بی توجهی پدر و مادر به فرزندان در رابطه جنسی

[انتظار]

سلام.یه مسئله ای هست که خیلی آزارم میده یعنی ذهنیتم رو داغون کرده.قبلا گفته بودم که پدر بنده از موقع شروع سن بلوغم از جسمم لذت میبرد و با تحریک جنسی خودش رو ارضا میکردو تا چند سال ادامه داشت.بحث حالت غیر ثباتم از اون ممسئله به کنار ولی الان مدتیه در رابطش با مادرم اصلا به اینکه کسی خواب باشه یا نباشه توجه نمیکنن در حدی که صدای درد یا پچ پچ از اتاق به صورت واضح میشنوم.یا اینکه برادرم که داره به سن بلوغ میرسه پیش اونا میخوابه گ گاهی به مادرم میگه که چرا دیشب بابام اذیتت کرد؟من دختر بزرگیم بعد از اون مسائلی که برا در طول چند سال گذشته برام اتفاق افتاد سختمه این چیزا رو تحمل کنم.اونم هر شب یا یه شب در میون.شوخی های پدرم هم در بین خانواده با الفاظ خیلی زشتیه.راستی جالب اینجاست که چه خواب باشیم و چه بیدار پدرم پا میشه و میره حموم و بعضی وقتا باهم میرن.یعنی تا این حد تابلوتروخدا ذهنم داغون شده.از بچگی منو بلاجبار با مسائل جنسی آشنا کردن.کمک کنید من چه کنم میون این خانواده؟برادر دومی گوشیش پر شده از عکس و فیلم های ************.حتی میترسم از کنارش رد شم.تروخدا کمک کنید چه کار کنم؟ذهنم خرابه٬آرامش و امنیت ندارم .کمک کنید.خسته شدم از این صدا های شبانه.از همه چی خسته شدم.

[omidd]

سلام
اگر می تونید پدرتون پیش مشاور و روانشناس ببرین و اگر نشد با یک مشاور حقوقی صحبت کنید پدر شما به احتمال زیاد بیمار هستند واز راه قانونی اقدام کنید ،ببخشین ولی پدر شما صلاحیت تربیت فرزندان خودش نداره برادران شما ممکنه به انحراف کشیده بشند و خدانکرده به خود شما هم اسیب بزند

[شهرام2014]

سلام.یه مسئله ای هست که خیلی آزارم میده یعنی ذهنیتم رو داغون کرده.قبلا گفته بودم که پدر بنده از موقع شروع سن بلوغم از جسمم لذت میبرد و با تحریک جنسی خودش رو ارضا میکردو تا چند سال ادامه داشت.بحث حالت غیر ثباتم از اون ممسئله به کنار ولی الان مدتیه در رابطش با مادرم اصلا به اینکه کسی خواب باشه یا نباشه توجه نمیکنن در حدی که صدای درد یا پچ پچ از اتاق به صورت واضح میشنوم.یا اینکه برادرم که داره به سن بلوغ میرسه پیش اونا میخوابه گ گاهی به مادرم میگه که چرا دیشب بابام اذیتت کرد؟من دختر بزرگیم بعد از اون مسائلی که برا در طول چند سال گذشته برام اتفاق افتاد سختمه این چیزا رو تحمل کنم.اونم هر شب یا یه شب در میون.شوخی های پدرم هم در بین خانواده با الفاظ خیلی زشتیه.راستی جالب اینجاست که چه خواب باشیم و چه بیدار پدرم پا میشه و میره حموم و بعضی وقتا باهم میرن.یعنی تا این حد تابلوتروخدا ذهنم داغون شده.از بچگی منو بلاجبار با مسائل جنسی آشنا کردن.کمک کنید من چه کنم میون این خانواده؟برادر دومی گوشیش پر شده از عکس و فیلم های ************.حتی میترسم از کنارش رد شم.تروخدا کمک کنید چه کار کنم؟ذهنم خرابه٬آرامش و امنیت ندارم .کمک کنید.خسته شدم از این صدا های شبانه.از همه چی خسته شدم.

سلام

دختر عزیزم متاسفم از آنچه که خواندم نمیدونم چند سالته ولی خوب متاسفانه گرفتار پدر و مادری سخت بیمار و نادان وگرفتار شده ای ولی این رو بدان که هیچ کدام از اینها نه تقصیر توست و نه چیزی از ارزش

وجودی تو کم میکنه گلم.

