پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید |
021-22354282 |
|
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
farokh
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید |
021-22354282 |
|
ممنونم .کلینیک تخصصی دخترم رو بردم توی ظفر ... اگر جواب نگرفتم آنجا رو هم تماس میگیرم
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
سلام.
واقعا متأسف شدم٬ پذیرش چنین اتفاقی برای یک دختر بچه قطعا خیلی سخته.
چند سال پیش وقتی برای حل مشکلی که مدتها تو دلم بود و دربارش با کسی حرف نزده بودم رفتم پیش مشاور٬ فقط گریه میکردم؛
به سختی میتونستم حرف بزنم و انقد حالم بد بود که جلسه اول فقط با گریه من و انجام حرکات ریلکسیشن گذشت!
از جلسه دوم دیگه آروم شدم و خبری از گریه نبود.
اما در مورد یک دختر بچه هشت ساله قطعا این پروسه سخت تر و طولانی تره؛
اگه حرف زدن از ناراحتیاش با شما یا اعضای خانواده واسش کار مشکلیه و چیزی نمیگه ٬ به نظرم این گریه ها در حضور مشاور میتونه آرومش کنه.
اما اینکه میگید نگران هستید کشش داشته باشه٬ به نظر من جای دیگه ای غیر از مرکزی که مراجعه کردین با چند نفر متخصص دیگه هم مشورت کنید؛
چون متأسفانه مراکزی هستن که به هر قیمتی هم که شده نمیخوان درآمدشونو از دست بدن و ممکنه با دلایل مختلف عمدا بخوان جلسات رو طولانی تر کنن.
دعا میکنم بهبودی کامل برای همسرتون حاصل بشه و آرامش به زندگیتون برگرده.
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رامونا
سلام.
واقعا متأسف شدم٬ پذیرش چنین اتفاقی برای یک دختر بچه قطعا خیلی سخته.
چند سال پیش وقتی برای حل مشکلی که مدتها تو دلم بود و دربارش با کسی حرف نزده بودم رفتم پیش مشاور٬ فقط گریه میکردم؛
به سختی میتونستم حرف بزنم و انقد حالم بد بود که جلسه اول فقط با گریه من و انجام حرکات ریلکسیشن گذشت!
از جلسه دوم دیگه آروم شدم و خبری از گریه نبود.
اما در مورد یک دختر بچه هشت ساله قطعا این پروسه سخت تر و طولانی تره؛
اگه حرف زدن از ناراحتیاش با شما یا اعضای خانواده واسش کار مشکلیه و چیزی نمیگه ٬ به نظرم این گریه ها در حضور مشاور میتونه آرومش کنه.
اما اینکه میگید نگران هستید کشش داشته باشه٬ به نظر من جای دیگه ای غیر از مرکزی که مراجعه کردین با چند نفر متخصص دیگه هم مشورت کنید؛
چون متأسفانه مراکزی هستن که به هر قیمتی هم که شده نمیخوان درآمدشونو از دست بدن و ممکنه با دلایل مختلف عمدا بخوان جلسات رو طولانی تر کنن.
دعا میکنم بهبودی کامل برای همسرتون حاصل بشه و آرامش به زندگیتون برگرده.
سلام
ممنونم. راستش مرکز خوبی هستش یعنی از نوع کاری که انجام میدن و اون دکتر تقریبا مطمئن هستم بیشتر نگرانیم ار بابت بچه بود که امروز حالش بهتر بود
چون صبح توی مسیر مدرسه پرسید قرار امشب با دکتر هنوز هست و اینکه گفتش میخواد گل بگیره واسه دکتر ببره
فکر میکنم تاثیرش رو متوجه شده
گاهی اوقات نمیدانم دقیقا بایست چه برخوردی کنم چون دخترم بیش از سنش میفهمه و مسائل رو آنالیز میکنه نگاه های سنگینی داره اصلا نمیتوانم مثل یک دختربچه با اون رفتارکنم.بعضی اوقات یک رفتارهایی انجام میده باور نمیکنم همین بچه کوچولو دو سه سال قبل بود.
