-
تنهایی
سلام
من یه دختر بیست وپنج ساله هستم. ارشد گرفتم. از دوران بچگی به علت کار زیاد پدر و مادر همیشه تنها در خونه بودم. از طرفی مادر و پدرم به هیچ وجه رابطه خوبی بایکدیگر نداشتند. در زندگی همیشه احساس تنهایی می کردم وسعی می کردم تنهایی خودمو با دوستانم پر کنم. من هیچ وقت با مادرم رابطه صمیمی نداشتم. هیچ وقت هیچ کسی خونه ما نمیاد. همیشه دوست داشتم زودتر دکتری قبول شوم وازدواج کنم واز این خونه وبه ویژه مادرم دور بشم. ویک همراه برای زندگیم انتخاب کنم.کسیکه جای خالی همه تنهاییمو پر کنه. دیگه از تنهاییی خسته شدم اعصابم به هم ریخته به من اجازه ازدواج نمی دن و تابه حال اجازه ورود هیچ خاستگاری را ندادند. از طرف یتازگیا میگن برو خارج. از این زندگی راکد خسته شدم چه کنم؟ دارم دیوونه میشم بعضی مواقع آرزوی مرگ می کنم.
-
پاسخ : تنهایی
سلام. آیامادر یا پدرشما سابقه ی مشکل عصبی دارند؟
-
پاسخ : تنهایی
سلام مجدد پدرم وقتی عصبی میشه خیلی بد میشه من کلا از مرد جماعت میترسیدم تا اینکه در دوره دانشگاه با یک آقایی هم گروه شدم بعد از مدت کوتاهی ازمن خاستگاری کرد وبا جواب منفی من روبرو شد البته بارها تقاضایش را تکرار کرد ولی با توجه به اینکه میدونستم به درد هم نمیخوریم جوابه منفی دادم اما به علت رفتارهای مهربونش خیلی دیدم نسبت به آقایون و ازدواج خوب شد. اما مادرم کلا با هیشکی ارتباط صمیمی نداره یه روز خوبه یه روز بده روحییه متعادلی نداره خیلی مقرراتیه در واقع فقط به فکر غذا ومادیات ماست نه روحمون من از دوره دبیرستان ازش دور شدم. مثلا میگه دکتری بخون اما به خاطر خودش نه من وخیلی با لحن بد حرف میزنه. مثلا ازش یه سوال می پرسی یا جواب نمیده یا بهت سرکوفت میزنه یا با پشت چش نازک کردن جوابتو میده.کلا هیشکیو قبول نداره حتی وقتی بهترین بودم می گفت هنری نکردی برو بچه های مردمو ببین. به همین خاطر من وحتی خواهر برادرم کمی روحیه وسواسی داریم. چرا که شنیدم افرادیکه مادر وپدر کمال طلب دارن وسواسی میشن.
-
پاسخ : تنهایی
شما باهاشون خوب رفتار كنيد....الان كه دانشگاهم رفتين نگران نباشيد حتما با يه آدم خوب و مهربون ازدواج ميكنيد....چون خودتونم دنبال محبت به بقيه هستين
-
پاسخ : تنهایی
سلام... البته رفتن به خارج میتونه یه جور رهایی باشه ... ولی بهتره با یک متخصص حتما"مشاوره کنید ...
88422495 - 021
88472864 - 021
-
پاسخ : تنهایی
دوست خوبم منم شرایطی مشابه که نه،برابر تو داشتم و تمام حستو درک میکنم،حداقلش تو خواهر داری من که اونم ندارم و هیچوقت مامانم اجازه نداد باش دوست شم و با دیسیپلین و برخوردای شدیدش منو روند از خودش.متاسفانه من با کسی واسه حل مشکلم دوست شدم و الان کلی پشیمونم این خیلی خوبه که تو زجر تنهاییو به جون خریدی.مطمئن باش خدا بهترینها را برات رقم میزنه.