اگر تحصیلاتت تموم شده و اگر شغلی و در آمدی داری بهتره از اون خونه بکنی و جدا شی. اگر نه حتما سعی کن (با اینکه میدونم برات سخته) روی تحصیلاتت تمرکز کنی برای رشد و آینده بهتر.

حتما از یکی از همکاران خانم مشاور ما بهره بگیر برای اینکه خودت رو بهتر بشناسی و دیگران رو و هم چنین گرد و کثافتی رو که این دو بیمار و گرفتار بر روی گلی چون تو ریخته اند از روح و روانت بتوانی بشویی(حمام روانی).

اگر هم توان پرداخت هزینه رو نداری مراکزی هست از طرف بهزیستی که میتوانند خدمات مجانی بهت بدن.

چند تذکر

مواظب خودت باش از لحاظ جنسی هیچ کسی حق تعرض بهت رو نداره

وارد رابطه فعلا اصلا نشو

مبادا به هوای خلاص شدن از چاله بیفتی تو چاه و ازدواج رو فراری یا رهایی از این وضعیت بدونی.



موفق باشی گلم


سپاس
dr

[ghazal1]

واای خدا چقدر دردناک
امکانش نیست با مادرت صحبت کنی عزیزم ؟واقعیت رو بهش بگو ...بگو که کارتون درست نیست بخاطر داداشتونو و ...
اگر نمیتونی به نظرم با خاله ای عمه ای کسی که به هردوتون نزدیک باشه این موضوع رو بگو تا با مادرت صحبت کنن و اون هم بتونه پدرت رو قانع کنه ..هر چنر بعیده قانع بشه ولی بهرحال کمی تغییر کنن.

[انتظار]

سلام.ممنون از کمک هایی که کردید...جواب سوالاتون.غیر از این ترم یه ترم دیگه دارم تا لیسانس.یعنی دستم توی جیب خودم نیست که بتونم مستقل بشم.با یه مشاور حقوقی هم نمیتونم صحبت کنم اینا خانواده من هستن.با خاله و عمه اصلا راحت نیستم با یکی از آجیام راحتم که مطمئنم این کارو نمیکنه که چیزی بگه.جدیدا خواستگار دارم.وقتی گفتید فرار قشنگ فکر توی ذهنم رو گفتید.چون حس میکنم تنها راه چارم همینه.با هر شرایطی قبولش دارم.چون به یه تکیه گاه احتیاج دارم.امنیت میخوام.بودنم اونجا فقط حال روحی و روانیم رو بیشتر بدتر میکنه.جو رو نمیتونم تغییر بدم پس باید خودم رو تغییر بدم.اگه ازدواج اشتباهه.پس راه چاره چیه؟؟؟

[ghazal1]

چرا آبجیت اینکارو نمیکنه عزیزم ؟
بهش بگو بهر حال شما دارین بهترین روزهای عمرتون رو تو عذاب سپری میکنین ..یه دلسوز نداری ازش کمک بخوای؟؟؟
نکن اینکارو عزیزم ازدواجت تو شرایط الانت که از سر ناچاریه شاید روزای اول به مزاقت خوش بیادو بقول خودت تکیه گاه داشته باشی و ارامش پیداکنی ولی بعد عروسی و سال های بعدش تاره متوجه میشی که چه اشتباه بزرگی کردی و کاش برگردی به همون خونه پدریت لا همه ی عذابتحملش کنی ولی این تصمیم رو (ازدواج) رو دوباره نگیری ....
میدونی چرا چون انتخاب الانت واقعا از روی احساس و ناچاریه

وگرنه ازدواج با فرد مناسب و خوب یک عمر ارامش و امنیت میاره .
بنابراین اول باید مشکل الانت حل بشه تا توی سرایط مساعدی قرار بگیری و بعد توی اون شرایط مساعد تصمیم به ازدواج بگیری ...

تایپیک های اینجا رو جستجو کن بخون خیلی ها از سر ناچاری ازدواج کردن و یال های بعدش پشیمون شدن و خونه پدرشون رو ترجیح میدادن .

