سلام
من یه دختر بیست وپنج ساله هستم. ارشد گرفتم. از دوران بچگی به علت کار زیاد پدر و مادر همیشه تنها در خونه بودم. از طرفی مادر و پدرم به هیچ وجه رابطه خوبی بایکدیگر نداشتند. در زندگی همیشه احساس تنهایی می کردم وسعی می کردم تنهایی خودمو با دوستانم پر کنم. من هیچ وقت با مادرم رابطه صمیمی نداشتم. هیچ وقت هیچ کسی خونه ما نمیاد. همیشه دوست داشتم زودتر دکتری قبول شوم وازدواج کنم واز این خونه وبه ویژه مادرم دور بشم. ویک همراه برای زندگیم انتخاب کنم.کسیکه جای خالی همه تنهاییمو پر کنه. دیگه از تنهاییی خسته شدم اعصابم به هم ریخته به من اجازه ازدواج نمی دن و تابه حال اجازه ورود هیچ خاستگاری را ندادند. از طرف یتازگیا میگن برو خارج. از این زندگی راکد خسته شدم چه کنم؟ دارم دیوونه میشم بعضی مواقع آرزوی مرگ می کنم.