اگر خانه پدرخانمم باشه چون خانمم مدتی هستش آنجا هستند بچه یک روز می مونه روز دوم میگه من میخواهم برم پیش بابا چون تنهاست یک موقع چیزی لازم داره
یا روی پایم میشینه میگه مامانم خیلی دوستت داره مامانم دلش واست تنگ شده و... حالا مثلا من و خانمم چنددقیقه قیل همدیگر رو دیدیم ولی یک فرمی با اون ذهن بچه گانه اش میخواد همه رو بهم وصل کنه.
درباره برادرش هم همینطور هرموقع میخواد دانشگاه بره کیفش رو پر از خوراکی میکنه و... چون خودش هم خیلی شکموئه با خوراکی به همه محبت میکنه|smilingsmiley|
کلا از این مدل کارها زیاد انجام میده .امیدوارم بتوانم چه توی این شرایط و هر شرایط دیگه ای بهترین تصمیم رو دربارش بگیرم
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
siavash_en
سلام
ممنونم. راستش مرکز خوبی هستش یعنی از نوع کاری که انجام میدن و اون دکتر تقریبا مطمئن هستم بیشتر نگرانیم ار بابت بچه بود که امروز حالش بهتر بود
چون صبح توی مسیر مدرسه پرسید قرار امشب با دکتر هنوز هست و اینکه گفتش میخواد گل بگیره واسه دکتر ببره
فکر میکنم تاثیرش رو متوجه شده
گاهی اوقات نمیدانم دقیقا بایست چه برخوردی کنم چون دخترم بیش از سنش میفهمه و مسائل رو آنالیز میکنه نگاه های سنگینی داره اصلا نمیتوانم مثل یک دختربچه با اون رفتارکنم.بعضی اوقات یک رفتارهایی انجام میده باور نمیکنم همین بچه کوچولو دو سه سال قبل بود.
اگر خانه پدرخانمم باشه چون خانمم مدتی هستش آنجا هستند بچه یک روز می مونه روز دوم میگه من میخواهم برم پیش بابا چون تنهاست یک موقع چیزی لازم داره
یا روی پایم میشینه میگه مامانم خیلی دوستت داره مامانم دلش واست تنگ شده و... حالا مثلا من و خانمم چنددقیقه قیل همدیگر رو دیدیم ولی یک فرمی با اون ذهن بچه گانه اش میخواد همه رو بهم وصل کنه.
درباره برادرش هم همینطور هرموقع میخواد دانشگاه بره کیفش رو پر از خوراکی میکنه و... چون خودش هم خیلی شکموئه با خوراکی به همه محبت میکنه|smilingsmiley|
کلا از این مدل کارها زیاد انجام میده .امیدوارم بتوانم چه توی این شرایط و هر شرایط دیگه ای بهترین تصمیم رو دربارش بگیرم
چقدر عالی٬ اینکه میخواد واسه مشاورش گل بگیره علامت خیلی خوبیه٬ نشونه اینه که حس خوبی درش ایجاد کرده.
اینکه در چنین شرایطی دخترتون انقدر خوب میتونه همه چیز رو درک کنه واقعا نعمت بزرگیه و جای تبریک داره.
همه بچه ها تحت تأثیر حرف زدن پدر و مادر٬ امکانات و شرایطی که دارن و معاشرتهاشون به اطلاعاتشون اضافه میشه!
و طبیعتا کودکی که بیشتر میفهمه و بهتر مسائل رو آنالیز میکنه٬ اطلاعاتش باعث بهره وری بهتر و بیشتر از موقعیتهایی میشن که در مسیر زندگیش قرار میگیره و در نهایت باعث موفقیتش میشه!
اما شما در برخورد با مواردی که فکر میکنین خیلی جلوتر از سنش هست سعی کنید مطابق سنش پاسخگو باشید و رفتار کنید.