[انتظار]

آجیم زیاد وارد بحث های خونوادگی نمیشه و همیشه بهم میگه ازدواج‌کن تا از اونجا راحت بشی.خب پس راه چاره چیه؟نه میتونم من بگم و نه کسی دارم که بگه و نه مبتونم بندازم پشت گوش و بگم بهم ربطی نداره چون دارم اذیت میشم و همش ذهنم مشغوله.خدا شاهده برای اون مشکلم سه چهار جا مشاوره و روانشناس رفتم این غیر از اوناییه که دوستم توی سفراش برام مشاوره میگرفت بود تا وضعم از اونی که بودم و حالت ننفر از خودم و زندگیم داشتم بهتر شدم.الان دوباره مدتیه دارم برمیگردم مثل قبل.چشم به پدرم بیوفته ناخود آگاه سمت گذشته متمایل میشم و میشینم خود خوری میکنم.کاری که از دستم‌بر نمیاد‌.مجبورم.راستی اینم بگم اگه اشتباه نکنم به احتمال زیاد مامانم‌ سرد مزاجه ولی پدرم گرم مزاج...

[ستیلا]

خواهر گلم خوش حالم که همچنان به فکر حل مشکلت هستی .
عزیزم برادرت رو که میتونی از اون اتاق بکشی بیرون .به هر ترفندی با جایزه و...
بهش بگو تو مردی دیگه زشته پیش بابا و مامان بخوابی .
به جاش میتونی تو اتاق من بخوابی ومثل یه مرد مواظب من باشی .
عکس العمل مادرت وقتی برادرت در مورد شب قبل ازش سوال می کنه چیه ؟

[ستیلا]

اگر کودک، شاهد فعاليت جنسي والدين و ديگران باشد، در انحراف جنسي او در آينده تأثير خواهد گذاشت؛ بدين سبب، اولياي الهي در اين باره هشدار داده اند.

رسول خدا فرمود:
و الذي نفسي بيده لو انّ رجلاً غشي إمراته و في البيت صبيٌ مستيقظٌ يراهما و يسمع کلامهما و نفسهما ما افلح ابداً ان کان غلاماً کان زانياً او جاريةً کانت زانيةً.
سوگند به کسي که جانم در دست او است، اگر مردي با همسر خود بياميزد و در خانه، کودکي بيدار باشد و ببيند يا سخن و صداي نفس کشيدن آن ها را بشنود، هرگز رستگار نمي شود و سرانجام به زنا آلوده خواهد شد؛ چه پسر باشد و چه دختر.


آن بزرگوار، از آميزش زن و مرد در حالي که کودک در گهواره به آنان بنگرد، نهي فرموده است.

نزديک به اين مضمون، از امام صادق(ع) رسيده است که فرمود:
(لا يجامع الرجل امرأته و لا جاريته و في البيت صبيٌ فذلک مما يورثٌ الزنا)مرد با همسر خود، نزديکي نکند؛ در حالي که در خانه کودکي هست؛ زيرا سبب زنا مي شود.
اين فرمان، از ديگر اولياي الاهي نيز رسيده است.


علت اين تأکيد، آن است که عوامل بيروني و محيطي، به صورت ناهوشيار بر غريزه جنسي کودک تأثير مي گذارد و وقتي صحنه نزديکي پدر و مادر را ببيند، ممکن است به جهت تقليد، همان کار را با همسالان خود انجام دهد يا به سبب کنجکاوي، با آلت تناسلي خود بازي کند که در هر دو صورت، لذتي را در پي خواهد داشت و همين لذت و استمرار عمل، او را دچار انحرافات جنسي مي کند.تصوير يا صداي عمل جنسي والدين، در حافظه و ضمير ناخودآگاه کودک مي ماند و سبب فشارهاي جنسي بر او در دوران نوجواني و به ويژه بلوغ مي شود که غرايز جنسي در او بروز مي يابد.در خبرها آمده بود: جوان 27 ساله اي که به سبب انحرافات جنسي به 2 بار اعدام و 3 سال زندان محکوم شد، در اعترافات خود، علت انحراف خويش را مشاهده روابط جنسي والدين ذکر کرد؛ به همين سبب، در قرآن کريم دستور داده شده است که به کودکانتان بياموزيد هنگام خلوت با همسر خود( پيش از نماز صبح، هنگام ظهر، و پس از نماز عشاء)، سرزده به اتاق شما وارد نشوند؛ چرا که ممکن است پوشش مناسبي نداشته باشيد( نور، 58) يا شما را در حال آميزش ببينند و سبب بلوغ زودرس آنان شود.

