری مادر منم همین جوره و حتی بد تر متاسفانه سر یک مسایلی رابطش با پدر و بقیه اعصا خانواده بهتر شده اونم به لج من ... وگرنه قبلا پدره از دست این فراری بود و کلی دعوا .... با اختیار خودشون بچه ام میارن و بچهبدهکارم میشه خوب کسی مجبورشون نکرده بچه بیارن !!! حق دایر دوست عزیز متاسفانه در این جامع زیادی حق الکی به پدر مادرای بد میدن و فکر میکنن پدر مادر بد وجود نداره موفق باشید
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
bluerose
با سلام...
پدرم خیلی بداخلاق و بد دهنه,پدرم 53 سالشه و 24 ساله که با مادرم ازدواج کرده,اختلاف سنیش با مادرم 8 ساله و نتیجه این ازدواج دو دختر و یک پسره.الان چند ساله که بازنشسته شده و مشغول کشاورزیه,کلا سرش شلوغه ولی خدا نکنه پاش برسه خونه,از روزی که یادم میاد همیشه ظالم و ستمگر بوده.سر هر چیزی داد وبیداد راه میندازه,مثلا چرا آب خورش کمه,چرا سوپ ترشه,چرا چراغ روشنه,چرا آب بازه,چرا میخندید!چرا حرف میزنید,همه روزهای ما اینجوری میگذره,اصلا برامون احترامی قائل نیست.اضلا هیچی ما براش مهم نیست و دائم میگه من برای شما زحمت می کشم,خیلی هم خسیسه,دست بزنم داره ,مادرم شاغله و تقریبا تمام خرجیمون رو مامانم میده ولی اون با اینکه ذره ای از پولش رو تو خونه خرج نمیکنه و پولای مامانم رو هم به زور میگیره ولی همیشه این ادعا رو داره که همه کارا رو خودش میکنه,همیشه هم بقیه رو اذیت میکنه یا مسخره میکنه,تنها تفریحش مسخره کردن بقیه اس.وقتی خونه اس,خونه برام جهنمه,واسه بقیه هم همینطوره ولی من دیگه واقعا دارم دیونه میشم,من 23 سالمه و خودم هم مشغول به کارم,تنها دلخوشیم وقتایی هست که از خونه میرم بیرون,اون رو نمیتونم عوض کنم,چون سالهاست همینطوریه,البته به نظرم خونوداشم موثر بودند,مثلا مادربزرگم که مامانش باشه,تعریف می کنه وقتی از سربازی بر می گشته با پوتین از روی داداشاش که خواب بودند رد میشده.بگید چیکار کنم حالم بهتر بشه؟؟؟؟از قضا خیلی خشکه مذهبم هس و نمازاش رو همیشه مسجد میخونه و همه اعیاد رو مسجده ولی نکته جالبش اینه که هر موقع عیده و میخواد بره مسجد,قبلش اعصاب ما رو میریزه به هم و اشکمون رو در میاره و بعد خودش میره مسجد.....خیلی ظالمه....باعث شده به همه چی بدبین بشم,حتی به خدا......
سلام
ببینید پدر احترامش واجبه
پدرتون مطمئنن یه مشکل اعصاب،افسردگی یا چیزهایی مشابه اینها دارن و این مزمن شده توی وجودشون
من اگه جای شما باشم (که اتفاقا فکر میکنم دختر هم هستین) دو راه حل جلوی خودم میزارم
اولین و شیرین ترینش اینه که سعی میکنم دل پدرمو بدست بیارم،باهاش حرف بزنم و سعی کنم به زندگی سالم برش گردونم،خیلی سخته واقعا سخته!!ولی شدنیه
باید ببینید چه چیزی خوشحالش میکنه..شاید غذا باشه،شاید دوست داشته باشه شما بصورت خانوادگی باهاش وقت بگذرونین،شایدم دوست ندارن ازش بترسین،مقداری خودتونو قوی تر جلوه بدین!
ببینید اینجور مردا معمولا اینجورین چون توی بچگیشون اصلا عاطفه و احساسات ندیدن...سعی کنین شما بهش محبت کنین..
اگر هم مدتی اینکارو کردین و جوابی نگرفتین..به نظرم فقط احترامشونو نگه دارین و به فکر زندگی و پیشرفت خودتون باشین،نزارین این اعصاب خوردیا جلوی پیشرفت و خوب بودن خودتونو بگیره..