و اگه لازم بود متقاعدش کنید که باید موازی با سنش پیش بره٬ چون دانش زیادی باعث میشه از دوستان همسنش فاصله بگیره و این در حالیه که جمع بزرگتر از خودش اون رو نمیپذیرن و این ممکنه باعث افسردگیش بشه!
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
سلام آقا سیاوش. خوبید؟ خوشید؟
من این مطلب رو توی اینترنت پیدا کردم، بنظرم میتونه به شما کمکی بکنه. مطلبش خیلی طولانیه. ولی اطلاعات خیلی خوبی بهتون میده.
کودکان و بیماری سخت والدین:
سکوت کردن و دروغ گفتن ممنوع
حتماً باید با کودکان صبحت کنیم و مسائل مهم را به آن ها بگوییم. با توجه به سن و سال، میزان کنجکاوی و نیاز به امنیت کودک باید با زبانی مناسب، موضوعِ دردناک بیماری درمان ناپذیر را تا حدی که لازم است با او در میان گذاشت.
سکوت کردن و پنهان کاری مطلقاً صحیح نیست. چون بچه ها می فهمند و حس می کنند که دارد اتفاقی می افتد. حتی بچه هایی که وانمود می کنند روال زندگی عادی است و به قولی به روی خودشان نمی آورند، می فهمند که اتفاقی افتاده است و دیگران آن را مخفی می کنند.
بچه ها در کنار بزرگ تر ها به سر می برند. آنان شاهد پچ پچ بزرگ ترها هستند، تلفن زدن ها را می بینند، چشمان قرمز شده از اشک را نظاره می کنند، پاک کردن اشک ها را می بینند. طبیعی است که کودکان با دیدن این مسائل شک می کنند و می خواهند بدانند چه اتفاق ناگواری افتاده است. بزرگ ترها به غلط می پندارند که کوچک ترها، حواس شان نیست و عقل شان قد نمی دهد.
نشانه های خطر که پدران و مادران و بزرگ ترها نباید از آن ها سرسری بگذرند و آن ها را نادیده بگیرند:
یکی از رایج ترین واکنش هایی که می بینیم، اختلال در خواب است. ساعت خواب شان به هم می خورد. ترس های شبانه پیدا می کنند. خواب های پریشان و آشفته می بینند. از این که بروند بخوابند می ترسند.
دومین نشانه، به هم ریختن برنامه ی روزانه ی آن هاست. بی اشتها می شوند، یا برعکس به صورت وسواس گونه پرخوری می کنند، تنقلات زیاد می خورند، ممکن است مشکلات گوارشی پیدا کنند، دل درد بگیرند، حالت تهوع و استفراغ پیدا کنند و...
سومین نشانه، تغییر در رفتارهای عادی و روزمره ی کودک است. اگر آرام بوده، یک باره پرتحرک، بی قرار، زودرنج، حساس و پرخاشگر می شود، و رفتاری از او می بینیم که تاکنون از او ندیده بودیم. بچه ای گوش شنوا داشته، ناگهان شروع می کند به مخالفت و پرخاشگری کردن.
چهارمین نشانه، ترس و وحشت از چیزهای گوناگون است. کودک یکباره ترس های مرضی پیدا می کند، از کثیفی، میکروب، تاریکی و از موجودات خیالی می ترسد و...
پنجمین نشانه، از دست دادن توانایی های کسب شده است. مثلاً کودکی که یاد گرفته ادرار و مدفوع اش را نگه دارد، ناگهان شب ادراری پیدا می کند، یا اگر راه رفتن و حرف زدن را یاد گرفته، پس رفت می کند و دوباره مانند دوران کودکی اش راه می رود و حرف می زند.
در بچه های بزرگ تر یعنی بچه های دبستانی افت تحصیلی خیلی رایج است. کودک دبستانی یک باره علاقه اش به درس و مدرسه کم می شود، نمره هایش پایین می آید، حوصله ندارد به مدرسه برود، دیگر مانند قبل نمی تواند کارهایش را انجام بدهد و آن ها را به نمایش بگذارد، از مدرسه خبر می آورند که این بچه حواس ندارد، توجهش کم شده، سرکلاس گویی حواسش جای دیگر است، درس هایش را خوب حاضر نمی کند، سازگاری با بچه های دیگر را از دست داده و مرتب درگیری پیدا می کند.