[بهشت]

سلام.یه مسئله ای هست که خیلی آزارم میده یعنی ذهنیتم رو داغون کرده.قبلا گفته بودم که پدر بنده از موقع شروع سن بلوغم از جسمم لذت میبرد و با تحریک جنسی خودش رو ارضا میکردو تا چند سال ادامه داشت.بحث حالت غیر ثباتم از اون ممسئله به کنار ولی الان مدتیه در رابطش با مادرم اصلا به اینکه کسی خواب باشه یا نباشه توجه نمیکنن در حدی که صدای درد یا پچ پچ از اتاق به صورت واضح میشنوم.یا اینکه برادرم که داره به سن بلوغ میرسه پیش اونا میخوابه گ گاهی به مادرم میگه که چرا دیشب بابام اذیتت کرد؟من دختر بزرگیم بعد از اون مسائلی که برا در طول چند سال گذشته برام اتفاق افتاد سختمه این چیزا رو تحمل کنم.اونم هر شب یا یه شب در میون.شوخی های پدرم هم در بین خانواده با الفاظ خیلی زشتیه.راستی جالب اینجاست که چه خواب باشیم و چه بیدار پدرم پا میشه و میره حموم و بعضی وقتا باهم میرن.یعنی تا این حد تابلوتروخدا ذهنم داغون شده.از بچگی منو بلاجبار با مسائل جنسی آشنا کردن.کمک کنید من چه کنم میون این خانواده؟برادر دومی گوشیش پر شده از عکس و فیلم های ************.حتی میترسم از کنارش رد شم.تروخدا کمک کنید چه کار کنم؟ذهنم خرابه٬آرامش و امنیت ندارم .کمک کنید.خسته شدم از این صدا های شبانه.از همه چی خسته شدم.

شرایطت من خوب درک میکنم چون منم تو یه همچین خانواده ای زندگی کردم بارها و بارها شاهد عینی روابط پدر و مادرم بودم وچون کاری ازم برنمیومد و جرات حرف زدن با کسی رو نداشتم با خودارضایی خودمو اروم میکردم (بیست سال میفهمی!!!! بیست سال) خیلی سعی کردم تا راهی پیداکنم که هم کمتر خونه باشم و هم شب ها راحت بخوابم. اول از همه از دوتابالش استفاده کردم برای خواب یکی زیر سرم و یکی روی سرم اینجوری کمتر صدا میشنیدم و دوم رفتم سرکار دو شیفت و خسته و کوفته میومدم خونه اینجوری شب ها اینقدر خسته بودم که مثل جنازه می افتادم و هم سریعتر خوابم میبرد و هم کمتر خودارضایی می کردم. شماهم بگرد و ببین تو این خونه چه جوری میتونی راه های فرار از این موضوع رو پیدا کنی مطمن باش اگر صدنفر هم بیان با پدر و مادرت حرف بزنن اونا درکی از این موضوع ندارن چون هنوز فکر میکنن شما هنوز مثل یک نوزاد میخوابید و تا زمانی که گرسنه نباشید ازخواب بیدار نمیشد وقتی هم بیدار میشید با گریه و سر و صدا که اوناهم متوجه بشم (نمیدونم منظور منو متوجه میشی یا نه) اونا نمیتونن این رو قبول کنن که شما هم توی اون خونه حریم خصوصی و شخصی لازم دارید و هنوز خودشون رو رهبر و فرماندار خونه میدونن

[کیانا94]

به نظر من این مساله رو اول با مادرشون مطرح کنید و بگید که شب صدای اون ها رو می‌شنوید
تا زمانی که شما این مساله رو به روی مادر تون نیارید نمی تونید انتظار داشته باشید که رفتار شون رو عوض کنن
بعد بگین که به خاطر این که برادر تون تو سن بلوغ شاهد این روابط هست احساس خطر می کنید

[شهرام2014]