سعی کنین زندگی خودتونو بسازین و با همه سختیاش کنار بیاین
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
bhdrvnd
سلام
ببینید پدر احترامش واجبه
پدرتون مطمئنن یه مشکل اعصاب،افسردگی یا چیزهایی مشابه اینها دارن و این مزمن شده توی وجودشون
من اگه جای شما باشم (که اتفاقا فکر میکنم دختر هم هستین) دو راه حل جلوی خودم میزارم
اولین و شیرین ترینش اینه که سعی میکنم دل پدرمو بدست بیارم،باهاش حرف بزنم و سعی کنم به زندگی سالم برش گردونم،خیلی سخته واقعا سخته!!ولی شدنیه
باید ببینید چه چیزی خوشحالش میکنه..شاید غذا باشه،شاید دوست داشته باشه شما بصورت خانوادگی باهاش وقت بگذرونین،شایدم دوست ندارن ازش بترسین،مقداری خودتونو قوی تر جلوه بدین!
ببینید اینجور مردا معمولا اینجورین چون توی بچگیشون اصلا عاطفه و احساسات ندیدن...سعی کنین شما بهش محبت کنین..
اگر هم مدتی اینکارو کردین و جوابی نگرفتین..به نظرم فقط احترامشونو نگه دارین و به فکر زندگی و پیشرفت خودتون باشین،نزارین این اعصاب خوردیا جلوی پیشرفت و خوب بودن خودتونو بگیره..
سعی کنین زندگی خودتونو بسازین و با همه سختیاش کنار بیاین
تاپیک مال ۵ سال پیشه
تاریخهای میلادی رو دقت بفرمایین
الان ۲۰۱۹ هستیم عزیز
-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Mina6060
به نظرم شما متوجه نشدی عزیز من، من هم همچین پدر بد اخلاقی دارم و حرف این خانم رو کاملا درک می کنم من کلی بیماری های عصبی گرفتم و کلی مشکل برام پیش اومده که پدرم سهم اساسی داره و ازش نمی گذرم، شما خیلی دلت خوشه حرف دل ما رو نمی فهمی، پس لطفا نظر ندید، اینطوری نمک به زخم کسی هم که زخمهای بدی توی زندگیش خورده که هیچ جوری درمان نمی شه و تا آخر عمر درگیرش می کنه نمی پاشید. واقعا از اینکه نظر نمی دید ممنونم
من نیز با نظر شما موافقم کسانی که پدری پرخاشگر و حق به جانبی ندارند هرگز نمیفهمند که از بین رفتن پرده حرمت و احترام میان اعضای خوانواده یعنی چی؟!
گفتن حرف حق و منطق و شنیدن پاسخ حاکی از خودخواهی محض و زورگویی از جانب پدر ..... و همه این لطمه های عاطفی که گوشه ای از این زندگی مزخرف و غیر قابل تحمل برای ماست
پدرم مدتی است که بسیار بی منطق و زور گو شده و به هیچ صراط مستقیمی هم پایبند نیست. بسیار با او صحبت کردم ولی او همچنان به شیوه خود عمل میکند....تنها درخواستم از خدا عاقبت بخیری و برگشت پدرم به روی خوش زندگی است&
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
bluerose
با سلام...