اگر پدر یا مادر، کودک خود را زیر نظر داشته باشند، متوجه می شوند بازی های او تغییر کرده است، نقاشی هایی که همیشه می کشیده جور دیگری شده اند، دیگر در آسمانِ نقاشی هایش خورشید نمی کشد، رنگ های سیاه به کار می برد. با عروسکش بازی می کند ولی گویی با یک بیمار رفتار می کند، با ماشینش با خشونت بازی می کند، ممکن است بزند آن را بشکند. این کارها همه نمادین هستند. او دارد نگرانی، احساس ناتوانی، غم، خشم و یک جور احساس گناهش را نشان می دهد. مثلاً می بینید دارد خرسش را تنبیه می کند و می گوید: «چون تو خرس بدی بودی حالا باید تنبیه شوی و کتک بخوری.» او در واقع دارد احساس گناه خود را به صورت تنبیه روی خرسِ عروسکی اش پیاده می کند.
در این موقع باید از فرصت استفاده کرد، با او حرف زد و ریشه ی ناراحتی اش را شناخت. می توان به او گفت: «خُب، تو که با خرسَت این طور بازی می کنی، فکر می کنی او چه کار بدی کرده، چرا او را مقصر می دانی؟ او چه گناهی کرده، آیا خودت را نسبت به کاری مقصر می دانی؟...» یا این که: «چرا در نقاشی ات این رنگ را به کار برده ای؟ چرا خورشید را سیاه کشیده ای؟ چرا این درخت برگ ندارد؟ چرا این گل پژمرده است؟ آیا غمی داری؟ چرا؟» این گونه پرسش و پاسخ ها به کودک امکان می دهد احساس حقیقی اش را بروز بدهد.
همه ی نشانه هایی که در رفتار کودکان دیده می شوند، ناخودآگاه هستند. این نشانه ها افسردگی و اضطراب درونی آنان را می رسانند. ما باید توجه داشته باشیم که نشانه های افسردگی در کودکان با بزرگ ترها تفاوت زیادی دارد، و باید از این نشانه ها پی ببریم که یک نگرانی درونی، آنان را آزار می دهد. به همین دلیل گفتیم اصل مهم در رویارویی با کودکان این است که نباید در مقابل کنجکاوی آنان سکوت کرد و به آن ها دروغ گفت. صحبت کردن با کودکان کاملاً ضرورت دارد.
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رنگو
سلام آقا سیاوش. خوبید؟ خوشید؟
من این مطلب رو توی اینترنت پیدا کردم، بنظرم میتونه به شما کمکی بکنه. مطلبش خیلی طولانیه. ولی اطلاعات خیلی خوبی بهتون میده.
کودکان و بیماری سخت والدین:
سکوت کردن و دروغ گفتن ممنوع
حتماً باید با کودکان صبحت کنیم و مسائل مهم را به آن ها بگوییم. با توجه به سن و سال، میزان کنجکاوی و نیاز به امنیت کودک باید با زبانی مناسب، موضوعِ دردناک بیماری درمان ناپذیر را تا حدی که لازم است با او در میان گذاشت.
سکوت کردن و پنهان کاری مطلقاً صحیح نیست. چون بچه ها می فهمند و حس می کنند که دارد اتفاقی می افتد. حتی بچه هایی که وانمود می کنند روال زندگی عادی است و به قولی به روی خودشان نمی آورند، می فهمند که اتفاقی افتاده است و دیگران آن را مخفی می کنند.
بچه ها در کنار بزرگ تر ها به سر می برند. آنان شاهد پچ پچ بزرگ ترها هستند، تلفن زدن ها را می بینند، چشمان قرمز شده از اشک را نظاره می کنند، پاک کردن اشک ها را می بینند. طبیعی است که کودکان با دیدن این مسائل شک می کنند و می خواهند بدانند چه اتفاق ناگواری افتاده است. بزرگ ترها به غلط می پندارند که کوچک ترها، حواس شان نیست و عقل شان قد نمی دهد.