سلام.ممنون از کمک هایی که کردید...جواب سوالاتون.غیر از این ترم یه ترم دیگه دارم تا لیسانس.یعنی دستم توی جیب خودم نیست که بتونم مستقل بشم.با یه مشاور حقوقی هم نمیتونم صحبت کنم اینا خانواده من هستن.با خاله و عمه اصلا راحت نیستم با یکی از آجیام راحتم که مطمئنم این کارو نمیکنه که چیزی بگه.جدیدا خواستگار دارم.وقتی گفتید فرار قشنگ فکر توی ذهنم رو گفتید.چون حس میکنم تنها راه چارم همینه.با هر شرایطی قبولش دارم.چون به یه تکیه گاه احتیاج دارم.امنیت میخوام.بودنم اونجا فقط حال روحی و روانیم رو بیشتر بدتر میکنه.جو رو نمیتونم تغییر بدم پس باید خودم رو تغییر بدم.اگه ازدواج اشتباهه.پس راه چاره چیه؟؟؟

سلام

اگر جوابیه به من زدی عزیز و سوال کردی باید عرض کنم راه چاره رو خدمتتون دادم که با کمی دقت جواب رو پیدا میکنید و حتما حتما ازدواج اینجوری از منزل پدی و مادری شما بدتر خواهد بود.

تکیه گاه شما خود شما و عقل شماست که باید به کارش انداخت اونم توسط خود شما و با کمک متخصصین(مشاوران حاذق).

موفق باشید

سپاس
dr

[انتظار]

سلام

اگر جوابیه به من زدی عزیز و سوال کردی باید عرض کنم راه چاره رو خدمتتون دادم که با کمی دقت جواب رو پیدا میکنید و حتما حتما ازدواج اینجوری از منزل پدی و مادری شما بدتر خواهد بود.

تکیه گاه شما خود شما و عقل شماست که باید به کارش انداخت اونم توسط خود شما و با کمک متخصصین(مشاوران حاذق).

موفق باشید

سپاس
dr

سلام.ممنون.با چه روانشناسی باید صحبت کنم؟از کجا گیر بیارم؟شهر ما یکی دوتا داره که نسبتا دور و برشون شلوغه و نمیتونم ریسک کنم و حضوری برم مشاوره.

[انتظار]

شرایطت من خوب درک میکنم چون منم تو یه همچین خانواده ای زندگی کردم بارها و بارها شاهد عینی روابط پدر و مادرم بودم وچون کاری ازم برنمیومد و جرات حرف زدن با کسی رو نداشتم با خودارضایی خودمو اروم میکردم (بیست سال میفهمی!!!! بیست سال) خیلی سعی کردم تا راهی پیداکنم که هم کمتر خونه باشم و هم شب ها راحت بخوابم. اول از همه از دوتابالش استفاده کردم برای خواب یکی زیر سرم و یکی روی سرم اینجوری کمتر صدا میشنیدم و دوم رفتم سرکار دو شیفت و خسته و کوفته میومدم خونه اینجوری شب ها اینقدر خسته بودم که مثل جنازه می افتادم و هم سریعتر خوابم میبرد و هم کمتر خودارضایی می کردم. شماهم بگرد و ببین تو این خونه چه جوری میتونی راه های فرار از این موضوع رو پیدا کنی مطمن باش اگر صدنفر هم بیان با پدر و مادرت حرف بزنن اونا درکی از این موضوع ندارن چون هنوز فکر میکنن شما هنوز مثل یک نوزاد میخوابید و تا زمانی که گرسنه نباشید ازخواب بیدار نمیشد وقتی هم بیدار میشید با گریه و سر و صدا که اوناهم متوجه بشم (نمیدونم منظور منو متوجه میشی یا نه) اونا نمیتونن این رو قبول کنن که شما هم توی اون خونه حریم خصوصی و شخصی لازم دارید و هنوز خودشون رو رهبر و فرماندار خونه میدونن

راست میگید.منم بچگی سرم رو محکم زیر بالشت فشار میدادم و تمام تنم میلرزید و قلبم تپشش تند میشد.ولی من بعد از مشکلی که برام پیش اومد تا هفت سال که ادامه داشت و تا زمان خوب شدنم از مسائل جنسی متنفر بودم.بدم میومد که دوباره شخصی بخواد منو برای خودش بدونه و هر کاری کنه.یاد پدرم میوفتادم.و هر وقت به ازدواج فکر میکردم در کنارش طلاق بود قبل از شروع رابطه.