پدرم خیلی بداخلاق و بد دهنه,پدرم 53 سالشه و 24 ساله که با مادرم ازدواج کرده,اختلاف سنیش با مادرم 8 ساله و نتیجه این ازدواج دو دختر و یک پسره.الان چند ساله که بازنشسته شده و مشغول کشاورزیه,کلا سرش شلوغه ولی خدا نکنه پاش برسه خونه,از روزی که یادم میاد همیشه ظالم و ستمگر بوده.سر هر چیزی داد وبیداد راه میندازه,مثلا چرا آب خورش کمه,چرا سوپ ترشه,چرا چراغ روشنه,چرا آب بازه,چرا میخندید!چرا حرف میزنید,همه روزهای ما اینجوری میگذره,اصلا برامون احترامی قائل نیست.اضلا هیچی ما براش مهم نیست و دائم میگه من برای شما زحمت می کشم,خیلی هم خسیسه,دست بزنم داره ,مادرم شاغله و تقریبا تمام خرجیمون رو مامانم میده ولی اون با اینکه ذره ای از پولش رو تو خونه خرج نمیکنه و پولای مامانم رو هم به زور میگیره ولی همیشه این ادعا رو داره که همه کارا رو خودش میکنه,همیشه هم بقیه رو اذیت میکنه یا مسخره میکنه,تنها تفریحش مسخره کردن بقیه اس.وقتی خونه اس,خونه برام جهنمه,واسه بقیه هم همینطوره ولی من دیگه واقعا دارم دیونه میشم,من 23 سالمه و خودم هم مشغول به کارم,تنها دلخوشیم وقتایی هست که از خونه میرم بیرون,اون رو نمیتونم عوض کنم,چون سالهاست همینطوریه,البته به نظرم خونوداشم موثر بودند,مثلا مادربزرگم که مامانش باشه,تعریف می کنه وقتی از سربازی بر می گشته با پوتین از روی داداشاش که خواب بودند رد میشده.بگید چیکار کنم حالم بهتر بشه؟؟؟؟از قضا خیلی خشکه مذهبم هس و نمازاش رو همیشه مسجد میخونه و همه اعیاد رو مسجده ولی نکته جالبش اینه که هر موقع عیده و میخواد بره مسجد,قبلش اعصاب ما رو میریزه به هم و اشکمون رو در میاره و بعد خودش میره مسجد.....خیلی ظالمه....باعث شده به همه چی بدبین بشم,حتی به خدا......
سلام
ببخشید که دارم بعد چندین سال برلی این پیام جواب می گذارم نمی دانم عاقبت همه افرادی که در چنین شرایطی در این دنیا زندگی می کنند چیست؟ در حقیقت به دنبال همین بودم که این پیام را سرچ کردم.
من و خانواده ام نیز در چنین شرایطی زندگی کردیم پدری بد دهن و فحاش و بی روزی و مادری مومنه که شاغل بد و خرج ما از این طریق می گذشت. آموزه های دینی مادرم همیشه ما را تشویق به حفظ حرمت میکرد اما هیچ فایده ای نداشت، شاید پدرم به ما کاری نداشت اما بالاخره کسی را پیدا میکرد که الفاظ رکیک خود را نثار آن کند از مجری تلویزیون گرفته تا شخصیت های مذهبی و ..و ادعا داشتکه مخترع فحش است. من الان دختری ۳۴ ساله هستم و برادرم ۳۵ و خواهرم ۳۰ ساله همگی در تحصیل و کار موفق شدیم اما زندگی آینده ما تحت تاثیر این پدر قرار گرفت و الان مدت یکسال است که توانستیم به لطف خدا از آن مرد جداشویم و در خانه جداگانه ای با مادرم زندگی کنیم. آرامشی به رنگ سفید اما با خارهاو ترکش های به جا مانده. امیدوارم همه مظلومین از شر ظالم نجات یابند.
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
توازکجا میدونی پدرت واست زحمت نکشیده توازکجا میدونی تودل پدرت چقد غم و غصه تمبار شده ک باعث شده اینقد پرخاشگر بشه شمابچه هاشید توک دخترشی یه سوال تاحالا شده یه بار ازپدرت بپرسی بابا چته چرا اینجوری شده تالان شده باهاش بشیتی و پدر دختری حرف بزنید نه نشده شاید قبلا زیاد اذیت شده ک الان اینجوری رفتار میکنهوقتی ادما پاب سن میشن صبرشون کم میشه اگه یه خار تو پات بره مطمین باش پدرتم باهات درد میکشه توام حق داری ولی ازش گله نکن بدشو نگو میدونی من چرا دارم اینارو میگم چون من بابا ندارم فقط ارزومه یه باردیگ ببینمش تاوقتی پدرت کنارته قدرشو بدون اونی ک تونماز وعبادت کوتاهی نمی کنه شما ک عزیزاشید
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Alisbi
من قشنگ متوجه نشدم.شما این حرفارو در مورد پدرتون زدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرفای قشنگی نزدید اون اقا هرچی باشه و هر کاری کنه بازم پدر شماست.سایه بالا سر شماست.میدونی سایه بال سر یعنی چی؟از اون بچه هایی که پدر ندارن
بپرس تا بهت بگن
این قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم در مورد خودمه وقتی که سوم ابتدایی بودم.