نشانه های خطر که پدران و مادران و بزرگ ترها نباید از آن ها سرسری بگذرند و آن ها را نادیده بگیرند:
یکی از رایج ترین واکنش هایی که می بینیم، اختلال در خواب است. ساعت خواب شان به هم می خورد. ترس های شبانه پیدا می کنند. خواب های پریشان و آشفته می بینند. از این که بروند بخوابند می ترسند.
دومین نشانه، به هم ریختن برنامه ی روزانه ی آن هاست. بی اشتها می شوند، یا برعکس به صورت وسواس گونه پرخوری می کنند، تنقلات زیاد می خورند، ممکن است مشکلات گوارشی پیدا کنند، دل درد بگیرند، حالت تهوع و استفراغ پیدا کنند و...
سومین نشانه، تغییر در رفتارهای عادی و روزمره ی کودک است. اگر آرام بوده، یک باره پرتحرک، بی قرار، زودرنج، حساس و پرخاشگر می شود، و رفتاری از او می بینیم که تاکنون از او ندیده بودیم. بچه ای گوش شنوا داشته، ناگهان شروع می کند به مخالفت و پرخاشگری کردن.
چهارمین نشانه، ترس و وحشت از چیزهای گوناگون است. کودک یکباره ترس های مرضی پیدا می کند، از کثیفی، میکروب، تاریکی و از موجودات خیالی می ترسد و...
پنجمین نشانه، از دست دادن توانایی های کسب شده است. مثلاً کودکی که یاد گرفته ادرار و مدفوع اش را نگه دارد، ناگهان شب ادراری پیدا می کند، یا اگر راه رفتن و حرف زدن را یاد گرفته، پس رفت می کند و دوباره مانند دوران کودکی اش راه می رود و حرف می زند.
در بچه های بزرگ تر یعنی بچه های دبستانی افت تحصیلی خیلی رایج است. کودک دبستانی یک باره علاقه اش به درس و مدرسه کم می شود، نمره هایش پایین می آید، حوصله ندارد به مدرسه برود، دیگر مانند قبل نمی تواند کارهایش را انجام بدهد و آن ها را به نمایش بگذارد، از مدرسه خبر می آورند که این بچه حواس ندارد، توجهش کم شده، سرکلاس گویی حواسش جای دیگر است، درس هایش را خوب حاضر نمی کند، سازگاری با بچه های دیگر را از دست داده و مرتب درگیری پیدا می کند.
اگر پدر یا مادر، کودک خود را زیر نظر داشته باشند، متوجه می شوند بازی های او تغییر کرده است، نقاشی هایی که همیشه می کشیده جور دیگری شده اند، دیگر در آسمانِ نقاشی هایش خورشید نمی کشد، رنگ های سیاه به کار می برد. با عروسکش بازی می کند ولی گویی با یک بیمار رفتار می کند، با ماشینش با خشونت بازی می کند، ممکن است بزند آن را بشکند. این کارها همه نمادین هستند. او دارد نگرانی، احساس ناتوانی، غم، خشم و یک جور احساس گناهش را نشان می دهد. مثلاً می بینید دارد خرسش را تنبیه می کند و می گوید: «چون تو خرس بدی بودی حالا باید تنبیه شوی و کتک بخوری.» او در واقع دارد احساس گناه خود را به صورت تنبیه روی خرسِ عروسکی اش پیاده می کند.
در این موقع باید از فرصت استفاده کرد، با او حرف زد و ریشه ی ناراحتی اش را شناخت. می توان به او گفت: «خُب، تو که با خرسَت این طور بازی می کنی، فکر می کنی او چه کار بدی کرده، چرا او را مقصر می دانی؟ او چه گناهی کرده، آیا خودت را نسبت به کاری مقصر می دانی؟...» یا این که: «چرا در نقاشی ات این رنگ را به کار برده ای؟ چرا خورشید را سیاه کشیده ای؟ چرا این درخت برگ ندارد؟ چرا این گل پژمرده است؟ آیا غمی داری؟ چرا؟» این گونه پرسش و پاسخ ها به کودک امکان می دهد احساس حقیقی اش را بروز بدهد.