[انتظار]

خواهر گلم خوش حالم که همچنان به فکر حل مشکلت هستی .
عزیزم برادرت رو که میتونی از اون اتاق بکشی بیرون .به هر ترفندی با جایزه و...
بهش بگو تو مردی دیگه زشته پیش بابا و مامان بخوابی .
به جاش میتونی تو اتاق من بخوابی ومثل یه مرد مواظب من باشی .
عکس العمل مادرت وقتی برادرت در مورد شب قبل ازش سوال می کنه چیه ؟

سعی کردم چند بار ولی نشد‌.حتی به خود مامانم هم گفتم که بزرگ شده و نباید پیش شما بخوابه.دروغ چرا چند بار بعد از حرفم مامانم سعی کرد خواشو جدا کنه ولی بی فایده بود.برادرم خیلیییییی وابسته به مادرمه‌.
جدیدا هم کارایی میکنه که کفر پدرمو در میاره.سعی میکنه کاری کنه که خودش و مادرم جدا بخوابن.یا میگه چرا پدرم پیش مادرم میخوابه.خیلی نگرانم.

وقتی از شب قبل میپرسه مامانم سر یه مسئله دیگه توجیه میکنه.مثلا میگه پدرت ازم فلان کار رو میخواست و نتونستم پاشم نشست غر بزنه.یعنی همیشه تقریبا ازین بهونه ها میاره...

[بهشت]

راست میگید.منم بچگی سرم رو محکم زیر بالشت فشار میدادم و تمام تنم میلرزید و قلبم تپشش تند میشد.ولی من بعد از مشکلی که برام پیش اومد تا هفت سال که ادامه داشت و تا زمان خوب شدنم از مسائل جنسی متنفر بودم.بدم میومد که دوباره شخصی بخواد منو برای خودش بدونه و هر کاری کنه.یاد پدرم میوفتادم.و هر وقت به ازدواج فکر میکردم در کنارش طلاق بود قبل از شروع رابطه.

درکت میکنم منم خیلی درگیر بودم 31 سالمه و تازه عقد کردم هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم ازدواج کنم ولی خیلی باخودم کلنجار رفتم و به خودم قبولوندم که ارامش بخش ترین جای دنیا اغوش همسره. قسم خوردم وقتی خودم مادر شدم رعایت این مسائل رو بکنم و زجری که خودم کشیدم رو بچه م نداشته باشه به خدا توکل کن و از خدا فقط آرامش بخواه

[پریماه.]

درکت میکنم منم خیلی درگیر بودم 31 سالمه و تازه عقد کردم هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم ازدواج کنم ولی خیلی باخودم کلنجار رفتم و به خودم قبولوندم که ارامش بخش ترین جای دنیا اغوش همسره. قسم خوردم وقتی خودم مادر شدم رعایت این مسائل رو بکنم و زجری که خودم کشیدم رو بچه م نداشته باشه به خدا توکل کن و از خدا فقط آرامش بخواه

اغوش همسر؟؟؟ شیطون شدی

[mahsan91]

خییییلی ناراحت شدم

بچه بودیم از مامانمون میپرسیدیم چجوری به دنیا اومدیم؟میگفتن فرشته ها شمارو تو بغل من گذاشتن!!!!!!!!!!!!!

آخه چقد وقاحت!!!!!!!!!!

ببخشیدا ولی به قول دوستمون پدر شما بیماره واین بیماری به مادرتون سرایت کرده

بیشتر از شما داداشتون در خطره یجوری باید متقاعدش کنید که دیگه تو اتاقشون نخوابه

بنظر من که همه رک هستن و شرم وحیا ندارن شماهم رک با مادرتون صحبت کنید که دارین عذاب میکشین و داداشتون در خطره.......... خیییییلی مراقب خودت باش

[a girl]

اگر کودک، شاهد فعاليت جنسي والدين و ديگران باشد، در انحراف جنسي او در آينده تأثير خواهد گذاشت؛ بدين سبب، اولياي الهي در اين باره هشدار داده اند.

رسول خدا فرمود:
و الذي نفسي بيده لو انّ رجلاً غشي إمراته و في البيت صبيٌ مستيقظٌ يراهما و يسمع کلامهما و نفسهما ما افلح ابداً ان کان غلاماً کان زانياً او جاريةً کانت زانيةً.
سوگند به کسي که جانم در دست او است، اگر مردي با همسر خود بياميزد و در خانه، کودکي بيدار باشد و ببيند يا سخن و صداي نفس کشيدن آن ها را بشنود، هرگز رستگار نمي شود و سرانجام به زنا آلوده خواهد شد؛ چه پسر باشد و چه دختر.