خواهرم که از من 5 سال کوچکتره اونموقع مریض بودو تو بیمارستان.مامانم هم که همیشه پیش اون بود خب کوچیک بود دیگه سه چهار سالش بود
بابام هم یه پاش بیمارستان بودو یه پاش خونه که هم به من برسه که گشنه نمونم و تنها نباشم و هم این که پیشم باشه که قصه خواهرمو نخورم
یه بار همون موقع چون کلا صبح تا ظهر که مدرسه بودم و بعدازظهر هم کلا تنها تو خونه و خلاصه شکر خوردمو یه حرف خیلی بد به بابام زدم وقتی
که برگشته بود خونه از بیمارستان چون ناراحت بودمو بهش میگفتم که شما دیگه منو دوست ندارید کلا ولم کردید.خب حرفم هم از بچگی بود دیگه
عقلم نمیرسید و شکر خوردمو به بابام فحش دادم(خدا لعنتم کنه) بابام هم یه سیلیه اروم زد تو گوشم که خب من هم شروع به گریه کردن کردمو
با بابام قهر شدمو شام هم نخوردمو خلاصه رفتم تو اتاقو تو دلم کلی فحش به بابام دادم و انقدر گریه کردم که خوابم برد(اون هم اولین و اخرین
باری بود که بابام منو زده.حداقل تا حالا)
همون شب خواب دیدم که بابام دور از جونش مرده و کلی ناراحت شدمو یه جوری که اصلا تا حالا نشده بودم . خلاصه وقتی بیدار شدمو فهمیدم
خواب دیدم کلی خوشحال شدم
ادما شاید از این که پدرشون کارای بد میکنه هو به قول شما اذیتشون میکنه ناراحت باشن ولی اگه فقط خوابشو ببینن که باباشون پیششون نیست
یا این که نه حتی یه بار تصورشو بکنن از ناراحتی دوس دارن بمیرن
پدر و مادر ادم مثل زن نیست که هر کدومو که خواستی بری خواستگاریش یا این که اگه نخواستی طلاقش بدی اینا چیزایی هستن که خدا به تو دادن
پدر تو هرطوری که هست خوب یا بد تو حق نداری بهش بی احترامی بکنی
موفق باشی
در کت میکنم چون تو اون موقعیتی که اون بنده خدا افتاده نیستی منم پدرم اینجوری من پدرمو دوست دارم و بیکار نیستم که اینجا اومدم چت هاتون رو بخونم اومدم که شاید یه راه حلی پیدا کنم که این بد اخلاقی ها و.... درست کنم
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Ghasem0990
در کت میکنم چون تو اون موقعیتی که اون بنده خدا افتاده نیستی منم پدرم اینجوری من پدرمو دوست دارم و بیکار نیستم که اینجا اومدم چت هاتون رو بخونم اومدم که شاید یه راه حلی پیدا کنم که این بد اخلاقی ها و.... درست کنم
سلام دوست عزیز
توی لینک زیر میتونین برای مشکلتون تاپیک ایجاد کنید تا بهتون مشاوره و راهنمایی بدن
لینک : https://forum.moshaver.co/newthread....ewthread&f=122
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
واقعا بعضی از پدر ها متاسفانه خیلی برخورد بدی با بچه های خودشون دارند و کاری انجام میدند که در اینده بچه خیلی تاثیر گذاره
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
niktalab
واقعا بعضی از پدر ها متاسفانه خیلی برخورد بدی با بچه های خودشون دارند و کاری انجام میدند که در اینده بچه خیلی تاثیر گذاره
تاپیک درسال 2014 ایجاد شده و استارتر مدت هاست آنلاین نشده
بنابراین توی تاپیک های قدیمی پست نزارید چون تفاوتی برای استار تر نمیکنه و تنها تاپیک های بروز پایین میره
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
برای منم خیلی پیش میاد و فقط ساکت میشم و حرف نمیزنم و تا چند روز هیچکی رو محل نمیزارم
-
پاسخ : بداخلاقی و بددهنی و زورگویی پدر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fardingh
برای منم خیلی پیش میاد و فقط ساکت میشم و حرف نمیزنم و تا چند روز هیچکی رو محل نمیزارم
سلام. متاسفانه برخی والدین به دنیا اورد فرزند بلند هستند و در تربیت و نوع رفتار با بچه ها هیچی بلد نیستن. جز اینکه ایشون به مشادره برند راهی وجود نداره. فقط دقت کنید در انتخاب شوهر ایندتون در دام الگو پدرتون نیوفتید. ینی شما فردی که مثل پدرتون انتخاب کنید یا شخصی که دقیقا متضاد پدرتون. ینی بد دهن نبودن همسر اینده باعث. بچه همه وی»ژگی های دیگه نادیده بگیرید