همه ی نشانه هایی که در رفتار کودکان دیده می شوند، ناخودآگاه هستند. این نشانه ها افسردگی و اضطراب درونی آنان را می رسانند. ما باید توجه داشته باشیم که نشانه های افسردگی در کودکان با بزرگ ترها تفاوت زیادی دارد، و باید از این نشانه ها پی ببریم که یک نگرانی درونی، آنان را آزار می دهد. به همین دلیل گفتیم اصل مهم در رویارویی با کودکان این است که نباید در مقابل کنجکاوی آنان سکوت کرد و به آن ها دروغ گفت. صحبت کردن با کودکان کاملاً ضرورت دارد.
سلام
قربان شما.یک دنیا ممنونم از مطالب مفبدتون.
بعضی از این موارد رو که مربوط به شرایطه تا حالا انجام داده بودم.
درباره نیازهای فرزندان و استفاده از افراد خانواده... جز اینکه کل خانواده فعلا درگیر این موضوع هستش اتفاقا مادرم خیلی در این مورد یا دخترم صحبت میکنن
حتی به دخترم گفته بودند اگر چیزی دوست داری واسه مامانت بگیریم با هم بریم و خلاصه رفته بودند خرید کرده بودند و...
خوشبخنانه هر دو خانواده ما خیلی در این مورد حمایت میکنند هم همسرم و هم بچه ها و من رو و خدا رو شکر میکنم جز این بود واقعا همه چیز مشکلتر میشد|mellowsmiley|
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
siavash_en
سلام
قربان شما.یک دنیا ممنونم از مطالب مفبدتون.
بعضی از این موارد رو که مربوط به شرایطه تا حالا انجام داده بودم.
درباره نیازهای فرزندان و استفاده از افراد خانواده... جز اینکه کل خانواده فعلا درگیر این موضوع هستش اتفاقا مادرم خیلی در این مورد یا دخترم صحبت میکنن
حتی به دخترم گفته بودند اگر چیزی دوست داری واسه مامانت بگیریم با هم بریم و خلاصه رفته بودند خرید کرده بودند و...
خوشبخنانه هر دو خانواده ما خیلی در این مورد حمایت میکنند هم همسرم و هم بچه ها و من رو و خدا رو شکر میکنم جز این بود واقعا همه چیز مشکلتر میشد|mellowsmiley|
خواهش میکنم. بنظرم کار خوبی کردید که دخترتون رو پیش مشاور فرستادید. اگر مشاور خوبی انتخاب کرده باشید و دخترتون هم ارتباط خوبی با ایشون برقرار کنه با گذشت زمان تاثیر مثبت این جلسات رو میبینید.
با شناختی که از شما دارم فکر میکنم شما یک مرد پخته و منطقی، یک همسر عاشق و یک پدر قوی و قابل اعتماد هستید. مطمئن هستم که میتونید از پس مشکلاتتون بر بیاید و به آرامش برگردید.
موفق باشید
پاسخ : تغییر مشاوره کودکان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رنگو
خواهش میکنم. بنظرم کار خوبی کردید که دخترتون رو پیش مشاور فرستادید. اگر مشاور خوبی انتخاب کرده باشید و دخترتون هم ارتباط خوبی با ایشون برقرار کنه با گذشت زمان تاثیر مثبت این جلسات رو میبینید.
با شناختی که از شما دارم فکر میکنم شما یک مرد پخته و منطقی، یک همسر عاشق و یک پدر قوی و قابل اعتماد هستید. مطمئن هستم که میتونید از پس مشکلاتتون بر بیاید و به آرامش برگردید.
موفق باشید
ممنونم از شما.امیدوارم واقعا همانطور که شما فرمودید بتوانم از پس این مشکل بربیام