آن بزرگوار، از آميزش زن و مرد در حالي که کودک در گهواره به آنان بنگرد، نهي فرموده است.

نزديک به اين مضمون، از امام صادق(ع) رسيده است که فرمود:
(لا يجامع الرجل امرأته و لا جاريته و في البيت صبيٌ فذلک مما يورثٌ الزنا)مرد با همسر خود، نزديکي نکند؛ در حالي که در خانه کودکي هست؛ زيرا سبب زنا مي شود.
اين فرمان، از ديگر اولياي الاهي نيز رسيده است.


علت اين تأکيد، آن است که عوامل بيروني و محيطي، به صورت ناهوشيار بر غريزه جنسي کودک تأثير مي گذارد و وقتي صحنه نزديکي پدر و مادر را ببيند، ممکن است به جهت تقليد، همان کار را با همسالان خود انجام دهد يا به سبب کنجکاوي، با آلت تناسلي خود بازي کند که در هر دو صورت، لذتي را در پي خواهد داشت و همين لذت و استمرار عمل، او را دچار انحرافات جنسي مي کند.تصوير يا صداي عمل جنسي والدين، در حافظه و ضمير ناخودآگاه کودک مي ماند و سبب فشارهاي جنسي بر او در دوران نوجواني و به ويژه بلوغ مي شود که غرايز جنسي در او بروز مي يابد.در خبرها آمده بود: جوان 27 ساله اي که به سبب انحرافات جنسي به 2 بار اعدام و 3 سال زندان محکوم شد، در اعترافات خود، علت انحراف خويش را مشاهده روابط جنسي والدين ذکر کرد؛ به همين سبب، در قرآن کريم دستور داده شده است که به کودکانتان بياموزيد هنگام خلوت با همسر خود( پيش از نماز صبح، هنگام ظهر، و پس از نماز عشاء)، سرزده به اتاق شما وارد نشوند؛ چرا که ممکن است پوشش مناسبي نداشته باشيد( نور، 58) يا شما را در حال آميزش ببينند و سبب بلوغ زودرس آنان شود.

سلام ببخشید این حدیث درمورد همه صدق میکنه؟وقتی پدرومادر به فکر نیستن بچه چه گناهی داره که ایندش خراب شه من تو خونه امنیت دارم اما پدرم چندان به خواب یا بیدار بودنم توجه نداره و کار خودشو میکنه من خیلی میترسم از زمانی که به بلوغ رسیدم مشکل پیدا کردم یه دوره خودارضایی داشتم اما شکر خدا با نمازم ترکش کردم من می ترسم حتی درسمم به این خاطر عوض شده من با خوندن این تاپیک تازه فهمیدم مشکلم از کجا نشات میگیره میشه یه نفر جواب منو بده من چیکار کنم؟راستش خانوادم به من درمورد رابطه جنسی توضیحی ندادن و فکر میکنم من هیچی نمیدونم به خاطر همینه که انقد راحتن ولی من اینو از یکی از دوستام فهمیدم و حالام از اون شخصی که منو آگاه کرده متنفرم نمیدونم باید چیکار کنم میشه جواب بدید شرمنده که انقد رک حرف زدم

[omidd]

سلام ببخشید این حدیث درمورد همه صدق میکنه؟وقتی پدرومادر به فکر نیستن بچه چه گناهی داره که ایندش خراب شه من تو خونه امنیت دارم اما پدرم چندان به خواب یا بیدار بودنم توجه نداره و کار خودشو میکنه من خیلی میترسم از زمانی که به بلوغ رسیدم مشکل پیدا کردم یه دوره خودارضایی داشتم اما شکر خدا با نمازم ترکش کردم من می ترسم حتی درسمم به این خاطر عوض شده من با خوندن این تاپیک تازه فهمیدم مشکلم از کجا نشات میگیره میشه یه نفر جواب منو بده من چیکار کنم؟راستش خانوادم به من درمورد رابطه جنسی توضیحی ندادن و فکر میکنم من هیچی نمیدونم به خاطر همینه که انقد ارحتن ولی من اینو از یکی از دوستام فهمیدم و حالام از اون شخصی که منو آگاه کرده متنفرم نمیدونم باید چیکار کنم میشه جواب بدید شرمنده که انقد رک حرف زدم

یک تایپک جداگانه بزنید و مشکلتون بیان کنید با جزیات چند ساله هستین و چند خواهر وبرادر هستین، اتاق جداگانه می خوابین ، دچار افسردگی هستین یا نه ، احساس گناه می کنید به پدر ومادر تون چه حسی دارین از این دست مورد... . روابط جنسی هم از هرکسی نپرسید ممکنه اموزش غلط بده و به بیراه بکشه شما رو

[شهرام2014]

سلام.ممنون.با چه روانشناسی باید صحبت کنم؟از کجا گیر بیارم؟شهر ما یکی دوتا داره که نسبتا دور و برشون شلوغه و نمیتونم ریسک کنم و حضوری برم مشاوره.

بابا ایوالا!!!!! من سرم درد بکنه بگم نمیتونم برم دکتر شهرمون کوچیکه وریسک کنم و......!!!!!!!!

این حرفها چیه عزیز دکتر خجالت نداره که خجالت ابن داره که من خودم رو درمان نکنم(توسط متخصص) و بیمار و گرفتارتر شم.!!؟؟

یه همونها رجوع کن سپاس

dr

[انتظار]

بابا ایوالا!!!!! من سرم درد بکنه بگم نمیتونم برم دکتر شهرمون کوچیکه وریسک کنم و......!!!!!!!!این حرفها چیه عزیز دکتر خجالت نداره که خجالت ابن داره که من خودم رو درمان نکنم(توسط متخصص) و بیمار و گرفتارتر شم.!!؟؟یه همونها رجوع کن سپاسdr

یعنی میفرمایید آبروم رو گرو بذارم برم مشاوره.بعد معلوم نیست راهی مه میدن بتونم اجراش کنم یا نه؟من برای وضعیت قبلیم همش تلفنی صحبت میکردم نه حضوری.اونم از شهرای دیگه.

[شهرام2014]

یعنی میفرمایید آبروم رو گرو بذارم برم مشاوره.بعد معلوم نیست راهی مه میدن بتونم اجراش کنم یا نه؟من برای وضعیت قبلیم همش تلفنی صحبت میکردم نه حضوری.اونم از شهرای دیگه.

از کی تا حالا مطب دکتر و متخصص رفتن آبرو ریزیه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟!!!! !؟؟؟

مشاور نیز که محرم اسراره. اگه میخواهید مشکلتون کم شه و یا حل بشه راه صحیح و درست همینه. انتخاب با شماست.


موفق باشید

سپاس
dr

[آهوی من]

سلام
اگر می تونید پدرتون پیش مشاور و روانشناس ببرین و اگر نشد با یک مشاور حقوقی صحبت کنید پدر شما به احتمال زیاد بیمار هستند واز راه قانونی اقدام کنید ،ببخشین ولی پدر شما صلاحیت تربیت فرزندان خودش نداره برادران شما ممکنه به انحراف کشیده بشند و خدانکرده به خود شما هم اسیب بزند

حالا باید چیکار کنیم

[MadMehdi]

[quote=انتظار;146038]سلام.یه مسئله ای هست که خیلی آزارم میده یعنی ذهنیتم رو داغون کرده.قبلا گفته بودم که پدر بنده از موقع شروع سن بلوغم از جسمم لذت میبرد و با تحریک جنسی خودش رو ارضا میکردو تا چند سال ادامه داشت.بحث حالت غیر ثباتم از اون ممسئله به کنار ولی الان مدتیه در رابطش با مادرم اصلا به اینکه کسی خواب باشه یا نباشه توجه نمیکنن در حدی که صدای درد یا پچ پچ از اتاق به صورت واضح میشنوم.یا اینکه برادرم که داره به سن بلوغ میرسه پیش اونا میخوابه گ گاهی به مادرم میگه که چرا دیشب بابام اذیتت کرد؟من دختر بزرگیم بعد از اون مسائلی که برا در طول چند سال گذشته برام اتفاق افتاد سختمه این چیزا رو تحمل کنم.اونم هر شب یا یه شب در میون.شوخی های پدرم هم در بین خانواده با الفاظ خیلی زشتیه.راستی جالب اینجاست که چه خواب باشیم و چه بیدار پدرم پا میشه و میره حموم و بعضی وقتا باهم میرن.یعنی تا این حد تابلوتروخدا ذهنم داغون شده.از بچگی منو بلاجبار با مسائل جنسی آشنا کردن.کمک کنید من

[dorex]

چه عجیب